( 4.5 امتیاز از 183 )

عصر شیعه ـ شهید آیت الله مطهری درباره نظر استاد خود حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) و برخی از علما درباره تقیه و آفات عوام‌اندیشی عده‌ای از افراد در جامعه ماجراهای عبرت آموزی را نقل می‌کند که در کتاب"مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى" به آن اشاره شده است و قسمتهایی از آن را در ادامه می‌خوانید: در سالهاى اقامتم در حوزه علمیه قم كه افتخار شركت در محضر درس پرفیض مرحوم آیت‏‌اللَّه آقاى بروجردى(ره) را داشتم، یك روز در ضمن درس فقه حدیثى به میان آمد به این مضمون كه از حضرت صادق(ع) سؤالى كرده‌‏اند و ایشان جوابى داده‌‏اند.

شخصى به آن حضرت مى‏‌گوید: قبلًا همین مسئله از پدر شما امام باقر(ع) سؤال شده، ایشان طور دیگر جواب داده‏‌اند، كدامیك درست است؟

حضرت صادق(ع) در جواب فرمود: آنچه پدرم گفته درست است. بعد اضافه كردند: شیعیان، آن وقت كه سراغ پدرم مى‌‏آمدند با خلوص نیت مى‌‏آمدند و قصدشان ‏این بود كه ببینند حقیقت چیست و بروند عمل كنند، او هم عین حقیقت را به آنها مى‌‏گفت. ولى اینها كه مى‌آیند از من سؤال مى‏‌كنند قصدشان هدایت یافتن و عمل نیست، مى‏‌خواهند ببینند از من چه مى‌‏شنوند و بسا هست كه هرچه از من مى‌شنوند به این طرف و آن طرف بازگو مى‏‌كنند و فتنه بپا مى‌‏كنند. من ناچارم كه با تقیه به آنها جواب بدهم.

فکر می‌کردم هرچه من فتوا بدهم مردم عمل مى‏‌كنند!
چون این حدیث متضمن تقیه از خود شیعه بود نه از مخالفین شیعه، فرصتى به دست آن مرحوم داد كه درد دل خودشان را بگویند. گفتند: «تعجب ندارد، تقیه از خودمانى مهمتر و بالاتر است. من خودم در اول مرجعیت عامه گمان مى‌‏كردم از من استنباط است و از مردم عمل، هرچه من فتوا بدهم مردم عمل مى‏‌كنند. ولى در جریان بعضى فتواها كه برخلاف ذوق و سلیقه عوام بود، دیدم مطلب این طور نیست».

البته نوع تقیه‌‏اى كه در متن حدیث است با نوع تقیه‏‌اى كه ایشان فرمودند یكى نیست، دو نوع است. آن نوع تقیه كه در حدیث است به محیط روحانى ما اختصاص ندارد، در همه جاى دنیا معمول است و چاره‌‏اى از آن نیست. ولى نوع تقیه‏‌اى كه در محیط روحانى ما معمول است از اختصاصات طرز تشكیلات ماست كه اخیراً پیدا شده. ایشان هم به یك مناسبت كوچكى خواستند درد دل خود را اظهار كنند.

اولتیماتوم به یک مرجع تقلید
مرحوم آیت‌‏اللَّه حاج شیخ عبدالكریم حائرى یزدى(اعلى اللَّه مقامه) مؤسس حوزه علمیه قم، به فكر افتادند یك عده از طلاب را به زبان خارجى و بعضى علوم مقدماتى مجهز كنند تا بتوانند اسلام را در محیط‌هاى تحصیل‏‌كرده جدید بلكه در كشورهاى خارج تبلیغ نمایند.

وقتى كه این خبر منتشر شد، گروهى از عوام و شبه عوام تهران رفتند به قم و اولتیماتوم دادند كه این پولى كه مردم به عنوان سهم امام مى‌‏دهند براى این نیست كه طلاب زبان كفار را یاد بگیرند، اگر این وضع ادامه پیدا كند ما چنین و چنان خواهیم كرد!

آن مرحوم هم دید كه ادامه این كار موجب انحلال حوزه علمیه و خراب شدن اساس كار است، موقتاً از منظور عالى خود صرف‏نظر كرد. در چند سال پیش در زمان زعامت و ریاست مرحوم آیت‌‏اللَّه آقاسید ابوالحسن اصفهانى(اعلى اللَّه مقامه) عده معتنابهى از علما و فضلاى مبرز نجف كه در زمان حاضر بعضى از آنها مرجع تقلیدند جلسه گرفتند و پس از تبادل نظر اتفاق كردند كه‏ در برنامه دروس طلاب تجدید نظرى نمایند و احتیاجات روز مسلمین را در نظر بگیرند، مخصوصاً مسائلى را كه جزء اصول عقاید مسلمین است جزء برنامه درسى طلاب قرار دهند و خلاصه حوزه نجف را از انحصار فقاهت و رساله عملیه ‏نویسى خارج كنند.

كسى حق ندارد دست به تركیب این حوزه بزند
جریان به اطلاع معظم له رسید. معظم له كه قبلًا درس خود را از جریانى كه براى مرحوم آیت اللَّه حائرى پیش آمده بود و از نظایر آن یاد گرفته بودند، پیغام دادند كه تا من زنده هستم كسى حق ندارد دست به تركیب این حوزه بزند؛ اضافه كردند سهم امام كه به طلاب داده مى‏‌شود فقط براى فقه و اصول است نه چیز دیگر. بدیهى است كه عمل ایشان درس آموزنده‌‏اى بود براى آن آقایان كه زعماى فعلى حوزه نجف هستند.

بیكاره و علف هرزه در محیط مقدس روحانى
با این توضیح معلوم شد كه چرا شخصیتهاى برجسته ما همین كه روى كار مى‏‌آیند از انجام منویات خود عاجزند و با اینكه خون دل مى‏‌خورند و اندیشه اصلاح را همواره در دل مى‏‌پرورانند، در عمل قدرت اجرا ندارند؛ چرا حوزه‏‌هاى علمیه ما از صورت دانشگاه دینى به صورت «دانشكده فقه» درآمده؛ چرا علما و فضلاى ما همین كه معروف و مشهور شدند، اگر معلومات دیگرى غیر از فقه و اصول دارند روى آنها را مى‏‌پوشانند و منكر آنها مى‏‌شوند؛ چرا بیكاره و علف هرزه در محیط مقدس روحانى ما زیاد است به طورى كه یك زعیم روحانى مجبور است براى آب دادن یك گل، خارها و علف هزره‌‏هاى زیادى را آب بدهد؛ چرا حرّیت فكر و عقیده در میان ما كمتر وجود دارد؛ چرا برنامه تعلیمات طلاب و محصلین علوم دینى مطابق احتیاجات روز تنظیم نمى‌‏شود؛ چرا روحانیون ما به جاى آن كه پیشرو و پیشتاز و هادى قافله اجتماع باشند، از دنبال قافله حركت مى‌‏كنند؛ چرا؟ چرا؟ چرا؟

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر