( 4.2 امتیاز از 1447 )

عصر شیعه : 1 - در حديث لوح كه از خداوند متعال به سفير، دليل، پيامبر و فرستاده‏اش حضرت محمدصلى الله عليه وآله خطاب شده، چنين آمده است: 
 «اكرمتك بشبليك بعده و بسبطيك الحسن و الحسين»

 اى پيامبر! من تو را تكريم مى‏كنم به دو شبل و دو فرزندت بعد از على بن ابى‏طالب، حسن و حسين.۱

  مرحوم علامه مجلسى در ذيل اين حديث مى‏نويسد: كلمه شبل كه در اين حديث آمده به معناى بچه شير مى‏باشد و اين تعبير در حديث دلالت بر شجاعت سرشار اين دو امام دارد زيرا خداوند آن دو را تشبيه به فرزندان شير مى‏كند.۲

 

 2 - مرحوم علامه خوئى مى‏گويد: در كتاب «بحار الانوار» در مناقب امام مجتبى‏عليه السلام آمده است: در جنگ جمل اميرالمؤمنين على‏عليه السلام نيزه خود را به محمد بن حنيفه داده و به او گفت با اين نيزه به شتر عايشه حمله كن. او حمله كرد، ولى بنو ضبه آن را دفع نمودند. محمد بن حنفيه برگشت. هنگامى كه محمد بن حنفيه خدمت پدر بزرگوارش رسيد، امام مجتبى عليه السلام نيزه را از دست او گرفت و قصد شتر عايشه نمود و ضربه‏اى بر پيكر آن وارد ساخت و در حالى كه خون از سر نيزه جارى بود خود را به اميرالمؤمنين على‏عليه السلام رسانيد.

 محمد بن حنيفه از مشاهده اين صحنه خجالت زده سر به زير انداخت. اميرالمؤمنين‏عليه السلام به او فرمود:   «لا تأنف، فإنّه ابن النبىّ و أنت ابن علىّ»؛

 فرزندم؛ ناراحت نباش. همانا او فرزند پيامبر است و تو فرزند على هستى!۳

 

 3 - ابن ابى‏الحديد مى‏گويد: هنگامى كه محمد بن حنيفه در روز جمل از حمله به سپاه دشمن تأخير نمود، اميرالمؤمنين على‏عليه السلام پرچم را به دوش گرفته و با حمله‏اى سنگين اركان سپاه دشمن را متزلزل ساخته و درهم كوبيد، سپس پرچم را به محمد داده و به او فرمود: اول و آخر اين سپاه را درهم كوبيده و جمعشان را متفرق ساز و اين انصار نيز همراه تواند.

 سپس حضرت خزيمه بن ثابت ذو الشهادتين و جمعى از انصار را كه اكثرشان اهل بدر بودند همراه او فرستاد. جناب محمد به همراه اين گروه حملات سختى بر سپاه دشمن وارد نمود و آن‏ها را وادار به عقب نشينى كرد و امتحان بسيار نيكويى پس داد.

 خزيمه بن ثابت به اميرالمؤمنين على‏عليه السلام گفت: اگر امروز غير از محمد كس ديگرى عهده‏دار اين امر مى‏شد، مفتضح و رسوا مى‏شد.

 و انصار نيز به آن حضرت گفتند: اى اميرالمؤمنين؛ اگر خداوند براى دو فرزندت حسن و حسين فضائل و مناقب بى‏شمار قرار نداده بود، ما احدى از عرب را بر محمّد برترى نمى‏داديم.

 امام‏عليه السلام فرمود:

 «أين النجم من الشمس و القمر»؛ كجا ستاره با خورشيد و ماه برابرى مى‏كند؟

  آگاه باشيد كه او به راستى كفايت كرد و خوب امتحانى پس داد و براى او فضيلتى است. و اين موجب كم شدن فضيلت حسن و حسين‏عليهما السلام بر او نيست، و بس است براى صاحب شما آنچه كه خداوند از نعمت هايش به او ارزانى داشته است.

 اصحاب گفتند: يا اميرالمؤمنين؛ به خدا سوگند؛ ما مقام او را مانند حسن و حسين عليهما السلام قرار نمى‏دهيم و به حسنين عليهما السلام به خاطر او ظلم نمى‏كنيم، به خاطر برترى آن‏ها بر او، و به حق او ظلم نمى‏كنيم.

 امام‏عليه السلام فرمود: كجا مقام و فضيلت فرزند من مانند فضيلت فرزندان دختر رسول خداصلى الله عليه وآله مى‏شود؟۴

 

 4 - يكى از امورى كه شجاعت امام مجتبى را مى‏رساند، خطبه‏اى است كه حضرت بعد از خطبه اميرالمؤمنين على‏عليه السلام ايراد فرمودند.

 پس از خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام امام حسن بلند شده اين چنين خطبه خواندند:

 حمد و سپاس از آن خداوند است، خدائى كه خالقى غير از او نبوده و او تنهاست و هرگز شريكى براى او نيست، و به او درود مى‏فرستم به آنچه كه اهلش است.

 سپس فرمود: به راستى خداوند حق خود را بر شما مردم بزرگ شمرده و به شما مردم نعمت‏هائى داده است كه هرگز قابل شمارش نمى‏باشد و هيچ كس توان اداى شكر آن را نداشته و كسى نمى‏تواند آن را توصيف كند و هيچ كلام و گفتارى نمى‏تواند عظمت آن را به بيان نمايد.

 و به راستى خشم و غضب ما براى خدا و براى (حق) شما مسلمانان است. خداوند بر ما منت گذاشته و به ما توفيق شكرگزارى اين نعمت‏ها و بلاهاى خود را عنايت فرموده است، شكرى كه موجب رضايت خدا از ما و نشانه صدق و راستى در بندگى بندگان است. خداوند در اين شكر قول ما را تصديق نموده و باعث ازدياد نعمت پروردگارمان بر ما شده است. شكرى كه زياد مى‏كند و كمى نمى‏كند.

 به راستى هيچ گاه قوم و گروهى با هم متحد و يك پارچه نگشتند مگر آن‏كه قدرتشان محكم و اراده آنان قوى‏تر گرديد.

 (اى مردم؛) براى جنگ با دشمنان خدا معاويه و لشكريانش جمع شويد كه او هم اكنون به اينجا آمده است.

 هرگز خود را خوار و ذليل نكنيد كه خذلان و خوارى، قلب‏ها را از اهدافشان دور مى‏كند. و قدم گذاشتن و رويارويى با نيزه‏ها باعث سربلندى و امنيت شما بوده و هرگز گروهى به عزّت و قوّت نرسد مگر اين‏كه خداوند نكبت و بدبختى را از آنان دور نمود و از ذلت و خوارى كفايت نمود و به نشانه‏هاى شريعت و دين هدايت كرده است.

 و الصلح تأخذ منه ما رضيت به‏

و الحرب يكفيك من انفاسها جُرَع۵ 

 و از صلح آنچه را كه مى‏خواهيد به دست مى‏آوريد، و از جنگ كافى است براى تو لحظاتى از سختى‏ها و مشكلات آن.

 مؤلف رحمه الله گويد: مخفى نماند كه اميرالمؤمنين عليه السلام هرگز به فرزندانش حسن و حسين‏عليهما السلام اجازه حمله به سپاه دشمن و نبرد و جهاد مباشرى را نمى‏داد و اين مطلب را مى‏توان به روشنى در كلام آن حضرت در جنگ صفين ملاحظه نمود. حضرت وقتى مشاهده نمود كه حسن بن على‏عليه السلام آماده جنگ شده است فرمود: اين جوان را از جنگ باز داريد كه مرا داغدار نكند زيرا من نسبت به اين دو - يعنى حسن و حسين - براى مرگ بخيل هستم براى اين‏كه نسل رسول خدا قطع نگردد.۶

  علاّمه مغنيه مى‏گويد: امام مجتبى‏عليه السلام در ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى متولد شده و واقعه صفين در سال 36 هجرى اتفاق افتاده و عمر آن حضرت در جنگ صفين 33 سال بوده است. چگونه اميرالمؤمنين‏عليه السلام به آن حضرت، غلام گفته (و با كلمه غلام كه به معناى پسر بچه مى‏باشد از او ياد كرده) است؟

 جواب آن است كه: در قواميس اللغة آمده است كه كلمه غلام بر كوچك و بزرگ اطلاق مى‏شود.۷

  ابن ابى‏الحديد مى‏گويد: به محمد بن حنيفه گفته شد: چرا پدرت تو را به معركه جنگ فرستاده ولى حسن و حسين را نمى‏فرستد؟

 او گفت: «لأنّهما عيناه و أنا يمينه، فهو يذبّ عن عينيه بيمينه» ؛ زيرا حسن و حسين دو چشم آن حضرت و من دست او هستم، آن حضرت با دست خود از چشمانش محافظت مى‏كند.۸

  5 - علاّمه آل ياسين مى‏گويد: امام حسين‏عليه السلام شجاع‏تر از برادرش امام حسن نبود. «هما الشقيقان بكلّ مزاياهما العظيمة خُلُقاً و ديناً»؛ آن دو بزرگوار داراى عظمت و فضيلتى يكسان بودند آن دو امام عزيز به يك سان در راه دين جان فشانى نموده و هر دو فرزندان شجاع‏ترين مرد عرب بودند.۹

  6 - معاويه بن ابى‏سفيان «لعنه اللَّه» در مدح آن حضرت مى‏گويد:

  امّا حسن فابن الذى كان قبله‏

اذا سار، سار الموت حيث يسير

 وهل يلد الرئبال الّا نظيره‏

وذا حسن شبه له ونظير

 ولكنه لو يوزن الحلم والحجا

بأمر لقالوا يذبلٌ و ثبير۱۰

 

 اما حسن فرزند كسى مى‏باشد كه قبل از او، هر كجا مى‏رفت مرگ را براى دشمنان مى‏برد.

 و آيا شير فرزندى غير خودش مى‏آورد؟ و اين حسن شبيه پدر و همانند اوست.

 و اگر حلم و صبر و خرد به ترازو گذاشته شود، همانا حسن در سنگينى مانند دو كوه يذبل و ثبير در نجد و مكه مى‏باشد.

 

 7 - آن حضرت در يك حديث طولانى به اصحابش فرمود:

 قسم به خدائى كه دانه را در شكم خاك مى‏روياند و گياه را بارور مى‏كند و متّصف به عظمت و بزرگى است، اگر عده‏اى از شما با دل‏هاى صاف و با اخلاص همراه من بوديد و نفاق و اختلاف در بين شما حكم‏فرما نبود، من شب و روز با دشمنانم مى‏جنگيدم و زمين را با شمشيرها بر آنان تنگ مى‏گردانيدم. اكنون اگر نظرى داريد بيان نمائيد.

 ولى آن‏ها مانند كسى كه به دهانش لجام زده باشند، سكوت نموده و دعوت آن حضرت را اجابت نكردند. تنها از آن گروه بيست نفر به دعوت امام‏عليه السلام پاسخ داده و وفادارى خود را به حضرت نشان دادند. آنان به امام‏عليه السلام گفتند: ما در اختيار شما بوده و مطيع دستوراتتان هستيم، هر چه مى‏خواهيد امر كنيد.

 امام مجتبى‏عليه السلام نگاهى به طرف راست و چپ خود انداخته و غير از آن بيست نفر كسى را نديد، پس فرمود: «رسول خدا براى من الگوئى نيكو مى‏باشد زيرا آن بزرگوار در پنهانى خدا را عبادت نموده در حالى كه در آن حال سى و نه نفر همراه حضرت بودند، و هنگامى كه عدد آنان به چهل رسيد، دعوت خود را علنى و آشكار ساخت و اگر من هم به همان مقدار يار و ياور داشتم، در راه خدا با دشمنان حقيقتاً جهاد مى‏كردم.۱۱

 

پاورقی ها:

۱. كمال الدين: 310.

۲. بحارالانوار: 32/199.

۳. منهاج البرائه: 3/178.

۴. شرح نهج البلاغة: 1/245.

۵. وقعة الصفين: 113.

۶. نهج البلاغة: خطبه 207.

۷.فى ظلال نهج البلاغة: 3/235.

۸. شرح نهج البلاغة: 11/28.

۹. صلح الحسن: 218.

۱۰. شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 16/195.

۱۱. بحارالانوار: 53/22.

 

منبع : کتاب امام مجتبی علیه السلام روح قلب مصطفی (صلی الله علیه و آله )

تالیف:آیت الله رحمانی همدانی

ناشر: عطر عترت

 

 

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر