
جریان حاکم در عربستان مشکلات بسیاری دارد؛ اکنون فرصت مناسبی برای شیعیان است
عصر شیعه : احمد نثاری، مدیر عامل بنیاد اندیشه اسلامی معتقد است: شرایط پیش آمده در عربستان و تضاد بین حاکمان آن فرصتی است که تشیع در داخل سعودی بتواند شرایط جدیدی برای خودش به وجود بیاورد.
عربستان در ماه گذشته اقدام به اعدام شیخ نمر کرد. این اقدام ظاهراً برای ایجاد ترس در بین شیعیان این کشور و شاید تحریک ایران بوده باشد. چرا که حکم اعدام شیخ نمر چند سال است که مورد تائید قرار گرفته است، اما در شرایطی عربستان دست به این کار می زند که ایران در پی به فرجام رساندن مذاکرات خود با غرب است. شیعیان در عربستان معمولا از قدرت و جایگاه خوبی برخوردار نبوده اند. اما چند سالی است که اختناق موجود برای شیعیان کمتر شده بود که ظاهرا این بار با اعدام شیخ نمر نارضایتی حاکمان سعودی از این امر آشکار شد.
در زمینه شرایط شیعیان و وضعیت حاکمیت عربستان با دکتر احمد نثاری، مدیر عامل بنیاد اندیشه اسلامی به گفتگو پرداختهایم که متن این گفتگو در ادامه آمده است؛
تسنیم: در ابتدا اگر مایل هستید کلیاتی در مورد عربستان و وضعیت شیعیان در این کشور را ترسیم کنید.
جریانات حاکم در عربستان سعودی اختلافات عمیق و ریشهای دارند
دو جریان قوی در طول این دو دهه گذشته حاکمیت عربستان را در دست داشتهاند که این دو جریان همواره در تقابل هم بودهاند و همواره در ستیز و مقابله با یکدیگر حتی اقداماتی هم انجام دادهاند. حتی گاهی تا لابی با بعضی از احزاب ایالات متحده آمریکا پیش رفتهاند. یعنی گاهی برای اینکه بتوانند به رقیب شکستی وارد کنند وارد لابی با برخی از احزاب آمریکا شدهاند. اگر چه این دو جریان همگی در داخل یک خاندان هستند، اما اختلافات آنها بسیار عمیق و ریشهای است. مثلاً در زمانی که ملک فهد روی کار بود بیشترین جریانی که حاکمیت و قدرت را در دست داشت جریان تندروی سلفی بود که اعتقادی هم به مماشات و برخی از نظریههای اجتماعی امروزی نداشتند. آنها با همان اعتقادات سلفی گری خودشان پیش میرفتند و قدرت هم کاملاً در اختیارشان بود.
البته ولیعهد که آن موقع ملک عبدالله بود با یک سلسله از نهادهای تحت نظرش در قدرت جریان مخالف را شکل میدادند. پس از فوت فهد، عبدالله که به قدرت رسید تقریباً موازنه قدرت در آنجا به هم ریخت. به هر حال عبدالله فردی بود که میتوان گفت نظراتش تا حدودی به دگراندیشان نزدیکتر بود و آن جریان تند و خشن سلفی را در برخی از نهادهای اجتماعی و فرهنگی قبول نداشت. معتقد بود که باید مقداری دربها را باز کرد و باید به گفتگو روی آورد و مشکلات را از طریق مذاکره حل کرد. تمسک به روشهای خشک و خشن، مشکلی را حل نمیکند. ضمن اینکه تا حدودی نگاه فکری و اندیشهای وی هم به سمت عقلانیتی که ما در تشیع، داریم نزدیکتر بود.
شیعیان عربستان به صرف شیعهبودن حضور در نهادهای دولتی و اجتماعی را نداشتند
من آن زمان همکاری نزدیکی با بعثه رهبری داشتم. شیعیان عربستان در دوران ملک فهد و اوایل دوران عبدالله وضعیت بسیار بدی داشتند. من از نزدیک با اینها ارتباط داشتم و منازل اینها میرفتم. تا جایی که در هیچ نهاد دولتی حق استخدام نداشتند. بهصرف شیعه بودن اینها در هیچ نهادی از جمله نهادهای دولتی و نهادهای اجتماعی حق حضور نداشتند. از نظر معیشتی بسیار بد، از نظر آزادیهای اجتماعی زیر صفر بودند. هیچ گونه آزادی برای زندگی در عربستان نداشتند. ملک عبدالله که قدرت گرفت کار به جایی رسید که سالهای بعد که برای حج مشرف میشدم، میدیدم که شیعیان به عنوان معلم در آموزشوپرورش استخدامشدهاند یعنی در نهادهای تربیتی به کار گرفته شدهاند. نه اینکه بخواهند تقیه بکنند با همین ادعای شیعه بودن.
یا فراتر از این مثلاً در سالهای قبل شیعیان آنجا گاهی که میخواستند با ما ارتباط برقرار کنند از یک فاصله خیلی دور در بعثه، محفل یا منزلی قرار میگذاشتیم و ما هم با لباس مبدل و شکلی کاملاً مخفیانه میرفتیم و ملاقات میکردیم. اما در زمان عبدالله کار به جایی رسید که شیعیان با ماشین و پلاکارد از قطیف به بعثه میآمدند و با علمای ما دیدار میکردند. یعنی تا این اندازه فضا باز شد. شما آن فضای خفقان و بسته در زمان فهد را در نظر بگیرد و با این فضا مقایسه کنید. خیلی آزادانه با اتوبوس از قطیف و ظهران میآمدند، وارد بعثه میشدند و با علمای ما دیدار میکردند. ما هم بدون ترسهای سالهای قبل و بدون رعایت مسائل امنیتی به دیدار اینها میرفتیم. این فضا هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجیاش تأثیر گذاشت. شما ببینید در سیاست خارجی، عربستان نزدیکی زیادی با ایران پیدا کرد. حتی در مسائل اقتصادی و تشکیل بازارهای مشترک و مسائلی از این دست برای همه روشن است. کار به جایی رسید که این مسئله را نهادهای درونی عربستان برنتافت تا جایی که آن جریانهای سلفی آرام آرام علیه عبدالله اقداماتی را شروع کردند.
خاطر دارم که در آن زمان روی دیوارهای مکه بعضاً شعار الموت للامیر الرافضی، مینوشتند، یعنی ملک عبدالله را اینگونه میگفتند. بالاخره اینها به قدرت رسیدند ضمن اینکه در صحنه بینالمللی هم اتفاقاتی مانند مسئله عراق و نفوذی که جمهوری اسلامی روی عراق پیدا کرد و اقبالی که مردم عراق به جمهوری اسلامی نشان دادند، رخ داد. همچنین مسئلهای که در لبنان پیش آمد. تحولاتی که در دولت ما به وجود آمد و دولت با یک گرایش جدیدی روی کار آمد. مجموع همه اینها به ویژه مسائل داخلی عربستان منجر شد که عبدالله آرامآرام از موضعش عقبنشینی کند و به خاطر ملاحظه و مدارا با جریانهای سلفی دست از این تفکر و رفتار بردارد و امتیازهایی به جریانهای مخالف بدهد. البته نه به شکلی که الان اینها جولان پیدا کردهاند و اقداماتی انجام میدهند، اما آرامآرام قدرت گرفتند.
جریان کنونی عربستان سعودی جریان تندرو و متأثر از افکار وهابی و سلفی است که زبانشان زبان خشونت است
مجموع جریانات داخلی آنجا، جریانات صحنه بینالملل، داخل ایران و اوضاع بینالملل همه اینها دستبهدست هم داد تا اینکه ملک عبدالله در موضع ضعف قرار گرفت و مجبور شد از بعضی از سیاستهای خودش عدول کند. تا اینکه عبدالله فوت کرد و جریان بعدی به روی کار آمد. جریانی که الان سرکار است همان جریان تندرو و متأثر از افکار وهابی و سلفی و جریانی است که زبانشان زبان خشونت است و اصلاً اهل مدارا و منطق نیستند و اعتقادی به اینها ندارند. خودشان را دائم در موضع قدرت میدانند و فکر میکنند همهچیز را باید با قدرت حل بکنند و قدرت است که میتواند تأثیر بیشتری بگذارد. این جریانی است که الان در رأس قدرت است اگر چه جریان دوم همچنان در کنار نهادهای حکومتی و در درون خاندان سعودی وجود دارد. یعنی این شکاف به این معنی نیست که از بین رفته باشد، اما الان قدرت بهدست این گروه افتاده است. آنها هم همچنان در جریان حاکمیتی حضور دارند به صورتی که الان بر روی برخی از منصبهای حکومتی هم تضادشان بیشتر و عمیقتر شده است.
تا جایی که بعضاً میشنیدم که آنها از طریق لابیهایی که در خارج از کشور داشتند در یک مقطعی خبرهایی میرسید که در صدد ایجاد بحران برای اشخاص حاکم و حاکمان موجود در آنجا بودهاند که بتوانند حکومت را از طریق شبه کودتا از دست رقیب بگیرند. البته صحتوسقم این خبر را صددرصد نمیدانم. اما رفتارهایی که در آنجا اتفاق میافتد با این تحلیل و خبر خیلی به دور از واقعیت نیست. این یک فضای کلی از جریانهای موجود در عربستان بود.
تقریباً میتوان گفت که حاکمان سعودی، لائیک هستند یا درواقع اعتقادات سکولار دارند
نکته دیگر که در اینجا نیاز است گفته شود، این است که همه حاکمان عربستان حداقل در این چند دهه اخیر تمسکشان به اعتقادات سلفی و وهابی یا دگراندیشی از سر اعتقاد نیست. بلکه از سر قدرت و میزان امتیازاتی است که از این طرق به دست میآورند. یعنی اعتقادات دینی ابزار است و اینطور نیست که اینها عمیقاً به مسائلی دینی یا اسلامی اعتقاد داشته باشند. تقریباً میتوان گفت که حاکمان سعودی، لائیک هستند یا درواقع اعتقادات سکولار دارند. اما این اعتقادات همواره پشت یک نقاب قرارگرفته است. به خاطر قدرت و کسب قدرت با نهادهای دینی ارتباط برقرار میکنند و تظاهر به این میکنند که به دنبال گسترش دین و غیره هستند.
اما آنچه که الان اتفاق افتاده، عربستان با چند چالش عمیق در درون حکومت خودش مواجه است. چالش اول اختلافی است که بین این دو جریان حاکم یا جریانهایی که نهادهای قدرت را در دست دارند وجود دارد. جریانی که الان بیشترین قدرت را دارد و حاکم است به دنبال ترویج خشونت و توسعه تفکر جنگ و ...است، این جریان احساس میکنند که در حوزه اقتصاد، در حوزه محبوبیت و مقبولیت در مسائل سیاسی و اقتصادی در منطقه عربستان روزبهروز دارد در یک حالت ضعفی قرار میگیرد. آنها دارند مقابله میکنند و برخی از اتفاقاتی که در آنجا دارد پیش میآید برای سرپوش گذاشتن به این اختلافات درونی است.
یعنی اینها میخواهند با تمسک به این برنامهها اوضاع داخلی خودشان را سامان بدهند. از جمله حمله به یمن و شهادت شیخ نمر و مسائلی از این دست همه در راستای پروژهای است که میخواهند از این طریق بر اختلافات درونی پوشش بگذارند و بتوانند دوام و قدرت خودشان را حفظ کنند. این هم که فکر کنید که اعدام شیخ نمر براساس یک جریان عادی و متداول و... بوده است، یک خطای کاملاً استراتژی است. این اقدام قطعاً در راستای یک پروسه و برنامهریزی بوده است و قطعاً با این هدف انجامشده که بتوانند جریانهای خارج از نظام سعودی را به تقابل بکشانند. چون جنگ یمن آرام آرام داشت فرسایشی میشد و خیلی از این قصه نمیتوانستند بهرهبرداری کنند فلذا به دنبال یک بحران و جریان جدید بودند که بتوانند درصحنه منطقه یار و یارگیری بکنند. کما اینکه استارت این کار را زدند تا بتوانند تقابلهایی با نظامهای دیگر در مقابلشان مانند ایران و دیگران ایجاد بکنند و بهواسطه همه اینها باز به آن جریان درونی خودشان سرپوشی بگذارند و برنامه و اهدافی که دارند را دنبال بکنند.
شیعیان عربستان در شرایط کنونی به خوبی میتوانند نهادهای اجتماعی خودشان را توسعه بدهند
اما راجع به خود شیعیان آنجا به نظر الان این قصه یک فرصت است. یعنی با این مسائلی که اتفاق افتاده، شاید بتوان گفت الان بهترین فرصتی است که شیعیان بتوانند در سایه این اختلافی که به این شکل عمیق در خاندان سعودی به وجود آمده و بحرانهای منطقهای داخلی، خارجی و حتی اقتصادی که برای دولت سعودی پیشآمده بتوانند بیشترین استفاده را بکنند و نهادهای اجتماعی خودشان را توسعه بدهند. فکر نمیکنم با وضعیت فعلی بتوان گفت تشیع در آنجا در موضع ضعف است، به نظرم الان همه اینها میتواند فرصتهایی باشد که تشیع در داخل سعودی بتواند شرایط جدیدی برای خودش به وجود بیاورد.
تسنیم: ارتباط این تصمیمات و اقدامات عربستان با ایران در کجاست؟
ببینید بهطور کلی هیئت حاکمه فعلی عربستان به دنبال این است که از هر طریق و شیوهای بتوانند از بحران در روابط خودشان با ایران استفاده کنند. با توجه به اینکه میتوان به این بحث برجام را هم اضافه کرد. بحث این است که آنها تصور میکنند که ایران دارد به غرب نزدیک میشود و از این طرق مشکلاتش را حل میکند. تصور میکنند که ایران به دنبال یک جایگاه قدرت بیشتری در منطقه است. تصور میکنند ما در ضعف بودیم حالا از این موضع داریم بیرون میآییم و یک بستر جدید را داریم برای توسعه قدرت سیاسیمان در منطقه پیدا میکنیم. همه اینها نشانههایی است که آنها از کوچکترین فرصت برای تقابل با ایران استفاده بکنند.
الحمدالله در همه این عرصهها هم شکست میخورند. به فرض مثال در آن اجماع بینالمللی خیلی نتوانستند کاری بکنند و حتی دولتهایی که تصور میکردند که صد درصد با سعودی عقد اخوت دارند و هرچه بگویند گوش میدهند، اغلبشان در این جریان اخیر در راستای سیاستهایی سعودی خیلی نتوانستند قدم بردارند. در آن عرصه که شکست خوردند در جریانی هم که برخی از کشورها را جمع کردند و حتی اسم چند کشور را بردند که ما با این کشورها پیمان نظامی بستهایم و آن کشورها گفتند که ما چنین پیمانی نداریم که واقعاً به تمامی معنا فضاحتی سیاسی بود. آنها تصورشان این است که هرچه بتوانند با ایران مقابله کنند اوضاع داخلی خودشان را بهتر میتوانند مدیریت کنند.
تسنیم: آیا این زائیده این ترس نیست که نکند که شیعیان در عربستان به کمک ایران قویتر شوند؟
این هم ممکن است که در ذهنشان باشد. اما مسئله هیئت حاکمه آنجا فراتر از این مسائل است و همانطور که گفتم هدفشان بیشتر تسلط بر اوضاع درونی خودشان است. البته همه اینها هم میتواند در راستای آن هدفشان باشد. به فرض مثال بگویند که اگر ایران قدرت بگیرد شیعیان میتوانند متحد بشوند و... یا فرض کنید که تصور کنند که شیعیان یمن میتوانند متحد بشوند اما آیا همه مسئله همین است؟ من میگویم نه اینها همه بهانه است. آنها به دنبال این هستند که بر مشکلات درونی خودشان پوششی بگذارند و راهش را الان در این اقدامات دیدهاند. البته از این واقعیت هم نباید صرفنظر کرد که بالاخره ایران با شرایط جدیدی در منطقه دارد ظاهر میشود. بالاخره تحریم دارد برداشته میشود و موقعیت اقتصادی، سیاسی ایران در منطقه و بهویژه در جهان غرب، دارد تغییر میکند. پذیرش اینها برای دولت سعودی بسیار سخت است.
اما اینکه آیا روششان درست است؟ قطعاً نه، اینها در اشتباهاند. یعنی اگر عقلانیتی در رفتارشان باشد میتوانند بیایند و از این شرایط حسن استفاده را بکنند، چراکه جمهوری اسلامی در طول این چند سال بعد از انقلاب هیچ وقت برای کشوری در منطقه تهدیدی بهحساب نیامده است. بلکه اینها در تصورات و اوهام غلطی هستند که فکر میکنند اگر ایران قدرتی پیدا بکند برای آنها خطری ایجاد میشود. این یک اشتباه محض تاریخی است که عربستان دارد میکند. اما مهم این است که به اینجور مسائل هم خیلی فکر نمیکنند و مسائل داخلیشان، بیشتر اینها را آزار میدهد و به دنبال این هستند که بتوانند بر آن بحرانها غلبه و سیطره پیدا کنند.
تسنیم: هدف آل سعود از اعدام شیخ نمر را در این شرایط چگونه ارزیابی میکنید؟
اینکه گفتم که اعدام شیخ نمر یک پروسه بوده و با یک برنامهریزی انجامگرفته قطعاً بخشی از آن به همین نکته برمیگردد و الا اینها حکم شیخ نمر را چند سال پیش صادر کردند و بهاصطلاح همه مراحل قانونی را هم گذرانده بود و منتظر این بود که اجازه نهایی برای انجام این کار صادر بشود. همین که در این مقطع و شرایط اینها به این کار دست زدند در راستای همین نکتهای است که شما اشاره میکنید. اینها به دنبال این بودند که بتوانند پوششی بر موفقیتی که برای ایران به وجود میآید بگذارند. چرا که میدانستند با این کار بالاخره تنشی در منطقه به وجود میآید. البته این مسئله را من در همینجا عرض کنم که متأسفانه اتفاقی که برای کنسولگری عربستان در مشهد و سفارت آن در تهران اتفاق افتاد، قطعاً یک روی سکه برنامهای بود که در عربستان اتفاق افتاد.
متأسفانه این کار باعث شد که بخشی از فضای رسانهای دنیا به جای محکوم کردن عربستان و به جای محکوم کردن نقض حقوق بشر در عربستان به سمت حمله به سفارت و کنسولگری و فضای رسانهای علیه ایران برگردد. این متأسفانه یکی از کارهای بسیار نادرست بود که همه نهادها و دستگاههای نظام هم آن را محکوم کردند. امیدوارم که دولت تصمیم جدی و قاطعی برای این کارها بگیرد که در آینده ما شاهد اینگونه لطمهها و صدمهها نباشیم. این کار علاوه بر صدمه به حیثیت نظام، حتی در صحنه اقتصادی هم به نظام صدمه زد. درصحنه وحدت ملی هم به نظام صدمه زد و مشکلاتی را برای نظام به وجود آورد. منتها آن بهرهبرداری هم که در فضای رسانه انجام شد، آنهم اغراقآمیز بود اما آن را دیگر نمیتوان انتظار نداشت. بالاخره ما نمیتوانیم به دشمن بگوییم که این کار را نکند.
درباره این اتفاق تحلیل من این نیست که به جناحها و نهادهای داخل حاکمیت برگردد. اصلاً چنین تحلیلی من ندارم چون فکر نمیکنم هیچ نهاد حاکمیتیای حاضر باشد که چنین حماقتی بکند. اینها قطعاً توسط عوامل خارج از نهادهای حکومتی اتفاق افتاده است. شاید همین جریان تشیع انگلیسی که آقا هم به آن اشاره میکند و الان هم در مظان اتهام هستند، یا چیزی مشابه این باشد یا حتی آن چیزی که شما میگویید. اما اینکه فکر کنید که در نهادهای حاکمیتی و اختلافاتی که بین احزاب و جریانهای سیاسی داخل هست آنها موجب این کارشده باشند، احتمال ضعیفی است.
تسنیم: درباره شخصیت شیخ نمر هم لطفاً مقداری توضیح بفرمایید.
تا جایی که من اطلاع دارم ایشان یک شخصیت آزاده بود که تحصیلاتش هم مدتی در قم بوده ودر بعضی از کشورها فعالیت تبلیغی داشتند. مانند لبنان، عراق، یمن و بحرین دستگاه تبلیغاتی خوبی را راهاندازی کرد. زبان خیلی گویا و سرنترسی داشت، ضمن اینکه از علم و دانش هم بهرههایی داشت و شاید بتوان گفت که نماد یک روحانی آزاده و آزاداندیش بود که به هیج وجه جنبهای از ظلم و ستم را برنمیتابید و شاید بتواند ایشان را با نواب صفوی مقایسه کرد.
ایشان به دنبال تحقق آرزوهایی بود که همواره در بین علمای شیعه وجود داشته است، اینکه بتواند در مقابل ظلم بایستد. همواره در طول تاریخ عالمان دینی در مقابل ظلم ایستادهاند و نقطه مقابل ظلم و ظالمین و دستگاههایی که از ملاک و معیار عقل خارج میشوند بودهاند. اقدامات شیخ نمر هم در این راستا بوده است و هیج وقت ایشان در موضع گیریهایش به دنبال خشونت و سلاح و ترور نبوده است. اینکه گفتم شباهتی با مرحوم نواب صفوی داشته، بالاخره شاخهای در جریان نواب صفوی دست به سلاح بردند، اما در قصه شیخ نمر این هم نبوده و هیچ یکی از شاگردان و طرفداران ایشان اقدامی در نظامی علیه جریان حاکمیتی عربستان نداشته است و تنها از طریق زبان و انتشار افکار بوده است.
تسینم: و سخن آخر؟
با همه این اتفاقاتی که برشمردیم. الان متاسفانه بههرحال مسائلی در روابط بین ایران و سعودی پیشآمده است. من بهعنوان فردی که مطالعات و تجربیاتی در زمینه ارتباط ایران و سعودی داشتم و حداقل نزدیک به 10 سال همکاری با بعثه رهبری و تشرف مکرر به سفر تمتع داشتهام، استنباطم این است که باید به نحوی ما اوضاع را مدیریت کنیم و این اوضاع نباید ادامه بیابد. اختلاف بین ایران و سعودی بههیچوجه نه به صلاح ایران و نه به صلاح سعودی است و به دوستان خودمان هم در داخل توصیه میکنم که کاری بکنند که این اختلافات کاهش پیدا بکند. مطلبی نگویند که در جهت اختلاف انگیزی و شکاف بیشتر بین دو کشور بشود. به دلیل اینکه ما هر مقدار در فضای تشنج پیش برویم حداقل اش این است که ما از برکات حج محرومیم.
برکات که میگویم فقط منظورم عبادی نیست. بلکه بالاخره ما در صحنه حج اهداف سیاسیای را دنبال میکردیم و ارتباطات خوبی را میتوانستیم برقرار بکنیم. نفس حضور ما درصحنه حج به عنوان یک جریان شیعی کار بسیار درست و منطقی بود. عمره که تعطیل شد، بیم آن میرود که برای تمتع هم مشکلاتی پیش بیاید که بعید نیست. این حداقل مسئلهای است که من به آن اشاره کردم. فراتر از این جایگاه منطقهای ما و مسائلی است که سعودی میتواند برای بعضی از کشورهای منطقه به وجود بیاورد. همه اینها مسائلی است که در دراز مدت یه ضرر نظام است. فکر میکنم هر اندیشمند و هر فردی که بتواند مطلب یا مقالهای بنویسد باید تلاش کند که این فضا فروکش کند و این اختلافات کاهش بیابد و ما به سمتی برویم که ان شالله بتوانیم در یک بستر آرامتری به کارمان ادامه بدهیم.
البته این هرگز به این معنا نیست که ما از اهدافمان دست بکشیم. هرگز به این معنا نیست که در برابر مشکلات دولت سعودی برای مردم منطقه، مانند یمن و بعضی از کشورهای دیگر کوتاه بیاییم. اما راهش این است که به سمت اقدامات فکری و اندیشهای برویم.