-5463604.jpg)
سی و هفت فضیلت ویژه امام حسن مجتبى (ع)
عصر شیعه :
1 - جابر گويد : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود :
هر كس مشتاق ديدار سرور و آقاى جوانان اهل بهشت است ، به حسن بن على عليهما السلام نگاه كند .۱
سی و هفت فضیلت ویژه امام حسن مجتبى عليه السلام
2 - براء گويد : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم را ديدم در حالىكه حسن بن علىعليهما السلام بر دوشش سوار بود مىفرمود :
خدايا ؛ به راستى من او را دوست مىدارم ، تو نيز او را دوست بدار۲ و هر كس كه او را دوست مىدارد .۳
3 - ابوهريره گويد : پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم ، حسن را به سينه مباركش چسبانيد و فرمود : خدايا ؛ به راستى من او را دوست مىدارم ، تو نيز او را دوست بدار و هر كس كه او را دوست مىدارد .۴
4 - هانى گويد : حضرت اميرالمؤمنين علىعليه السلام فرمودند :
حسن ، از سينه مبارك تا سر ، شبيهترين مردم به پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم است .۵
5 - و نيز آن حضرت فرمودند :
حسن از چهره تا ناف ، شبيهترين مردم به پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم است .۶
6 - حارث از امير مؤمنان على عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود :
روزى پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم بر ما وارد شده و فرمودند : پسربچّه خردسال كجا است ؟ آيا پسربچّه خردسال اينجاست ؟ در اين هنگام حسن (عليه السلام) بيرون آمد و به طرف رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم آمد در حالىكه گردنبندى از قرنفل - كه گياه خوشبويى است - به گردن داشت و دست خود را به سوى آن حضرت دراز كرد .
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم او را دربرگرفت و فرمود : پدر و مادرم فدايت ؛ هر كس مرا دوست دارد بايد اين كودك را (نيز) دوست بدارد .۷
7 - يعلى بن مرّه گويد : همراه پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم به طرف محلّى كه براى طعام دعوت شده بوديم به راه افتاديم ، در بين راه به امام حسنعليه السلام برخورد كرديم كه در حال بازى بود ، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم با ديدن امام حسن عليه السلام به سرعت از جمعيّت جدا شده خود را به نزديك امام حسن عليه السلام رسانده و دستهاى مبارك خود را گشودند ، به دنبال امام حسنعليه السلام اين طرف و آن طرف مىرفته و او را مىخندانيدند تا آنكه وى را گرفتند ، يكى از دستهايش را زير چانه و دست ديگر را بالاى سرش قرار داده و او را بغل كرده و بوسيدند سپس فرمودند : حسن از من است و من از حسن ، خداوند دوست مىدارد هر كس كه او را دوست بدارد .۸
8 - ابو سنان از مردى از اهل كوفه نقل كرده است كه وى گفت : حسن بن علىعليهما السلام در ضمن صحبت با شخصى فرمود : از كدام شهر هستى ؟ عرض كرد : از كوفه هستم .
حضرت فرمود : اگر در مدينه بودى ، مكانهاى نازلشدن جبرئيل را در خانههايمان به تو نشان مىدادم .۹
9 - جابر بن عبداللَّه گويد : امام حسن عليه السلام سنگينى زبان داشت و كلام را به كندى ادا مىكرد ، پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم در يكى از اعياد براى اداى نماز از منزل خارج شد، امام حسن عليه السلام نيز همراه آن حضرت بيرون آمد ، پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم براى شروع نماز «اللَّه اكبر» گفت ، امام حسنعليه السلام نيز پس از او «اللَّه اكبر» گفت . پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم با شنيدن تكبير امام حسن عليه السلام خوشحال شده و تكبير را تكرار فرمود ، امام حسنعليه السلام نيز به همراه آن حضرت تكرار نمود تا هفت تكبير گفت و با گفتن تكبير هفتم توقّف كرد ، پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم نيز از گفتن بازايستاد .
سپس آن حضرت براى ركعت دوّم از جا برخاست، در اين ركعت امام حسنعليه السلام تكبير گفت تا رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم پنج تكبير را ادا كردند، در پنجمين تكبير امام حسن عليه السلام توقّف كرد و اين ، در تكبيرات نماز عيد فطر و قربان سنّت گرديد .
در روايتى ديگر وارد شده كه اين جريان در مورد امام حسينعليه السلام اتّفاق افتاده است .۱۰
10 - حذيفه نقل كرده است كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم فرمود :
آگاه باشيد ؛ از فضيلت و برترى چيزى به حسن بن على عليهما السلام عطا شده است كه به هيچيك از فرزندان آدم جز يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم عطا نشده است .۱۱
11 - زيد بن ارقم گويد: امام حسن عليه السلام از منزل بيرون آمد در حالىكه لباس گرانبهايى به تن داشت و پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم بر فراز منبر خطبه مىخواندند .
در بين راه پاى آن حضرت لغزيده و بر زمين افتادند، رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فوراً از منبر پايين آمده و مردم نيز شتاب كرده و آن حضرت را از زمين برداشتند، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم خود را به آن حضرت رسانده و او را گرفته و در دامان خويش نهاد و فرمود :
به راستى كه فرزند وسيله امتحان و آزمون است ، من از منبر پايين آمدم و به سوى او روانه شدم در حالىكه نمىدانستم كجا است؟۱۲
12 - ابن عبّاس گويد : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از منزل خارج شدند در حالىكه امام حسنعليه السلام را بر شانه مباركش حمل مىكردند، شخصى در بين راه به امام حسنعليه السلام رو كرد و گفت : پسر جان ؛ خوب مركبى را سوار شدهاى . پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: و او خوب راكب و سوارشوندهاى است .۱۳
13 - جناب جابر از امام باقرعليه السلام روايت كرده است :
امام حسن عليه السلام همراه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم بود كه در بين راه تشنگى شديدى به آن حضرت دست داد و چون آبى نيافتند پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم زبان مبارك خود را در دهان او نهاد و او مكيد تا سيراب گرديد .۱۴
14 - عبداللَّه بن شدّاد از پدرش روايت كرده است كه گفت : پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم نماز را با اصحاب برگزار كردند، هنگامى كه به سجده رفت، امام حسن عليه السلام بر پشت آن حضرت سوار شد، رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم سجده را ادامه داد تا او پايين آمد، چون از نماز فارغ گشت عرض كردند : اى رسول خدا ؛ سجده را طولانى كرديد .
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود :
پسرم (حسن) بر پشتم سوار شده بود و من دوست نداشتم او را پياده كنم تا آنكه خواستهاش برآورده شود و خودش به ميل و اراده خود پياده شود .۱۵
15 - پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم به امام مجتبىعليه السلام فرمود :
تو به راستى از نظر صورت و سيرت شبيه من هستى .۱۶
16 - پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در حالىكه امام حسن عليه السلام را روى شانه مبارك خود نهاده بود فرمود :
حسن از من است و من از حسنم ، خداوندا ؛ من او را دوست مىدارم ، تو نيز او و دوستانش را دوست بدار .۱۷
17 - ابن عبّاس در ضمن حديثى طولانى مىگويد : روزى رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم نشسته بودند كه امام مجتبىعليه السلام وارد شد ، همينكه چشم مبارك پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به آن حضرت افتاد گريست ، سپس فرمود : پسرم ؛ به سوى من بيا ، به سوى من بيا . تا آنجا كه حضرت را به نزديك خود خواند و بر زانوى مبارك نشانيد - ... سپس فرمود: -
امّا حسنعليه السلام ؛ به راستى او پسر من، فرزند من و از من است . او نور چشمان من، روشنايى قلب من و ميوه دلم مىباشد .
او سرور جوانان اهل بهشت و حجّت خدا بر همه امّت است . دستور و فرمان او ، فرمان و دستور من ؛ و گفتار او گفتار من است . هر كس از او پيروى كند از من شمرده مىشود و هر كس او را نافرمانى كند از من نيست .۱۸
18 - امام باقرعليه السلام از پدران بزرگوارش ، از حذيفه نقل كردهاند كه گفت :
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در ميان جماعتى از مهاجرين و انصار بر روى كوه احد بودند كه ناگهان حسن بن علىعليه السلام از دور پيدا شد در حالىكه با آرامش و وقار خاصى راه مىرفت، رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم و همراهانش به او چشم دوخته بودند .
بلال عرض كرد : اى رسول خدا ؛ كسى را در (پاى كوه) اُحد نمىبينم كه او را (در بالا آمدن از كوه) كمك كند ؟
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: همانا جبرئيل راه را به او نشان مىدهد ، ميكائيل او را يارى و همراهى مىكند ، و او فرزند من، روح و روان من، و پارهاى از تن من است. او سبط اكبر من و نور چشمان من است، پدرم فداى او باد .
آنگاه برخاست و ما نيز به همراه او برخاستيم در حالىكه مىفرمود : تو سيب خوشبوى من، حبيب من، و سرور قلب من هستى . و دست آن حضرت را گرفته و با او راه مىرفت ، ما نيز به همراه ايشان راه مىرفتيم تا آنكه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نشستند و ما گرد او حلقه زديم . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در حالىكه لحظهاى چشم از ميوه دلش برنمىداشت ، فرمود :
او پس از من هادى و راهنماى امّت خواهد بود، و اين هديهاى از طرف پروردگار جهانيان به من است، از من خبر مىدهد و مردم را با آثار من آشنا مىكند و سنّت و روش مرا زنده مىگرداند، و در كارهايش همان امور مرا عهدهدار مىشود، خداوند تبارك و تعالى به او مىنگرد و او را غرق رحمت و محبت خويش مىسازد، خداوند رحمت كند كسى را كه اينگونه او را بشناسد و به من در مورد او نيكى و احسان كند، و مرا در مورد او گرامى بدارد .۱۹
19 - انس بن مالك گويد : امام حسنعليه السلام بر رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم وارد شد ، من خواستم او را دور كرده و مانع ورودش شوم ! پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود :
واى بر تو اى انس ؛ پسرم و ميوه دلم را رها كن (و او را آزاد بگذار)، به راستى هر كس او را آزار دهد مرا آزار داده و كسى كه مرا آزار دهد، خدا را آزار داده است .۲۰
20 - امام مجتبىعليه السلام در بالاى منبر مشغول ايراد خطبه بودند و در ضمن خطبه فرمودند :
اى مردم ؛ در مورد (امر) پروردگارتان انديشه كنيد ؛ «خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد * آنها ذريّه و دودمانى هستند كه فضائل و كمالات را بعضى از آنها از بعضى ديگر گرفتهاند، و خداوند شنوا و دانا است»۲۱ .
ما از ذريّه و دودمان آدم، خانواده نوح، گزيده ابراهيم، برگرفته از اسماعيل، و خاندان محمّدصلى الله عليه وآله وسلم هستيم .
ما در ميان شما همچون آسمانى برافراشته و زمين گسترده و خورشيد روشنىبخش و آن درخت زيتونهايم كه نه شرقى و نه غربى است و روغن آن مبارك و بابركت است ؛ پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم ريشه آن ، علىعليه السلام تنه آن، و ما به خدا سوگند؛ ميوه آن درخت هستيم .
هر كس به شاخهاى از شاخههاى آن درآويزيخته و چنگ زند رهايى يابد و هر كس از آن دورى گزيند به سوى دوزخ سقوط مىكند .
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام كه در فاصله دورترى نشسته بودند از جا برخاسته و در حالىكه جبّه مباركش از پشت سر بر زمين كشيده مىشد به طرف منبر حركت كرد تا آنكه بر فراز منبر بالا رفته و بين ديدگان امام حسنعليه السلام را بوسيد و فرمود :
اى فرزند رسول خدا ؛ حجّت خود را بر اين مردم ثابت كردى و اطاعت خويش را بر آنان واجب گردانيدى ، پس واى بر كسى كه با تو مخالفت كند .۲۲
21 - محمّد بن اسود بن خلف از پدرش روايت كرده است كه : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم ، امام حسنعليه السلام را گرفت و او را بوسيد ، سپس رو به مردم كرد و فرمود :
به راستى كه فرزند تمام توجّه پدر و مادر را به سوى خود جلب مىكند .۲۳
22 - انس بن مالك گويد : حسن بن علىعليه السلام شبيهترين مردم از نظر چهره به رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم بود .۲۴
23 - بهى گويد : به عبداللَّه بن زبير گفتم : نزديكترين مردم از نظر شباهت به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چه كسى است؟
گفت : حسن بن علىعليه السلام از نظر شباهت نزديكترين مردم به پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم و محبوبترين آنان نزد آن حضرت بود ، گاهى مىآمد و رسول خدا در حال سجده بود، بر پشت آن حضرت سوار مىشد، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم سر از سجده برنمىداشت تا او پائين آيد و گاهى مىآمد و زير شكم مبارك پيامبر قرار مىگرفت، آن حضرت پاهاى خود را باز مىكرد تا حسنعليه السلام خارج شود .۲۵
24 - سخاوى به اسناد خود از محمّد بن زياد روايت كرده است كه گفت : از ابوهريره شنيدم كه مىگفت: حسن بن علىعليه السلام خرمايى از خرماهايى كه براى صدقهدادن آورده بودند گرفت و در دهان خويش نهاد ، پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم به او فرمود : كخ كخ تا آن را بيرون آورد ، سپس فرمود:
مگر نمىدانى كه ما خاندان صدقه نمىخوريم ؟
اين روايت ، مورد اتّفاق همگان است و در عبارتى كه مسلم (در صحيح خود) نقل كرده چنين آمده :
إنّا لاتحلّ لنا صدقة . به راستى صدقه براى ما حلال نيست .
احمد نيز آن را اينگونه نقل كرده است : «همانا صدقه براى آل محمّدعليهم السلام حلال نيست».
همچنين «طحاوى» اين حديث را از امام مجتبىعليه السلام به اين صورت نقل كرده است كه آن حضرت فرمود :
همراه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم بودم كه در بين راه گذرمان به محلّ خشككردن خرماهاى صدقه افتاد ، من يكى از آنها را برداشته و در دهانم گذاشتم، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فوراً آن را از من گرفت و فرمود : همانا براى ما آل محمّد صدقه حلال نيست .
صاحب «قادتنا كيف نعرفهم» گويد : سند اين روايت ، قوى است و طبرانى و طحاوى اين حديث را از ابى ليلاى انصارى نقل كردهاند .
همچنين ابن ابى شيبه و خلاّل اين روايت را از حديث ابى مليكه از عايشه نقل كردهاند ، و ترمذى نيز اين روايت را صحيح شمرده است .۲۶
25 - از مقبرى نقل شده كه گفت : ما با ابوهريره بوديم كه حسن بن علىعليه السلام آمد و سلام كرد، همه افراد سلام آن حضرت را پاسخ گفتند جز ابوهريره كه گويا نفهميد .
به او گفتند : اين حسن بن على عليهما السلام است كه سلام مىكند ، فوراً نزديك آن حضرت آمد و عرض كرد : عليك يا سيّدى ؛ «درود بر شما اى سرور من» .
به او گفتند: آن حضرت را با كلمه «يا سيّدى» خطاب كردى .
گفت : شهادت مىدهم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : به راستى كه او آقا و سرور همگان است .۲۷
26 - جابر روايت كرده است كه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
حسن عليه السلام سرور و آقاى جوانان اهل بهشت است .۲۸
27 - بخارى به اسناد خود از ابوهريره روايت كرده است كه گفت : هيچگاه حسنعليه السلام را نديدم جز اينكه اشك از چشمانم جارى شد ، و اين به خاطر آن بود كه :
روزى پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم مرا در مسجد ديد، دست مرا گرفت و به همراه حضرت راه افتادم، سخنى با من نگفت تا به بازار بنىقينقاع وارد شديم، در آنجا گشتى زد و نگاهى كرد و بازگشت و من با آن حضرت همراه بودم تا به مسجد برگشتيم ، در آنجا نشست و دو زانوى خود را در بغل گرفت ... پس (امام) حسنعليه السلام وارد شد و خود را به سرعت در دامان آن حضرت انداخت، و دست خود را در ميان محاسن رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم كرد ، آنگاه پيامبر دهان مباركش را گشود و او دهان خود را در ميان دهان آن حضرت نهاد، سپس رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود :
خداوندا ؛ به راستى من او را دوست مىدارم، پس او و دوستدار او را دوست بدار .۲۹
28 - ابو سلمه از ابوهريره روايت كرده است كه گفت : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم (امام) حسنعليه السلام را در حضور شخصى بنام اقرع بن حابس تميمى بوسيد، اقرع عرض كرد: من ده فرزند دارم تاكنون يكى از آنها را نبوسيدهام .
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم نگاهى به او كرد و فرمود : كسى كه رحم ندارد ، مورد ترحّم قرار نمىگيرد .۳۰
29 - رجاء بن ربيعه گويد : در مدينه ، مسجد رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم در ميان حلقهاى كه در آن ابوسعيد و عبداللَّه بن عمرو بودند نشسته بودم، ناگهان حسن بن علىعليهما السلام از كنار ما عبور نمود و سلام كرد، همگى پاسخ سلام آن حضرت را گفتند جز عبداللَّه بن عمرو كه ساكت ماند ، او فوراً به دنبال امام حسنعليه السلام رفت و عرض كرد: درود و رحمت خداوند بر شما باد، و پس از آن به ما گفت : او از همه اهل زمين نسبت به اهل آسمان محبوبتر است ، به خدا سوگند؛ از شبهاى صفين تاكنون با او سخن نگفتهام .
ابوسعيد گفت: آيا نمىآيى با هم نزد او رويم و عذرخواهى كنيم؟
گفت: آمادهام و از جابرخاست، ابوسعيد بر آن حضرت وارد شد و اجازه خواست، به او اجازه فرمود، سپس براى عبداللَّه بن عمرو اجازه طلبيد، به او هم اجازه داد و وارد شد .
ابوسعيد به عبداللَّه بن عمرو گفت: آن حديثى را كه هنگام عبور امام حسنعليه السلام براى ما گفتى اكنون بازگو .
گفت : آرى ؛ من گفتم كه او محبوبترين انسان روى زمين نسبت به اهل آسمان است.
امام حسنعليه السلام به او فرمود:
اگر مىدانستى كه من از همه اهل زمين نسبت به اهل آسمان محبوبترم ، پس چرا به جنگ ما آمدى يا باعث زيادشدن دشمنان ما در جنگ صفين شدى؟
عبداللَّه عرض كرد : به خدا سوگند ؛ نه به خاطر سياهى لشكر دشمن آمدم و نه همراه آنها شمشيرى زدم، ولى به همراه پدرم حاضر شده بودم - يا كلمهاى شبيه آن گفت - .
امام مجتبى عليه السلام فرمود:
مگر نمىدانى كه در نافرمانى خداوند ، اطاعت كردن از هيچ مخلوقى جايز نيست ؟ (اطاعت از هر كسى بايد دائر مدار اطاعت خدا باشد و خارج از محدوده اطاعت خدا از هيچ كس نبايد اطاعت كرد)... .۳۱
30 - حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در ضمن حديثى طولانى (خطاب به ابوبكر و عمر) فرمودند :
امّا حسن پسرم ؛ شما دو نفر مىدانيد و همه اهل مدينه نيز مىدانند كه صفها را مىشكافت تا خود را به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم مىرسانيد و در حالىكه آن حضرت به سجده رفته بود بر پشت مباركش سوار مىشد، رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم سر از سجده برمىداشت و برمىخاست در حالى كه دستى به پشت حسن و دستى بر زانوى مباركش و اينگونه نماز را تمام مىكرد .
آندو گفتند : آرى ؛ همينطور است و ما مىدانيم .
سپس فرمود : شما دو نفر مىدانيد و همه اهل مدينه نيز مىدانند كه حسن به سوى پيامبر مىدويد و بر گردن مبارك آن حضرت سوار مىشد و پاهاى خود را روى سينه ايشان آويزان مىكرد ؛ بطورى كه برق خلخالهاى پاهايش را از دورترين نقطه مسجد مىديدند، و رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با آن حال براى مردم خطبه مىخواند و سخنرانى مىنمود و چه بسا او بر گردن آن حضرت سوار بود تا از خطبه فارغ مىشد .
و چون آن كودك (امام حسن عليه السلام) غير پيامبر را بر منبر پدرش مشاهده كرد بر او بسيار گران آمد ، به خدا سوگند ؛ نه من به او دستور داده بودم و نه او اين كار را به دستور من انجام داد۳۲ .۳۳
31 - محمّد بن احمد بن شاذان از طريق مخالفين از جابر بن عبداللَّه از رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم روايت كرده است كه آن حضرت فرمود :
حسن (عليه السلام) ، «حسن» ناميده شد ؛ زيرا به احسان خداوند آسمانها و زمين برپا است و حسن بازگرفته از احسان است و على و حسن دو نام از نامهاى خداوند متعال است و حسين تصغير حسن مىباشد .۳۴
32 - حاكم از زهير بن اقمر روايت كرده است كه گفت :
پس از شهادت (حضرت) علىّ بن ابىطالبعليه السلام ، امام مجتبى عليه السلام براى مردم خطبه خواند و سخنرانى فرمود . مردى اصيل از طايفه ازد از جا برخاست و گفت : گواهى مىدهم كه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم را ديدم كه او را بر دامان خود نهاده بود در حالىكه مىفرمود :
هر كس مرا دوست دارد بايد او را دوست بدارد و حاضرين بايد اين حديث را به افراد غايب برسانند.
وى افزود : اگر كرامت و بزرگوارى رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم نبود ، هرگز اين حديث را نمىگفتم .۳۵
33 - عمير بن اسحاق گويد : همراه حسن بن علىعليهما السلام بودم كه با ابوهريره برخورد كرديم ، به امامعليه السلام عرض كرد : اجازه دهيد تا جايى را كه ديدم رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم از اعضاى تو مىبوسيد ببوسم ، آنگاه اشاره كرد كه پيراهنت را باز كن ، و آن را از روى ناف مباركش كنار زد .۳۶
34 - ابو مشعر گويد : بعضى از اساتيد ما گفتهاند : هنگامى كه حضرت امير المؤمنين علىعليه السلام از ميان قبر پيامبر بيرون آمد ، مغيره انگشتر خود را درون قبر انداخت و به آن حضرت گفت : انگشترم .
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام به امام حسن عليه السلام فرمود : داخل قبر شو و انگشترش را به او بده . امام حسنعليه السلام نيز به دستور پدر عمل كرد .۳۷
مؤلّف رحمه الله گويد: گويا مقصود مغيره از انداختن انگشتر به درون قبر پيامبر پس از بيرون آمدن اميرالمؤمنين عليه السلام اين بود كه خودش داخل قبر شريف شده و سپس بر اصحاب افتخار كند كه او آخرين كسى بوده كه با رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم ديدار كرده است . امير مؤمنان علىعليه السلام كه به اين نكته توجّه داشتند به امام حسنعليه السلام دستور داد كه آن حضرت اين كار را انجام دهد، و او - كه پدر و مادرم فدايش باد - آخرين كسى شد كه با رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم ديدار كرد .۳۸
35 - ابو هريره گويد : (امام) حسنعليه السلام نزد پيامبر بود و آن حضرت او را بسيار دوست مىداشت ، به او فرمود : حسن جان ؛ به سوى مادرت برو .
عرض كردم : اجازه مىدهيد او را همراهى كنم ؟
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : نه ، در اين هنگام برقى از آسمان پديدار شد و راه را روشن نمود، و امام حسنعليه السلام در پرتو نور آن حركت كرد تا به مادر (بزرگوارش) رسيد .۳۹
36 - حذيفه گويد : رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم را ديدم كه دست امام حسن عليه السلام را گرفته و مىفرمود :
اى مردم ؛ اين فرزند على (عليه السلام) است، او را بشناسيد ، سوگند به حقّ كسى كه جان محمّد در دست قدرت اوست ؛ به راستى كه او در بهشت است ، دوستان او در بهشتند و دوستان دوستانش نيز در بهشت هستند .۴۰
37 - روايت شده است : رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم امام حسنعليه السلام را ديدند كه به طرف ايشان مىآيد ، براى آن حضرت دعا كردند و فرمودند:
خداوندا ؛ او را سلامت بدار و از آفتها رهايى بخش .۴۱
پاورقی ها
۱. تاريخ دمشق ابن عساكر (بخش احوالات امام حسن عليه السلام) : 78 .
۲. صحيح بخارى : 5/33 ، صحيح مسلم : 7/130 ، صفوة الصفوة : 1/759 ، تاريخ بغداد : 1/139 ، اسد الغابة : 2/13 ، التاج الجامع للاصول : 3/357 ، الفصول المهمّة : 153 .
۳. تاريخ دمشق ابن عساكر (بخش احوالات امام حسن عليه السلام) : 37 .
۴. سنن ابن ماجه: 1/51 ح 142 .
۵.تاريخ دمشق ابن عساكر (بخش احوالات امام حسن عليه السلام) : 33 .
۶. تاريخ دمشق ابن عساكر (بخش احوالات امام حسن عليه السلام) : 33 .
۷. تاريخ دمشق ابن عساكر (احوالات امام حسن عليه السلام) : 52 .
۸. بحار الأنوار : 43/306 .
۹. المناقب، ابن شهرآشوب : 4/11 .
۱۰. المناقب، ابن شهرآشوب : 4/13 .
۱۱. تاريخ دمشق ابن عساكر (احوالات امام حسن عليه السلام) .
۱۲.تاريخ دمشق ابن عساكر (احوالات امام حسن عليه السلام) : 90 ، انساب الأشراف : 3/7 (با اندكى تفاوت) .
۱۳. تاريخ دمشق ابن عساكر (احوالات امام حسن عليه السلام) : 95 ، دخائر العقبى : 131 ، سير أعلام النبلاء : 3/257 ، مستدرك الصحيحين : 3/170 ، جامع الاُصول : 10/19 .
۱۴. تاريخ دمشق ابن عساكر (احوالات امام حسن عليه السلام) : 104 .
۱۵. تاريخ دمشق ابن عساكر (احوالات امام حسن عليه السلام) : 92 .
۱۶. سيرة الأئمّة الإثنى عشر : 1/513 ، اهل البيت عليهم السلام (از توفيق ابوعلم) : 266 .
۱۷. سيرة الأئمّة الإثنى عشر : 1/597 .
۱۸. فرائد السمطين : 2/35 ، أمالى شيخ صدوق رحمه الله : مجلس 24 ح 2 .
۱۹. الثاقب فى المناقب : 316 ، بحار الأنوار : 43/333 .
۲۰. أهل البيت عليهم السلام (از توفيق ابوعلم) : 274 .
۲۱ سوره آل عمران ، آيه 33 و 34 .
۲۲. بحار الأنوار : 43/358 .
۲۳. تاريخ دمشق ابن عساكر (احوالات امام حسن عليه السلام) : 86 ، سير أعلام النبلاء : 3/256 .
۲۴. صفوة الصفوة : 1/760 ، سير أعلام النبلاء : 3/249 ، تهذيب التهذيب : 2/296 .
۲۵. مجمع الزوائد : 9/175 - 176 .
۲۶. قادتنا كيف نعرفهم : 5/216 - 217 .
۲۷. مجمع الزوائد: 9/178 .
۲۸. مجمع الزوائد: 9/178 .
۲۹. قادتنا كيف نعرفهم : 5/214 .
۳۰ صحيح بخارى : 8/8 ، قادتنا كيف نعرفهم : 5/214 .
۳۱. مجمع الزوائد : 9/176 - 177 .
۳۲. اين جريان ، مربوط به زمانى است كه امام حسنعليه السلام به مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم وارد شده و مشاهده كردند كه ابوبكر بالاى منبر نشسته است . آن حضرت طاقت نياورده و به او فرمودند : از منبر پدرم پايين بيا . اين امر بر آنها گران آمد و به امير مؤمنانعليه السلام اعتراض كردند كه تو فرزندت را فرستادى و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام چنين جواب دادند .
۳۳. بحار الأنوار : 43/205 .
۳۴. حلية الأبرار : 1/499 .
۳۵. المستدرك على الصحيحين : 3/173 - 174 ، الصواعق المحرقة : 136 ، سير أعلام النبلاء : 3/253 ، الطبقات الكبير ابن سعد (احوالات امام حسن عليه السلام قسمتى كه چاپ نشده) : 45 (با اندكى تفاوت) .
۳۶. بحار الأنوار : 43/317 .
۳۷. الطبقات الكبرى : 2/302 ، فضائل الخمسة : 3/240 - 241 .
۳۸. فضائل الخمسة : 3/241 .
۳۹. حلية الأبرار : 1/532 .
۴۰ بحار الأنوار : 27/136 .
۴۱. كشف الغمّة : 1/523 .
منبع : کتاب امام مجتبی علیه السلام روح قلب مصطفی (صلی الله علیه و آله )
تالیف:آیت الله رحمانی همدانی
ناشر: عطر عترت