
ازدواج های وارداتی!
در ازدواج سفید آینده و تضمینی برای طرفین ترسیم نشده است. همچنین ازدواج سفید بقای نسل را هم تضمین نمیکند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از فرهیختگان، شعار ما در رسم انتخاب برای جوانان، انتخاب آگاهانه، ازدواجی عاشقانه است. توصیه ما به جوانان این است که برای 50 سال زندگی مشترک 50 ساعت وقت بگذارید. ما نیاز داریم که جوانان ما کنار روزمرگیهای زندگی، دانش زندگی هم یاد بگیرند. این وقت گذاشتن به معنی مشاور و مشورت گرفتن، مطالعه کردن و... است.
یکم ذیالحجه سالروز پیوند آسمانی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) است که بهعنوان والاترین الگوی ازدواج از آن یاد میشود. به مناسبت روز ازدواج و بررسی مسائل مربوط به ازدواج جوانان، روزنامه «فرهیختگان» با محمد برمایی، مشاور خانواده و مدیر موسسه بارش افکار سپیده در حوزه مسائل خانواده و جامعه به گفتوگو پرداخته است.
نگاه به ازدواج در جامعه ما امروزه به دو شکل سنتی و مدرن مطرح میشود. چه باید و نبایدهایی در ارتباط با ازدواج در دنیای مدرن و سنتی مطرح شده است؟
در جامعه سنتی ازدواج باید است و پسری که از سربازی برمیگردد باید ازدواج کند. در جامعه جدید ازدواج بهتر است. در حوزه ازدواج از مشوقهای دینی بسیار بحث شده است، این تلقیای که از نگاه دین ازدواج باید است شکل گرفته است، در حالی ازدواج در نگاه دینی یک سنت و معامله اجتماعی است که برخی به این قرارداد اجتماعی تن میدهند و برخی تن نمیدهند. نکته حائز اهمیت در این زمینه اینکه ما دین را بالغ ازدواج قرار ندادهایم بلکه آن را والد ازدواج قرار دادهایم. اگر دین بالغ باشد در دنیای جدید و قدیم تفاوتی ندارد. در قدیم آشنایی افراد از طریق خانوادهها بوده است، امروزه دانشگاه، فضای مجازی، میتینگهای اجتماعی و... محفل آشنایی افراد شده است.
در مدلینگ ازدواج و خواستگاری جوانان این امر رایج است که حتما قبل از خواستگاری باید عاشق شوند. عده زیادی از دختران دهه 70 منتظر هستند عاشق شوند تا ازدواج کنند. روانشناسان و فلاسفه عشق را قبول ندارند. اگر حافظ از عشق حرف میزند مبتنیبر فهم و عشق از بالاست. درباره لیلی و فرهاد، خسرو و شیرین، بیژن و منیژه و... کدام از این عاشقان به وصل رسیدند؟ چون عشق در ادبیات یک عشق دوسویه وصل و هجران است. عشق امروز رایج کوچه و خیابانها، پرجراحت و پرزحمت شده است. الگوهای عاشقی در ادبیات ما فاخر هستند اما کدام یک از این عاشقیهای جدید فاخر هستند.
امام رضا (ع) میفرمایند: «اگر درباره ازدواج دستوری از خدا و پیامبر(ص) هم صادر نشده بود، همان فوایدی که خدا در آن نهاده، کافی بود تا خردمندان را بدان ترغیب کند. این عقل شما را به شریعت و طریقت یک زندگی هدایت میکند.» سبک زندگی جامعه ما برای اقشاری که در اصطلاح دمبخت و در تدارک ازدواج هستند، کسانی که میخواهند سربازی بروند، کسانی که میتوانند بین نوشتن پایاننامه و خرید آن یکی را انتخاب کنند، پسری که در خانه پدری کاری نمیکند اما با ازدواج باید بار مسئولیت را بر دوش گیرد، با توجه به این مسائل آیا آدم عاقل ازدواج میکند؟ مبتنیهای سبک زندگی ما بیش از آنکه براساس عقل پیش رود براساس زرنگی پیش میرود. این زرنگی نوعی هوش را به ذهن متبادر میکند. ما مردم زرنگ و نه صرفا باهوش پرورش میدهیم. عقل و هوش بر هم اثر دارند. هوش، کار عقل را پیش میبرد اما زرنگی عقل را تعطیل میکند. زرنگی، تنبلی و اهمالکاری به بار میآورد. کسانی که اخلاق شرعی را میدانند اما رعایت نمیکند، کسانی که شریعت را میدانند امام طریقت را از خود دور کردهاند، اینها همه مبتنیبر زرنگی است، چون طریقت براساس محبت و رضایت و پذیرفتن مسئولیت است. بنابراین اینکه آدم عاقل ازدواج میکند یا خیر مبتنیبر سبک زندگی افراد جامعه است که مبتنیبر عقل یا زرنگی باشد.
براساس زرنگی افراد نیازی به فردی که مدام به آنها پاسخ دهند، نان خور اضافه، کشیدن بار مسئولیت و... ندارد. فرد زرنگ تنوع را بر پایبندی ترجیح میدهد. جملهای را حضرت امیر(ع) به عمروعاص دارند، که میفرمایند: «مراقب باش آخرت خود را به خاطر زرنگی به دنیای معاویه نفروشی.» دیندار بودن با دین داشتن فرق میکند. انسانهایی که دین دارند، میتوانند زرنگی را چاشنی دین کنند و دین را به نفع خودشان برگردانند اما کسانی که دیندار هستند خردمندی عقل را میپذیرند و این را باور دارند که در این راه سختی زیادی وجود دارد که این رنج را به خاطر رسالت تحمل میکنند. مدل زندگی دیندارانه مسئولیتپذیری است ولی جوانان ما اهمالکار هستند.
ازدواج در نگاه بسیاری از جوانان ما پدیدهای سخت و طاقتفرساست. ترس از ازدواج و پذیرفتن مسئولیت باعث فرار جوانان از این امر شده است. تحلیل شما در این رابطه چیست؟
ازدواج یک قرارداد اجتماعی است و کار رسانههاست که این قرارداد را بدون هیچ ترس و بزرگنمایی و حتی فاجعهسازی به مردم آموزش بدهند. آنچه از ازدواج در ذهن جوانان ما است امری فانتزی نه یک قرارداد اجتماعی است. این فانتزیهای جامعه مدرن حاصل هیجانات پر از ابهام عشق، تستسترون و غریزه و هر چیز دیگری میتواند باشد، اما آنچه در دین اهمیت دارد این امر است که ازدواج در بین افراد باید بهعنوان یک قرارداد اجتماعی تلقی شود. در فقه از ازدواج بهعنوان بیع نام برده میشود. بیع به معنای خرید و فروش یک شیء خالی نیست؛ بلکه این بیع ماهیت و شأنیت انسانی هم دارد، چنانکه ماهیت الهی هم دارد یعنی نگاه تقدسگرایانه در آن وجود دارد. اگر ازدواج را بهعنوان یک قرارداد اجتماعی تلقی کنیم آنگاه موضوعی به نام حقوق نیز در آن مطرح میشود. حقوق در تشکیل یک خانواده بهشدت اهمیت دارد.
آنچه در خانوادههای ایرانی به آن کمتر پرداخته میشود، کاغذهایی است که بهعنوان مهریه در مراسم بلهبرون بدون توجه آن را امضا میکنند در حالی که باید بدانند این کاغذها اعتبار چندانی ندارد. جوانان باید به این بینش برسند که وقتی کاغذی نوشته و امضا میشود، این یک معامله اجتماعی و حقوقی است که فرد را موظف میکند زمانی که در کنار همسرش قرار میگیرد، به زندگی مشترک پایبند باشد. یک بله گفتن، بارحقوقی زیادی دارد. در این قرارداد اجتماعی چیزی که بسیار مغفول مانده، مسائل حقوقی آن است.
در عرف اگر در ارتباط با مسائل حقوقی ازدواج در ابتدا صحبت شود، گفته میشود ترسی است برای جوانان؛ پس نباید در این رابطه حرف زد. در این حوزه باید بیشتر روشنگری شود. درنهایت در ازدواج نیاز به روشنگری این امر داریم که ازدواج یک قرارداد اجتماعی است. نکته بعدی این امر است که ازدواج یک بار حقوقی به همراه خواهد داشت. نکته سوم، ازدواج در فقه حاصل یک بیع دوطرفه است یعنی یک شرایط دوطرفه را شما میپذیرید. وقتی که این شرایط پذیرفته شود، بار مسئولیت برای فرد به همراه دارد. این بار مسئولیت اخلاق ایجاد میکند.
با توجه به گفته شما اگر مردم بینش و آگاهی حقوقی ازدواج را بدانند، این نرخ طلاقها و زندگیهای از هم پاشیده کاهش مییابد؟
مردم اگر بینش و حقوق ازدواج را درک کنند، امروزه شاهد طلاقها و زندانیهای ناشی از پرداخت مهریه نخواهیم بود. مردم به تازگی واژههای حقوقی ازدواج را یاد گرفتهاند. گرچه هنوز افراد زیادی هستند که نسبت به اصطلاحات حقوقی ازدواج آگاهی لازم را ندارند. این نکته نیز قابل اشاره است که ما ایرانیها انسانهای متشرعی هستیم که مبتنیبر اخلاق زندگی میکنیم و بسیار در موقعیتهای رودربایستیهای اخلاقی قرار میگیریم که این امر برای خانواده دختر بیش از خانواده پسر است.
تمام قراردادهای اجتماعی دارای مسئولیتهای اجتماعی و فرهنگی خواهند بود. این مسئولیتهای اجتماعی تا زمانی که شما همسر کسی هستید و او همسر شماست، بار حقوقی دارد و این بار حقوقی یعنی فرد حقی دارد که باید گرفته شود.
وقتی از ازدواج بهعنوان قرارداد یاد میشود اولویتها به مردم نیز یاد داده شود. مردم باید بدانند که در تشکیل خانواده اولویت با حقوق است اما در امتداد باید براساس محبت پیش بروند. خداوند میفرماید: «ما کسی را از جنس خودتان آفریدیم تا با آن ازدواج کنید و رسیدن به آرامش، و بین این دختر و پسر مودت و رحمت باید باشد.» بنابراین بحث قرارداد اجتماعی باید با احتیاط به آن پرداخته شود و بر این اساس مردم را به آدرس درستی از زندگی برای تحکیم خانواده برسانیم. مجردها بدون ترس، با آگاهی از حقوق ازدواج پایبند به خانواده شوند.
در دوره جدید شاهد افزایش آگاهی مردم در ارتباط با مسائل مربوط به ازدواج هستیم، اما به تناسب این افزایش اطلاعات، طلاقهای بیشتری نیز صورت میگیرد. این افزایش آگاهی با افزایش نرخ طلاق در تضاد است.
با حرف شما موافقم اما تثبیت نمیکنم که هرچقدر دانش بیشتر شده طلاقها هم بیشتر شده است. حقوق، آمار طلاق را بالا نمیبرد، بلکه حقوق ابزاری است برای طلاق بهتر. شاید این دانش ناقص باشد. دانش ما در این حوزه از دو جهت ناقص است؛ اول اینکه دانش را زمانی یاد میگیریم که میخواهیم انتقام از طرف مقابل بگیریم، یعنی در تعارضات و ناسازگاریها در تصمیمگیریها برای ادامه یا خاتمه زندگی سراغ حقوق میرویم. حقوق اهرمی برای زندگی نیست، خنجری برای پایان زندگی است. دوم هم ناقص بودن دانش در زمان انتخاب است، دانش از شناخت ملاکها و اینکه چگونه فردی را باید انتخاب کرد. چراکه اگر دختران در قبل از انتخاب مسائل حقوقی ازدواج را بداند و در ارتباط با خواستگارهایش این موارد را پیاده کند با این عمل میتواند جلوی بسیاری از آسیبها را بگیرد.
چرا در دوره جدید طلاق بالا رفته است؟ چند درصد را به دانش حقوقی اختصاص میدهید؟ کسی که دانش حقوقی داشته باشد، اخلاق و معرفت نیز داشته باشد هرگز سراغ طلاق نمیرود.
بالا رفتن آمار طلاق صرفا به علت دانش مردم نیست. دانش حقوقی میتواند در کیفیت طلاق تاثیر بگذارد اما در کمیت طلاق، جز 10 مورد اولیه طلاق نیست. مادران نسل قبل از حق خود آگاهی دارد اما به علت اینکه همسرش را مرد زندگی خود میداند و حتی در موارد بسیاری بهخاطر فرزندان خود، این حق را مطالبه نمیکند. حقوق همیشه بینش به افراد میدهد اما حقوق خشک، آدمها را ظالم و فرعون میکند. حق طلاق فرعونیتی در خانواده ایجاد کرده است. حق طلاق خانوادهها را از حق تحکیم بنیان خانواده و خوشبختی و زندگی مبتنیبر رضایت به زندگی فرعونی تبدیل میکند. این حق نهتنها پرنوازشی برای زندگی نخواهد بود بلکه هیچ تضمینی نیز برای خوشبختی زندگی حاصل نکرده است.
یکی از حقوق ازدواج، حق طلاق است که در چند سال اخیر، در بین شروط عقدنامه بیشتر شاهد آن هستیم، دانستن این حق طلاق و گرفتن این حق چه فایدهای برای تحکیم خانواده داشته است؟
در بین این حقها موضوعی که قابل تامل است حق طلاق در جامعه امروزی است. باید نگاه کرد آیا این حق طلاق باعث تحکیم و تثبیت خانواده شده است؟ اساسا حق طلاق را حقوقدانها به مردم یاد دادند. حق طلاق یک استدلال مغلطهوار پر از شبهه و ابهام است. فقها هیچگاه یک کار را به مردم که نتوانند از آن استفاده کنند، نمیدهند. حق طلاق مثل این است که بگوییم یک فرد حق خودکشی یا حق سرطان دارد. در دهه 60 کسی به حق طلاق فکر نمیکرد، برای اولین بار این حق در دهه 70 بسیار مطرح شد. دانش حقوقی در ارتباط با مسائل ازدواج، باید در راستای تحکیم خانواده و نه قراردادن خانواده در بنبستهای حقوقی باشد. حقوق در کل مسیر زندگی باید جریان داشته باشد، اما دانش در ارتباط با آن قبل از انتخاب بیشتر از بعد از ازدواج مفید است. چراکه بعد از ازدواج بیشتر مسائل زندگی مبتنیبر محبت باید پیش رود. بنابراین ساحت محبت و مودت است که خانواده را تشکیل میدهد. مودت را بهعنوان یک فضای رفتاری تعیین میکنند و رحمت را بهعنوان حوزه اخلاق تعریف میکنند. مودت ساحت رفتار است یعنی شما باید اثبات رفتاری یا واکنش رفتاری داشته باشید. حقوق نباید این را نفی کند. انسانها زمانی که از حق و حقوق خود آگاه میشوند، بیاخلاق و بیمحبت میشوند و اگر هم محبتی بخواهد صورت گیرد براساس یک بدهوبستان حقوقی است. در این حالت انسانها اگر به گفته خود با رضایت این محبت را انجام دهند زمانی این لبریز میشود، انسانها بهشدت انتقامگیرنده هستند و تا زمانی که اخلاق حاکم باشد رفتار متفاوت از زمانی است که روابط براساس حقوق باشد.
سهم دولت و خانوده در تسهیل امر ازدواج برای جوانان چیست؟
بالارفتن سن ازدواج ناشی از اهمالکاری یک جامعه است نه به این خاطر که افراد جامعه تمایلی به ازدواج ندارند. در ارتباط با آسیبشناسی ازدواج باید سهم دولت، خانواده و خود جوانان مشخص شود، چراکه در هر سه بخش اهمالکاری وجود دارد. وقتی در کشوری سهم اشتغال جوانان کم میشود اهمالکاری ازدواج بالا میرود. زمانی در جامعهای که وام برای گاوداری 90 میلیون است اما برای ازدواج 10 میلیون باید دید که چه میزان ازدواج مورد اهمالکاری قرار گرفته است. همه این موارد نشان میدهد که دولتمردان به موضوع ازدواج بهعنوان یک مساله استراتژی نگاه نمیکنند.
والدین سر در سر و ریشه در سنت دارند فرزندان ما ریشهها در سنت است و سر در دنیای جدید است. والدین دغدغه انتخاب و اقتصاد را دارند عاقبتاندیشی دوره زندگی فرزندان برایشان مهم است. یکی از علتهایی که فرزندان ما ازدواج نمیکنند والدین هستند. دختران و پسران فاخر بسیاری داریم که سر لجبازیهای خانوادگی امکان ازدواج برایشان فراهم نیست و همیشه خانواده سکان دار سنت است.
بیشترین اختلافات بین خانواده و فرزندان در باب ازدواج در مقطع آشنایی و انتخاب است. والدین سنتها و تجربه زندگی را دارند و فرزندان دانشگاه را درک کردهاند. فرزندان ما ریشههای سنتی را پذیرفتهاند به همین علت برای رضایت گرفتن از خانواده باید کلی باج پرداخت کنند. بعضیها به این نتیجه میرسند که باید والدین را کنار بگذارند. تفاوت خانواده و فرزندان در سه مرحله مشهود است. در مرحله انتخاب و آشنایی است که در مصداق و ملاکها دچار تضاد میشوند. مرحله دوم، در آداب و رسوم است. دختر و پسرهای بسیاری داریم که ازدواج ساده یعنی ازدواجی بدون تفاخر و تجملات میپسندند. در طرق مقابل خانوادههایی که برخلاف فرزندانشان به ازدواج ساده اعتقاد دارند. در تضاد بین آداب و رسوم، عرف برنده است؛ براساس جمله معروف «همه این کار را میکنند.» وقتی یک حماقت عرف میشوند در جامعه ناپدید میشود به این معنا که همه درگیر آن میشوند و اگر کسی انجام ندهد، غیرعادی میشود. ما دچار حماقتهای جمعی در ازدواج هستیم.
شکل انحرافی ازدواج که وارداتی از کشورهای غربی در کشور ما، ازدواج سفید است که در یکی دو سال اخیر در سطح جامعه مطالبی در این باب مطرح شده است. نظر شما درباره این شکل انحرافی ازدواج چیست؟
بنده با 80 زوج که ازدواج سفید کردند، صحبت کردم. در این موارد افرادی که به ازدواج سفید روی آوردهاند، کسانی بودند که از زندگی گذشته خود شکست خوردهاند. این شکست و زخم هم از بعد عاطفی و هم از بعد حقوقی بوده است. این افراد در پی اعتراض اجتماعی به آسیبی که از ازدواجهای خود در گذشته دیدهاند، به ازدواج سفید پناه میبرند. بهطور قطع نمیتوان گفت این شکل از ازدواج در بین قشر مرفه جامعه لزوما وجود ندارد بلکه در بین افرادی بیشتر رایج است زخمخورده این امر اجتماعی هستند.
در ازدواج سفید آینده و تضمینی برای طرفین ترسیم نشده است. همچنین ازدواج سفید بقای نسل را هم تضمین نمیکند. یکی از مشکلات جامعهشناسان در غرب نداشتن ریشههای ولادتی است به همین علت منشا و زایش را از مادر میگیرند. در این رابطه امام سجاد (ع) فرموده اند: «پدر ریشه است.»
اگر بخواهیم مصداقهایی از ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا(س) برای ازدواج جوانان در دوره امروزه مطرح کنیم، این مصادیق کدام هستند؟
ازدواج آرامش روانی به همراه دارد. آرامش از آسایش در زندگی متفاوت است. زرنگی به دنبال آسایش است و عقل به دنبال آرامش است. چرا آسایش برای ما آرامش تولید نمیکند؟ چرا پول و ثروت و سواد و اعتبارات برای ما در زندگی خانوادگی هیچ آرامشی تولید نکرده است؟ افراد امروزه درگیر آسایشها شدهاند.
در دین اسلام، آداب و رسوم فقط مفهوم است و مصداقی نمیدهد. در دین گفته شده است در عروسی ولیمه بدهید اما نمیگوید به چند نفر ولیمه دهید. گفته شده جهیزیه بدهید اما گفته نشده چه میزان داده شود. در دین قالبها و اصالتهای نگرشی و منطقی گفته شده است. دین نه سنتی و نه مدرن است. چارچوبهای در دین مشخص شده است البته خط قرمزهایی نیز مشخص شده است. تفاخر، تجمل، خودبزرگبینی خط قرمز در دین است. مرحله بعدی مسیر امتداد بعد ازدواج است.
امام علی(ع) و حضرت زهرا (س) همانگونه که در انتخاب خود، انتخاب فاخری داشتند، در امتداد زندگی، امتداد فاخری نیز داشتند. حضرت رسول (ص) از حضرت زهرا(س) پرسیدند که علی(ع) را چگونه دیدی؟ میفرمایند «خیر بعلن» بهترین شوهر دیدم. از امیرالمومنین (ع) میپرسند شما فاطمه را چگونه دیدی؟ ایشان میفرمایند: «بهترین بال برای اطاعت از خداوند.»
الگوهای کاربردی ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) پایبندی صرف به آداب و رسوم است. یعنی حضرت امیر باید حتما ابراز کنند. حضرت رسول(ص) با وجودی که حضرت امیر را در دامان خود بزرگ کرده بود و از باطن و ظاهر او آگاهی دارد سخنی نمیگوید تا حضرت امیر خود بازگو کند که مبتنیبر آداب است. الگوی دیگر، اختیار دختر و پسر در انتخاب و بله گفتن اختیاری دختر است. «بله» گفتن دختر زمانی ارزش دارد که بتواند «نه» هم بگوید. خانوادهها باید اجازه دهند فرزندان خود زمانی به بله برسند که توانایی نه گفتن هم داشته باشند. نظر حضرت زهرا(س) نسبت به دیگر خواستگارانشان با سکوت و نه است و کاملا مشخص بوده است که این نشاندهنده صداقت ایشان با پدرشان بوده است و پدر این آزادی را به دختر خود داده است. ازدواج تا انتها مبتنیبر انتخاب افراد شکل میگیرد. ازدواج آنها مبتنیبر یک قراداد اجتماعی و مبانی فقهی صورت میگیرد. حضرت رسول از حضرت امیر داراییشان را میپرسد. از حضرت امیر میخواهد برای تامین مخارج زره خود را بفروشند؛ یعنی من باید هزینه ازدواج را تا حدی که در توان دارم پرداخت کنم. بنابراین در ازدواج افراد باید در حد توان خود و نه در حد توقعات صرف پیش بروند. میمنت و شادی ازدواج آنها در سطح جامعه تقسیم میشود.
امروزه ازدواج محدود شده است. به علت هزینههای بالای مراسم عروسی افراد مجبور هستند تعداد کمی را دعوت کنند. در ازدواجهای قدیم همه محل دعوت بودند، گرچه شام محدود بود اما افراد زیادی در این شادی اجتماعی دعوت بودند. ازدواج باید در فضایهای اجتماعی ما تبلیغ شود. علت موفقیت ازدواجهای دانشجویی چه بود؟ به این علت که در ساحت دانشگاه که هشت هزار دانشجو متوجه میشوند که 100 زوج ازدواج کردند. جاری کردن این امور اجتماعی در جامعه امری فاخز است. دختر نفر یک حکومت اسلامی که پیامبر(ص) بوده است در شهر کوچک با غذای ساده و مهریه ساده تاثیر شگرفی در جامعه خود داشته است. الگوسازی و نشان دادن این ازدواجهای ساده در رسانه و فضاهای اجتماعی تاثیر قابل توجهی در جامعه دارد.
سخن پایانی برای جوانان دارید؟
شعار ما در رسم انتخاب برای جوانان، انتخاب آگاهانه، ازدواجی عاشقانه است. توصیه ما به جوانان این است که برای 50 سال زندگی مشترک 50 ساعت وقت بگذارید. ما نیاز داریم که جوانان ما کنار روزمرگیهای زندگی، دانش زندگی هم یاد بگیرند. این وقت گذاشتن به معنی مشاور و مشورت گرفتن، مطالعه کردن و... است.
مسائل مربوط به خانواده گرچه هنوز به مرحله بحران نرسیده است، اما تلاشهای بسیاری برای از بین بردن تحکیم خانواده از سوی رسانههای غربی و حتی فیلمهای ایرانی میشود. اگر خانواده ما دچار تزلزل شود، به معنی تزلزل در جامعه است. به جای نشان دادن زندگیها فاخر در کشور و الگوسازی آنها بهعنوان نمونههای برتر، زندگیهای شکستخورده را نشان ندهیم. اگر میخواهیم یک زندگی شکست خورده را نشان دهیم به صرف تجربه اندوزی آن این کار را انجام دهیم. از ملانصرالدین پرسیدند چرا لنگ میزنی؟ گفت آن سنگ را میبینی، من آن سنگ را ندیدم. باید تجربههای غلط را از این باب که دیگر تکرار نشود نشان داد.