-4855376.jpg)
چگونگى ولادت و نامگذارى امام حسن مجتبی علیه السلام
عصر شیعه : 1 - جابر بن عبداللَّه انصارى مىگويد: هنگامى كه فاطمه زهراعليها السلام امام حسنعليه السلام را به دنيا آورد، پيامبر خدا امر كرده بود كه آن حضرت را در يك پارچه سفيد بپوشند ولى آنها حسنعليه السلام را در پارچهاى زرد رنگ پيچيدند و فاطمه به علىعليه السلام گفت: اسم فرزند را انتخاب نما.
علىعليه السلام فرمود: من در نامگذارى او بر پيامبر خدا پيشى نمىگيرم، سپس قنداقه امام حسن را به محضر پيامبر خدا آوردند. پيامبر قنداقه را گرفته و بوسيد، و زبان خود را داخل دهان امام حسن كرد، امام حسن شروع به مكيدن زبان پيامبر نمود، سپس پيامبر به آنان فرمود: آيا به شما نگفته بودم او را در پارچه سفيد رنگى بپوشانيد؟! سپس پارچه سفيد رنگى طلب نموده و با دست خود امام حسنعليه السلام را در آن پارچه قرار داد، و در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت: سپس به علىعليه السلام فرمود: چه اسمى برايش انتخاب كردى؟ علىعليه السلام فرمود: من در نامگذارى بر شما مقدم نمىشوم. پيامبر خدا فرمود: من هم در نامگذارى بر خدايم پيشى نخواهم گرفت. در اين هنگام خداوند به جبرئيل خطاب فرمود كه: هم اكنون براى حبيبم محمد فرزندى به دنيا آمد، به سوى محمد برو و به او از طرف من و خودت سلام كن و تبريك بگو، و به او بگو: على براى تو همانند هارون براى موسى است، او را به اسم فرزند هارون نامگذارى نما. جبرئيل به سوى پيامبر آمد و از طرف خدا و خودش سلام و تبريك گفت: و پيام خدا را به آن حضرت رسانيد. پيامبر فرمود: اسم فرزند هارون چه بود؟ جبرئيل گفت: اسم او شُبّر بود. پيامبر فرمود: زبان من عربى است، جبرئيل گفت: نام او را حسن بگذار. پيامبر هم اسم او را حسن نهاد.
هنگامى كه امام حسينعليه السلام متولد گرديد پيامبر همه اين كارهائى را كه در تولد امام حسن انجام داده بود انجام داد، در اين هنگام جبرئيل از طرف خداوند بر رسول خدا فرود آمده و عرض كرد: على براى تو به منزله هارون براى موسى است، اسم فرزند را به نام فرزند ديگر هارون نامگذارى نما، پيامبر فرمود: اسم فرزند هارون چه بود؟ جبرئيل گفت: شبير. پيامبر فرمود: زبان من عربى است. جبرئيل گفت: اسم او را حسين بگذار، پيامبر هم نام حسين را انتخاب فرمود.(1)
2 - على بن الحسينعليه السلام مىفرمايد: هنگامى كه حضرت فاطمهعليها السلام مىخواست وضع حمل نمايد، پيامبر اسماء بنت عميس(2) و امّ ايمن را فرستاد تا اينكه بر او آية الكرسى و معوذتين بخوانند. اسماء بنت عميس مىگويد: من در تولد امام حسنعليه السلام قابله فاطمه بودم. از فاطمه هنگام ولادت امام حسن هيچ خونى نديدم. به پيامبر عرض كردم: يا رسول اللَّه من از فاطمه خون حيض و نفاس نديدم! پيامبر فرمود: آيا نمىدانى دخترم طاهره و مطهره است هرگز از او خون حيض يا نفاس ديده نخواهد شد. اين روايت را امام رضاعليه السلام هم نقل فرموده و آن را «ذخائر العقبى» نقل كرده است.(3)
3 - عكرمه مىگويد: هنگامى كه فاطمه حسن را به دنيا آورد او را به محضر پيامبرصلى الله عليه وآله آورد، حضرت نام او را حسن نهاد، و هنگامى كه حسينعليه السلام متولد گرديد او را به محضر رسول خداصلى الله عليه وآله آورده و گفت: اى رسول خدا؛ اين فرزندم زيباتر از اين فرزندم مىباشد رسول خدا نام او را حسين نهاد.(4)
در معناى اين روايت مرحوم على بن محمد بن حسن بن زين الدين العاملى دو احتمال ذكر كرده است: وجه اوّل آن است كه رسول خدا نام حسين را انتخاب نمود؛ زيرا لفظ حسين يك حرف بيشتر از لفظ حسن دارد و زيادى كلمه و حرف در لسان عرب دلالت بر معناى بيشتر دارد، پس زيادى لفظ «يا» در حسين دلالت بر حسن و زيبائى بيشتر امام حسينعليه السلام دارد.
و احتمال دوم آن است كه تصغير در بعضى از موارد دلالت بر عظمت و فزونى شخص مىكند چنانچه در ادبيات و اشعار عرب ديده مىشود كه تصغير را در مقام تعظيم و تجليل استفاده مىكنند مانند قول شاعر:
ما قلت حُبَيبى من التصغير
بل يعذب اسم الحبيب بالتصغير
به خاطر تصغير و كوچكى حبيب خودم را حُبيب نگفتم، بلكه نام حبيب با تصغير روح افزاتر است.
و شاعر ديگر مىگويد:
يا ما اميلح غزلاناً شدت لَنا
و امثال اين استعمال در عرف شايع است.
و احتمال دارد پيامبرصلى الله عليه وآله اين كار را انجام دادند؛ زيرا زيبايى امام حسنعليه السلام بيشتر از زيبايى امام حسينعليه السلام بوده، پس حسين را مصغر آورد تا بر اين مطلب دلالت كند، البته تصغير اسم حسين دلالت بر تحقير ندارد، بلكه دلالت بر ملاحت و نمكين بودن دارد، لذا دلالت دارد كه در زيبايى پايينتر است اما ملاحتش بيشتر است.
4 - فاطمه زهراعليها السلام، امام حسنعليه السلام را در روز هفتم تولد آن حضرت به محضر پيامبر خدا آورد، در حالى كه در پارچه حريرى پيچيده بود كه جبرئيل براى رسول خداصلى الله عليه وآله از بهشت آورده بود. رسول خداصلى الله عليه وآله نام او را حسن گذاشته و گوسفندى براى او عقيقه فرمود.(5)
5 - در روايتى ديگر آمده است كه هنگامى كه فاطمه زهراعليها السلام مىخواست امام حسنعليه السلام را به دنيا آورد خبر آن به رسول خدا رسيد، آن حضرت اسماء بنت عميس وام ايمن را فرستاد و فرمود: به سوى فاطمه برويد و هنگامى كه بچه را به دنيا آورد فاتحه الكتاب و آية الكرسى و آخر سوره حشر و «قل هو اللَّه احد» و معوذتين را بخوانيد و مرا خبر دهيد كه چه به دنيا آورده است. آن دو فرموده رسول خدا را عملى نموده و بچه را به محضر پيامبر آوردند آن حضرت در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت و با آب دهان خود كام او را برداشت و فرمود: خداوندا اين فرزند و نسل او را از شر شيطان به تو مىسپارم.(6)
6 - ابن اثير در «اسد الغابة» از شخصى به نام ابواحمد عسكرى نقل مىكند كه پيامبر نام آن حضرت را حسن ناميد، و كنيه او را ابومحمد نهاد، و اين اسم هرگز در زمان جاهليت سابقه نداشت.(7)
7 - عمران بن سليمان مىگويد: حسن و حسين دو اسم از اسامى اهل بهشت مىباشد كه در زمان جاهليت سابقه نداشته است، اين كلام را دولابى هم نقل كرده است.
8 - روايت شده از ابن اعرابى كه از مفضل نقل مىكند: خداوند مخفى داشت اسم حسن و حسين را، تا اينكه پيامبر به امر خدا اسم دو فرزندش را حسن و حسين نهاد. البته در يمن نام حُسْن و حَسين وجود داشت و غير از اين دو اسم، ديگر در تاريخ ديده نشده است، همچنين ريگزارى در بلاد ضبه وجود دارد كه در آن بسطام بن قيس شيبانى كشته شد كه آن را حَسين مىناميدند.(8)
9 - امام جعفر بن محمد از پدر بزرگوارشعليهما السلام نقل فرموده: جبرئيل اسم حسن بن على را به عنوان هديه از طرف خداوند همراه با پارچهاى از لباسهاى بهشت براى رسول خدا آورد، و اسم حسين هم از اسم حسن مشتق شده است.(9)
10 - جابر بن عبداللَّه از رسول خدا نقل مىكند: همانا حسن به اين نام خوانده شد؛ زيرا به احسان خداوند آسمانها و زمين استوار است، و حسن گرفته شده از احسان است، و على و حسن دو اسم از اسامى خداوند است، و حسين مصغّر حسن مىباشد.(10)
11 - ابوحسين نسابه مىگويد: گويا خداوند اين دو اسم يعنى حسن و حسين را مستور و مخفى نمود از همه مردم تا اينكه دو فرزند فاطمهعليها السلام را به اين دو اسم نام نهد، تا زمان تولد اين دو در جاهليت در هيچ قبيلهاى و گروهى از عرب اين دو اسم مشاهده نشده است با اينكه قبيلههاى متعدد و اسامى مختلفى وجود داشت، آنچه در عرب وجود داشت لفظ حَسْن به سكون سين و حَسين بر وزن حبيب كه به فتح حاء و كسر سين نوشته مىشد بود، اما لفظ حَسَن به فتح حا و سين در بين مردم جاهلى هرگز اسم كسى نشد مگر كوهى معروف كه به اين نام از او ياد مىشد.(11)
سنتهاى هنگام ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
1 - امام صادقعليه السلام فرمود: پيامبر خدا در تولد امام حسنعليه السلام به دست خودش عقيقه نمود و هنگامى كه مىخواست سر قربانى را ببرد فرمود: بسم اللَّه، اين گوسفند عقيقه براى فرزندم حسن باشد، سپس دعا كرده و فرمود:
« اَللَّهُمَّ عَظْمُها بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَ دَمُها بِدَمِهِ وَشَعْرَها بِشَعْرِهِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْها وَقاءً لمُحَمَّدٍ آلِهِ».(12)
بار الها؛ استخوانش و گوشتش و خونش و موهايش در مقابل استخوان و گوشت و خون و موى او باشد، خداوندا، اين را سپرى براى محمد و آل قرار ده.
2 - عاصم كوزى گفت: شنيدم كه امام صادقعليه السلام از پدرش از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل نمود كه حضرت عقيقه نمود از امام حسنعليه السلام به گوسفندى و از امام حسينعليه السلام به گوسفندى ديگر، و مقدارى از گوشت آن دو حيوان را به قابله داد، و در روز هفتم ولادت موى سر آن دو را تراشيد و موهاى هر كدام را اندازهگيرى نموده و به وزن موى آنها از نقره صدقه داد، علىعليه السلام به پيامبر عرض كرد: آيا از خون قربانى چيزى به سر بچه مىمالند؟ رسول خدا فرمود: اين كار شرك است.
علىعليه السلام گفت: به خدا پناه مىبرم، آيا اين عمل شرك است؟ رسول خدا فرمود: چگونه شرك نباشد در حالى كه در جاهليت اين كار را انجام مىدادند و اسلام از آن نهى كرده است.(13)
3 - انس بن مالك گفت: رسول خداصلى الله عليه وآله براى امام حسن و امام حسينعليهما السلام هر كدام يك گوسفند عقيقه نمود.(14)
4 - سلمان بن عامر گفت: رسول خدا فرمود: براى پسر بچه عقيقه نمائيد و براى او خونى بريزيد و دست از اذيت او برداريد. در كتاب «مشكل الآثار» مىگويد: ممكن است مراد از دفع اذيت همان منع از سنت جاهلى باشد كه خون قربانى را به سر بچه مىماليدند.(15)
ابوجعفر مىگويد: احتمال دارد مراد از كلمه «اماطة الاذى» در روايت همان حلق و تراشيدن موى سر بچه باشد، چنانچه در آيه شريفه: «فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّنْ رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ»(16)(17)
مرحوم طريحى مىگويد: اصل و ريشه كلمه عقوق از ماده عَقّ بمعناى قطع كردن و جدا نمودن مىباشد و از همين ماده عقيقه انتزاع شده و آن قربانى است كه در روز هفتم ولادت نوزاد براى او سر مىبرند، البته بعضى گفتهاند: به اين حيوان عقيقه گفته مىشود چون حلقوم آن شكافته مىشود.(18)
در كتاب «العدد القويه» مىگويد: امالفضل همسر عباس روايت نمود كه: به رسول خدا عرض كردم: اى رسول خدا؛ خواب ديدم كه عضوى از بدن شما در آغوش من مىباشد. حضرت فرمود: فاطمه داراى فرزندى مىشود و تو نگهدارى و پرستارى او را به عهده خواهى گرفت، بعد از آن خواب فاطمه امام حسنعليه السلام را به دنيا آورد، پيامبر خدا امام حسنعليه السلام را به او داد و او امام حسن را از شير قثم بن عباس شير داد.(19)
پاورقی:
1) عوالم العلوم: 16/15-16.
2) البته گفته شده اين اسماء: دختر يزيد بن سكن بوده زيرا اسماء بنت عميس در آن تاريخ در كشور حبشه بوده است تفصيل مطلب را در كتاب فاطمه الزهرا 485-491 از همين مؤلف مطالعه نمائيد.
3) تاريخ الخميس: 1/417.
4) الدرالمنثور من المأثور و غير مأثور: 2/13، معانى الأخبار: 57-58.
5) تاج المواليد فى مواليد الائمة: 25. مناقب آل ابى طالب: 4/28، المستجاد من كتاب الارشاد: 141، مناقب آل ابى طالب: 4/28.
6) حدائق الوردية: 88.
7) اسد الغابة: 2/11.
8) تاريخ الخميس: 1/418.
9) علل الشرايع: 1/139.
10) حلية الابرار: 1/499.
11) عوالم العلوم: 16/25-26.
12) الكافى: 6/33.
13) الكافى: 6/33.
14) مشكل الآثار: 1/456.
15) مشكل الآثار: 1/459.
16) سوره بقره، آيه 196.
17) مشكل الآثار: 1/460.
18) مجمع البحرين ماده «عق».
19) عوالم العلوم: 16/23.
منبع : کتاب امام مجتبی علیه السلام روح قلب مصطفی (صلی الله علیه و آله )
تالیف:آیت الله رحمانی همدانی
ناشر: عطر عترت