-6684998.jpg)
شجاعت و صلابت امام حسن مجتبى علیه السلام
عصر شیعه : 1 - در حديث لوح كه از خداوند متعال به سفير، دليل، پيامبر و فرستادهاش حضرت محمدصلى الله عليه وآله خطاب شده، چنين آمده است:
«اكرمتك بشبليك بعده و بسبطيك الحسن و الحسين»
اى پيامبر! من تو را تكريم مىكنم به دو شبل و دو فرزندت بعد از على بن ابىطالب، حسن و حسين.۱
مرحوم علامه مجلسى در ذيل اين حديث مىنويسد: كلمه شبل كه در اين حديث آمده به معناى بچه شير مىباشد و اين تعبير در حديث دلالت بر شجاعت سرشار اين دو امام دارد زيرا خداوند آن دو را تشبيه به فرزندان شير مىكند.۲
2 - مرحوم علامه خوئى مىگويد: در كتاب «بحار الانوار» در مناقب امام مجتبىعليه السلام آمده است: در جنگ جمل اميرالمؤمنين علىعليه السلام نيزه خود را به محمد بن حنيفه داده و به او گفت با اين نيزه به شتر عايشه حمله كن. او حمله كرد، ولى بنو ضبه آن را دفع نمودند. محمد بن حنفيه برگشت. هنگامى كه محمد بن حنفيه خدمت پدر بزرگوارش رسيد، امام مجتبى عليه السلام نيزه را از دست او گرفت و قصد شتر عايشه نمود و ضربهاى بر پيكر آن وارد ساخت و در حالى كه خون از سر نيزه جارى بود خود را به اميرالمؤمنين علىعليه السلام رسانيد.
محمد بن حنيفه از مشاهده اين صحنه خجالت زده سر به زير انداخت. اميرالمؤمنينعليه السلام به او فرمود: «لا تأنف، فإنّه ابن النبىّ و أنت ابن علىّ»؛
فرزندم؛ ناراحت نباش. همانا او فرزند پيامبر است و تو فرزند على هستى!۳
3 - ابن ابىالحديد مىگويد: هنگامى كه محمد بن حنيفه در روز جمل از حمله به سپاه دشمن تأخير نمود، اميرالمؤمنين علىعليه السلام پرچم را به دوش گرفته و با حملهاى سنگين اركان سپاه دشمن را متزلزل ساخته و درهم كوبيد، سپس پرچم را به محمد داده و به او فرمود: اول و آخر اين سپاه را درهم كوبيده و جمعشان را متفرق ساز و اين انصار نيز همراه تواند.
سپس حضرت خزيمه بن ثابت ذو الشهادتين و جمعى از انصار را كه اكثرشان اهل بدر بودند همراه او فرستاد. جناب محمد به همراه اين گروه حملات سختى بر سپاه دشمن وارد نمود و آنها را وادار به عقب نشينى كرد و امتحان بسيار نيكويى پس داد.
خزيمه بن ثابت به اميرالمؤمنين علىعليه السلام گفت: اگر امروز غير از محمد كس ديگرى عهدهدار اين امر مىشد، مفتضح و رسوا مىشد.
و انصار نيز به آن حضرت گفتند: اى اميرالمؤمنين؛ اگر خداوند براى دو فرزندت حسن و حسين فضائل و مناقب بىشمار قرار نداده بود، ما احدى از عرب را بر محمّد برترى نمىداديم.
امامعليه السلام فرمود:
«أين النجم من الشمس و القمر»؛ كجا ستاره با خورشيد و ماه برابرى مىكند؟
آگاه باشيد كه او به راستى كفايت كرد و خوب امتحانى پس داد و براى او فضيلتى است. و اين موجب كم شدن فضيلت حسن و حسينعليهما السلام بر او نيست، و بس است براى صاحب شما آنچه كه خداوند از نعمت هايش به او ارزانى داشته است.
اصحاب گفتند: يا اميرالمؤمنين؛ به خدا سوگند؛ ما مقام او را مانند حسن و حسين عليهما السلام قرار نمىدهيم و به حسنين عليهما السلام به خاطر او ظلم نمىكنيم، به خاطر برترى آنها بر او، و به حق او ظلم نمىكنيم.
امامعليه السلام فرمود: كجا مقام و فضيلت فرزند من مانند فضيلت فرزندان دختر رسول خداصلى الله عليه وآله مىشود؟۴
4 - يكى از امورى كه شجاعت امام مجتبى را مىرساند، خطبهاى است كه حضرت بعد از خطبه اميرالمؤمنين علىعليه السلام ايراد فرمودند.
پس از خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام امام حسن بلند شده اين چنين خطبه خواندند:
حمد و سپاس از آن خداوند است، خدائى كه خالقى غير از او نبوده و او تنهاست و هرگز شريكى براى او نيست، و به او درود مىفرستم به آنچه كه اهلش است.
سپس فرمود: به راستى خداوند حق خود را بر شما مردم بزرگ شمرده و به شما مردم نعمتهائى داده است كه هرگز قابل شمارش نمىباشد و هيچ كس توان اداى شكر آن را نداشته و كسى نمىتواند آن را توصيف كند و هيچ كلام و گفتارى نمىتواند عظمت آن را به بيان نمايد.
و به راستى خشم و غضب ما براى خدا و براى (حق) شما مسلمانان است. خداوند بر ما منت گذاشته و به ما توفيق شكرگزارى اين نعمتها و بلاهاى خود را عنايت فرموده است، شكرى كه موجب رضايت خدا از ما و نشانه صدق و راستى در بندگى بندگان است. خداوند در اين شكر قول ما را تصديق نموده و باعث ازدياد نعمت پروردگارمان بر ما شده است. شكرى كه زياد مىكند و كمى نمىكند.
به راستى هيچ گاه قوم و گروهى با هم متحد و يك پارچه نگشتند مگر آنكه قدرتشان محكم و اراده آنان قوىتر گرديد.
(اى مردم؛) براى جنگ با دشمنان خدا معاويه و لشكريانش جمع شويد كه او هم اكنون به اينجا آمده است.
هرگز خود را خوار و ذليل نكنيد كه خذلان و خوارى، قلبها را از اهدافشان دور مىكند. و قدم گذاشتن و رويارويى با نيزهها باعث سربلندى و امنيت شما بوده و هرگز گروهى به عزّت و قوّت نرسد مگر اينكه خداوند نكبت و بدبختى را از آنان دور نمود و از ذلت و خوارى كفايت نمود و به نشانههاى شريعت و دين هدايت كرده است.
و الصلح تأخذ منه ما رضيت به
و الحرب يكفيك من انفاسها جُرَع۵
و از صلح آنچه را كه مىخواهيد به دست مىآوريد، و از جنگ كافى است براى تو لحظاتى از سختىها و مشكلات آن.
مؤلف رحمه الله گويد: مخفى نماند كه اميرالمؤمنين عليه السلام هرگز به فرزندانش حسن و حسينعليهما السلام اجازه حمله به سپاه دشمن و نبرد و جهاد مباشرى را نمىداد و اين مطلب را مىتوان به روشنى در كلام آن حضرت در جنگ صفين ملاحظه نمود. حضرت وقتى مشاهده نمود كه حسن بن علىعليه السلام آماده جنگ شده است فرمود: اين جوان را از جنگ باز داريد كه مرا داغدار نكند زيرا من نسبت به اين دو - يعنى حسن و حسين - براى مرگ بخيل هستم براى اينكه نسل رسول خدا قطع نگردد.۶
علاّمه مغنيه مىگويد: امام مجتبىعليه السلام در ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى متولد شده و واقعه صفين در سال 36 هجرى اتفاق افتاده و عمر آن حضرت در جنگ صفين 33 سال بوده است. چگونه اميرالمؤمنينعليه السلام به آن حضرت، غلام گفته (و با كلمه غلام كه به معناى پسر بچه مىباشد از او ياد كرده) است؟
جواب آن است كه: در قواميس اللغة آمده است كه كلمه غلام بر كوچك و بزرگ اطلاق مىشود.۷
ابن ابىالحديد مىگويد: به محمد بن حنيفه گفته شد: چرا پدرت تو را به معركه جنگ فرستاده ولى حسن و حسين را نمىفرستد؟
او گفت: «لأنّهما عيناه و أنا يمينه، فهو يذبّ عن عينيه بيمينه» ؛ زيرا حسن و حسين دو چشم آن حضرت و من دست او هستم، آن حضرت با دست خود از چشمانش محافظت مىكند.۸
5 - علاّمه آل ياسين مىگويد: امام حسينعليه السلام شجاعتر از برادرش امام حسن نبود. «هما الشقيقان بكلّ مزاياهما العظيمة خُلُقاً و ديناً»؛ آن دو بزرگوار داراى عظمت و فضيلتى يكسان بودند آن دو امام عزيز به يك سان در راه دين جان فشانى نموده و هر دو فرزندان شجاعترين مرد عرب بودند.۹
6 - معاويه بن ابىسفيان «لعنه اللَّه» در مدح آن حضرت مىگويد:
امّا حسن فابن الذى كان قبله
اذا سار، سار الموت حيث يسير
وهل يلد الرئبال الّا نظيره
وذا حسن شبه له ونظير
ولكنه لو يوزن الحلم والحجا
بأمر لقالوا يذبلٌ و ثبير۱۰
اما حسن فرزند كسى مىباشد كه قبل از او، هر كجا مىرفت مرگ را براى دشمنان مىبرد.
و آيا شير فرزندى غير خودش مىآورد؟ و اين حسن شبيه پدر و همانند اوست.
و اگر حلم و صبر و خرد به ترازو گذاشته شود، همانا حسن در سنگينى مانند دو كوه يذبل و ثبير در نجد و مكه مىباشد.
7 - آن حضرت در يك حديث طولانى به اصحابش فرمود:
قسم به خدائى كه دانه را در شكم خاك مىروياند و گياه را بارور مىكند و متّصف به عظمت و بزرگى است، اگر عدهاى از شما با دلهاى صاف و با اخلاص همراه من بوديد و نفاق و اختلاف در بين شما حكمفرما نبود، من شب و روز با دشمنانم مىجنگيدم و زمين را با شمشيرها بر آنان تنگ مىگردانيدم. اكنون اگر نظرى داريد بيان نمائيد.
ولى آنها مانند كسى كه به دهانش لجام زده باشند، سكوت نموده و دعوت آن حضرت را اجابت نكردند. تنها از آن گروه بيست نفر به دعوت امامعليه السلام پاسخ داده و وفادارى خود را به حضرت نشان دادند. آنان به امامعليه السلام گفتند: ما در اختيار شما بوده و مطيع دستوراتتان هستيم، هر چه مىخواهيد امر كنيد.
امام مجتبىعليه السلام نگاهى به طرف راست و چپ خود انداخته و غير از آن بيست نفر كسى را نديد، پس فرمود: «رسول خدا براى من الگوئى نيكو مىباشد زيرا آن بزرگوار در پنهانى خدا را عبادت نموده در حالى كه در آن حال سى و نه نفر همراه حضرت بودند، و هنگامى كه عدد آنان به چهل رسيد، دعوت خود را علنى و آشكار ساخت و اگر من هم به همان مقدار يار و ياور داشتم، در راه خدا با دشمنان حقيقتاً جهاد مىكردم.۱۱
پاورقی ها:
۱. كمال الدين: 310.
۲. بحارالانوار: 32/199.
۳. منهاج البرائه: 3/178.
۴. شرح نهج البلاغة: 1/245.
۵. وقعة الصفين: 113.
۶. نهج البلاغة: خطبه 207.
۷.فى ظلال نهج البلاغة: 3/235.
۸. شرح نهج البلاغة: 11/28.
۹. صلح الحسن: 218.
۱۰. شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 16/195.
۱۱. بحارالانوار: 53/22.
منبع : کتاب امام مجتبی علیه السلام روح قلب مصطفی (صلی الله علیه و آله )
تالیف:آیت الله رحمانی همدانی
ناشر: عطر عترت