( 0. امتیاز از 0 )

عصر شیعه : 1 - جابر بن عبداللَّه انصارى مى‏گويد: هنگامى كه فاطمه زهراعليها السلام امام حسن‏عليه السلام را به دنيا آورد، پيامبر خدا امر كرده بود كه آن حضرت را در يك پارچه سفيد بپوشند ولى آن‏ها حسن‏عليه السلام را در پارچه‏اى زرد رنگ پيچيدند و فاطمه به على‏عليه السلام گفت: اسم فرزند را انتخاب نما.

 

على‏عليه السلام فرمود: من در نامگذارى او بر پيامبر خدا پيشى نمى‏گيرم، سپس قنداقه امام حسن را به محضر پيامبر خدا آوردند. پيامبر قنداقه را گرفته و بوسيد، و زبان خود را داخل دهان امام حسن كرد، امام حسن شروع به مكيدن زبان پيامبر نمود، سپس پيامبر به آنان فرمود: آيا به شما نگفته بودم او را در پارچه سفيد رنگى بپوشانيد؟! سپس پارچه سفيد رنگى طلب نموده و با دست خود امام حسن‏عليه السلام را در آن پارچه قرار داد، و در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت: سپس به على‏عليه السلام فرمود: چه اسمى برايش انتخاب كردى؟ على‏عليه السلام فرمود: من در نامگذارى بر شما مقدم نمى‏شوم. پيامبر خدا فرمود: من هم در نامگذارى بر خدايم پيشى نخواهم گرفت. در اين هنگام خداوند به جبرئيل خطاب فرمود كه: هم اكنون براى حبيبم محمد فرزندى به دنيا آمد، به سوى محمد برو و به او از طرف من و خودت سلام كن و تبريك بگو، و به او بگو: على براى تو همانند هارون براى موسى است، او را به اسم فرزند هارون نامگذارى نما. جبرئيل به سوى پيامبر آمد و از طرف خدا و خودش سلام و تبريك گفت: و پيام خدا را به آن حضرت رسانيد. پيامبر فرمود: اسم فرزند هارون چه بود؟ جبرئيل گفت: اسم او شُبّر بود. پيامبر فرمود: زبان من عربى است، جبرئيل گفت: نام او را حسن بگذار. پيامبر هم اسم او را حسن نهاد.

 هنگامى كه امام حسين‏عليه السلام متولد گرديد پيامبر همه اين كارهائى را كه در تولد امام حسن انجام داده بود انجام داد، در اين هنگام جبرئيل از طرف خداوند بر رسول خدا فرود آمده و عرض كرد: على براى تو به منزله هارون براى موسى است، اسم فرزند را به نام فرزند ديگر هارون نامگذارى نما، پيامبر فرمود: اسم فرزند هارون چه بود؟ جبرئيل گفت: شبير. پيامبر فرمود: زبان من عربى است. جبرئيل گفت: اسم او را حسين بگذار، پيامبر هم نام حسين را انتخاب فرمود.(1)

  2 - على بن الحسين‏عليه السلام مى‏فرمايد: هنگامى كه حضرت فاطمه‏عليها السلام مى‏خواست وضع حمل نمايد، پيامبر اسماء بنت عميس(2) و امّ ايمن را فرستاد تا اين‏كه بر او آية الكرسى و معوذتين بخوانند. اسماء بنت عميس مى‏گويد: من در تولد امام حسن‏عليه السلام قابله فاطمه بودم. از فاطمه هنگام ولادت امام حسن هيچ خونى نديدم. به پيامبر عرض كردم: يا رسول اللَّه من از فاطمه خون حيض و نفاس نديدم! پيامبر فرمود: آيا نمى‏دانى دخترم طاهره و مطهره است هرگز از او خون حيض يا نفاس ديده نخواهد شد. اين روايت را امام رضاعليه السلام هم نقل فرموده و آن را «ذخائر العقبى» نقل كرده است.(3)

 

 3 - عكرمه مى‏گويد: هنگامى كه فاطمه حسن را به دنيا آورد او را به محضر پيامبرصلى الله عليه وآله آورد، حضرت نام او را حسن نهاد، و هنگامى كه حسين‏عليه السلام متولد گرديد او را به محضر رسول خداصلى الله عليه وآله آورده و گفت: اى رسول خدا؛ اين فرزندم زيباتر از اين فرزندم مى‏باشد رسول خدا نام او را حسين نهاد.(4)

 در معناى اين روايت مرحوم على بن محمد بن حسن بن زين الدين العاملى دو احتمال ذكر كرده است: وجه اوّل آن است كه رسول خدا نام حسين را انتخاب نمود؛ زيرا لفظ حسين يك حرف بيشتر از لفظ حسن دارد و زيادى كلمه و حرف در لسان عرب دلالت بر معناى بيشتر دارد، پس زيادى لفظ «يا» در حسين دلالت بر حسن و زيبائى بيشتر امام حسين‏عليه السلام دارد.

 و احتمال دوم آن است كه تصغير در بعضى از موارد دلالت بر عظمت و فزونى شخص مى‏كند چنانچه در ادبيات و اشعار عرب ديده مى‏شود كه تصغير را در مقام تعظيم و تجليل استفاده مى‏كنند مانند قول شاعر:

  ما قلت حُبَيبى‏ من التصغير

بل يعذب اسم الحبيب بالتصغير

 به خاطر تصغير و كوچكى حبيب خودم را حُبيب نگفتم، بلكه نام حبيب با تصغير روح افزاتر است.

 و شاعر ديگر مى‏گويد:

    يا ما اميلح غزلاناً شدت لَنا

 و امثال اين استعمال در عرف شايع است.

 و احتمال دارد پيامبرصلى الله عليه وآله اين كار را انجام دادند؛ زيرا زيبايى امام حسن‏عليه السلام بيشتر از زيبايى امام حسين‏عليه السلام بوده، پس حسين را مصغر آورد تا بر اين مطلب دلالت كند، البته تصغير اسم حسين دلالت بر تحقير ندارد، بلكه دلالت بر ملاحت و نمكين بودن دارد، لذا دلالت دارد كه در زيبايى پايين‏تر است اما ملاحتش بيشتر است.

  4 - فاطمه زهراعليها السلام، امام حسن‏عليه السلام را  در روز هفتم تولد آن حضرت به محضر پيامبر خدا آورد، در حالى كه در پارچه حريرى پيچيده بود كه جبرئيل براى رسول خداصلى الله عليه وآله از بهشت آورده بود. رسول خداصلى الله عليه وآله نام او را حسن گذاشته و گوسفندى براى او عقيقه فرمود.(5)

  5 - در روايتى ديگر آمده است كه هنگامى كه فاطمه زهراعليها السلام مى‏خواست امام حسن‏عليه السلام را به دنيا آورد خبر آن به رسول خدا رسيد، آن حضرت اسماء بنت عميس وام ايمن را فرستاد و فرمود: به سوى فاطمه برويد و هنگامى كه بچه را به دنيا آورد فاتحه الكتاب و آية الكرسى و آخر سوره حشر و «قل هو اللَّه احد» و معوذتين را بخوانيد و مرا خبر دهيد كه چه به دنيا آورده است. آن دو فرموده رسول خدا را عملى نموده و بچه را به محضر پيامبر آوردند آن حضرت در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت و با آب دهان خود كام او را برداشت و فرمود: خداوندا اين فرزند و نسل او را از شر شيطان به تو مى‏سپارم.(6)

  6 - ابن اثير در «اسد الغابة» از شخصى به نام ابواحمد عسكرى نقل مى‏كند كه پيامبر نام آن حضرت را حسن ناميد، و كنيه او را ابومحمد نهاد، و اين اسم هرگز در زمان جاهليت سابقه نداشت.(7)

 

 7 - عمران بن سليمان مى‏گويد: حسن و حسين دو اسم از اسامى اهل بهشت مى‏باشد كه در زمان جاهليت سابقه نداشته است، اين كلام را دولابى هم نقل كرده است.

  8 - روايت شده از ابن اعرابى كه از مفضل نقل مى‏كند: خداوند مخفى داشت اسم حسن و حسين را، تا اين‏كه پيامبر به امر خدا اسم دو فرزندش را حسن و حسين نهاد. البته در يمن نام حُسْن و حَسين وجود داشت و غير از اين دو اسم، ديگر در تاريخ ديده نشده است، همچنين ريگزارى در بلاد ضبه وجود دارد كه در آن بسطام بن قيس شيبانى كشته شد كه آن را حَسين مى‏ناميدند.(8)

  9 - امام جعفر بن محمد از پدر بزرگوارش‏عليهما السلام نقل فرموده: جبرئيل اسم حسن بن على را به عنوان هديه از طرف خداوند همراه با پارچه‏اى از لباس‏هاى بهشت براى رسول خدا آورد، و اسم حسين هم از اسم حسن مشتق شده است.(9)

  10 - جابر بن عبداللَّه از رسول خدا نقل مى‏كند: همانا حسن به اين نام خوانده شد؛ زيرا به احسان خداوند آسمان‏ها و زمين استوار است، و حسن گرفته شده از احسان است، و على و حسن دو اسم از اسامى خداوند است، و حسين مصغّر حسن مى‏باشد.(10)

  11 - ابوحسين نسابه مى‏گويد: گويا خداوند اين دو اسم يعنى حسن و حسين را مستور و مخفى نمود از همه مردم تا اين‏كه دو فرزند فاطمه‏عليها السلام را به اين دو اسم نام نهد، تا زمان تولد اين دو در جاهليت در هيچ قبيله‏اى و گروهى از عرب اين دو اسم مشاهده نشده است با اين‏كه قبيله‏هاى متعدد و اسامى مختلفى وجود داشت، آنچه در عرب وجود داشت لفظ حَسْن به سكون سين و حَسين بر وزن حبيب كه به فتح حاء و كسر سين نوشته مى‏شد بود، اما لفظ حَسَن به فتح حا و سين در بين مردم جاهلى هرگز اسم كسى نشد مگر كوهى معروف كه به اين نام از او ياد مى‏شد.(11)

 

 

    سنت‏هاى هنگام ولادت‏ امام حسن مجتبی علیه السلام

 

 1 - امام صادق‏عليه السلام فرمود: پيامبر خدا در تولد امام حسن‏عليه السلام به دست خودش عقيقه نمود و هنگامى كه مى‏خواست سر قربانى را ببرد فرمود: بسم اللَّه، اين گوسفند عقيقه براى فرزندم حسن باشد، سپس دعا كرده و فرمود:

 « اَللَّهُمَّ عَظْمُها بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَ دَمُها بِدَمِهِ وَشَعْرَها بِشَعْرِهِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْها وَقاءً لمُحَمَّدٍ آلِهِ».(12)

 بار الها؛ استخوانش و گوشتش و خونش و موهايش در مقابل استخوان و گوشت و خون و موى او باشد، خداوندا، اين را سپرى براى محمد و آل قرار ده.

  2 - عاصم كوزى گفت: شنيدم كه امام صادق‏عليه السلام از پدرش از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل نمود كه حضرت عقيقه نمود از امام حسن‏عليه السلام به گوسفندى و از امام حسين‏عليه السلام به گوسفندى ديگر، و مقدارى از گوشت آن دو حيوان را به قابله داد، و در روز هفتم ولادت موى سر آن دو را تراشيد و موهاى هر كدام را اندازه‏گيرى نموده و به وزن موى آن‏ها از نقره صدقه داد، على‏عليه السلام به پيامبر عرض كرد: آيا از خون قربانى چيزى به سر بچه مى‏مالند؟ رسول خدا فرمود: اين كار شرك است.

 على‏عليه السلام گفت: به خدا پناه مى‏برم، آيا اين عمل شرك است؟ رسول خدا فرمود: چگونه شرك نباشد در حالى كه در جاهليت اين كار را انجام مى‏دادند و اسلام از آن نهى كرده است.(13)

  3 - انس بن مالك گفت: رسول خداصلى الله عليه وآله براى امام حسن و امام حسين‏عليهما السلام هر كدام يك گوسفند عقيقه نمود.(14)

  4 - سلمان بن عامر گفت: رسول خدا فرمود: براى پسر بچه عقيقه نمائيد و براى او خونى بريزيد و دست از اذيت او برداريد. در كتاب «مشكل الآثار» مى‏گويد: ممكن است مراد از دفع اذيت همان منع از سنت جاهلى باشد كه خون قربانى را به سر بچه مى‏ماليدند.(15)

 ابوجعفر مى‏گويد: احتمال دارد مراد از كلمه «اماطة الاذى» در روايت همان حلق و تراشيدن موى سر بچه باشد، چنانچه در آيه شريفه: «فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّنْ رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ»(16)(17)

 مرحوم طريحى مى‏گويد: اصل و ريشه كلمه عقوق از ماده عَقّ بمعناى قطع كردن و جدا نمودن مى‏باشد و از همين ماده عقيقه انتزاع شده و آن قربانى است كه در روز هفتم ولادت نوزاد براى او سر مى‏برند، البته بعضى گفته‏اند: به اين حيوان عقيقه گفته مى‏شود چون حلقوم آن شكافته مى‏شود.(18)

 در كتاب «العدد القويه» مى‏گويد: ام‏الفضل همسر عباس روايت نمود كه: به رسول خدا عرض كردم: اى رسول خدا؛ خواب ديدم كه عضوى از بدن شما در آغوش من مى‏باشد. حضرت فرمود: فاطمه داراى فرزندى مى‏شود و تو نگهدارى و پرستارى او را به عهده خواهى گرفت، بعد از آن خواب فاطمه امام حسن‏عليه السلام را به دنيا آورد، پيامبر خدا امام حسن‏عليه السلام را به او داد و او امام حسن را از شير قثم بن عباس شير داد.(19)

 

پاورقی:

 

1) عوالم العلوم: 16/15-16.

2) البته گفته شده اين اسماء: دختر يزيد بن سكن بوده زيرا اسماء بنت عميس در آن تاريخ در كشور حبشه بوده است تفصيل مطلب را در كتاب فاطمه الزهرا 485-491 از همين مؤلف مطالعه نمائيد.

3) تاريخ الخميس: 1/417.

4) الدرالمنثور من المأثور و غير مأثور: 2/13، معانى الأخبار: 57-58.

5) تاج المواليد فى مواليد الائمة: 25. مناقب آل ابى طالب: 4/28، المستجاد من كتاب الارشاد: 141، مناقب آل ابى طالب: 4/28.

6) حدائق الوردية: 88.

7) اسد الغابة: 2/11.

8) تاريخ الخميس: 1/418.

9) علل الشرايع: 1/139.

10) حلية الابرار: 1/499.

11) عوالم العلوم: 16/25-26.

12) الكافى: 6/33.

13) الكافى: 6/33.

14) مشكل الآثار: 1/456.

15) مشكل الآثار: 1/459.

16) سوره بقره، آيه 196.

17) مشكل الآثار: 1/460.

18) مجمع البحرين ماده «عق».

19) عوالم العلوم: 16/23.

 

 

منبع : کتاب امام مجتبی علیه السلام روح قلب مصطفی (صلی الله علیه و آله )

تالیف:آیت الله رحمانی همدانی

ناشر: عطر عترت

 

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر