( 4.0 امتیاز از 1863 )

 

عصر شیعه - هنوز هم از گمرك، وقتي اميريه را بالا مي‌روي، چند قدمي نرفته‌اي كه مي‌رسي به «مهديه تهران»؛ اگر شب جمعه‌اي باشد نداي «يا سريع‌الرضا»يي شايد بشنوي، هنوز هم صبح‌هاي جمعه كه مي‌شود، جمعي به عشق امام زمان در مهديه گرد هم جمع مي‌شوند و «ندبه» مي‌خوانند و ندبه مي‌كنند. مهديه هنوز مأمني است كه مي‌توان به آن پناه برد... صبح‌هاي جمعه، مي‌توان ناله كرد كه «اي عزيز زهرا كي ميايي؟»... مهديه هنوزم كه هنوز است بوي شيخ احمد كافي را مي‌دهد...

مردم! ما صاحب داريم.

اين جمله را خيلي افراد به ياد دارند. صداي خطيب مشهوري كه همّ و غمش، بيدار كردن دل‌ها به يادحضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بود.

گفته‌اند سخني كه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند... منبرهاي كافي اين‌گونه بود... كافي همه را به خصوص جوانان را به اسلام و تشيع جذب مي‌كرد. پرجمعيت‌ترين منبرها را داشت و با صداي گرم و زيبا به وعظ مي‌پرداخت. از ويژگي‌هاي منبرش عدم تفكيك «سخنراني» و «روضه» بود. خودش هم سخنراني مي‌كرد و هم روضه مي‌خواند. و چه روضه‌هايي هم مي‌خواند. ويژگي ديگر، ساده‌گويي‌اش بود. سخنانش را همه خوب خوب مي‌فهميدند...

گفته‌اند خيلي از پامنبري‌هايش جواناني بودند كه تحت تبليغ شاه روحانيت را قبول نداشتند اما كافي با همين خنده‌ها و سخنان گرم كم كم جذبشان مي‌كرد وبا حقيقت دين اشنايشان مي‌ساخت.

مرحوم حجت الاسلام شيخ احمد كافي از چهره هاي تأثيرگذار در جامعه ديني ايران طي سال‌هاي 40 تا 1357 بود. وي در تمام اين سال‌ها با منبرهاي گرم خود تلاش مي‌كرد تا اخلاقيات اسلامي را با زبان عامه و در حد معلومات مذهبي خود كه از وي يك منبري متنفذ ساخته بود، ميان مردم رواج دهد. طبعا به دليل شرايط فساد آميز آن روزگار، مجبور به اعتراض به وضع موجود بود و اين چيزي بود كه سبب مي‌شد تاسخنراني‌هاي وي روش سياسي پيدا كند و با مقامات دولتي و امنيتي رژيم پهلوي درگير شود.

حجت الاسلام كافي كه 18 سال بيشترنداشت براي ياد گرفتن علوم ديني به نجف اشرف رهسپار شد و در مدرسه طيب زير نظر استاداني چون: آيت الله خويي، آيت الله سيد اسدلله مدني تبريزي و آيت الله حسين راستي كاشاني به تحصيل علوم ديني مشغول شد. شيخ احمد كافي كه به اهل بيت (س) محبت خاصي داشت از طرف آية الله مدني مأمور خواندن دعاي كميل در صحن امام حسين (ع) و دعاي ندبه در مدرسه طيب شد.

ازدواج :

حجة الاسلام حاج احمد كافي در سن 23 سالگي با فرزند مرحوم آية الله سيدحسين شاهرودي كه از زاهدان و عارفان معروف مستند بود ازدواج كرد. ثمره اين ازدواج هفت فرزند به نام هاي رضا، محسن، مهدي، هادي، مجتبي، مليحه و حميده بود.

وي از سن 8 ‌سالگي به خاطر صداي رسا و خوشش، دعاي كميل را در حرم امام رضا (ع) مي خواند كه مورد استقبال بسياري از مردم قرار گرفته بود و نيز در مدتي كه در نجف ساكن بود، به دستور آيت الله مدني تبريزى، دعاي ندبه، مدرسه «سيد» در نجف و نيز دعاي كميل بارگاه ملكوتي حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) را قرائت مي كرد كه افراد بسياري از دور و نزديك در اين مجالس دعا حاضر مي شدند. از سال 1340ه.ش. كه مرحوم كافي به تهران آمد جلسات دعاي ندبه را در منزل خويش برپا مي كرد. به دليل استقبال پر شور و كم نظير مردم و كمبود جا، بر آن شد تا با كمك برخي از بازاريان و خيّرين تهران، «مهديه» را در خيابان ولي عصر(عج) تهران بنا نهاد؛ گفته‌اند منزل خود را فروخت و با كمك 4 تن از بازاريان تهران و كمك بسياري از مردم، مهديه تهران را ساخت. متعاقب مهديه تهران، ده‌ها مهديه در شهرهاي مختلف ساخته شد...

مرحوم كافي روي مفاسدي كه رواج داشت خيلي حساس بود. بارها در منبرهايش از حرمت ريش‌تراشي، مشروب‌خواري، قماربازي، بي‌حجابي و بي‌عفتي و ... سخن مي‌گفت و بارها روي آن تأكيد مي‌كرد و البته معترض به وضع فسادآميز آن زمان بود و طبعا سخن‌راني‌هايش صبغه سياسي پيدا مي‌كرد و با مقامات دولتي و امنيتي درگير مي‌شد. اما خواندن گزارش‌هاي ساواك در مورد او جالب است كه نيم‌نگاهي مي‌اندازيم:

نخستين گزارش ساواك درباره او از اسفند 41 است كه در منزل آيت‌الله قمي در مشهد منبر رفته، و از ديد ساواك مطالب تندي مطرح كرده بود. از جمله آن‌كه گفته بود دولت به برخي از رؤساي هيآت مذهبي پول داده تا به نفع دولت شعار دهند و ادامه داده بود كه وي در اين‌باره با اين قبيل هيآت برخورد كرده است.

گزارش ديگر در دوم فروردين همان سال است كه روي منبر گفته است: تو چرا، يعني اي پادشاه اختيار خودت را به دست اجنبي داده‌اي. روز بعد هم در منزل آيت‌الله ميلاني گفته است: روحانيت با قرآن جلو مي‌رود و با دولت اجانب‌پرست مي‌جنگد و ايستادگي مي‌كند.

گزارش ديگر حكايت از آن دارد كه در همان سخنراني وي شاه را به منصور و ابرهه تشبيه كرده و از قيام زيدبن‌علي ستايش نموده است. به دنبال شدت گرفتن برخي از انتقادهاي اجتماعي او به دولت، ساواك به وي تذكر داد، اما اثر اين تذكر ظاهرا چند روزي بيش نبود؛ با بالا گرفتن بحث سربازي طلبه‌ها و نيز دستگيري‌ها و اعتراض وي و گفتن اين‌كه «شاگردهاي مكتب اسلام را از مردم گرفته و زندان انداخته» او را دستگير و بازجويي كردند و گويا خيلي سريع آزاد شده است

مرحوم كافي در كنار استاد خود شهيد آيت الله مدني

اين زمان سخن‌راني‌هاي روحانيون اغلب با كنايه و اشاره به رژيم همراه بود، اما مرحوم كافي به دليل نفوذ كلام و نيز سخراني‌هايش در منازل آيات ميلاني و قمي در شمار افرادي بود كه ساواك روي آنان تأمل داشت. به همين دليل در چهارم اسفند 43، بار ديگر دست‌گير شد. درباره اتهامات وي گفته شده بود كه در منبر گفته است «حكومت ظالم با جگرگوشه‌هاي زهرا چه مي‌كند». هم‌چنين «آيت‌الله خميني را نايب امام زمان معرفي و او را در زندان و مظلوم معرفي مي‌كند و مرتبا دعا و صلوات براي خميني مي‌فرستد». اين بار او را دو ماه در حبس تأديبي نگه داشتند. بعدها مرحوم كافي گفت كه به خاطر رطوبت زندان، رماتيسم گرفته است. يك بار هم گفت: جاي شما خالي، زندان قزل‌قلعه، خدا كند كه همه شما را بدانجا ببرند، به شرط آنكه براي دين باشد نه به جرم هروئين و ترياك.

بعد از تبعيد امام خميني به تركيه، اوضاع تا حدي فروكش كرده و از سخنراني‌هاي مرحوم كافي گزارشي منعكس نشده است. آن‌چه هست انتقادات وي نسبت به فساد اخلاقي حاكم بر جامعه است. مثلا جايي در مورد راديو مي‌گويد: بعضي وقت‌ها كه مي‌خواهند صداي مردم در نيايد، چهار كلمه قرآن با قرائت پخش مي‌شود و بعد از قرآن خانم دلكش شروع به خواندن مي‌كند.

در اواخر 44 بار ديگر مدتي در زندان افتاد. ساواك به وي تذكر داد كه از گفتن مطالب تند روي منبر خودداري ورزد. اما نبايد تأثير كرده باشد. بر اساس گزارش ساواك در سال 45، چند تصوير از امام خميني در منزلش بوده و در جلسه‌اي كه با برخي از افراد هيآت داشته گفته است مي‌بايست بر اساس رساله ايشان براي مردم مسأله گفت. در سخنراني خود در دي 45 گفت: «اين هارون‌ها و مأمون‌ها چقدر فرزندان فاطمه را اذيت كرده‌اند.» وي در 20 بهمن 45، گفت: در هر عصري منصورها و حجاج‌ها وجود دارند و اولاد پيغمبر را اذيت مي‌كنند. عده‌اي را اعدام و عده‌اي را زنداني مي‌نمايند...خدايا پرچم‌دار اسلام پيشواي شيعيان جهان حضرت آيت‌الله خميني را در پناه خودت از جميع بلايا حفظ بفرما و او را صحيح و سالم به ايران برگردان و وسايل خلاصي زندانيان بيگناهي كه به جرم طرفداري از قرآن و دين و روحانيت گرفتار شده‌اند، فراهم نما.

وي در سخن‌راني‌ها مرتبا روي فرعون و روش‌هاي برخورد او و همين‌طور منصور عباسي و زنداني كردن سادات تكيه مي‌كرد. جالب آن‌كه وقتي در روز پنجم مرداد 57 براي مرحوم كافي در مهديه تهران فاتحه برگزار شد، جمعيت حاضر پس از خروج از مهديه شعار مي‌دادند: «مرگ بر منصور». ساواك بعدها نوشت كه وي اخلاقا تعهد سپرده است چنا‌نچه با رفتنش به منبر موافقت شود، مستمعين را با «اقدامات مترقيانه و اساسي كشور» آشنا خواهد ساخت و «در راه خدمت به شاهنشاه»... قدم برخواهد داشت، لكن عملا مشاهده شده كه به هيچ‌وجه وي پاي‌بند به قول و تعهدات خود نبوده و همچنان به رويه ناصواب و خلاف مصالح خود ادامه مي‌دهد.

با حساس شدن ماجراي صهيونيست‌ها و فلسطين و مسجدالأقصي در سال 48، موضوع تازه‌اي در سخن‌راني‌هاي مرحوم كافي مطرح شد:«در اين جهاد با برادران اعراب هم‌آهنگ و هم‌صدا باشيد.» و در جاي ديگر گفت: به برادران مسلمان اردني دعا بكنيد كه يهودي‌ها ريخته‌اند هفت مسجد آن‌ها را خراب كرده و چند نفر از زن و بچه‌هايشان را كشته‌اند.

در 21 خرداد 46 در قم در منزل امام كه اين زمان در اختيار برادر ايشان آيت‌الله پسنديده بود منبر رفت و از كساني سخن گفت كه در راه خدا شكنجه شده، به زندان مي‌روند و وقتي آزاد شدند سرافرازند. جسارت مرحوم كافي در سخن‌راني‌هاي اين دوره قابل مشاهده است.

وي با اشاره به اين‌كه زمان خلفاي عباسي كساني بر مردم حكومت مي‌كردند كه اهل مشروب و زنا بودند مي‌افزايد: در حال حاضر هم وضع به همين منوال است و جنايت و فساد آزاد مي‌باشد. مرحوم كافي در حج در مراسمي هم كه براي «دعاي براي شاه» بوده شركت نكرد. در بازگشت به ايران از وي بازخواست شد و او در پاسخ گفت كه در روز مذكور مسموميت غذايي پيدا كرده و نتوانسته است در آن مراسم شركت كند
در مراسم چهلم آقا مصطفي خميني مرحوم كافي منبر رفت. پس از واقعه 19 دي در قم، به اعتراض از سخنراني پرهيز كرد. در تظاهرات ضدحكومتي در 28 ارديبهشت 57 سخنراني كرد در چهلم شهداي يزد هم كه در 19 ارديبهشت 57 برگزار شد سخنراني كرده و گفت كه من به وسيله ارتباط قلبي، اين عزاداري را به ساحت آيت‌الله خميني مي‌رسانم...

«حكومت ظالم با جگرگوشه هاي زهرا چه ميكند»

كافي با وجود محدوديت‌ها و فشارهاي فراوان و تضييقات وارده گوناگون، هميشه از فرصت‌هاي به دست آمده، بهره‌هاي مناسب جسته، به‌ ويژه در مجالس و محافل بزرگي كه در محضر آيات عظام و بزرگان و مراجع عاليقدر تقليد در شهرهاي مقدس قم و مشهد و يا تهران و ساير شهرستانها برپا ميگرديد، با همان سبك و سياق و روش خاص خود، به طور مستقيم و غيرمستقيم، از سياست ضدديني و اسلامي و عناد ضدروحاني و مردمي رژيم منفور پهلوي، به وضوح، با زباني گويا و بياني رسا، شجاعانه ومتهورانه سخن به ميان ميآورد و از امام امت و رهبر ملت، اين چشم و چراغ پرفروغ و اين قلب تپنده و اميد جهان اسلام، خميني كبير (ره) با عظمت ياد و تجليل فراوان مينمود.

ايشان در 29 تير 57 در تصادفي مشكوك در حاليكه از قوچان عازم مشهد بود كشته شدند.

روز 31 همان ماه در مشهد با حضور ده هزار نفر از دوستدارانش پيكر او را به صحن آورده و پس از نماز خواندن آيت الله سيد عبدالله شيرازي بر آن، پيكر ايشان را با هواپيما به تهران منتقل شد. پس از آن بود كه جمعيت در شهر پراكنده شده و تظاهرات زيادي به راه افتاد. بعد از انتقال پيكر ايشان به تهران و مراسم در مهديه، مجددا پيكر ايشان به مشهد منتقل و در خواجه ربيع دفن شد. بازتاب اين ماجرا در قم هم به تظاهرات مخالفان دولت منجر شد. در اصفهان هم پس از برگزاري مراسم فاتحه وي تظاهرات شد و نيز در كاشان و بسياري از شهرهاي ديگر. در تهران در پنجم مرداد براي ايشان مراسم فاتحه گذاشته شد كه پس از اتمام آن مردم با شعار مرگ بر منصور و زنده باد خميني از حسينيه بيرون آمدند. روحانيت تهران هم در مسجد ارك فاتحه گرفته بود كه آنهم تبديل به تظاهرات ضدحكومتي شد......
از اين حرفها بگذريم... اينها كه گفتيم «كافي» هست و كافي نيست...
و مرحوم كافي واقعا كس ديگري بود نه اينها كه گفتيم...
گفته‌اند سخني كه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند...
كافي عاشق و خادم امام زمان-عليه السلام- بود و -واقعا خودمانيم- چه خلعتي از اين شريفتر؟

باشگاه خبري فارس«توانا» درباره اين خطيب توانا گفت‌وگو هايي با اساتيد حوزه و دانشگاه انجام داده است كه به شرح ذيل است:

*مرحوم كافي يك رسانه تاثير گذار ديني در مساجد و جامعه بود

آيت الله عباس كعبي درباره شخصيت مرحوم كافي چنين اظهار داشت: مرحوم كافي از واعظان تاثيرگذار دهه 40 و 50 است كه در برابر رسانه‌هاي آن زمان يك رسانه تاثير گذار ديني در مساجد، حسينيه‌ها و خانه‌ها بود؛ با سوز و گدازي كه نسبت به ترويج باورها و ارزش‌هاي اسلامي داشت به ترويج امر به معروف و نهي ازمنكر مي‌پرداخت.

*امربه معروف و نهي از منكر، مبارزه با بدعت‌ها و ارتباط با مراجع تقليد شاخصه مهم مرحوم كافي بود

وي با اشاره به اينكه مرحوم كافي در برابر محرمات ايستادگي مي‌كرد افزود: عشق به ابا عبدالله و امام زمان ايشان در حافظه تاريخي نسل انقلاب و نسل مبارزه تاثير فوق‌العاده‌اي داشت حتي تا كنون ياد كافي در خاطراتشان باقي مانده است.

آيت‌الله كعبي ارتباط كامل مرحوم كافي با مراجع ديني را نشانه موفقيت وي برشمرد و يادآورشد: من با استفاده از منبرهاي ايشان به اين حقيقت رسيدم كه اهتمام به امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه با بدعت‌ها و ارتباط با مراجع تقليد در سخنان و منبرهاي وي كاملا مشهود بود.

*عشق به امام زمان، گيرايي سخن، خطيب بودن و داشتن اطلاعات از ويژه‌گي‌هاي بارز مرحوم كافي بود؛

حجةالاسلام والمسلمين عيسي عيسي زاده، مدير فرهنگ‌نامه‌هاي قرآني مركز فرهنگ معارف قرآن درباره شخصيت مرحوم كافي چنين بيان داشت:مهمترين دليل موفقيت مرحوم كافي را مي‌توان اخلاص وي دانست چرا كه بااندك هزينه‌اي كه براي مخارج زندگي خود بدست مي‌آورد آن‌را در ساختن مساجد، حسينيه‌ها و ازدواج جوانان خرج مي‌كرد؛ و در عرصه تبليغ همان كاري را مي‌كرد كه انبياء انجام مي‌دادند.

عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي حوزه علميه قم در ادامه افزود: عشق به حضرت مهدي(عج)، گيرايي سخن ، خطيب بودن و داشتن اطلاعات كافي در تبيين مسائل تاريخي و اخلاقي از ويژه‌گي‌هاي بارز مرحوم كافي بود؛ كه با لطافت خاصي سخنانش بر دل همه و دوست‌داران اهل بيت مي‌نشست.

*آيت الله مرعشي نجفي بر اثر روضه حضرت زهرا (س) مرحوم كافي بيهوش شد

حجة الاسلام والمسلمين حاج باقر احمد از مبلغان و مروجان فرهنگ حسيني دراين باره يادآور شد:مرحوم كافي با آن اخلاصي كه در منابر سخنراني خود داشت ؛روزي مصادف با شهادت حضرت زهرا (س) در قم آيت الله مرعشي نجفي جزء مستمعين اين خطابه بودند كه بر اثر تاثيرات اين روضه؛ ايشان بيهوش شدند كه تا كنون اين موارد را شاهد نبودم.

وي با اشاره به خاطره‌اي ديگر درباره مرحوم كافي افزود: وي با وصيت خود مبني بر اينكه بعد از پخش دعاي ندبه او را به خاك بسپارند عشق و ارادت خود به امام زمان (عج) را مي‌رساند.

منبع» فارس

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر