
«انتظار» آرزوي محض نيست؛ حضور در صحنه درگيري حق و باطل است
عصر شیعه ـ سيد يحيي يثربي در يادداشتي كه در اختيار خبرگزاري فارس قرار داد، نوشت: بار ديگر سالروز ميلاد فرخنده حضرت وليعصر(عج) را جشن ميگيريم. من نيز به نوبه خود، به اين مناسبت فرخنده، چند نكته را يادآور ميشوم. به اين اميد كه اين تذكرها جدي گرفته شده تا منشأ اثر واقع شوند.
1ـ چندين سال است كه عملكرد مراكز آموزشي و پژوهشي و مسئولان امور فرهنگي كشور را، در هر مناسبتي كه پيش ميآيد به نقد ميكشم و نكاتي را از سر احساس مسئوليت و دلسوزي يادآور ميشوم. چند سال است كه در هر فرصتي به اين نكته تاكيد كردهام كه ما بايد عاشورا، نيمه شعبان، ماه رمضان و امثال اينها را از نظر عملكرد مردم، با دقت مديريت كنيم و اينها را به امان خدا نسپرده و در اختيار دخل و تصرف طبقهاي عوام كه از آگاهي و دانايي كامل برخوردار نيستند، رها نكنيم.
2- ما بايد هر چه زودتر فلسفه سياسي جامعهمان را بر اساس اصول و مباني اختصاصي دين اسلام، سامان داده و مسائل فرهنگي ديگر را بر اساس اين زير بناي فلسفي، نظام بخشيم. اما دريغا كه در اين زمينه از طرف اينهمه مراكز دانشگاهي و پژوهشگاهي رنگارنگ و گوناگون كوچكترين اقدامي انجام نشده، حتي چنين احساس ميشود كه كوچكترين توجهي نيز به اين مسائل مهم ندارند.
ما از عزاداريمان گرفته تا جشنهاي مذهبي، و از عبادتهايمان گرفته تا مسائل هنري، همه بايد با يك روش علمي و با درستانديشي در چارچوب نگرش اسلام تعريف شوند. مثلاً عاشورا را مردم ما به عنوان يك روزي كه در پيش و پس آن بايد آيين و مراسمي اجرا شود، ميشناسند. در صورتيكه بايد جايگاه آن را در نگرش اساسي اسلام و با توجه به هدفهاي بعثت محمدي(ص)، تعريف كرده و مردم را با آن آشنا سازند.
پس از اين مقدمه، به مسئله نيمه شعبان و مسائل مربوط به حضرت مهدي(عج) ميپردازم. راست و بيريا عرض كنم كه چندين سال است به اين نكته تاكيد ميورزم كه برداشت ما از انتظار و مهدويت، بسيار ضعيف و عوامانه است! چند روز پيش به مناسبت همين ايام از راديوي يكي از استانها با من مصاحبه داشتند و از من پرسيدند كه: اگر شما با آقا امام زمان(عج) خلوت كنيد، از او چه ميخواهيد؟ ببينيد همين سؤال نوعي بدآموزي است! يعني اينگونه القا ميكند كه كساني با امام زمان(عج) خلوت ميكنند. به همين دليل من در پاسخ ايشان گفتم كه: من تاكنون در اين فكر نبودهام، اما اگر روزي آن حضرت را ببينم از ايشان ميخواهم كه از خداي تعالي براي ما يك چيز بخواهد و آن درك و فهم درست از معارفمان است!
چند سال پيش در يك مصاحبه پخش زنده تلويزيوني گفتم كه ما چرا چنين آموزش ميدهيم كه امام نميآيد و ما بايد از او درخواست كنيم كه بيايد؟! ما چرا به مردم نميگوييم كه غيبت امام، اعلام رسمي و عملي ناشايستگي جامعه است! غيبت امام به تعبير خواجه نصيرالدين طوسي از ماست. غيبت امام يعني پنهان بودنش از ما، يعني فاصله گرفتنش از ما! اكنون براي تبديل اين غيبت به حضور و حذف اين فاصله بايد امام اقدام كند يا ما؟ يعني بايد امام از جا برخيزد و بيايد، يا ما بايد از جا برخاسته و تحولي در خودمان ايجاد كنيم؟
بدون شك امام هر لحظه كه بتواند بيايد، ذرهاي غفلت نميكند و ميآيد. اما مهم اين است كه بتواند بيايد! يعني ما براي او خطرناك نبوده و بتوانيم كنار او قرار بگيريم! منظورم از «ما» چند ميليارد يا چند ميليون نفر نيست. امام تعداد ياران شايستهاش را مشخص كرده است. او هر وقت 313 نفر انسان شايسته داشته باشد؛ به غيبت خود ادامه نميدهد و بيدرنگ در جامعه حضور مييابد و به جهاني كردن حق و عدالت اقدام ميكند. دريغا كه ما هنوز 313 نفر انسان شايسته نداريم!
بنابراين به جاي آنكه اين موضوع غمانگيز و حتي شرمآور (نداشتن انسان شايسته) را وارد فكر و فرهنگ مردممان كنيم، با گفتار و رفتار خود هر چه بيشتر، فكر و فرهنگ مردم را از اين نكته دقيق دور ميسازيم! زيرا به مردم چنين تلقين ميكنيم كه ما آمادهايم، اما بايد امام بيايد!
دليل اين مطلب آن است كه ادبياتي كه در اين ايام، مردم با آن طرفند، ادبيات حسابشده و عميق نيست. ادبيات در فكر و فرهنگ مردم عميقترين اثر را ميگذارد. در دنياي جديد غرب، نظريهها را به وسيله هنر و ادبيات از مراكز دانشگاهي به فكرو فرهنگ مردم انتقال ميدهند. چنانكه در جامعه ما نيز ادبيات مورد توجه ما كه ادبيات قرن پنجم تا دهم هجري است، يك ادبيات جبرگراست. ولذا هنوز هم فكر و فرهنگ مردم را جبرگرا بار ميآورد. در صورتيكه ما از نظر مباني اعتقادي و ميراث فلسفي و كلامي با مذهب جبر مخالفيم. و نمونهاي ديگر اينكه همين ادبيات عرفاني قرنهاي ياد شده، هنوز هم عرفان و تصوف را در جامعه ما ترويج ميكند. در صورتيكه علماي ما بيشترشان عرفان و تصوف را قبول نداشته و ندارند.
ما هنوز نتوانستهايم يك ادبيات برخاسته از سنت مورد قبول خودمان را به جامعه عرضه كنيم. ادبيات عاشورا و نيمه شعبان نيز، كه اثرگذارترين عامل است، نه در حوزه ريشه دارد و نه در مراكز دانشگاهي. ادبياتي است برخاسته از آرزوها و احساسات شاعران و مداحان و مخاطبان عوام و كمسواد آنان.
ادبيات انتظار را بنگريد، انتظار يعني چه؟ انتظار، يك آرزوي محض نيست. انتظار، آذينبستن و شيريني پخش كردن و مولودي راهانداختن نيست. بلكه انتظار، به ميدان آمدن و در صحنه درگيري حق و باطل ظاهر شدن و در مقابل باطل، موضع گرفتن و مبارزه كردن است. ما كه برابر بيعدالتيهاي اجتماعي، جهل و خرافه، و فقر و تهيدستي بيتفاوتيم؛ ما كه ثروت را ذاتاً خوب شناختهايم و داشتن ثروت را از هر جا كه باشد ارج مينهيم؛ ما كه در راه دنيا و براي به دست آوردن جاه و مال مدام با يكديگر در ستيز و تباني هستيم؛ چگونه مي توانيم خود را از منتظران مهدي بدانيم؟!
چنانكه گفتم غيبت مهدي از ماست! و بدون تعارف از ترس ماست! و از اينكه اگر بيايد ما او را ياري نخواهيم كرد! ما به جاي آنكه از مسلمان و از شيعه بودن خودمان شرمنده باشيم و هر گاه كه به ياد امام غايب ميافتيم عرق شرم بر چهرهمان بنشيند، خود را در اوج غرور و شادماني و خوشحالي نشان ميدهيم! انگار كه ما هر چه بايد بكنيم، كردهايم! و فقط امام زمان است كه بايد تصميم خود را بگيرد و بيايد! اما دريغا كه جمعهها ميآيند و او نميآيد! زيرا كه ما نه تنها پيشرفت نميكنيم، بلكه آشفتهتر هم ميشويم.
آري! جمعهها ميآيند و ميروند، اما آن غايب از نظر، هنوز از نظرما پنهان است! چرا؟ براي اينكه ما شايستگي آن را نداريم كه اگر آمد به استقبالش برويم و ياريش دهيم! نه همهمان، بلكه حتي 313 نفر انسان صالح نداريم. پس به جاي اصرار به آن حضرت كه بيا! در جهت اصلاح خود بكوشيم و آموزش و پرورش خود را بالا ببريم و درك و فهم خود را عمق بخشيم.
و اما اينكه عدهاي با عوامفريبي از اين مسائل بهرهبرداري كرده، ادعاي ارتباط، ديدار و دستور گرفتن از آن حضرت را دارند، اگرچه اين ادعاها چنانكه رهبر معظم تعبير كردهاند؛ «شرمآور»ند، اما بيش از آنكه اين مدعيان شرمنده باشند، برخي مسئولان فرهنگي بايد شرمنده باشند كه آيا مسئلهاي با اين اهميت را در مراكز فكري و فرهنگي بهقدر لازم مورد بحث و بررسي قراردادهاند و به مردم اطلاعرساني كافي كردهاند؟ آيا در اين سي سال كه از استقرار نظام جمهوري اسلامي ميگذرد، حتي يك نظريه علمي و شايسته عرضه در سطح جهاني توليد كردهايم؟ و آيا براي عمق بخشيدن به فكر و فرهنگ جامعهمان نظريههاي اثر بخش ارائه كردهايم، تا ادبيات برخاسته از آن نظريه، در تحول فكر و فرهنگ مردم اثر بگذارد؟ اينهمه امكانات مراكز آموزشي و پژوهشيمان را، بهجاي حل مشكلات جامعهمان، صرف كارهايي ميكنيم كه اصلا به ما ارتباط ندارند!
درنهايت پيشنهاد ميشود مسئولان فكر و فرهنگ جامعه نكات و مسائل زير را جدي بگيرند:
1ـ تنظيم فلسفي سياست نظام بر اساس اصول و اهداف زيربنايي دين اسلام همانند توحيد، ربوبيت، اعتبار انسان و . . .
2ـ تعريف علمي و دقيق جايگاه نبوت، امامت و مديريت در اين نظام، در راستاي پايبندي به آن اصول و تحقق آن اهداف.
3ـ ساماندهي مسائل و موضوعات مختلف جامعه در يك مهندسي دقيق و در راستاي تحقق اهداف بنيادين نظام.
4ـ مهندسي فرهنگي جامعه يعني تعريف جايگاه و چگونگي عملكرد مسئولان ومديران و مردم و نيز تعريف آيينها و مراسم در اين نظام، با توجه به اصول و اهداف دين اسلام.
5ـ انتخاب مديران بر اساس آشنايي، پايبندي و توان اجرايي آنان در هندسه اين نظام.
6ـ ارزيابي عملكرد مديران و مردم بر اساس كارآيي رفتار آنان در تحقق اهداف نظام.
7- تلاش براي جبران كاستيها و اصلاح برنامهها و توسعه ذهن مردم و ايجاد تحول تكاملي در رفتار آنان.
اين بحث را با ذكر يك نمونه به پايان ميبرم:
نيمه شعبان از دو جهت براي ما مطرح است: يكي از آن جهت كه امكان دارد شب نيمه شعبان، شب قدر باشد. و ديگر اينكه نيمه شعبان ميلاد امام عصر(عج) است. بايد ما هر دو موضوع را در نظام اسلامي و در چارچوب مهندسي فرهنگي تعريف كرده باشيم، سپس آيينها و مراسم نيمه شعبان را بر اساس اهداف نظام تعريف كرده باشيم. مثلا بدانيم كه تعطيل كردن كشور به مناسبت ميلاد امام يا پيامبر(ص) در تحقق اهداف نظام و تكامل جامعه اسلامي چه نقشي دارد؟ اين نقش را ارزيابي كنيم تا بيهدف هزينه نكنيم.
و در مرحله بعدي نوبت ميرسد به آيينها و مراسم؛ ما چراغاني ميكنيم، شربت پخش ميكنيم و مجالس شعرخواني و مداحي بر پا ميداريم، اما آيا رابطه اين مراسم را با تحقق اين اهداف سنجيدهايم؟ بيترديد يكي از هدفهاي نظام، زمينهسازي در داخل و خارج كشور براي ظهور آن حضرت است، آيا به صورت جدي بررسي كردهايم كه اجراي اين آيينها و مراسم، ما را در رسيدن به اين اهداف ياري ميرسانند يا نه؟ و اگر كاستي در كار است، مسئول كيست و مسئوليت ما در برابر اين كاستيها چيست؟
و آيا تأثير عملكرد خودمان را در داخل و خارج سنجيدهايم؟ و آيا براي اصلاح عملكرد خودمان در جهت رسيدن به آن اهداف، لحظهاي مطالعه كردهايم و پيشنهادهاي كارشناسي شده داريم؟
ترديد ندارم كه هرگونه عملكردي اگر برتدبير عقلاني و حسابشده استوار نباشد، نه تنها سود نخواهد داشت بلكه زيانبار نيز خواهد بود.
با آرزوي روزي كه جهان با تنها دين عقلاني(اسلام) كه هدف آن جز حمايت از انسان و اعتبار او و ترقي و تكامل او نيست، چنانكه بايد و شايد آشنا شده و زمينه فراگير شدن اين دين و نظام الهي به دست مهدي موعود فراهم آيد.
والسلام
سيديحيي يثربي
1390/04/19