مهدویت, اشعار و قطعات
شعر «به طاها به یاسین به معراج احمد» ، دانلود
متن و صوت شعر زیبا و دلنشین «به طاها به یاسین» که بارها با صدای علی فانی شنیده شده است.
گفتند تو که بیایى خون به پا مى کنى ، راستش را به ما نگفتند
عصر شیعه ـ راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند. گفتند: تو که بیایى خون به پا مى کنى،جوى خون به راه مى اندازى و از کشته پشته مى سازى و ما را از ظهور تو ترساندند. درست مثل اینکه حادثه اى به شیرینى تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند. ما از همان کودکى، تو را دوست داشتیم. با همه فطرتمان به تو عشق مى ورزیدیم و با همه وجودمان بى تاب آمدنت بودیم. عشق تو با سرشت ما عجین
ادامه مهدویت, اشعار و قطعات
گفتند تو که بیایى خون به پا مى کنى ، راستش را به ما نگفتند
عصر شیعه ـ راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند. گفتند: تو که بیایى خون به پا مى کنى،جوى خون به راه مى اندازى و از کشته پشته مى سازى و ما را از ظهور تو ترساندند. درست مثل اینکه حادثه اى به شیرینى تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند. ما از همان کودکى، تو را دوست داشتیم. با همه فطرتمان به تو عشق مى ورزیدیم و با همه وجودمان بى تاب آمدنت بودیم. عشق تو با سرشت ما عجین
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟
عصر شیعه ـ همزمان با شب میلاد امام زمان، حضرت ولیعصر(عج) خبرگزاری مهر برگزیدهای از اشعار شاعران آئینی کشور را که به ساحت این امام تقدیم شده است از نظر شما میگذراند: هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟ من اگر اینهمه بیدار نباشم چه کنم ؟ گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟ عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند من بر آنم که گرفتار نباشم چ
سروده آیتالله العظمی وحید خراسانی در وصف امام زمان (عج)
عصر شیعه ـ این مرجع تقلید در سروده خود از عمق وجود، به ساحت مقدس و نورانی منجی عالم بشریت، مهدی فاطمه حضرت ولی عصر (عج) ابراز ارادت و عشق و دلدادگی کرده و به توصیف جایگاه بسیار رفیع آن حضرت پرداخته اند.سروده آیت الله وحید خراسانی به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر معظم له، بدین شرح است:بسم الله الرحمن الرحیمتویی پشت و پناه اهل عالمتویی تاج سر اولاد آدم***تویی چشم و چراغ آفرینشبه تو خرم بهار دین و
یک روز زیر پای شما خاک میشوم
عصر شیعه ـ غزل مهدوی زیر و سروده حسن کردی را با هم می خوانیم: یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتاندارد دوباره این دل تنگم هوایتاناز حال ما اگر که بپرسی ملال نیستجز دوری شما و فراق صدایتانمن غصه ام گرفته برای غریبی اتحالا شما بگو کمی از غصه هایتانیک روز زیر پای شما خاک میشوممن زاده میشوم که بمیرم برایتانناقابل است پیش کشم در برابرتچشمم سرم دلم همه اقا فدایتانبا این همه که رنج کشیدی به خاطرمکشتی مرا دو
سرانجام عجیب اتفاقاتی که می گویند
همین است ابتدای سبز اوقاتی که می گویندو سرشار گل است آن ارتفاعاتی که می گوینداشارات زلالی از طلوع زاده ی نرگسپیاپی می وزد از سمت میقاتی که می گویندزمین در جستجو هرچند بی تابانه می چرخدولی پیداست دیگر آن علاماتی که می گویندجهان این بار، دیگر ایستاده با تمام خویشکنار خیمه ی سبز ملاقاتی که می گویندکنار جمعه ی موعود گل های ظهور اویکایک می دمد طبق روایاتی که می گویندکنون از ابتدای دشت های شرق می آیدص
صبحی دگر می آید
صبحي دگر مي آيد اي شب زنده داراناز قله هاي پر غبار روزگاراناز بيکران سبز اقيانوس غيبتمي آيد او تا ساحل چشم انتظارانآيد به گوش از آسمان: اين است مهديخيزد خروش از تشنگان: اين است بارانبا تيغ آتش مي درد آن وارث نوردر انتهاي شب گلوي نابکاراناز بيشه زار عطرهاي تازه آيدچون سرخ گل بر اسب رهوار بهارانآهنگ ميدان تا کند او، باز مانددر گرد راهش مرکب چابک سوارانآيينه آيين حق، اي صبح موعودماييم سيماي تو را آ
به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم
بیا که آینه ی روزگار، زنگاری استبیا که زخم زبان های دوستان کاری استبه انتظار نشستن در این زمانه ی یاسبرای منتظران چاره نیست ناچاری استبه ما مخند اگر شعرهای ساده ی ماقبول طبع شما نیست کوچه بازاری استچه قاب ها و چه تندیس های زرینیگرفته ایم به نامت که کنج انباری است!نیامدی که کپرهای ما کلنگی بودکنون بیا که بناهایمان طلاکاری استبه این خوشیم که یک شب به نامتان شادیمتمام سال اگر کارمان عزاداری استنه ا
ای بقیّة خدا!
ای بقیّة خدا!مردیـ از تبار لالهها ـبه درک ارتفاع عشق میرسد.واژههای داغ را بیاوریدواژة فراق را بیاورید!چارُق و عصای من کجاست؟راه راچهگونه میشود برُفت؟عاشقی، غریبه نیستکربلای پنج تن به گوش میرسد.ای بقیّة خدا!به داد اشکهای سرخِ ما برس!