
قائم آل محمد (عج) در کلام عالم آل محمد(ع)
عصر شیعه ـ امام رضا(ع)، امام زمان را به عنوان مهار دین و نظام مسلمین و عامل اصلاح دنیای مردم و سبب عزّت و سربلندی اهل ایمان معرفی کرده و تأکید کرده اند که زمین همواره نیزمند حضور حجت الهی و امام خواهد بود.(1)
امام رضا(ع) با بیانی روشنگرانه در باره لزوم وجود امام در پاسخ «سلیمان الجعفری» یا «سلیمان بن جعفر الحمیری» که میپرسد:
آیا زمین از حجت خدا خالی میماند؟ میفرماید: اگر زمین [به اندازه] یک چشم برهم زدن از حجت خالی بماند، ساکنانش را در خود میبرد. (2)
تلاش امام رضا علیه السلام برای انتشار و آگاهی بخشی نسبت به فرهنگ انتظار و ویژگی های منتظرین به اشکال مختلفی انجام می شد. یکی از این وجوه تبیین موضوع انتظار فرج از جانب آن حضرت است. امام رضا(ع) موضوع فضیلت انتظار و فرج را در روایات مختلفی اشاره کرده است. در روایتی حسن بن جهم از ایشان درباره "فرج" می پرسد که امام (ع) می فرماید: آیا می دانی که انتظار فرج، جزئی از فرج است؟ گفتم: نمی دانم، مگر اینکه شما به من بیاموزید. فرمود: آری، انتظار فرج، جزئی از فرج است.( 3)
و در روایت دیگری ضمن ستایش انتظار فرج می فرمایند: چه نیکوست صبر و انتظار فرج! آیا سخن بنده صالح خدا(شعیب) را نشنیدی که فرمود: " و انتظار برید که من (هم) با شما منتظرم" و " پس منتظر باشید که من (هم) با شما از منتظرانم!" بر شما باد به صبر و بردباری چرا که گشایش، پس از ناامیدی فرا میرسد و به تحقیق، کسانی که پیش از شما بودند، از شما بردبارتر بودند.(4)
امام رضا علیه السلام در باره چرایی غیبت و حکمت مخفی بودن حضرت ولی عصر علیه السلام ، غربال شدن انسان های صالح و آزمایش مردم را به عنوان دلیل این مطلب ذکر کرده است. در همین زمینه صفوان بن یحیی از حضرت رضا علیه السلام نقل می کند که: « واللَّه لا یَکونُ ما تَمُدُّونَ إلَیهِ أعْیُنُکُمْ حَتّی تُمَحَّصوا وتُمَیَّزوا وحَتّی لایَبقی مِنْکُم إلّا الأنْدَرُ فالأنْدَرُ». (5)
به خدا قسم آنچه شما منتظر و چشم به راه آن هستید واقع نخواهد شد تا پاکسازی و جداسازی شوید و نماند از شما مگر هرچه کمتر و کمتر.
حضرت رضا در ادامه روایت به این آیه استشهاد می فرمایند : « أحَسِبَ النَّاسُ أن یُتْرَکُوا أن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ » ؛« آیا مردم گمان می کنند همین که گفتند ایمان آورده ایم به حال خود رها می شوند و امتحان نمی گردند؟».
امام رضا علیه السلام ضمن توصیف منتظران ظهور به شهید یا همراه قائم آل محمد، در باره ظهور حضرت قائم (عج) هم بیاناتی ارزشمند دارند. از جمله اینکه فرمودند : "پیش از ظهور امام زمان (ع) کشتارهای پیاپی وبیوقفه رخ خواهد داد".(6)
همچنین آن حضرت در پاسخ « ابی صلت هروی» که میپرسد: نشانههای قائم شما به هنگام ظهور چیست؟ میفرماید: علامته أن یکون شیخ السنّ، شاب المنظر، حتّی أنّ الناظر إلیه لیحسبه ابن أربعین سنة أو دونها و إنّ من علاماته أن لایهرم بمرور الأیّام واللیالی، حتّی یأیته أجله.؛ نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد، تا آنجا که وقتی کسی او را مشاهده میکند گمان میبرد که چهل سال یا کمتر سن دارد. به درستی که از نشانههای او این است که گذر شب و روز او را پیر و سالخورده نمیسازد تا زمانی که اجل او فرا رسد.
و در روایتی دیگر به توصیف جمال نورانی امام دوازدهم(عج) پرداخته، میفرماید: پدر و مادرم به فدای او که همنام جدّم، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است. بر او نوارهای نورانی است که از پرتو نور قدس روشنایی میگیرد.
امام رضا (ع) همچنین در باره آثار و پیامدهای ظهور مهدی (عج) در پاسخ به این پرسش که ای فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بیت کیست؟ میفرماید: چهارمین از فرزندان من، فرزند سرور کنیزان، کسی است که خداوند به واسطه وی زمین را از هر ستمی پاک و از هر ظلمی پیراسته میسازد و او کسی است که مردم در ولادتش شک میکنند و او کسی است که پیش از خروجش غیبت میکند و آنگاه که خروج کند زمین به نورش [نور پروردگارش] روشن گردد و در میان مردم میزان عدالت را برقرار کند و هیچکس به دیگری ستم نکند واو کسی است که زمین برای او درهم پیچیده میشود و سایهای برای او نباشد و او کسی است که از آسمان ندا کنندهای او را به نام ندا کند و به وی دعوت نماید به گونهای که همه اهل زمین آن ندا را بشنوند، میگوید: «آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است پس او را پیروی کنید که حق با او و در اوست» و این همان سخن خدای تعالی است که فرمود: « اگر بخواهیم از آسمان برایشان آیتی نازل میکنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند».(7)
پانوشتها:
1. اصول کافی،جلد 2،ص 300٫
2. ابو جعفر محمد بن الحسن بن فروّخ الصفّار القمی، بصائر الدرجات، ص489، ح8
3. شیخ طوسی، 1387 ش، صفحه 276
4. عطاردی، 1406 ق: ج 1، ص 217
5. غیبت نعمانی، باب 12، ح15
6. الغیبة، نعمانی، ص 271
7. محمدبن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، ، ج2، ص372، ح5.