( 0. امتیاز از 0 )

اشاره :

استاد بهاء الدین خرمشاهی نویسنده ، مترجم، فرهنگ نویس، شاعر، استاد دانشگاه  و از مفاخر معاصر ادبیات ایران است که در قرآن پژوهی و حافظ شناسی، سابقۀ دیرینه ای دارد و در این حوزه ها آثار ارزشمندی به رشتۀ تحریر درآورده و صاحب سبک است.

وی در فروردین ۱۳۲۴ در قزوین به دنیا آمد؛ اما پدر و نیاکان او اهل خرمشاه یزد بودند. خرمشاهی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در قزوین گذراند.سپس وارد دانشکدۀ پزشکی شد. اما تحصیل در این رشته را نیمه کاره رها کرد و به تحصیل در ادبیات فارسی پرداخت و از محضر استادانی چون ذبیح الله صفا، مهدی محقق، سید جعفر شهیدی و پرویز ناتل خانلری بهره جست.

او موفقیت خود را در پژوهش های قرآنی، مدیون کتاب قانون تفسیر و نویسنده اش سید علی کمالی دزفولی می­داند و بیشتر شهرت وی به خاطر ترجمۀ قرآن و کتاب هایی است که در بارۀ حافظ نوشته است.

خرمشاهی بیش از پانزده جایزۀ علمی گرفته و چهار مورد از کتاب های او، برگزیدۀ کتاب سال شده است.او هم چنین یکی از ویراستاران ارشد دایره المعارف تشیع و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.

سلام. شما از قرآنپژوهان کوشاي معاصر هستيد، که هم خودتان به ترجمة قرآن مجيد همراه با توضيحات مشغوليد، و هم نقّاد ترجمههاي ديگران هستيد. با تشکر از اينکه دعوت ما را براي گفتوگو پذيرفتيد، لطفاً بفرماييد مراد شما از ترجمههاي جديد قرآن مجيد چيست و ويژگيهاي اين ترجمهها کدام است؟

 از حسن‌ظن شما سپاسگزارم. طبعاً دربارة تاريخ هزار و صد يا دويست‌سالة ترجمة قرآن به فارسي، در يک نشست نمي‌توان گفت‌وگو کرد، و چاره در محدود ساختن اين بحث به دوره‌هاي معين است: يک تقسيم‌بندي ساده اين است که ترجمه‌ها را به قديم (مانند ترجمة قرآن قدس، ترجمة تفسير طبري، تفسيرهاي مهمي چون تاج‌التراجم و سورآبادي و ميبدي و ابوالفتوح رازي که در دل خود ترجمة آيات را هم دارند) و مشخصة اصلي آن تحت‌اللفظي بودن ترجمه‌هاست، و جديد‌- که ترجمه‌ها آزادتر است‌- تقسيم کنيم. تقسيم‌بندي ما مبناي دقيق تاريخي، يا محتوايي ندارد و صرفاً براي سهولت بحث و بررسي است. پس عصر جديد را از عصر مشروطيت به اين‌سو در نظر مي‌گيريم.

از عصر قاجار و مقارن درگرفتن مشروطيت، يک ترجمة قابل توجه و ارزشمند باقي مانده است که به قلم محمدطاهر مستوفي شيباني، معروف به بصيرالملک است، از رجال فرهنگي عصر ناصري. اين ترجمه بارها به‌صورت چاپ سنگي و چاپ حروفي منتشر شده است، از جمله در سال ۱۳۴۴ شمسي همراه قرآن مجيد از سوي انتشارات مرحوم محمدحسن علمي به طبع رسيده است. معروف است که مرحوم سيد محمد کاظم معزّي که شرح بر مرزبان‌نامه و گلستان سعدي دارد و يکي از بهترين و شايد هم آخرين ترجمة تحت‌اللفظي و دقيق قرآن مجيد را به فارسي انجام داده است، از ترجمة بصيرالملک استفادة بسيار برده است. ترجمة معروف ديگر ترجمة توضيح‌آميز مرحوم عبدالحسين آيتي معروف به آواره است که در حدود سال‌هاي ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۶ شمسي در يزد در سه جلـد تحت عنوان کتاب نُبي (به ضم اول) يا قرآن فارسي انتشار يافته است. مشخصة اصلي اين ترجمه‌ها مخصوصاً دو تاي اول اين است که مانند ترجمة قدما کاملاً تحت‌اللفظي است.

علت اين تحت‌اللفظي بودن ترجمه‌هاي قدما و حتي اين متجددان دو چيز است: اين مترجمان نظر به کمال اهميت قدسي قرآن، براي آنکه مبادا از نصّ مقدس قرآن عدول کنند، آن را کلمه به کلمه ترجمه مي‌کرده‌اند و حفظ امانت را در اين‌گونه تمسک شديد به کلمات متن مقدس قرآن مي‌دانستند. علت دوم اين بوده است که به‌طور کلي صناعت ترجمه، رشد و پيشرفت نماياني نداشته است. البته ترجمة خوب از قديم داريم. في‌المثل مانند ترجمة بلعمي از بخشي از تاريخ طبري، يا ترجمة سيرت رسول‌الله(ص) از قرن ششم هجري. ولي اين‌گونه ترجمه‌هاي موفق و سرراست در اقليت است و تازه اين دو اثر که نام برديم، به اين دليل موفق از آب درآمده است که ترجمة آزاد و بدون تمسک شديد به متن است.

پس به نظر شما مشخصة مهم ترجمههاي جديد چيست؟

چنان‌که اشاره شد، جز دو سه مورد ترجمة تحت‌اللفظي، مشخصة اصلي و مهم ترجمه‌هاي جديد قرآن مجيد در راحت و روان‌تر بودن آن‌ها و عدول از ترجمة تحت‌اللفظي است. اين موفقيت خاص يک يا دو مترجم نيست. اصولاً در عصر جديد، به‌خاطر بيشتر شدن مناسبات و روابط فرهنگي با غرب و باب شدن ترجمه از زبان‌هاي اروپايي، مخصوصاً فرانسه و انگليسي، مترجمان موفق و ماهر فراوان شدند. و معلوم شد که واحد ترجمه، کلمه نيست بلکه جمله است. لذا چند دهه پس از ترجمة بصيرالملک، يعني در اواخر عصر پهلوي اول، ترجمه‌هاي روشن و رواني از قرآن مجيد عرضه شد که دو فقره از آن‌ها را نام مي‌بريم: يکي از اين‌ها ترجمة مرحوم حکمت آل آقا بود که به مدت ۲۰- ۳۰ سال در راديو که مهم‌ترين رسانة گروهي آن روزگاران به‌شمار مي‌آمد، به ترجمة قرآن اشتغال داشت.
دوم که نقطة عطفي در ترجمة قرآن در عصر جديد است، ترجمة مرحوم محي‌الدين مهدي الهي قمشه‌اي بود. مرحوم قمشه‌اي از عرفا و شعرا و حکماي ذوالفنون و به‌اصطلاح جامع معقول و منقول بود و در ترجمه دست توانايي داشت و علاوه بر قرآن مجيد، صحيفة سجاديه و مفاتيح‌الجنان (مجموعة معروف ادعيه و اثر جاودانة حاج شيخ عباس قمي) را هم به نثر شيرين و شيوايي ترجمه کرده بود و در سال ۱۳۵۲ شمسي درگذشت و ساليان سال استاد دانشکدة الهيات دانشگاه تهران بود و تفسير ابوالفتوح رازي را هم تصحيح و منتشر کرده بود. مرحوم قمشه‌اي دوست مرحوم پدرم بود و من بارها با پدرم به حضور ايشان رسيده بوديم.

ترجمة قرآن ايشان در حدود سال‌هاي ۱۳۲۰ شمسي انجام گرفته است. و به‌جاي آنکه مانند قدما و طبق رسمي هزارساله، ترجمة کلمات و آيات قرآني را زير سطور نوشته باشد، آزادانه در صفحه‌اي جداگانه آورده بود. گفتني است که طبق يک سنت مقدس که ناشي از ادب شرعي و رعايت احترام قرآن کريم است در طي تاريخ هزار و صد سالة ترجمة قرآن به فارسي، و تاريخ تقريباً دويست‌سالة طبع و نشر قرآن در ايران، هرگز ترجمه‌اي را بدون آنکه همواره متن مقدس قرآن باشد، ننوشته‌اند، يا به چاپ نرساند‌ه‌اند.
يادم هست که در حدود بيست سال پيش در رژيم گذشته يکي از ناشران شاه‌آبادي، ترجمة تنها يعني ترجمة بدون متن مقدس قرآن را (نمي‌دانم کدام ترجمه) چاپ کرده بود ولي ادارة نگارش آن زمان به آن اجازة نشر نداد. باري ترجمة مرحوم قمشه‌اي صفحه به صفحه بود، نه سطر به سطر؛ يعني در يک صفحه (دست راست) متن قرآن بود و در صفحة مقابل (دست چپ) ترجمة آن به نثري شيرين و شيوا و خواندني و فهميدني بي‌آنکه آکنده از «به تحقيق» «هر آينه» و «به‌درستي‌ که» باشد، آمده بود.

گمان مي‌کنم هيچ ترجمه‌‌اي در طي اين پنجاه سال که از چاپ اول آن مي‌گذرد، اين‌همه با استقبال عام مواجه نشده باشد. اما اين ترجمه با استقبال خاص و علما مواجه نشد و نبايد هم مي‌شد. زيرا علي‌رغم نثر شيرين و شيوا، مبالغه نيست اگر بگوييم آکنده از اغلاط علمي است و در طي اين پنجاه سال، فقط يک يا دو نقد کم‌حجم بر آن نوشته شد. يکي از آن‌ها از سوي فضلاي دارالقرآن مرحوم آيت‌الله گلپايگاني بود. بنده نيز نقدي مفصل بر اين ترجمه نوشته‌ام که در حال حاضر هم نوشتن آن ادامه دارد و احتمالاً از دويست صفحه تجاوز خواهد کرد. اخيراً هم با آنکه بعضي از استادان حوزه‌هاي علمية قم و تهران به تلويح و تصريح از تجديد طبع آن‌- تا رفع اغلاط‌- نهي کرده بودند، اين ترجمه در تيراژي بسيار بالا منتشر شده است. صحت عرايض من و بي‌غرضي‌ام، فقط پس از انتشار آن نقد، بر بي‌غرضان آشکار خواهد شد.

ديگر چه کوششهاي مهمي در ترجمة قرآن در دهههاي اخير انجام گرفته است؟

ديگر از ترجمه‌هاي مهم قرآن مجيد، ترجمة مرحوم ابوالقاسم پاينده است، که مترجمي قهّار بود، و قلمي سحّار داشت و ترجمه‌هايش از تاريخ مروج‌الذهب مسعودي، و سراسر تاريخ طبري و تواريخ ديگر مشهور است. ترجمة مرحوم پاينده هم مانند ترجمة مرحوم قمشه‌اي بود، يعني از نظر نثر فارسي، بسيار فصيح و مفهوم بود، ولي غلط‌هاي علمي‌ داشت. منتها اين‌بار برخلاف سکوت پنجاه‌ساله‌اي که دربارة ترجمة مرحوم قمشه‌اي شده بود، يکي از فضلاي برجستة روزگار، محروم سيدمحمد فرزان، که به حق به علامه فرزان شهرت دارد، برآن طي يک سلسله مقاله نقد نوشت. اين علامه فرزان پيشترها هم بر آثار و تصحيحات شادروان قزويني و شادروان مينوي نقد نوشته بود. باري نقد ايشان در مجلة يغما چاپ شد و بعدها در مقالات فرزان تجديد طبع يافت. اما مرحوم پاينده اهميتي را که سزاوار بود به انتقادهاي مرحوم فرزان نداد و ترجمه‌اش را چنان‌که بايد و شايد پيراسته نکرد و در سال‌هاي بعد از انقلاب گويا اين ترجمه تجديد چاپ نشده است.

اگر ممکن است بفرماييد ترجمة مرحــوم پاينده، با ترجمة مرحــوم قمشهاي چه فرقي يا چه فرقهايي داشت؟

 فرق‌هايشان در اين بود که ترجمة مرحوم پاينده، برخلاف ترجمة مرحوم قمشه‌اي، ‌خيلي دقيق و حساب‌شده و بدون آب و انشا و ريخت و پاش بود- البته قطع نظر از وفور غلط‌هاي علمي که وجه مشترک و وجه شباهت اين دو ترجمه به حساب مي‌آيد- به‌عبارت فني‌تر، ترجمة قمشه‌اي تفسيرآميز است و بايد آن را «ترجمه‌- تفسير» نام گذاشت. اما ترجمة پاينده ترجمة محض و بدون افزايش و افاضات تفسيري است. ترجمة مرحوم پاينده چندان استوار و شيواست که آقاي محمد خواجوي‌- که يکي از بهترين ترجمه‌هاي قرآن را به‌دست داده‌اند بناي ترجمة خود را بر ترجمة پاينده گذارده‌اند.

بعد از انتشار ترجمة پاينده (چاپ اول، ۱۳۳۶ شمسي) زين‌العابدين رهنما ترجمة شيوا و بسيار کم‌غلطي از قرآن به دست داد. گويا عده‌اي از فضلا و قرآن‌شناسـان زمانـه از جمـله مرحـوم آيت‌الله شعرانـي و از جوان‌ترهـا آقـاي دکتر علي‌اصغر حلبي با ايشان همکاري کرده بودند. يک احتياط علمي هم که آن بزرگوار به‌جاي آورد، اين بود که ابتدا ترجمه‌اش را در تيراژي محدود چاپ کرد و براي علما و قرآن‌پژوهان زمانه در سراسر جهان اسلام (مخصوصاً شبه‌قاره و عراق و لبنان) فرستاد و پس از دريافت نقد و نظرها و رفع اغلاط، در تيراژ وسيع منتشر کرد. حسن ترجمة ايشان اين بود که در پاي صفحات، توضيحات تفسيري و روشنگر متن را آورده بود. عيب اين ترجمه آن بود که با حمايت دربار انتشار يافته بود و لذا هنوز که هنوز است، ‌و با آنکه ارزش علمي آن مسلم است و قيمت يا هدية آن در ناياب‌فروشي‌ها از ده‌هزار تومان هم بيشتر است، ولي در سال‌هاي پس از انقلاب تجديد چاپ نشده است.

شما بر ترجمة پاينده يا ترجمة رهنما نقد نوشتهايد؟

 خير؛ از ترجمه‌هاي مهم عصر جديد، گويا فقط بر اين دو تا نقد ننوشته‌ام. اما دليل اينکه بر ترجمة پاينده نقد ننوشته‌ام، اين بوده است که نقد مرحوم علامه فرزان سراسري است و تقريباً چهارصد نکته و مورد دارد و نياز به نقد ديگر ندارد. اما بر ترجمة شادروان رهنما، از آن جهت نقد ننوشته‌ام که به ميزان زيادي بي‌اشکال است. اگر ناشر يا نهاد صاحب همتي پيدا شود که بخواهد براي تجديد چاپ اين ترجمه اقدام کند، حاضرم که آن را نقد و بررسي کنم و حاصل نقد و بررسي‌ام را در آغاز يا پايان اين دورة چهارجلدي بياورم.

گويا در سالهاي پس از انقلاب اسلامي ايران، توجه به ترجمة قرآن مجيد افزايش يافته است؟

 همين‌طور است. بنده خود دوازده ترجمه از قرآن مجيد که همه محصول سال‌هاي پس از انقلاب است مي‌شناسم که هفت تا از آن‌ها منتشر شده و بقيه در مراحل مختلف زير چاپ است، که اين‌ها را يک‌به‌يک با توضيحي کوتاه دربارة هرکدام مطرح مي‌کنم:

۱) ترجمة آقاي عبدالمحمد آيتي: آقاي آيتي نيز مانند شادروان پاينده مترجم پرکاري است و ترجمة تاريخ شش‌جلدي العبر اثر معروف ابن‌خلدون يکي از کارهاي ايشان است؛ همچنين ترجمة معلّقات سبع و آثار ديگر. ترجمة آقاي آيتي از قرآن کريم، به ويراستاري آقاي موسي اسوار، مطلقاً يکي از بهترين ترجمه‌هاي قرآن است. پس از انتشار چاپ اول بنده مقادير معتنابهي يادداشت انتقادي به ايشان تقديم کردم که ۹۰ درصد آن‌ها در ويرايش دوم اين اثر (چاپ انتشارات سروش، سال ۱۳۷۱) اصلاح شده است. دو نکتة برجسته از ميان يادداشت‌هاي انتقادي‌ام را در کتاب سير بي‌سلوک چاپ کردم. سپس دوباره ويرايش دوم ترجمة ايشان را بررسي مجدد کردم و يک انتقاد نسبتاً بلند بر آن نوشتم که در کتابي به نام قرآن‌پژوهي (کتاب حاضر) زير چاپ است، ‌و ان‌شاءالله تا بهار آينده انتشار مي‌يابد.

۲) ترجمة خوب و استوار ديگر، ترجمة آقاي محمد خواجوي، يکي از عرفان‌پژوهان و صدراشناسان برجستة امروز ايران است، که اندکي تفسيرآميز و در مجموع جزو بهترين ترجمه‌هاست و پانويس‌هاي ارجاعي بسيار به تفاسير، و نيز ضميمه‌اي بلند در بيان شأن نزول آيات دارد. بنده بر اين ترجمه نقدي نوشته‌ام که در نشر دانش چاپ شده و ان‌شاءالله در کتاب قرآن‌پژوهي تجديدچاپ خواهد شد. اين ترجمه در سال ۱۳۶۹ از سوي انتشارات مولي منتشر گرديده است.

۳) ترجمة آقاي محمدباقر بهبودي به نام معاني‌القرآن که تاحدودي تفسير‌آميز است (و در سال ۶۹ از سوي نشر خانة آفتاب انتشار يافته است). با آنکه آقاي بهبودي يکي از بافرهنگ‌ترين محققان و متخصصـان علوم و معـارف اسـلامي در عصـر جديد اسـت، ترجمة ايشـان ترجمه‌اي پرعيب و اشکال است. آقاي حسين استاد ولي نقدي محققانه بر اين ترجمه نوشته است که در نشرية مترجم (ويژة ترجمة قرآن، ۱۳۷۲) منتشر شده است. من نيز نقدي بر آن نوشته‌ام که ان‌شاءالله ابتدا در مجلة کيان، شمارة بعد (شمارة هفدهم) و سپس در کتاب قرآن‌پژوهي چاپ خواهد شد. اميدوارم ايشان به‌جاي آنکه خداي نخواسته آزرده شوند، هر ايرادي را که وارد مي‌دانند، رفع کنند و به بقيه پاسخ دهند.

۴) ترجمة چهارم، به قلم آقاي جلال‌الدين فارسي از دولتمردان نامدار معاصر است، که در سال ۶۹ از سوي مؤسسة انجام کتاب انتشار يافته است. بنده بر اين ترجمه نيز نقدي نوشته‌ام که در کتاب پيشگفته زير چاپ است.

۵) ترجمة پنجم، ترجمة آقاي ابوالقاسم امامي است که همراه با قرآن نفيسي به خط نيريزي، با چاپ لوکس از سوي انتشارات نگار منتشر شده است و نقد مفصلي بر آن در جلد دوم قرآن‌پژوهي نوشته‌ام.

۶) ترجمة ششـم، ترجمـة آقـاي دکترسيد جلال‌الدين مجتبـوي است، که از حسن اتفاق، همين روزها، در آغاز ماه مبارک رمضان، از سوي انتشارات حکمت، منتشر شده است. آقاي حسين استادولي‌- که از نقد ايشان بر ترجمة آقاي بهبودي ياد کرديم، و از محققان فاضل علوم و معارف اسلامي هستند‌- آن را ويرايـش کرده‌انـد. در هميـن روزهاي گذشته، بنده توفيـق مطالعـة حدوداً دويست صفحه از اين ترجمه را پيدا کردم، و به اين نتيجه رسيدم که اين ترجمه يکي از دقيق‌ترين و شيواترين ترجمه‌هاي قرآن مجيد در عصر جديد است.

۷) ترجمة هفتم، ترجمة آقاي دکتر محمدحسين روحاني، محقق و مترجم نامدار معاصر است که سوره‌هاي مکي را به نثر آهنگين ترجمه کرده است. اين ترجمه به‌تازگي زير چاپ رفته است.

۸) ترجمة هشتم، ترجمة آقاي کاظم پورجوادي است و بنده سعادت و افتخار ويرايش آن را داشته‌ام، و کمتر ترجمه‌اي از ترجمة قرآن را به اين راحتي و رواني ديده‌ام. اين ترجمه در بنياد دايرۃ‌المعارف اسلام، زير چاپ است.

۹) ترجمة نهم که باز بنده سعادت و افتخار ويرايش آن را داشته‌ام، ترجمة آقاي دکتر محمد مهدي فولادوند است. ناشر اين ترجمه، مؤسسة تاريخ و معارف اسلامي در قم است که يک گروه ويراستار از فضلاي قرآن‌پژوه دارالقرآن آيت‌الله گلپايگاني را در طي مدت سه سال به ويرايش و تهذيب و تنقيح اين ترجمه گمارده است و حاصل کار اثري است ممتاز و ماندگار.

۱۰) ترجمة دهم ترجمة آيت‌الله مکارم شيرازي است که از سوي مؤسسة پيشين (ناشر ترجمة آقاي فولادوند) به‌زودي انتشار خواهد يافت، و علي‌القاعده بايد ترجمه‌اي امين و استوار باشد.

۱۱) ترجمة يازدهم، ترجمة آقاي دکتر علي‌اصغر حلبي اسـت که دستيـار شادروان رهنما در ترجمة ايشان از قرآن کريم بوده است. و اخيراً کمر همت به ترجمة تفسير کبير فخررازي که از امهات تفاسير قرآن مجيد است بسته است که مجلداتي از آن منتشر شده است.

۱۲) ترجمة اين بنده که همراه با توضيحات در پاي هر صفحه است؛ و در پايان واژه‌نامة قرآني (عربي‌- فارسي) خواهد شـد. در حال حاضـر تا جـزء بيستم، سورة قصص پيش رفته‌ام؛ و حروفچيني آن نيز همزمان از سوي دو ناشر آن (نشر نيلوفر و نشر جامي) پيش رفته است.

به قول حکما در نور تزاحم و در روشنايي اسراف نيست. به قول شيخ‌بهايي: رنج راحت دان چو شد مطلب بزرگ. و به قول عطّار: صد هزاران طفل سر ببريده شد تا کليم‌الله صاحب ديده شد.

از اينکه با حوصله به حرف‌هاي من التفات کرديد، سپاسگزارم.

ما هم متشکریم.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر