( 0. امتیاز از 0 )

عصر شیعه : در به كار بستن بحث پیرامون سند حدیث غدیر، نه درباره درستى و صحّت حدیث، و نه به منظور اثبات تواتر آن نیاز و داعى براى ما وجود نداشته، چه آنكه خود حدیث فى حدّ ذاته با واقعیت خود از هر گونه دلیل و استدلال بى‏نیاز است، كه را می رسد كه صحّت آن را منكر شود؟

 

در حالی كه بسیارى از رجال سند آن آنانى هستند كه در صحیح مسلم و صحیح بخارى نامشان ثبت و مورد اعتماد و ثقه بودن آنها تأیید شده، و كدام عنصر لجوج و عناد پیشه را امكان آن هست كه تواتر لفظى (در جمله حدیث) و تواتر معنوى (در تفاصیل) و تواتر اجمالى آن را در تمام شئون آن رد یا انكار نماید؟! در حالی كه دور و نزدیك به وقوع آن گواه و در روایت آن اتفاق نموده‏اند و اكثر مؤلفین در حدیث و تاریخ و تفسیر و كلام آنرا در مؤلّفات خود ثبت و ضبط نموده‏ اند و گروه دیگر این داستان را جداگانه تدوین نموده و تألیفاتى به بار آورده‏ اند، و خلاصه آنكه این واقعه از هنگامى كه منادى رشد و سعادت بشر با صداى روح فزاى خود آن را اعلام فرموده در فضاى احساسات و مسامع خلق تا عصر حاضر طنین افكنده و در آینده نیز به مرور قرنها و گذشتن زمان بر قرار و جاودان است، و هر كس در قبال چنین حقیقت در مقام تردید یا انكار بر آید به مانند كسى است كه خورشید تابان را نادیده بگیرد و اشعه جهان آراى آن را انكار نماید! بنابر این انگیزه ما در ایراد این بحث فقط بیان این حقیقت ثابت است كه هم آهنگى و اتفاق همگان (مؤالف و مخالف) را نسبت به این حقیقت آشكار و مهم نشان دهیم كه عموما بر صحت و تواتر این داستان اذعان نموده ‏اند، تا خوانندگان بدانند، هر كس از این شاهراه منحرف شود از مسیر مستقیم حقیقتى جدا شده و از وجهه مورد اتفاق و اجتماع امّت اسلامى رو گردانده در حالی كه خود معتقد و معترف است كه امّت‏ اسلامى بر یك امر خبط و خلاف واقع اجتماع و اتفاق نمی كند.
از جمله بزرگان علماء و حفّاظ كه به صحّت این حدیث تصریح نموده‏اند:
1- حافظ، ابو عیسى ترمذى متوفاى 279 در جلد 2 صحیح خود در ص 298 بعد از ذكر حدیث مزبور گوید: این حدیث، حسن و صحیح است.
2- حافظ، ابو جعفر طحاوى، متوفاى 279 در جلد 2 «مشكل الآثار» در ص 308 گوید: ابو جعفر گفته: منكرى در مقام دفع و ردّ این حدیث برآمده و پنداشته كه وقوع این امر ممكن نیست و اشعار نموده كه هنگام بیرون شدن پیغمبر صلى اللّه علیه و آله از مدینه به منظور حج كه در راه خود از غدیر خم در جحفه گذشته، على علیه السّلام با آنحضرت نبوده است!!
و در این باره حدیثى را كه احمد به اسنادش براى ما روایت كرده ذكر نموده وى گفت: حدیث نمود ما را جعفر بن محمّد علیهما السّلام از پدرش كه فرمود بر جابر بن عبد اللّه داخل شدیم ذكرى از حدیث خود در خصوص حجّ پیغمبر اكرم صلى اللّه علیه و آله به میان آورد و سپس گفت: على علیه السّلام شتر قربانى پیغمبر صلى اللّه علیه و آله را از یمن آورد، و سپس بقیه حدیث را ذكر نموده.
ابو جعفر گفته، اسناد این حدیث صحیح است و احدى را نسبت به راویان آن طعنى نیست و در آن حدیث چنین است كه این سخن رسول خدا صلى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام در غدیر خم هنگام بازگشت آنجناب از حجّ خود به مدینه بوده، نه هنگام خروج از مدینه براى حج،!! و این گوینده منكر به پندار خود گفته كه این حدیث در مورد این داستان از سعد بن ابى وقاص روایت شده و این سخن رسولخدا صلى اللّه علیه و آله در غدیر خم هنگام خروج او از مدینه بسوى حج بوده نه در بازگشت از حج بسوى مدینه.
3- فقیه، ابو عبد اللّه محاملى بغدادى، متوفاى 330 صحت این حدیث را در امالى خود تأیید نموده.
4- ابو عبد اللّه حاكم متوفاى 405 روایت مزبور را به طرق متعدد آورده صحت آنرا تأیید كرده است.
5- ابو محمّد، احمد بن محمّد عاصمى در «زین الفتى» گوید: پیغمبر صلى اللّه علیه و آله فرمود:
من كنت مولاه، فعلى مولاه، و این حدیثى است كه امّت اسلامى آنرا با پذیرش دریافت نموده و با اصول موافق است،
6- حافظ، ابن عبد البر قرطبى، متوفاى 463 در جلد 2 «الاستیعاب» ص 373 بعد از ذكر حدیث مواخات (اعلام و اجراء آئین برادرى) و دو حدیث (رایت) و (غدیر) گوید: همه اینها اخبارى است كه به ثبوت رسیده.
7- فقیه، ابو الحسن ابن المغازلى شافعى، متوفاى 483 در كتاب خود «المناقب» بعد از آنكه حدیث مزبور را از استاد خود ابو القاسم فضل بن محمّد اصفهانى روایت كرده گوید: ابو القاسم گفت این حدیث از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله صحیح است و آنرا حدود یكصد تن روایت نموده‏اند كه از جمله آنها عشره مبشّره است، و این حدیثى است ثابت و هیچ نقص و علتى براى آن به نظر نرسیده، على علیه السّلام مخصوص و متفرد به این فضیلت است و احدى در این فضیلت با آنجناب شریك نبوده است.
8- حجه الاسلام ابو حامد غزالى متوفاى 505 در «سرّ العالمین» ص 9 گوید: برهان و حجّت چهره گشود و تمام فرق (امّت اسلامى) اتفاق نمودند بر متن حدیث از خطبه او (رسول خدا صلى اللّه علیه و آله) در روز غدیر خم به اتفاق جمیع كه آن حضرت می فرمود:
«من كنت مولاه فعلى مولاه» سپس، عمر گفت: به. به ... تا آخر.
9- حافظ، ابو الفرج، ابن جوزى حنبلى، متوفاى 597 در «المناقب» گوید: علماء تاریخ اتفاق دارند بر اینكه داستان غدیر بعد از بازگشت پیغمبر صلى اللّه علیه و آله از حجه الوداع در هجدهم ذى حجّه بوده، در حالیكه از صحابه و صحرانشینان و ساكنین اطراف مكه و مدینه یكصد و بیست هزار تن با آنجناب بودند، و این گروه كسانى بودند كه با پیغمبر صلى اللّه علیه و آله حجه الوداع را درك نمودند و این سخن را از او شنیدند و شعرا در این موقع و راجع به این داستان اشعار بسیار سرودند.
10- ابو المظفر، سبط ابن جوزى، حنفى، متوفاى 654 در تذكره خود در ص 18 بعد از ذكر حدیث غدیر و بیان آغاز و انجام آن و تهنیت عمر، به طرق متعدد گوید: و همه این روایات را احمد بن حنبل در «الفضایل» با تفصیل بیشترى بررسى و روایت نموده، بنابر این هر گاه گفته شود: روایتى كه مشتمل بر این سخن عمر رضى اللّه عنه: اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنه می باشد ضعیف است، پاسخ آن اینست كه: این روایت صحیح است.
11- ابن ابى الحدید معتزلى، متوفاى 655 در جلد 2 شرح نهج البلاغه ص 449 حدیث تهنیت را از جمله اخباری كه در فضایل امیر المؤمنین شیوع و اشتهار دارد به شمار آورده است.
12- حافظ، ابو عبد اللّه گنجى شافعى، متوفاى 658، در «كفایه الطالب» ص 15 بعد از ذكر حدیث از طریق احمد گوید: احمد در مسند خود این حدیث را چنین آورده و كافى است كه مثل او یك راوى آن حدیث را به سند واحد بیاورد تا چه رسد به اینكه تمام طرق روایت را چنین پیشوائى جمع آورى كند و بعد از آنكه حدیث مزبور را از طرق حافظ ابى عیسى ترمذى (در جامع خود) روایت نموده گوید:
حافظ دار قطنى طرق این روایت را در جزء (مستقلى) جمع نموده، و حافظ ابن عقده كوفى كتاب جدا گانه‏اى در این باره تألیف نموده، و اهل سیر و تواریخ داستان غدیر خم را روایت نموده‏اند و محدّث شامى در كتاب خود آنرا به طرق مختلفه از تعدادى از صحابه و تابعین نقل و ذكر نموده، این موضوع را استادان بطور عالى به من خبر دادند، و حافظ نامبرده (گنجى) داستان مزبور را در ص 17 به اسنادش از محاملى روایت نموده سپس خود گوید این حدیث مشهور و حسن است و راویان مورد اعتماد و ثقه آنرا روایت نموده‏اند، و پیوستگى این اسنادها به یكدیگر برهانى است در صحّت نقل.
13- شیخ ابو المكارم، علاء الدین سمنانى، متوفاى 736 در «عروه الوثقى» گوید: و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله به على (علیه السلام و سلام الملائكه الكرام) فرمود: انت منى بمنزله هارون من موسى و لكن لا نبى بعدى و در غدیر خم بعد از حجّه الوداع در حالیكه شانه او را گرفته بود در حضور گروهى از مهاجر و انصار فرمود:من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
و این حدیثى است كه همگان به صحّت آن اتفاق دارند، بنابر این، على علیه السلام سرور اولیاء شد و قلب او بر قلب محمّد علیه التحیه و السلام بود، و بهمین راز، سرور صدّیقین یار غار پیغمبر صلى اللّه علیه و آله ابو بكر اشاره نموده، در آن هنگام كه ابى عبیده ابن جراح را بسوى على علیه السّلام براى حضور در نزد خود فرستاد و گفت: اى ابا عبیده تو امین این امّت هستى، من تو را به سوى كسى می فرستم كه با آن كه دیروز او را از دست دادیم (یعنى پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) هم مرتبه است، و بنابر این سزاوار و شایسته است كه در نزد او با ادب نیكو سخن بگوئى تا پایان گفتار طولانى او.
14- شمس الدین ذهبى شافعى، متوفاى 748، كتاب جداگانه‏اى در موضوع داستان غدیر تشكیل داده و در «تلخیص المستدرك» حدیث مزبور را به طرق مختلف ذكر نموده و تعدادى از طرق آنرا صحیح اعلام كرده و گفته: صدر حدیث متواتر است و من یقین دارم كه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آنرا (مراد جمله: من كنت مولاه ... است) فرموده، اما، جمله‏ «اللهمّ وال من والاه»زیادتى است كه در عین حال اسناد آن قوى است و گروهى از اعلام محدثین اعتماد به صحت آن نموده‏اند .
15- حافظ، عماد الدین ابن كثیر شافعى دمشقى، متوفاى 774 در جلد 5 تاریخش در ص 209 به اسناد این حدیث را روایت نموده .
16- حافظ، نور الدین هیثمى متوفاى 807 در جلد 9 «مجمع الزواید» ص 104- 109 حدیث مربوط به ركبان را روایت كرده است.
17- شمس الدین جزرى شافعى، متوفاى، 833 حدیث غدیر را به هشتاد طریق روایت نموده و رساله خود را بنام «اسنى المطالب» كه بچاپ رسیده تنها در اثبات تواتر حدیث مزبور تألیف نموده است.
و بعد از ذكر داستان مناشده امیر المؤمنین علیه السّلام در رحبه گفته كه: این حدیث از این وجه حسن است و از وجوه بسیار كه متواتررا از امیر المؤمنین رضى اللّه عنه رسیده صحیح است، و از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله نیز متواترا رسیده كه گروه بسیار از گروه بسیار آن را روایت نموده‏اند و كسى كه بدون اطلاع در این علم (علم حدیث) خواسته این حدیث را ضعیف قلمداد كند قابل اعتنا و حایز اعتبار نیست، چه آنكه حدیث مزبور از ابى بكر صدیق، و عمر بن خطاب، و طلحه بن عبید اللّه، و زبیر بن عوّام، و سعد بن ابى وقاص، و عبد الرحمن بن عوف، و عباس بن عبد المطلب، و زید بن ارقم، و براء بن عازب، و بریده بن حصیب، و ابى هریره، و ابى سعید خدرى، و جابر ابن عبد اللّه، و عبد اللّه بن عباس، و حبشى بن جناده، و عبد اللّه بن مسعود، و عمران ابن حصین و عبد اللّه بن عمر، و عمار بن یاسر، و ابى ذر غفارى، و سلمان فارسى، و اسعد بن زراره، و خزیمه بن ثابت و ابى ایوب انصارى، و سهل بن حنیف، و حذیفه بن یمان، و سمره بن جندب، و زید بن ثابت و انس بن مالك و غیر آنها از صحابه رضوان اللّه علیهم مرفوعا رسیده است، و از گروهى از آنها كه قطع به خبر آنها حاصل است صحّت آن به ثبوت رسیده و نیز مسلّم شده است كه این گفتار از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله‏ در روز غدیر خم صادر گردیده است.
18- حافظ ابن حجر عسقلانى، متوفاى 852 حدیث مزبور را در «تهذیب التهذیب» در موارد متعدد و به طرق متعدد روایت نموده، از جمله در جلد 7 از كتاب مزبور ص 337، و در ص 339 خود نامبرده گوید: مؤلّف (ابو الحجّاج مزّى متوفاى 742) از آنچه كه ابن عبد البرّ ذكر نموده تجاوز نكرده است، و به همین مقدار هم میتوان قناعت كرد، لیكن حدیث موالات را از عده‏اى ذكر نموده كه فقط نام آنها را برده، و ابن جریر طبرى در تألیفى از خود آنرا جمع نموده و در تألیف نامبرده چندین برابر آنها مذكور است، و ابو العباس ابن عقده صحّت حدیث را تأیید و گرد آورى طرق آنرا مورد توجه و اعتنا قرار داده و از هفتاد صحابى یا بیشتر با دقت در اسناد حدیث مزبور را روایت نموده، و در جلد 7 «فتح البارى» ص 61 گوید، كسى كه بیشتر از همه مناقب حضرت على علیه السّلام را از میان احادیث نیكو بطور مستوفى گرد آورده نسائى است در كتاب خصائص، و اما حدیث: من كنت مولاه فعلى مولاه، این حدیث را ترمذى و نسائى با بررسى در اسناد آن كه جدّا داراى طرق زیادى است، روایت نموده‏اند، و ابن عقده آنها را در كتاب جداگانه‏اى قرار داده و بسیارى از اسنادهاى آن صحیح و حسن است، و روایتى از امام احمد به ما رسیده كه او گفته است: آنچه از (فضایل و مناقب) على بن ابى طالب علیه السّلام بما رسیده از هیچ یك از صحابه بمانند آن نرسیده است.
19- ابو الخیر شیرازى شافعى (شرح حال او در ج 1 ص 213 گذشت) در كتاب «ابطال الباطل» كه در ردّ بر «نهج الحق» نوشته چنین گوید: و امّا آنچه كه از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله روایت شده كه در روز غدیر خم ذكرى از على به میان آورده در حالی كه دست او را گرفته بود و فرمود: الست اولى بكم من انفسكم؟ حدیث مزبور در صحاح ثبت و به تحقیق پیوسته است.
20- حافظ جلال الدین سیوطى شافعى، متوفاى 911 به متواتر بودن این حدیث تصریح نموده و عدّه‏اى از علماء حدیث بعد از او این سخن را از او حكایت و نقل نموده‏اند.
21- حافظ ابو العباس، شهاب الدین قسطلانى، متوفاى 923 در جلد 7 كتاب «المواهب اللدنیه» ص 13 گوید: و اما حدیث ترمذى و نسائى: من كنت مولاه فعلى مولاه، شافعى گوید: مراد از این ولاء، ولاء اسلام است، مانند قول خداى متعال: ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِینَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ‏ (آیه 11 /محمد: آن بدینجهت است كه خداى مولاى كسانى است كه ایمان آورده‏اند و براى كفار مولائى نیست یعنى كسى كه عذاب را از آنان دفع كند وجود ندارد) و سخن عمر: اصبحت مولى كل مؤمن یعنى: ولى كل مؤمن، و طرق این حدیث خیلى زیاد است، و همه را ابن عقده در كتاب جداگانه جمع كرده و بسیارى از اسنادهاى آنها صحیح و حسن میباشد.
22- حافظ شهاب الدین، ابن حجر هیتمى، مكى، متوفاى 974 در «الصواعق المحرقه» ص 25 در ردّ استدلال شیعه به حدیث غدیر گوید: و جواب این شبهه كه قوى‏ترین شبهات آنها (یعنى شیعه) است محتاج به مقدمه ایست و مقدمه مزبور بیان حدیث و مخرج آنست، بیان آن اینست كه: حدیث مزبور، حدیثى است صحیح و شكّى در آن نیست، چه آنكه جماعتى (از علماء حدیث) مانند: ترمذى و نسائى و احمد با بررسى و دقت در اسناد آنرا روایت كرده‏اند، و طرق آن خیلى زیاد است، و از اینجا است كه شانزده نفر از صحابه (پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) آنرا روایت نموده‏اند، و در روایتى از احمد مذكور است كه این حدیث را سى نفر از صحابه- از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله شنیده‏اند و در زمان خلافت على علیه السّلام هنگامی كه با او معارضه و منازعه شد، به مدلول آن درباره او شهادت دادند، و بسیارى از اسنادهاى آن صحیح و حسن است، و آنكه در صحّت این حدیث قدح روا داشته نباید مورد توجه باشد و همچنین سخن آن كه در ردّ آن حدیث ایراد كرده به استناد اینكه (در آن هنگام) على علیه السّلام در یمن بوده، در خور توجه و قابل اعتناء نیست، چه آنكه بازگشت آنجناب از یمن و درك حجّ با پیغمبر صلى اللّه علیه و آله به ثبوت رسیده است، و سخن بعضى از معترضین دایر به اینكه زیادتى جمله: اللهم وال من والاه ... الى آخر ساختگى است، مردود است، زیرا این جمله (از سخنان پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) از طرقى روایت شده كه بیشتر آن طرق را ذهبى صحیح دانسته، سپس (ابن حجر) در خصوص رد بر این داستان در مقامى و ردّ بر تواتر آن در مقام دیگر، گوید: و لفظ (حدیث مزبور) در نزد طبرانى و غیر او به سند صحیح چنین است كه: پیغمبر صلى اللّه علیه و آله در غدیر خم- زیر درختان خطبه ایراد نمود و سپس فرمود: ایها الناس، همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگاه فرمود ... تا آخر حدیث .
و در ص 73 «صواعق» در مقام تعداد مناقب امیر المؤمنین علیه السّلام گوید: حدیث چهارم- روز غدیر خم پیغمبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،». تا پایان حدیث،
و در شرح قصیده همزیه بوصیرى در ص 221 در شرح این بیت از قصیده او:
و على صنو النبىّ و من دین فؤادى و داده و الولاء : على برادر پیغمبر است و كسى است كه ولاء و محبت او آئین دل من است.
گوید: یعنى یارى او و دفاع از مقام او و ردّ بر آنكه با او در امر خلافت نزاع و معارضه نمود و ردّ آنان كه اجماع بر خلافت آنجناب را منظور ننمودند و آنانكه بر او خروج نمودند و در امر خلافت با او ستیزه كردند و نسبتهاى ناروائى به آنجناب دادند، در حالی كه از آن نسبت‏ها برى بود، و رعایت (دوستى و یارى) آنجناب به منظور عمل نمودن به مدلول سخن پیغمبر صلى اللّه علیه و آله است چه به صحّت پیوسته كه فرمود: اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ان علیا منى و أنا منه، و هو ولى كل مؤمن بعدى .. و به منظور تأكید دفاع از آنجناب، به واسطه زیادى دشمنان او از بنى امیه و خوارج كه در دشنام دادن و نكوهش او مدت هزار ماه حتى بر منبرها كوتاهى نكردند، (ناظم مذكور) این معنى را بالاخص در نظم خود آورده. و ولاء او را آئین خود قرار داده و براى تأمین همین منظور بزرگان حفّاظ نشر فضایل آنجناب را به كار بستند تا نسبت به امّت خیر اندیشى نموده و حق را یارى نموده باشند، و از همین نقطه نظر است كه احمد گوید: به مانند فضائلى كه درباره على بدست آمده درباره احدى (از صحابه) نیامده، و اسماعیل قاضى و نسائى، و ابو على نیشابورى، گفته‏اند: اغلب آنچه درباره على رسیده به اسنادهاى صحیح و حسن در حق هیچیك از صحابه وارد نشده، از جمله آنها روایتى است به صحت رسیده كه:
«انّ اللّه تعالى یحبّه و انّ رسول اللّه یحبّه»
یعنى همانا خداى تعالى دوست میدارد او (على علیه السّلام) را و همانا رسول خدا صلى اللّه علیه و آله دوست می دارد او را، بلكه، ترمذى روایت نموده كه: (على علیه السّلام) محبوبترین مردم بود در نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله تا آنجا كه گوید: چون آیه مباهله (آیه 60 از سوره آل عمران) نازل گشت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله على و فاطمه و دو فرزندش را بسوى خود خواند و سپس گفت: بار خدایا، اینان اهل (خانواده) من هستند، و نیز فرموده است كه: من سرور فرزندان آدم هستم و على سرور عرب است، لكن از طرف بعضى به تصحیح محدّث معروف حاكم نسبت به این حدیث اعتراض شده است و نیز به صحّت رسیده كه (رسول خدا صلى اللّه علیه و آله) فرمود:
من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
این حدیث را سى نفر از صحابه روایت نموده‏اند، و نیز از جمله روایاتى كه به صحّت پیوسته اینست كه خداى متعال امر فرمود پیغمبر صلى اللّه علیه و آله را كه: چهار نفر را دوست بدارد و خبر داد پیغمبرش را كه ذات اقدس او نیز آنها را دوست می دارد، و ازجمله آن چهار نفر على علیه السّلام است، و نیز به صحّت پیوسته اینكه دوست نمی دارد او را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد او را مگر منافق، و اینكه هر كس به او ناسزا بگوید، به پیغمبر صلى اللّه علیه و آله گفته، و اینكه او (على علیه السّلام) نبرد می كند بر تأویل قرآن همانطور كه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله نبرد فرمود بر تنزیل قرآن، و اینكه دو گروه در مورد على علیه السّلام هلاك می شوند، دوستى كه افراط در دوستى او كند (یعنى دوستى را منتهى به غلوّ نماید) و دشمنى كه در دشمنى او شدت و عناد بورزد، و همانا كشنده آنجناب (ابن ملجم «لع») شقى‏تر آخرین است همانطور كه پى كننده ناقه (صالح) شقى‏تر اولین است.
23- جمال الدین حسینى، شیرازى، متوفاى 1000 در كتاب اربعین خود پس از ذكر حدیث غدیر و نزول آیه: سَأَلَ سائِلٌ‏ در این داستان گوید: اصل این حدیث سواى داستان حارث متواترا از أمیر المؤمنین علیه السّلام رسیده و داستان حارث نیز متواترا از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله روایت شده است، داستان مزبور را جمع كثیر و گروه بسیارى از صحابه روایت نموده‏اند و ابن عباس آنرا روایت كرده، سپس لفظ ابن عباس و حذیفه بن اسدى غفارى و حدیث ركبان را روایت كرده است.
24- جمال الدین ابو المحاسن، یوسف بن صلاح الدین حنفى، در كتاب «المعتصر من المختصر» ص 413 گوید: ابو الطفیل واثله بن اسقع گفت: على بن ابى طالب علیه السّلام مردم را در رحبه جمع نمود و سپس فرمود: سوگند می دهم به خداى عزّ و جلّ هر مردى را كه سخنان رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده (برخیزد و شهادت دهد).
پس جماعتى از آنها برخاستند و شهادت دادند به اینكه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم فرمود:
آیا نمی دانید كه ولایت من به مؤمنین بیشتر و سزاوارتر است از خود آنها؟؟آن حضرت این سخن را در حال ایستاده فرمود و سپس دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
ابو الطفیل گوید: من از آن جمع بیرون شدم در حالتی كه از این سخن و این جریان در نفس خود چیزى احساس می كردم پس زید بن ارقم را ملاقات نمودم و آنچه را كه شنیده بودم به او خبر دادم، گفت: متّهم نخواهى بود، من (نیز) ا ین سخنان را از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدم، پس آن كسى كه خروج على علیه السّلام را به حج با رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و گذشتن او را در راه به غدیر خم انكار نمود، و گفت: على علیه السّلام با شتران قربانى از یمن آمد در خور توجّه و اعتنا نیست زیرا هر چند كه آنجناب هنگام خروج رسول خدا صلى اللّه علیه و آله از مدینه به قصد حج در خدمت آنجناب نبود ولى در بازگشت، با رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بود به راهى كه از غدیر خم می گذشت، بنابر این جا دارد كه این سخنان پیغمبر صلى اللّه علیه و آله در مراجعت بوده و این نظر را حدیث صحیح تأیید می كند، كه این گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در غدیر خم هنگامى بوده كه آنجناب از حج برمی گشته و به مدینه مراجعت می فرموده است، از زید بن ارقم رسیده كه او گفت: چون رسول خدا صلى اللّه علیه و آله از حجه الوداع مراجعت كرد و در غدیر خم نزول فرمود حسب امر آن جناب درختان را كوفتند .. و نامبرده حدیث مزبور را بلفظ زید از طریق نسائى در ج 1 ص 64 بیان داشته است.
25- شیخ نور الدین هروى، قارى حنفى، متوفاى 1014 در ج 5 «المرقاه شرح المشكوه» ص 568 بعد از روایت حدیث مزبور به طرق مختلفه گوید: و حاصل كلام اینست كه این حدیث صحیح است و شكى در آن نیست، بلكه بعض از علماء حفاظ آنرا از احادیث متواتره به شمار آورده‏اند، زیرا در روایتى از احمد مذكور است كه سى نفر از صحابه آنرا از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله شنیده‏اند و در آن هنگام كه او (على علیه السّلام) در ایام خلافتش مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود آنچه را كه درباره آنجناب (از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) شنیده بودند درباره او شهادت دادند ، و در ص 584 گوید: احمد آنرا در مسند خود روایت نموده و كمترین مرتبه این حدیث اینست كه حسن باشد، بنابر این سخن آنكه دایر به قدح و تردید نسبت به ثبوت این حدیث ایراد شده و آنرا به عنوان اینكه على در آن هنگام در یمن بوده است رد كرده در خور اعتنا و قابل توجه نیست، زیرا به ثبوت رسیده كه آنجناب از یمن مراجعت و حج را با پیغمبر صلى اللّه علیه و آله درك نموده است، و شاید سبب گفتار تردید آمیز این گوینده این بوده كه پنداشته است كه پیغمبر این گفتار (من كنت مولاه ..)را هنگام عزیمت از مدینه به مكه و رسیدن به غدیر خم فرموده است! پس از این مرحله سخن بعض از ارباب حدیث دایر باینكه زیادتى جمله:«اللهمّ وال من والاه ..»ساختگى است مردود است، چه آنكه این زیادتى از طرقى روایت شده كه بسیارى از آن طرق را ذهبى به صحت پذیرفته است.
26- زین الدین مناوى شافعى، متوفاى 1031 در ج 6 «فیض القدیر» صفحه 218 گوید: ابن حجر گفته كه (حدیث غدیر) حدیثى است كه از طرق بسیار زیادى روایت شده و ابن عقده تمام طرق آنرا در كتاب جداگانه اى جمع نموده كه بعض از آن طرق صحیح و بعض دیگر حسن است، و در بعض از طرق مذكوره تصریح نموده كه این (یعنى سخنان پیغمبر صلى اللّه علیه و آله درباره على علیه السّلام) در روز غدیر خم وقوع یافته، و بزار در روایت خود این زیادتى را (در دنبال سخنان پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) روایت نموده كه فرمود:
«اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و احبّ من احبّه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله». و چون ابو بكر و عمر این سخنان (پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) را شنیدند، طبق روایتى كه دار قطنى از سعد بن ابى وقّاص نقل نموده- گفتند: «امسیت یا بن ابى طالب مولى كلّ مؤمن و مؤمنه» یعنى گردیدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مؤمنى و نیز با دقت در سند روایت نموده كه به عمر گفته شد: تو نسبت به على علیه السّلام حسن رفتارى می كنى كه مانند آنرا نسبت به هیچ یك از صحابه ننموده‏اى؟ عمر گفت: همانا او (على علیه السّلام) مولاى من است، سپس بعد از روایت حدیث نزول آیه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» در روز غدیر، گوید: هیثمى گفته كه رجال احمد ثقه هستند، و در موضع دیگر گفته: رجال او رجال صحیح هستند و مصنف (سیوطى) گفته: حدیث متواتر است.
27- نور الدین حلبى شافعى، متوفاى 1044، در جلد 3 «السیره الحلبیه» ص 302 آنچه را كه دایر به صحّت حدیث و ورود آن به سندهاى صحیح و حسن از ابن حجر است ذكر كرده و قابل توجّه نبودن سخن آن كسى را كه در صحّت حدیث قدح كرده و یا ذیل آن را ساخته دانسته نقل نموده و ورود آن را از طرقى كه بسیارى از آن طرق را ذهبى به صحت پذیرفته، بیان داشته است.
28- شیخ احمد بن باكثیر مكّى، شافعى، متوفاى 1047 در كتاب «وسیله المآل فی عدّ مناقب الآل» بعد از روایت حدیث مزبور به لفظ حذیفه بن اسید، و عامر ابن لیلى، و ابن عباس، و براء بن عازب گوید: این حدیث را بزار به رجال صحیح از فطر بن خلیفه با دقت در طریق روایت نموده و نامبرده ثقه است، و نیز از امّ سلمه رضى اللّه عنها روایت كرده، سپس لفظ امّ سلمه و بعد لفظ سعد بن ابى وقّاص را ذكر نموده، بعد از آن گوید: دار قطنى در فضایل از معقل بن یسار رضى اللّه عنه با دقت در طریق آورده كه گفت: از ابى بكر رضى اللّه عنه شنیدم كه می گفت: على بن ابى طالب عترت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است یعنى از آنها است كه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله تاكید فرموده بر تمسك بآنها و پیروى راه آنها، زیرا آنها ستارگان درخشان راه (سعادت) هستند، هر كه از آنها پیروى كند (بسر منزل سعادت) راه یافته است، و ابو بكر او را مخصوص به این فضیلت دانسته، به علت اینكه آنجناب در این‏ شأن و مرتبت امام و پیشوا است و در شهر علم و عرفان است، و بالنتیجه، او امام ائمه و عالم امّت است، و گوئى، ابى بكر این روش را از اختصاص دادن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آن حضرت را در روز غدیر خم در میان همگان به خصوصیاتى كه ذكر شد اتخاذ نموده است، و این حدیث صحیح است و تردیدى در آن نیست و هیچگونه شكى كه منافى آن باشد، در آن وجود ندارد و این حدیث از گروه بسیارى از صحابه روایت شده و شیوع و اشتهار كامل یافته.
و تنها در شهرت آن مجمع حجّه الوداع كافیست، شیخ الاسلام عسقلانى رحمه اللّه تعالى گوید: حدیث: «من كنت مولاه ...»را ترمذى و نسائى با دقت در طریق روایت نموده‏اند و طرق خیلى زیادى دارد، و ابن عقده تمام طرق حدیث مزبور را در كتاب جداگانه‏اى جمع نموده، و بسیارى از اسنادهاى آن صحیح و حسن است، دلالت بر این معنى دارد آنچه كه ابو الطفیل رضى اللّه عنه روایت كرده كه: على رضى اللّه عنه و كرم وجهه در دوران خلافتش مردم را در رحبه كه موضعى است در عراق جمع كرد سپس بپا خاست و حمد و ثناى الهى را بجا آورد تا پایان روایت .
29- شیخ عبد الحق دهلوى بخارى، متوفاى 1052 در شرح المشكات گفتارى دارد كه مفاد و ترجمه آن اینست: و این حدیث بدون شك و تردید صحیح است جمعى مانند ترمذى و نسائى و احمد آنرا روایت نموده‏اند، و طرق آن بسیار است شانزده نفر از اصحاب (پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) آنرا روایت كرده‏اند، و در روایتى مذكور است كه: سى تن از صحابه آنرا از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله شنیدند و در زمانى كه آنحضرت در ایام خلافت مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود به آنچه شنیده بودند درباره على علیه السّلام شهادت دادند، و بسیارى از اسناد آن صحیح و حسن است، و اظهارات آن كس كه در صحت آن سخن گفته قابل توجّه و اعتنا نیست، و همچنین گفتار بعض از معترضین باینكه. زیادتى جمله: «اللّهمّ وال من والاه ..»ساختگى است! چه آنكه به طرق مختلفه روایت شده كه اكثر آن طرق را ذهبى به صحّت پذیرفته است‏.
30- شیخ محمود بن محمّد شیخانى، قادرى مدنى در كتاب «الصراط السوىّ فی مناقب آل النبىّ» گوید: و از جمله حدیثهاى صحیح كه وارد شده گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است درباره على رضى اللّه عنه من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى و نسائى و امام احمد و غیرهم با دقت در طریق آنرا روایت كرده‏اند، و چه بسا حدیث صحیحى هست كه استادان نامبرده نیاورده‏اند.
و اما آنچه كه تنها اهل بدعتها از اسماعیلیه در بلاد یمن بزعم خود گفته‏اند و با این گفتار خود با اهل جمعه و جماعت و سنن مخالفت ورزیده‏اند: چه آنكه آنها در مورد این فرمایش رسول خدا صلى اللّه علیه و آله روز غدیر خم یعنى هنگام بازگشت آنجناب از حجّه الوداع كه بعد از جمع نمودن اصحاب این جمله را: «الست اولى بكم من انفسكم»سه بار بر آنها تكرار فرمود و آنها در جواب آنجناب تصدیق و اعتراف می نمودند و سپس دست على رضى اللّه عنه را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه، اللهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و اخذل من خذله، و انصر من نصره و ادر الحقّ معه حیث دار». گفته‏اند كه مولى در این حدیث بمعنى اولى است، نه ناصر، و نه سایر معانى مشتركه آن، مدعى این معنى از فرقه اسماعیلیه گوید: جز این نیست كه اراده پیغمبر صلى اللّه علیه و آله این بوده كه همان سمتى كه از ولاء (اولویت در تصرف) براى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بر مردم هست براى على علیه السّلام نیز مسلّم است، و جمله نخست از گفتار پیغمبر صلى اللّه علیه و آله را «الست اولى بكم من أنفسكم»سند (و دلیل) بر این مدّعى قرار داده است، مدعى این معنى نیز گوید: اگر (مراد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله) از مولى ناصر، یا آقا و سید و غیر آن مى‏بود نیازى به جمع كردن صحابه و گواه گرفتن آنها نداشت! و موجبى نداشت كه دست على را بگیرد و بلند كند! زیرا، این را همه كس می دانست، و احتیاجى نبود به دعاى پیغمبر صلى اللّه علیه و آله درباره او به اللهم وال من والاه تا آخر آن.
و نیز مدعى گوید: كه چنین دعائى در خور كسى نمی شود مگر امام معصوم و مفترض الطاعه بعد از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله باشد مدّعى به دلائل گذشته و به دلیل قرار دادن پیغمبر صلى اللّه علیه و آله حق را تابع و پیرو على علیه السّلام نه متبوع او، و این مقام شایسته نیست جز براى آن كس كه فرمانبردارى و عصمت او واجب باشد، مدعى گوید: بنابر این (دلایل و براهین) ثابت است كه: على رضى اللّه عنه تنها وصىّ است و وصایت او از طرف رسول خدا صلى اللّه علیه و آله منصوص است، و خلافت آن كس كه بر او پیشى گرفت معصیت و نافرمانى است، افتراء (ادعاء) مدعى تمام شد.
علامه امینی در اینجا می گوید: به تحقیق احادیث صحیح و حسن گذشت، و در آن احادیث تمام آنچه مدعى ذكر نموده نیست، بلكه از آنچه ما ذكر كردیم آنچه به صحت پیوسته عبارتست از (جمله)
من كنت مولاه، فعلی مولاه‏و (جمله)اللهمّ وال من من والاه‏و (جمله):إنّ اللّه ولی المؤمنین، و من كنت ولیه، فهذا ولیه، اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره‏.
و نیز صحیح از آنچه ما ذكر نمودیم این سخن پیغمبر صلى اللّه علیه و آله است: كه به مردم فرمود: آیا می دانید (تصدیق دارید) كه من اولى (سزاوارتر) به ولایت مؤمنین هستم از خود آنها؟ گفتند بلى یا رسول اللّه فرمود: هر كس من مولاى اویم، على علیه السّلام مولاى او است، بار خدایا: دوست بدار آنكه را كه او را دوست می دارد، و دشمن بدار آنكه را كه او را دشمن می دارد و نیز این سخن پیغمبر صلى اللّه علیه و آله است كه فرمود: مانند اینست كه دعوت شده‏ام و دعوت را اجابت نموده‏ام، و همانا من وا گذاشته‏ام در میان شما دو چیز خطیر و گرانبها را: كتاب خدا و عترتم: اهل بیتم. پس مراقب باشید چگونه بعد از من درباره آن دو رفتار می نمائید؟ (آن دو) هرگز جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، سپس فرمود: همانا خداوند مولاى من است، و من ولی هر مؤمن هستم، سپس دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود: هر كس من مولاى اویم، این ولی او است، بار خدایا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن بدارد آنكه را كه او را دشمن دارد، و نیز صحیح از آنچه ما ذكر كردیم، این سخن پیغمبر صلى اللّه علیه و آله است كه فرمود: آیا من بهر مؤمنى اولى (سزاوارتر) از خود او نیستم؟ گفتند:
بلى هستى، در این موقع فرمود: پس همانا این (اشاره به على علیه السّلام) مولاى كسى است كه من مولاى اویم، خدایا دوست بدار دوستان او را، و دشمن بدار دشمنان او را پس از این جریان عمر رضى اللّه عنه او را (على علیه السّلام) ملاقات كرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودى در حالیكه مولاى هر مرد و زن مؤمن هستى، تمام شد آنچه (از اخبار و روایات صحیح و حسن) بدست آمده و در آنچه ذكر شد، چیزى از اختراعات مدّعى و افتراهاى او وجود ندارد.
31- سید محمّد برزنجى، شافعى، متوفاى 1103 در تألیف خود «النواقض» گوید: بدان كه، شیعه ادعا می كنند كه این حدیث نصّى است آشكار و نمایان در امامت على رضى اللّه عنه، و این مهم‏ترین شبهه ‏هاى آنها است، و مقداری كه (از حدیث مذكور) ما ذكر نمودیم: «من كنت مولاه، فعلى مولاه‏، بدون آن زیادتى‏ (اللهم وال من والاه ..)صحیح است و از طرق بسیار روایت شده است .
32- ضیاء الدین مقبلى، متوفاى 1108 حدیث غدیر را در كتاب خود «الابحاث المسدّده فی الفنون المتعدّده» از احادیث متواتره و قطعى بشمار آورده است.
سید امیر محمّد صنعانى در كتاب «الروضه الندیه- شرح التحفه العلویه»- گوید: و حدیث غدیر نزد بیشتر از پیشوایان حدیث متواتر (شناخته شده) است، حافظ ذهبى، در «تذكره الحفّاظ» در شرح حال طبرى گوید: محمّد بن جریر (طبرى) درباره حدیث غدیر كتابى جداگانه تألیف نموده است، ذهبى گوید: من بر آن كتاب دست یافتم و از بسیارى طرق آن دچار دهشت شدم!!
و نیز ذهبى در شرح حال حاكم (از او نقل نموده كه) گوید: حدیث مزبور داراى طرق نیكوئى است، كه طرق آنرا جداگانه تصنیف و جمع نموده‏ام.
سپس گوید: استاد مجتهد، ضیاء الدین صالح بن مهدى مقبلى (كه در حرم خداوند «مكه» مسكن گزیده) در «ابحاث خود» حدیث غدیر را در احادیث متواتره كه جمع نموده به شمار آورده، و نامبرده از پیشوایان علم و تقوى و انصاف است، و با انصاف پیشوایان حدیث دایر به تواتر آن دیگر لزومى ندارد كه با ایراد طرق آن ایجاد ملال شود، بلكه براى تیمّن و تبرّك به ذكر بعضى از آنها پرداخته میشود.
33- شیخ محمّد صدر العالم در كتاب «معارج العلى فى مناقب المرتضى» چنین گوید: سپس بدان كه حدیث موالات در نظر سیوطى رحمه اللّه بطوریكه در «قطف الازهار» ذكر نموده متواتر است، لذا من خواستم طرق آنرا وارسى كنم تا این تواتر آشكار گردد...
34- سید ابن حمزه، حرّانى، دمشقى، حنفى، متوفاى 1120 حدیث غدیررا در كتاب خود «البیان و التعریف» جلد 2 ص 136 و 230 از طریق ترمذى و نسائى و طبرانى و حاكم و ضیاء مقدسى روایت نموده سپس گوید: سیوطى گفته كه حدیث متواتر است.
35- ابو عبد اللّه زرقانى، مالكى، متوفاى 1122 در جلد 7 «شرح المواهب» ص 13 بعد از ذكر كلام مصنف مذكور در ص 300- گوید: و مخصوص فرمود (رسول خدا صلى اللّه علیه و آله) او (على علیه السّلام) را به سبب زیادتى علم او، و دقایق استنباط و فهم او، و حسن سیرت و صفاى سریره او، و اخلاق كریم او، و استوارى و استحكام قدم او- (تا آنجا كه گوید): و طبرانى و غیر او به اسناد صحیح آورده‏اند كه:رسول خدا صلى اللّه علیه و آله خطبه در غدیر خم ایراد فرمود هنگام بازگشت از «حجه الوداع» و آن موضعى است در جحفه سپس حدیث را ذكر نموده و در حدیث مزبور است:
اى مردم، همانا خداوند مولاى من و من مولاى اهل ایمان هستم و من به اهل ایمان اولى (سزاوارتر) هستم از خود آنها، پس هر كه من مولاى اویم، على علیه السّلام مولاى او است، بار خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را و یارى كن كسى را كه او را یارى نماید، و خوار نما كسى را كه او را خوار نماید و او را محور و مدار حق قرار ده، و بعضى پنداشته‏اند كه زیادتى‏ «اللهمّ وال من والاه ..»ساختگى است و این پندار مردود است به اینكه این جمله‏ها از طرقى آمده كه بسیارى از آن طرق را ذهبى به صحت پذیرفته و دار قطنى از سعد روایت كرده كه چون ابو بكر و عمر این كلمات (پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) را شنیدند، گفتند: گردیدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مؤمن، سپس داستان نزول آیه: سَأَلَ سائِلٌ .. را پیرامون قضیه ذكر نموده و شرح حال ابن عقده را ذكر و او را ستوده سپس گوید: و این حدیث متواتر است، شانزده نفر صحابى آنرا روایت نموده‏اند ، و در روایتى از احمد مذكور است كه: سى تن صحابى این خطبه و سخن را از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله شنیدند و هنگامى كه على علیه السّلام در ایام خلافتش مورد معارضه و منازعه واقع شده بود به آنچه شنیده بودند براى آنحضرت شهادت دادند، بنابر این سخن كسى كه بر صحّت آن معترض و یا داستان مزبور را رد نموده به اعتبار اینكه على علیه السّلام در یمن بوده- قابل توجه و التفات نیست، زیرا به ثبوت رسیده كه آنجناب از یمن مراجعت فرمود و با رسول خدا صلى اللّه علیه و آله «حجه الوداع» را درك فرمود.
36- شهاب الدین حفظى شافعى، یكى از شعراى غدیر است در قرن دوازدهم نامبرده در كتاب ذخیره الاعمال فى شرح عقد جواهر اللآل- گوید: این حدیث صحیح است و شكى در آن نیست، ترمذى و نسائى و احمد آنرا روایت كرده‏اند و طرق آن بسیار است، امام احمد رحمه اللّه گوید: و سى تن صحابى هنگامى كه على علیه السّلام در ایام خلافتش مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود به این حدیث براى آن حضرت شهادت دادند.
37- میرزا محمّد بدخشى در كتاب «نزل الابرار» ص 21 گوید: این حدیث صحیح و مشهور است، و نسبت به انكار صحت این حدیث سخن نگفته مگر متعصّب انكار پیشه كه سخن او بى‏اعتبار است! چه آنكه حدیث مزبور طرق بسیار زیادى دارد و ابن عقده تمام طرق آنرا در كتاب جداگانه جمع نموده و ذهبى به صحت بسیارى از طرق آن تصریح نموده، و تعداد بسیارى از صحابه آنرا روایت نموده‏اند.
38- مفتى شام، عمادى حنفى، دمشقى، متوفاى 1171 در كتاب «الصلاه الفاخره» ص 49 حدیث مزبور را از احادیث متواتره به شمار آورده، و به طوریكه در آغاز كتابش متعرّض است، حدیث مزبور را از ده تن و بیشتر از استادان به نقل از ترمذى و بزّار و احمد و طبرى و ابى نعیم و ابن عساكر و ابن عقده و ابى یعلى روایت كرده است.
39- ابو العرفان- صبّان شافعى، متوفاى 1206 در كتاب «اسعاف الراغبین» در حاشیه نور الابصار ص 153 بعد از روایت حدیث گوید: سى تن صحابى آنرا از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله روایت نموده، و بسیارى از طرق آن صحیح یا حسن است.
40- سید محمود آلوسى بغدادى، متوفاى 1270 در جلد 2 كتاب «روح المعانى» ص 249 گوید: بلى در نزد ما به ثبوت پیوسته كه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در حق امیر علیه السّلام در آنجا (یعنى غدیر خم) فرموده: «من كنت مولاه فعلى مولاه»، و بر این جمله چنانكه در بعضى روایات هست اضافه فرموده، لیكن در جمیع آنچه روایت شده بر آنچه ادعا دارند از امامت كبرى و زعامت عظمى دلالتى نیست و در جلد 2 ص 350 صحت آنرا از قول ذهبى نقل نموده.
و نیز از ذهبى نقل كرده كه گفت: همانا جمله: «من كنت مولاه»متواتر است و متیقن است كه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آنرا فرموده، و اما: جمله: «اللهمّ وال من والاه»، زیادتى است كه اسناد آن قوى است.
41- شیخ محمّد، حوت، بیروتى، شافعى، متوفاى 1276 در كتاب «اسنى المطالب» ص 227 گوید: حدیث: «من كنت مولاه، فعلى مولاه»، اصحاب سنن جز ابى داود، آنرا روایت نموده‏اند، و احمد آنرا روایت كرده، و صحت آنرا اشعار نموده‏اند، و بلفظ: «من كنت ولیه، فعلى ولیه»نیز روایت شده، و احمد و نسائى و حاكم آنرا روایت و صحت آنرا اشعار نموده‏اند.
42- مولوى، ولىّ اللّه لكنهوى در كتاب (مرآت المؤمنین فی مناقب اهل‏بیت سید المرسلین) بعد از ذكر حدیث به طرق متعدد كلامى ایراد نموده كه مفاد و ترجمه آن اینست: و باید دانست كه این حدیث صحیح است و داراى طرق عدیده است، و آنكس كه در صحت آن سخنى دارد خطا نموده! زیرا حدیث مزبور را جمعى از علماء حدیث مانند ترمذى و نسائى، با دقت در طریق روایت نموده‏اند، و جمعى از صحابه در ایام خلافت على علیه السّلام آنرا براى آنجناب شهادت داده‏اند سپس حدیث مناشده و گیرا شدن نفرین (حضرت على علیه السّلام) را ذكر نموده!
43- حافظ معاصر، شهاب الدین، ابو الفیض، احمد بن محمّد بن صدیق حضرمى در كتاب خود «تشنیف الاذان» ص 77 گوید: و اما حدیث: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، این حدیث از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله به تواتر رسیده است، از روایت قریب شصت نفر، اگر اسنادهاى همه آنها را بیاوریم بسیار طولانى خواهد بود! ولى از نظر تمام نمودن فایده به ذكر آنها كه با دقت در طریق آنرا روایت نموده‏اند اشاره می نمائیم، و هر كس بخواهد بر طرق و اسنادهاى این روایت وقوف یابد به كتاب ما در متواتر رجوع نماید.
وَ تَمَّتْ كَلِمَه رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا، لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ‏الْعَلِیمُ. وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ‏یضِلُّوكَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یتَّبِعُونَ‏إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یخْرُصُونَ‏.سوره انعام آیه 115، 116


منبع اصلی : کتاب شریف الغدیر، علامه عبدالحسین احمد امینی نجفی

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر