
بررسی چند حدیث شبهه ناک درباره عدالت آفتاب عالمتاب
عصر شیعه : اشاره:
آیا مهدی موعود برای کشت و کشتار میآید؟
آیا کعبه مقصود تشنه خون است؟
آیا قبله جود دشمن هر موجود است؟
آیا حجت معبود مظهر خشونت است؟
آیا یوسف زهرا هدفی جز نسل کشی ندارد؟
و یا اینها تهمتهای ناروایی است که از سوی شیادان، قصه سرایان، دروغپردازان و بدعت گذاران، آگاهانه جعل و نقل شده، تا چهره جهانتاب خورشید عدالت را در هالهای از شبههها و پرسشهای ابهامآمیز قرار دهند؟
شماری از این روایات ـ یا به تعبیر صحیحتر، خرافات ـ در این نوشتار نقد و بررسی میگردد.
پیشینه بس دراز این کرشمه و ناز
ای پرچم نجات در آغوش؛ ای چشمهسار عاطفه را نوش؛ ای غایب ناگشته فراموش.
ای همه غمها را تو پایان؛ ای همه دردها را تو درمان؛ ای همه نابسامانیها را تو سامان.
ای هر کجا فساد، تو هادم؛ ای هر کجا نظام، تو ناظم؛ ای هر کجا قیام، تو قائم.
ای چشمه جوشان حیات! پهنه گیتی خشکید؛ گلبوتهها همه پژمردند، جز لاله خونرنگ دلباختگان.
شب تیره غیبت به درازا کشید؛ دریای سیاه زندگی طوفانی شد، پهندشت انسانیت به کویر سوزان مبدل گشت و من در این شب تار وحشتزا لحظههای حضور تو را شماره میکنم، ای زداینده غم و موعود امم.
این نهتنها منم که در این غار دهشتزا، دقایق انتظار تو را شماره میکنم؛ بلکه همه پیامبران الهی در انتظار ظهور واپسین حجت خدا ثانیه شماری کرده، در آتش هجر او سوخته، در فراق جانکاهش اشکها ریختهاند.
در تاریخ وصل و هجران و در دفتر عشق و حرمان، محبتی چنین دیرپا و محبوبی چنان گریزپا، چشمیندیده و گوشی نشنیده است. اینک یکهزار و یکصد و هفتاد سال تمام است که این جذبه و ناز و این راز و نیاز ادامه دارد.
سرودها و درودهای حضرت داود(ع) که برگهای زرین عهد عتیق را به خود اختصاص داده، همه وصف جذبه و شور عشق توست. در هر فصلی از زبور، از ظهور موفورالسّرور، آن محبوب قرون و دهور، پایان بخش شب دیجور و مطلع صبحامید و سرور، سخنها گفته و نغمهها نواخته است.
شادی آسمانیان، مسرت خاکیان، غرش دریاها، به وجد آمدن صحراها، ترنم درختان جنگل، آبادانیجهان، آسایش انسان و آرامش همگان، در جای جای این کتاب آسمانی به نمایش گذاشته شده است.۲
هر پیامبری از پیامبران پیشین روزهای طلایی و خواستنی پیشوای موعود را برای امت خود ترسیم و نوید بهروزی و گسترش عدل مهدوی را بازگو کردهاند.
اشعیای نبی که گسترش عدل و برچیده شدن ستم را به دست آن یگانه دوران خبر داده، ازرجعت مردگان سخن گفته و منتظران ظهور را ستوده است.۳
حضرت دانیال از حوادث آخر زمان به تفصیل سخن گفته، در پایان فرموده است:
((خوشا بهحال آنان که انتظار کشند)).۴
حضرت حیقوق نیز نوید ظهور داده، از طول غیبتش سخن گفته و به امت خود فرموده است:
((اگرچه تأخیر نماید، برایش منتظر باش، که البته خواهد آمد)).۵
حضرت عیسی(ع) در بیش از ۵۰ مورد از منجی عالم سخن گفته،۶ به انتظار سازنده فرمانداده و از غفلت و بیتوجهی بر حذر داشته است.۷
رسول گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت(ص) پس از مشاهده نور درخشان حجتقائم(عج)، چون ستارهای فروزان در شب معراج۸ به خیل منتظران پیوسته و با منطق وحی از این سوز و گدازپرده برداشته،۹ با یک دنیا شور و اشتیاق میفرماید:
((طوبی لمن لقیه، وطوبی لمن أحبه، وطوبی لمن قالبه)).۱۰
خوشا به حال کسی که او را دیدار نماید؛ خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد؛ خوشا به حالکسی که به امامت او معتقد باشد.
امیر بیان، پیشوای پرواپیشگان که بر فراز منبر کوفه با یک دنیا شوق و شعف از آن میر هدایت سخن گفته، میفرماید:
((برترین قله شرف، دریای بیکران فضیلت، شیر بیشه شجاعت، ویرانگر کاخهای ستم، جهادگر همیشه پیروز، قهرمان دشمن شکن و…)) و در پایان، آهی از اعماق دل بر کشیده، دست رویسینه نهاده میفرماید: ((هاه، شوقاً الی رؤیته؛ آه، چقدر مشتاق دیدار اویم)).۱۱
چون از یاران مهربان آن محبوب دلها سخن میگوید، میفرماید:
((ویا شوقاه الی رؤیتهم فی حال حضور دولتهم)).۱۲
((آه، چقدر مشتاقم که آنها را به هنگام ظهور دولتشان دیدارنمایم)).
سبط اکبر امام حسن مجتبی(ع) حکومت شکوهمند آن حضرت را تشریح نموده و در پایان میفرماید:
((فطوبی لمن ادرک أیامه وسمع کلامه)).۱۳
((خوشا به حال آنانکه روزگار همایونش را درک نموده به فرمانش گوش جان بسپارند)).
سالار شهیدان نیز در شب عاشورا به تفصیل از قیام جهانی آن مصلح آسمانی سخن میگوید.۱۴
سید ساجدان در مجلس یزید در آن خطبه تاریخی خود، از مهدی موعود(عج) یاد کرده، با یاد و نامش مباهات میکند.۱۵
باقر علوم اولین و آخرین خطاب به ام هانی میفرماید:
((فان أدرکت زمانه قرت عینک)).۱۶
((اگر آن روزگار میمون را درک کنی، دیدگانت روشن گردد)).
صادق آل محمد(ص) در شأن آن امام همام میفرماید:
((ولو أدرکته لخدمته أیام حیاتی)).۱۷
((اگر من زمان او را درک میکردم، همه عمر دامن خدمت به کمر میبستم)).
عالم اهلبیت، امام کاظم(ع)، به هنگام تشریح آن ایام مسعود به برادر ارجمندش علی بنجعفر میفرماید:
پسر جان! عقلهای شما از درک آن ناتوان و استعدادهای شما از دریافت آن عاجز است. اگر زنده بمانید، آن را در مییابید.۱۸
امام ثامن و ضامن چون نام نامی ((قائم آل محمد)) را میشنود، بر میخیزد، دست بر سرمیگذارد و برای تعجیل فرج آن بزرگوار دعا میکند.۱۹
جوادالائمه(ع) از قیام شکوهمند آن حضرت و برنامههای اصلاحیاش در مدینه منوره سخن گفته، با یاد آن، دل خود را تسکین میبخشد.۲۰
امام هادی(ع) در زندان سامرا به یاد یوسف زهرا اشک میریزد و از اختصاص روزهایجمعه به آن حضرت سخن میگوید.۲۱
امام حسن عسکری(ع) نیز فرزند دلبندش را چون قرص قمر در شب بدر، به شیفتگان و دلدادگان نشان داده، خطاب به احمدبن اسحاق فرمود:
((اگر نبود که تو در نزد خدا و اولیای خدا منزلتخاصی داری، فرزندم را به تو ارایه نمیدادم)).۲۲
جان جانان، کعبه خوبان، حجت یزدان، حضرت صاحب العصر والزمان(عج) نیز همچون پدران خود از طولغیبت در سوز و گداز است و به شیعیان شیفته و منتظران دلسوختهاش میفرماید:
((واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم)).۲۳
((برای تعجیل در امر فرج فراوان دعا کنید که فرج شما در آن است)).
این سوز و گداز برای طولانی شدن دوران غیبت را همه معصومان داشتند، که تنها به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
پیشوای پرواپیشگان بیش از دو قرن پیش از ولادت حضرت مهدی(ع) در قنوت نمازشان میفرمود:
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا وغیبه امامنا، ففرج ذلک اللهم بعدل تظهره وامام حق نعرفه.۲۴
بار خدایا ما به تو شکایت میکنیم رحلت پیامبرمان و غیبت اماممان را، خدایا گشایشی فراهم نما، با عدالتی کهظاهر سازی و پیشوای حقی که شناخت داریم.
شهید اول میگوید:
امام صادق(ع) به شیعیان فرموده بود این قنوت امیرمؤمنان(ع) را در قنوتهایخود بعد از کلمات فرج بخوانند.۲۵
امام باقر(ع) نیز همین مضمون را به زراره تعلیم فرموده بود که در روزهای جمعه در قنوت نمازش بخواند.۲۶
امام هشتم نیز دعایی به این مضمون به شیعیان خود آموزش داده بود که روزهای جمعه در قنوت نمازظهر بخوانند.۲۷
امام جواد۲۸، امام هادی۲۹ و امام عسکری۳۰ (علیهمالسلام) هر کدام در قنوت نماز خود برای تعجیل در امرفرج، سپری شدن شب دیجور غیبت و گسترش عدل در زمین، به دست آن امام موعود، دعا میکردند.
پیشوای ساجدان و زینت عابدان در صحرای عرفات در دعای مشهور روز عرفه عرضه میدارد:
واصلح لنا امامنا… اللهم املأ الارض به عدلاً وقسطاً… واجعلنی من خیار موالیه وشیعته… وارزقنیالشهاده بین یدیه.۳۱
خدایا امر امام ما را اصلاح فرما… خدایا زمین را به وسیله او پر از عدل و داد نما… خدایا مرا از دوستان و شیعیان برگزیدهاش قرار بده… و شهادت در محضر او را به من روزی بفرما.
اینها قطرهای از دریا، مشتی از خروار و اندکی از بسیار مواردی است که پیشوایان معصوم، به هنگام نیایش درقنوتها یا تعقیبات نمازها، از یوسف گمگشته سخن گفته، از دوران غیبتش شکوهها نموده، در فراقشندبهها سرداده، برای پریشانی شیعیان در عصر غیبت، سیلاب اشک بر چهرههای خود روان ساختهاند.
* * *
راز و رمز اینهمه سوز و گداز
معشوق و محبوبی که در دلها نفوذ میکند، معمولاً یک یا چند ویژگی دارد که در دل عاشقان وشیفتگانش، در پرتو آن نقاط کمال و قوت تأثیر میگذارد و آنها را به سوی خود میکشد.
کمال جویی به صورت فطری در نهاد بشر جای دارد. هر انسانی در هر عصر و زمانی و در هر شرایطی بهسوی کمال جذب میشود و عشق میورزد.
محبوب ما همه کمالات بشری را به خود اختصاص داده، مجمع همه کمالات عالم است. او تنها مصداقحقیقی ((آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری)) است.
اگر قهرمانان با توجه به نیروی جسمانی خدادادی، هزاران طرفدار و علاقهمند دارند، در زیر آسمان، هیچ انسانی به قدرت جسمانی او یافت نمیشود. امام رضا(ع) در این باره میفرماید:
از نظر نیروی جسمانی آنقدر قوی و نیرومند است که اگر دست مبارکش را به سوی بزرگترین درختروی زمین دراز کند، آن را از ریشه و بن برآورد و اگر در میان کوهها بانگ بزند، صخرههای آن فرو ریزد.۳۲
اگر یوسف کنعان از نظر جمال بینظیرش، زیباترین تابلوهای عهد کهن را به خود اختصاص داده، یوسف زهرا در میان دلبران بهشتی عنوان ((طاووس اهل الجنه))۳۳ را از آن خود ساخته است.
پیامبر اکرم(ص) در شأن او فرموده:
((وجهه کالکوکب الدرّی۳۴ ؛ چهرهاش چون ستاره سحر است)).
اگر پدران و مادران با مهر و محبت و شفقت خود گوی سبقت را از همگان ربودهاند، امام هشتممیفرماید:
((واشفق علیهم من ابائهم وامهاتهم)).۳۵
((مهدی موعود از پدران و مادران بر امت خود مهربانتر میباشد)).
اگر پدر و مادر همواره نگران سلامتی اولاد و دلسوز و مراقب فرزندان هست، این پدر بینظیر امت درتوقیع خود به شیخ مفید میفرماید:
((انّا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم)).۳۶
((ما هرگز در رعایت و مراقبت شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نمیبریم)).
اگر پدر و مادر تلاش میکنند که فرزندان خود را در برابر حوادثی که سلامتی آنها را تهدید میکند حفظ کنند، آن پدر بیهمتای انسانها همواره بلاگردان امت بوده، میفرماید:
((بی یدفع الله البلاء عن اهلی وشیعتی)).۳۷
((خداوند به وسیله من بلاها را از شیعیان و خاندانم دفع میکند)).
نه تنها شیعیان، نه فقط آدمیان، بلکه وجود زمین و آسمان، گردش خورشید و ماه، بقای نظام هستی، همه و همه طفیل آن یگانه دورانها، محبوب دلها و موعود ملتها میباشد؛ چنانکه در احادیث فراوان به صراحتآمده:
((اگر یک لحظه حجت خدا در روی زمین نباشد، زمین ساکنان خود را در کام خود فرو میبرد)).۳۸
نقش امام زمان در جهان هستی، همان نقش خورشید در منظومه شمسی میباشد؛ به گونهای که بقایمنظومه به وجود خورشید و به تعادل جاذبه و دافعه بین خورشید و کرات منظومه بستگی دارد. اگر یکلحظه جاذبه خورشید قطع شود، کرات منظومه در فضای لایتناهی پرت و پخش میشوند؛ اگر یک لحظه خورشید جهانافروز آفرینش در روی زمین نباشد، نشانی از زمین و زمان باقی نمیماند؛ لذا در احادیث فراوان، وجود امام در عصر غیبت به خورشید پنهان در پشت ابر تشبیه شده است.۳۹ این تشبیه بسیارلطیف و پرمعنایی است که نگارنده در برخی از آثار خود آن را بیان کرده است.۴۰
او با این همه ویژگی یکی از امامان نور است که امام هشتم در شأن آنها فرموده:
امام، ماه تابان، مشعل فروزان، نور درخشان، ستاره هدایتگر در شبهای دیجور در گوشه و کنار دریاها وخشکیهاست… .
امام، یگانه روزگار، بینظیر دوران، که هرگز به گرد راهش نرسد، هیچ دانشمندی با او برابری نکند، هیچچیزی نظیر، مثل و جایگزین او نشود، میباشد.۴۱
دیگر ویژگیهایش را امیر بیان مولای متقیان چنین میستاید:
او قله شرف عرب، اقیانوس بیکران کرامت بشر، عزیز اهل خود و برگزیده تبار خویش میباشد که اگر رگبار مرگ فرو ریزد نمیهراسد. اگر پیروانش در محاصره افتد، احساس زبونی نمیکند. از پیکار با سلحشوران عقب گرد نمیکند؛ سلحشور همیشه پیروز و شیر ژیانی است که دشمن را از ریشه و بن برمیکند؛ شمشیر برندهای از شمشیرهای خداوندی است. دست بخشنده خدا در زمین است. بلندترینقلههای جهان در برابر بزرگواری اش پست نماید. کوههای بلند و بالا در برابر جود و کرمش سست نماید. دژی محکم و پناهگاهی مستحکم است. دانش او از همه گستردهتر و کرامتش از همه افراشتهتر است….۴۲
* * *
بنیانگذار جهانی آباد و آزاد
او گذشته از این همه فضایل و مناقب، دست نیرومند خداوند منّان است که روزی از آستین غیبت بیرونآمده، کاخهای ستمگران را بر سرشان فرو ریزد، تیرگیهای جهل، ظلم، ستم، فقر، تبعیض، تحقیر، نابسامانیها و ناهنجاریها را بزداید، جهانی آباد و آزاد براساس عدل و داد در سرتاسر گیتی بنیاد نهد، حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی، با محوریت ((عدل)) و ((قسط)) تأسیس نموده، آرزوی همه پیامبران و مصلحان را برآورده، حاکمیت الله را تحقق بخشیده، اراده تعالی را از جعل خلیفه بر روی زمینعینیت میبخشد.
در ۱۴۸ حدیث از پیشوایان معصوم این مضمون آمده است که:
((یملأ الارض قسطاً و عدلا، کما ملئت ظلماً و جوراً)).۴۳
((جهان را پر از عدل و داد کند، آن چنانکه پر از ظلم و ستم شده است)).
به چند نمونه از این احادیث اشاره میکنیم:
۱٫ ابوسعید خدری از رسول اکرم(ص) روایت میکند که فرمود:
((تأوی الیه امته کما تأوی النحله یعسوبها، یملا… لا یوقظ نائماً ولا یهریق دماً)).۴۴
امتش به سوی او پناه میبرند، چنانکه زنبوران عسل به ملکه خود پناهنده میشوند. زمین را پر از عدل و داد کند؛ آنگونه که پر از جور و ستم شده، خفتهای را بیدار نکند و خونی را نریزد.
۲٫ اصبغ بن نباته در ضمن حدیثی از مولای متقیان نقل میکند که فرمود:
الحادی عشر من ولدی، هو المهدی یملأها عدلا کما ملئت جوراً وظلماً، تکون له حیره وغیبه، یضل فیهااقوام ویهتدی فیها آخرون.۴۵
او یازدهمین فرزند منست، او همان مهدی است که جهان را پر از عدل کند؛ آنگونه که پر از جور و ستم شده است. برای او دوران حیرت و غیبتی خواهد بود، که گروههایی در آن گم گشته و گروههای دیگری در آن هدایت خواهند یافت.
۳٫ پیامبر رحمت در لحظات واپسین خود، برای تسلی خاطر حضرت فاطمه(س) به تفصیل از حضرت مهدی(ع) سخن گفته، از گشودن قلعههای ضلالت و دلهای بسته، از احیای دین و پرکردن زمین با عدل و داد خبر داده، در پایان فرمود: ((المهدی من ولدک؛ دخترم این مهدی از تبار توست)).۴۶
۴٫ از سالار شهیدان پرسیدند: آیا شما صاحب این امر هستید؟ فرمود:
نه، صاحب الامری که جهان را پراز عدل و داد کند، آنگونه که پر از جور و ستم شده باشد، در دوران فترت امامان میآید؛ چنانکه پیامبراکرم(ص) در دوران فترت پیامبران مبعوث گردید.۴۷
۵٫ امام باقر(ع) از سالار شهیدان نقل میکند که در تفسیر آیه شریفه (والنهار اذا جلیها(۴۸ فرمود:
((او قائم آل محمد(ص) است که زمین را پر از عدل و داد نماید)).۴۹
۶٫ امام ششم در ضمن حدیثی فرمود:
او پایان بخش امامان، قائم به حق، بقیهالله در زمین، صاحبزمان و خلیفه رحمان است که اگر به مقدار درنگ حضرت نوح در میان امتش، در غیبت باقی بماند، از دنیا بیرون نرود جز اینکه ظاهر شده، جهان را پر از عدل و داد نماید، چنانکه از جور و ستم پر شده باشد.۵۰
۷٫ امام حسن عسکری(ع) به احمدبن اسحاق فرمود:
سپاس خدایی را که مرا از دنیا بیرون نبرد، تا امام بعد از خود را دیدم. او شبیهترین مردمان است به رسول خدا، در خلقت و سیرت. خداوند او را در عالمغیبت نگه میدارد، سپس ظاهر میسازد تا جهان را پر از عدل و داد کند؛ چنانکه از ظلم و ستم پر شده باشد.۵۱
* * *
گستره عدل مهدوی(عج)
عدالت ریشه در فطرت انسان دارد. هر انسانی به طور فطری تشنه عدالت است. این تشنگی و شیفتگیاز اعماق وجود او نشأت میگیرد.
عدالت قانونی است فراگیر که همه ابعاد زندگی اجتماعی را در بر میگیرد و نظام هستی بر محور آن میچرخد.
اگر در جامعهای حق هر صاحب حقی به او برسد، عدالت اجتماعی در میان آنها رعایت شده است.
عدالت اجتماعی مفهوم بسیار گستردهای دارد که همه ابعاد روحی، جسمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و… را در بر میگیرد.
همانگونه که فرشتگان به هنگام خلقت انسان بر روی زمین پیشبینی کردند و گفتند:
(اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء(۵۲؛ (( آیا بر روی زمین کسانی را قرار میدهی که در آن فساد میکنند و خونمیریزند؟))
از همان آغاز، فساد حاکم شد؛ جور و ستم آغاز گردید، پسر آدم، قابیل برادرش، هابیل، را به قتل رسانید و تا کنون این فساد و تباهی سرتاسر گیتی را فرا گرفته است. اگر در زمان خاصی در مکان معینی (چون عهد رسالت و ایام خلافت مولای متقیان) عدالت حاکم بوده، از نظر زمان و مکان آنقدر محدود بوده که در برابر جور و ستم حاکم بر کره خاکی در طول قرون و اعصار بسیار ناچیز است.
بنابراین به جرأت میتوان گفت هدف نهایی از بعثت پیامبران هنوز جامه عمل پوشانده نشده است.
قرآن کریم هدف از ارسال رسل و انزال کتب را (لیقوم الناس بالقسط(۵۳ بیان فرموده.
بر این اساس، هدف از بعثت پیامبران هنگامی تحقق مییابد که شالوده زندگی مردمان بر اساس ((عدل)) و((قسط)) استوار شود.
این معنی جز در حکومت عدل حضرت بقیهالله ـ ارواحنافداه ـ اتفاق نیفتاده و اتفاق نخواهد افتاد.
شاخصههای عدل مهدوی(عج)
شاخصههایی که در کلمات پیشوایان معصوم درباره حکومت عدل حضرت مهدی(عج) بیان شده، بسیار فراوان است. به شماری از آنها فقط اشاره میکنیم:
۱) امام حسن مجتبی(ع) در ضمن یک حدیث بسیار طولانی میفرماید:
((تصطلح فی ملکه السباع)).۵۴
((در سلطنت و دوران فرمان روایی او درندگان با یکدیگر آشتی میکنند)).
علاوه بر روایات فراوان که این معنی را بیان کردهاند، در بسیاری از کتب آسمانی نیز بر آن تصریح شده که تنها به یک مورد از آنها اشاره میکنیم:
مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد؛ برای مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد؛ گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله پرواری و شیر با هم، و طفل کوچک آنها را خواهد راند… در تمام کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد. ۵۵
۲٫ در کلمات قدسی آمده است:
در آن زمان، امنیت و آسایش را در روی زمین حکمفرما میکنم؛ چیزی بهچیزی صدمه نمیزند؛ چیزی از چیزی نمیترسد؛ حشرات و حیوانات به مردمان و یکدیگر آسیبنمیرسانند.۵۶
۳٫ امام هشتم در فرازی از یک حدیث بسیار زیبا میفرماید:
((ووضع میزان العدل بین الناس، فلا یظلم احد احداً)).۵۷
۴٫ رسول اکرم(ص) در ضمن یک حدیث بسیار طولانی میفرماید:
هنگامی که حضرت آدم(ع) نور مقدس منجی بشریت را مشاهده کرد، خطاب شد: ((با این بنده سعادتمند خود، بندها و زنجیرها را از بندگانم میگشایم و زمین را پر از مهر و محبت و رأفت و رحمت مینمایم، آنگونه که پیش از او پر از جور و شقاوت و سنگدلی شده بود.۵۸
۵٫ نبی مکرم(ص) در بیانی کوتاه، امنیت و آرامش را اینگونه ترسیم میکند:
زنی بر هودجی نشسته، از حجاز تا عراق در کمال آسایش طی طریق میکند و از چیزی نمیهراسد.۵۹
۶٫ شاگرد برجسته مکتب ولایت، ابن عباس میگوید:
((لا ینتطح فیه عزان جماء و ذات قرن)).۶۰
((در عهد او دو بز شاخ دار و بیشاخ به یکدیگر شاخ نمیزنند)).
۷٫ امام باقر(ع) این واقعیت را در یک بیان جالب و جامع چنین ترسیم میکند:
((حتی لایری اثر من الظلم)).۶۱
((تا جایی که دیگر نشانی از ظلم دیده نشود)).
۸٫ امام صادق(ع) گستره عدل مهدوی را در یک جمله چنین خلاصه میکند:
((اما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم، کما یدخل الحر والقر)).۶۲
به خدا سوگند عدالت او در داخل خانههایشان به آنها میرسد، همانگونه که سرما و گرما به داخل خانههایشان نفوذ میکند.
۹) پیشوای پروا پیشگان میفرماید:
آنگاه حضرت مهدی(ع) فرماندههانش را به همه شهرها میفرستد و فرمان میدهد که عدالت را در میان مردم برقرار کنند. گرگ و گوسفند در کنار یکدیگر میچرخد، کودکان با مارها و عقربها بازی میکنند وآسیبی به آنها نمیرسد.۶۳
۱۰) منطق وحی در این رابطه میفرماید:
(اعلموا أن الله یحیی الارض بعد موتها(.۶۴
((بدانید که خداوند زمین را زنده میکند پس از مرگ آن)).
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه میفرماید:
((ای یحییها الله بعدل القائم عند ظهوره، بعد موتها بجور ائمه الضلال)).۶۵
خداوند آن را با عدل حضرت قائم(عج) زنده میکند به هنگام ظهورش، پس از آنکه با جور و ستم زمامداران گمراه، مرده باشد.
ابن عباس نیز در همین رابطه گوید:
خداوند زمین را پس از مردن آن، به وسیله ستم کشورداران، بهوسیله قائم آل محمد(عج) زنده میکند.۶۶
اینها قطره ای از دریا و اندکی از بسیار روایات وارد شده از امامان نور درباره گستره عدل تنها بازمانده ازحجج الهی و تنها ذخیره پروردگار برای گسترش عدل و داد بر فراز پهندشت جهان بود.۶۷
* * *
تهاجم فراوان بر دادگستر جهان
اگرچه روایات فراوانی که از پیشوایان معصوم، درباره دادگستر جهان حضرت صاحب زمان(عج)، با اسناد معتبر و قابل استناد رسیده، روایات مجعول و موهومی هم از سوی افراد مجهول و یا غیر موثّق جعلشده و با روایات مهدویت خلط شده که شخصیت بینظیر آن امام رئوف را زیر سؤال برده و از سیمای نورانی و ملکوتی آن امام همام، چهرهای خشن، خونریز و سنگدل ترسیم نموده است. ما در این نوشتار در پی آنیم که شماری از این احادیث ضعیف و یا مجعول را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
نگارنده سطور با بررسی اجمالی به این نتیجه رسیده است که این احادیث بر سه دستهاند:
الف) احادیثی که افراد کذاب، حقهباز، دروغپرداز و طردشده از جامعه تشیع جعل و منتشر کرده اند؛
ب) احادیثی که افراد مجهول و ناشناخته انتشار داده اند؛
پ) احادیثی که از افراد وابسته به یکی از مذاهب باطل نقل شده است.
و اینک برای هر یک از سه گروه، یک نمونه به عنوان مثال آورده میشود:
۱٫ محمد بن علی کوفی
یکی از افراد بارز دسته اول، ابوجعفر محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی، قرشی، صیرفی، کوفی و ملقب به ((ابوسمینه)) میباشد که در سند روایات با عناوین ((محمدبن علی کوفی))، ((محمدبن علی صیرفی)) و یا ((ابوسمینه))آمده است. اینک دیدگاه علمای رجال:
یک ـ پیشوای رجالیون مرحوم نجاشی در حق او مینویسد:
بسیار ضعیف و فاسد العقیده است. در هیچ چیز به او اعتماد نمیشود. پس از آنکه در کوفه بهدروغپردازی شناخته شد، وارد قم گردید، مدتی بر احمدبن محمدبن عیسی (اشعری) وارد بود، سپس بهغالی بودن مشهور شد، مورد آزار قرار گرفت. احمدبن محمدبن عیسی او را از قم بیرون کرد و برای آن داستانی است.۶۸
دوـ شیخ الطائفه، مرحوم شیخ طوسی در فهرست خود از او یاد کرده، طریق خودش را به او بیان نموده، سپس میفرماید:
جز اینکه او خلط میکرد، غالی بود، تدلیس میکرد و در مواردی متفرد بود، مطالبی نقل میکرد که بهجز او از طریق دیگری معهود نیست.۶۹
سه ـ کشی نیز فرموده: ((او رمی به غلو شده بود)).۷۰
چهارـ ابن غضائری از او به عنوان ((کذاب و غالی)) یاد کرده، اضافه میکند:
وارد قم شد، در آنجا وضعشآفتابی شد. احمدبن محمدبن عیسی اشعری او را از قم بیرون کرد. مشهور به غلو بود، به او توجه نمیشود و احادیثش نوشته نمیشود.۷۱
پنج ـ ابن داود در بخش دوم کتابش (ضعفا) از او یاد کرده، عین عبارت نجاشی را آورده است.۷۲
شش ـ علامه حلی۷۳، تفرشی۷۴ و ابو علی حائری نیز عین تعبیر نجاشی را آوردهاند.۷۵
هفت ـ شیخ طوسی از علی بن حمدبن قتیبه نیشابوری نقل کرده که فضل بن شاذان۷۶ میگفت:
نزدیک شده که در قنوت نماز بر ابوسمینه، محمدبن علی صیرفی لعنت و نفرین کنم.۷۷
سپس اضافه میکند: فضل بن شاذان در برخی از آثار خود فرموده است که دروغگویان مشهور عبارتند از:
۱٫ ابوالخطاب??؛
۲٫ یونسبنظبیان؛
۳٫ یزید صائغ؛
۴٫ محمدبنسنان؛
۵٫ ابوسمینه، کهمشهورترینآنهاست.۷۸
هشتـ علامهمجلسیکهدر مواردیاز ابوسمینه روایتنقلکرده، در رجالخود بهصراحتبهضعیفبودناوداوریکردهاست.۷۹
نهـ مرحومکلباسیدر مقامتشریحجلالتقدر ابوجعفر، احمدبنمحمدبنعیسیاشعریمینویسد:
((همو بود کهابوسمینه، محمدبنعلیغالیفاسد العقیدهرا از قمبیرونکرد)).۸۰
دهـ مرحومآیهاللهخویی(قدسسره) پساز نقلعینعباراتنجاشی، کشیو شیخطوسی، نکاتیرا متذکر میشود؛ از جملهاینکه:
در ضعیفبودنمحمد بن علیملقببه((ابوسمینه)) جایتردید نیست، جز اینکهشخصیبهنام((محمدبنعلیقرشی)) در اسناد کاملالزیاراتآمدهبا توجهبهاینکهابنقولویهملتزمشدهکهدر اینکتاباز افراد غیرموثقروایتنکند،۸۲ هرگز نمیتوانادعا کرد کهاو همان((ابوسمینه)) باشد. آنگاهشواهدی آوردهکهاو غیر از ابوسمینهدروغپرداز میباشد.۸۳
پساز نقلدیدگاهبزرگانعلمرجالو روشنشدنوضعمحمدبنعلیکوفی، یادآور میشویمکهنقد و بررسیمنقولاتاو فرصتبیشتریمیطلبد. ما در اینجا صرفاً?? بهبرخیاز منقولاتاو در کتاب((غیبتنعمانی)) میپردازیم:
در کتابنعمانی، محمدبنعلیکوفی، در سند ۲۸ حدیث واقعشده، که۲۲ مورد آنرا ممکناستتوجیهکرد و با کمک گرفتن از دیگر احادیث ضعفسند آنها را نادیدهگرفت، ولی۶ مورد آناحتیاجبه نقد و بررسیدارد:
یک. محمدبنعلیکوفیبا سلسلهاسنادشاز زرارهنقلمیکند کهاز امامباقر(ع) پرسیدم: آیا قائم(عج) از سیرهپیامبر(ص)پیرویمیکند؟ فرمود: نه،هرگز با سیرهآنحضرترفتار نمیکند. گفتم: چرا جانمبهفدایت؟ فرمود:
انرسولاللهسار فیامتهبالمن، کانیتألفالناس، والقائمیسیر بالقتل، بذلک امر فیالکتابالذیمعه،انیسیر بالقتلولا یستتیباحداً، ویللمنناواه.
رسولخدا در میانامتبا من(منتنهادنبر اسیرانو آزاد کردنآنان) رفتار نمود، تا در میانمردمالفتایجادکند، ولیقائم(عج) با کشتار رفتار میکند. در نامهایکهدر دستاوست، بهاو امر شدهکهکشتار را پیشهسازد و توبه احدیرا نپذیرد. وایبر کسیکهبا او بهدشمنیبرخیزد.۸۴
اینحدیثگذشتهاز ضعفسند و دروغگو بودنراویآن، ناهنجاریهایدیگریدارد، کهاز آنجملهاست:
۱٫ اینحدیثمعارضاستبا روایاتفراوانیکهمیگوید: حضرتقائم(عج) دقیقاً همانند سیرهرسولاکرم(ص) رفتار میکند:
ـ امامباقر(ع) میفرماید: ((او همانند سیرهپیامبر رفتار میکند.))۸۵
ـ امامصادق(ع) میفرماید: ((آنچهرسولخدا انجامداد، او نیز انجاممیدهد)).۸۶
ـ امامباقر(ع) میفرماید: شیوههایپیشینیانرا از بینمیبرد، چنانکهرسولخدا(ص) شیوههایجاهلیترا از بینبرد.۸۷
ـ امامصادق(ع) میفرماید: اما پیرویاو از سنتپیامبر(ص): از شیوههدایتیاو هدایتگشته، براساسسیره او رفتارمیکند.۸۸
ـ حضرتبقیهاللهبههنگامظهور، بر فراز منبر نشسته، با مردمپیمانمیبندد کههمانند سیرهپیامبر با آنها رفتار کند و همانند عملپیامبر(ص) عملکند.۸۹
ـ پیامبر اکرم(ص) میفرماید: ((در میانآنها با سنتپیامبرشانرفتار میکند)).۹۰
ـ رسولاکرم(ص) میفرماید: ((صورتشهمانند صورتمنو سیرتشهمانند سیرتمن است.))۹۱
ـ پیامبر اکرم(ص) میفرماید: او مردیاز تبار من است، براساسسنّتمنپیکار میکند، چنانکهمنبراساسوحیپیکارنمودم.۹۲
ـ پیامبر رحمتمیفرماید: ((او قدمجایپایمنمیگذارد و هرگز از آنخطا نمیکند.))۹۳
ـ امامزمان(عج) در میانرکنو مقامفرماید: ((هر کسبا سنّترسولخدا با منمحاجهکند، مناز هرکسیبرایسنّتآنحضرتشایستهتر هستم)).۹۴
۲٫ اینحدیثمعارضاستبا احادیثفراوانیکهمیگوید: او شبیهترینمردمانبهرسولخداست:
ـ رسولاکرم(ص) میفرماید: مهدی(عج) از فرزندانمن، همناممن، همکنیهمن است، او در خلقتو سیرتشبیهترین مردماناستبهمن.۹۵
اینتعبیر در چندینحدیثاز رسولخدا روایتشدهاست.۹۶
ـ امامعسکری(ع) میفرماید: او شبیهترینمردم استبهرسولخدا، در سیرتو صورت.۹۷
ـ پیامبر اکرمدر مورد نهمینفرزند امامحسین(ع) میفرماید: او قائماهل بیتو مهدیامتمنمیباشد. او درشکلو شمایل و در رفتار و گفتار شبیهترینمردماناستبهمن.۹۸
۳٫ اینحدیثمعارضاستبا احادیثیکهمیگوید: او از سیرهامیرمؤمنان(ع) پیرویمیکند:
ـ امامصادق(ع) میفرماید: چونقائمما قیامکند، جامهعلی(ع) را میپوشد و سیرهاو را میپوید.۹۹
ـ امامصادق(ع) میفرماید: هنگامیکهاینامر بهدستما برسد، همانزندگیپیامبر(ص) و سیرهامیرالمؤمنین(ع)شیوهما خواهد بود.۱۰۰
ـ امیر بیان، خود در اینرابطهمیفرماید: او راهو روشعدالتدر حکومترا بهشما نشانمیدهد واحکاممردهقرآنو سنترا احیا میکند.۱۰۱
۴٫ اینحدیثبا آیاتقرآنکریمهمخوانیندارد. قرآنکریمرسولاکرم(ص) را برایهمگان((اسوه)) والگو معرفیکرده، رأفتو رحمتو نرمشاو را مهمترینوسیلهجذبمردمبیانفرمودهاست.بسیار طبیعیاستکهخلیفهو جانشیناو نیز باید از همینطریقتألیفقلوبنموده، با نرمشو محبت، دلها را بهسویخود جذبنماید.
۵٫ اینحدیثمعارضاستبا احادیثیکهخلقآنحضرترا همانند خلقرسولاکرم(ص) بیانکردهو ما چند نمونهاز آنها را در بالا یاد آور شدیم.
دوـ محمد بنعلیکوفیبا اسناد خود از امامصادق(ع) روایتمیکند کهعلی(ع) فرمود:
کانلیاناقتلالمولیواجهز علیالجریح، ولکنیترکتذلکللعاقبهمناصحابیانجرحوا لمیقتلوا، والقائملهانیقتلالمولیویجهز علیالجریح.۱۰۴
منحقداشتمکهفراریها را بکشمو زخمیها را از پایدرآورم؛ ولی برایمصلحتاصحابماینکار را انجامندادمتا اگر زخمیشدند کشتهنشوند. ولیبرایقائم(ع) رواستکهفراریرا بکشد و زخمیرا از پایدر آورد.
اینحدیثنیز علاوهبر ضعفسند، از چند جهتمورد تأملاست:
۱٫ اینحدیثمعارضاستبا حدیثامامصادق(ع) کهمیفرماید:
منادیآنحضرتبههنگامنبرد با سپاهسفیانیندا سر میدهد کههرگز فراریرا دنبالنکنید و مجروحیرا از پایدر نیاورید. پسدر مورد آنان بهسیرهامیرمؤمناندر روز بصرهرفتار میکند.۱۰۵
۲٫ اینحدیثبر خلافسیرهپیامبر اکرم(ص) و مولایمتقیان(ع) در جنگها میباشد:
ـ ابنابیالحدید گوید: هنگامیکهصفها آراستهشد، امیرمؤمنانخطبهایایراد کرد و در ضمنآنفرمود:
شما هرگز بهجنگمبادرتنکنید… در میدانجنگهرگز زخمیرا از پایدر نیاورید و اگر آنها راشکستدادید، هرگز فراریرا دنبالنکنید.۱۰۶
ـ امیر مؤمناندر جنگصفینهمانسیرهپیامبر اکرمدر فتحمکهرا دنبالکرد و فرمانداد:
کودکانرا اسیر نگیرید، مجروحانرا نکشید و فراریها را دنبالنکنید.۱۰۷
ـ نصربنمزاحمگوید: در جنگصفینامیرمؤمنان(ع) فرمانداد:
هر اسیریکهاز اهلشامگرفتهاند آزادکنند، مگر این کهکسیرا کشتهباشد و سیرهآنحضرتاینبود کهزخمیرا نمیکشتو فراریرا دنبالنمیکرد.۱۰۸
ـ امیرمؤمنان(ع) پیشاز آغاز جنگصفینبهاصحابخود فرمود:
شما آغازگر جنگنباشید، اگر خدا خواستکهپیروز شوید، کسیرا کهپشتکردهنکشید، متعرضافراد بیدفاعنشوید، مجروحیرا از پایدر نیاورید، بههیچزنیآزار نرسانید، اگرچهبهشما دشنامدهند و امیرانشما را ناسزا گویند.۱۰۹
۳٫ اینحدیثبر خلافسیرهرأفتو رحمتو شفقتیاستکهدر کلماتمعصومیندر مورد آن حضرتآمدهاست، کهبرخیاز آنها را در نقد حدیثبعدیخواهیم آورد.
سه ـ محمد بنعلیکوفیبا اسناد خود از امامباقر(ع) روایتکردهکهفرمود:
اگر مردممیدانستند کهحضرتقائم(عج) بههنگامخروجچهرفتاریدارد، بیشتر مردمدوستداشتند کههرگز آنروز را نمیدیدند، بهجهتکشتاریکهانجاممیدهد. او از قریشآغاز میکند، فقط شمشیر مبادلهمیکند، تا جاییکهبسیاریاز مردمگویند: او از آلمحمد نیست؛ اگر از آلمحمد(ص) بود، رحمیبر دلداشت! .۱۱۰
اینحدیثنیز علاوهبر ضعفسند، نقاط ضعففراوانیدارد کهاز آنجملهاست:
۱٫ معارضاستبا احادیثیکه از رأفتو رحمتو شفقتآنحضرتسخن میگویند:
ـ در لوحیکهاز سویحضرتاحدیتبهحضرتختمیمرتبتنازلشدهو بهلوححضرتزهرا شهرتیافته، از حضرتبقیهالله((رحمهللعالمین)) تعبیر شدهاست.۱۱۱
ـ در زیارتآلیاسینکهاز ناحیهمقدسهصادر شده، از آنحضرت((الرحمه الواسعه)) تعبیر شدهاست.۱۱۲
ـ براساسنقلامامصادق(ع)، حضرتبقیهالله ـارواحنافداه ـ از رحمتواسعهپروردگار سخنرانده، سپسمیفرماید: ((وانا تلکالرحمه؛ آنرحمتگستردهحضرتاحدیتمنهستم)).۱۱۳
۲٫ با متنپیامآنحضرتمعارضاستکهروز ۲۵ ذیحجهالحرام، در میان رکنو مقام، توسط نفس زکیهقرائتمیشود. آغاز اینپیامچنیناست:
ایها الناس، منفرستادهفلانیهستم، او بهشما میفرماید: ما اهل بیترحمتهستیم، ما معدنرسالتوخلافتهستیم… .۱۱۴
۳٫ اینحدیثمعارضاستبا دهها حدیثصحیحو معتبریکهاز خشنودیاهلزمینو آسمانازحکومتحقهحضرتولیعصرـ ارواحنافداهـ خبر میدهند:
ـ رسولاکرم(ص) میفرماید:
((اهلزمینو آسمان، حتیپرندگانهوا از خلافتاو خشنود میشوند)).۱۱۵
ـ امیرمؤمنان(ع) برفراز منبر کوفهعصر ظهور را ترسیمکرده، در پایانمیفرماید:
هیچمؤمنیدر قبرشنمیماند، جز اینکهاز ظهور آن حضرت شادمانمیشود. آنها در قبرهایخود بهدیدار یکدیگر میروند و قیامقائم(عج) را بهیکدیگر بشارتمیدهند.۱۱۶
ـ پیامبر رحمتمیفرماید:
((زندگیدر زماناو گوارا میشود)).۱۱۷
ـ حضرترسول(ص) میفرماید:
بههنگامظهور قائم(ع) منادیاز آسمانفریاد بر میآورد: ایهاالناس، دیگر دورانستمکارانسپریشد، اینکبهترینفرد از امتمحمد(ص) زمامامور را بهدستگرفت.۱۱۸
ـ امامصادق(ع) فرمود:
((بههنگامقیامقائم(ع) مؤمنانبهنصرتپروردگار شادمانشوند)).۱۱۹
ـ پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
در عهد او، زندگانمردههایخود را آرزو میکنند کهایکاشزندهبودند و اینروزهایمبارکرا میدیدند.۱۲۰
۴٫ اینحدیثمعارضاستبا احادیثیکهآنحضرترا از پدر و مادر شفیقتر و مهربانتر معرفیکردهاند.۱۲۱
ـ امیر بلاغتدر وصفآنحضرتمیفرماید:
از نظر پناهدادناز همهوسیعتر، از نظر دانشاز همه برتر و از نظر دلرحمبودناز همهبیشتر.۱۲۲
۵٫ اینحدیثمعارضاستبا احادیثیکهاو را تنها ملجأ و پناهمعرفیمیکنند.
ـ پیامبر رحمتمیفرماید:
(( امتمنبهسویاو پناهمیبرند، آنگونهکهمرغانبهآشیانههایخود)).۱۲۳
ـ پیامبر اکرم(ص) در مقامتشریحنبرد سفیانیدر دمشقمیفرماید:
خداوند بهجبرئیلفرمانمیدهد کهاز فراز مسجد دمشقبانگبرآورد که: ایامتمحمد(ص)، پناهو پناهگاهشما آمد. او فرجو گشایششما، حضرتمهدی(ع) استکهاز مکهخروجمیکند. پساو را اجابتکنید.۱۲۴
چهارـ محمدبنعلیکوفیبا اسنادشاز امامباقر(ع) روایتکردهکهفرمود:
حضرتقائم(ع) با فرمانیجدید، کتابیجدید و داوریجدید قیاممیکند، پذیرفتنشبر عرببسیار سختاست. او کاریجز شمشیر ندارد، توبهاحدیرا نمیپذیرد، از نکوهشنکوهشکنندهایپروا ندارد.۱۲۵
اینحدیثنیز علاوهبر ضعفسند، مشکلاتدیگریدر بردارد:
۱٫ تعبیر کتابیجدید قابلتوجیهاستو توجیهسادهاشایناستکهحقایقتابناکقرآنکریمو تعالیمحیاتبخشپیشوایانمعصوم، در طولاعصار و قرونتوسط اولیایامور دستخوشتغییر و تفسیر نادرستمیشود؛ بهگونهای کهچونمهدیموعود(عج) قرآنمجید را با تفسیر صحیحعرضهمیکند، مردمتصور میکنند کهکتابیتازهو شیوهایتازهآوردهاست. ولیما نمیدانیمکهآیا منظور از داوریجدید چیست؟
اگر منظور ایناستکهبههنگامداوریمطالبهشاهد و بینهنمیکند و بهاصطلاحقضاوتداوودیمیکند، چنانکهدر برخیاز احادیثآمده،۱۲۶ اینمعنیبرایما ثابتنشدهاست، زیرا:
نخست: آنچهاز روایاتاستفادهمیشود، ایناستکهحضرتداوود(ع) فقط یکبار از آن قضاوتخاص استفاده کرده،
ـ امامصادق(ع) میفرماید: در کتابحضرتعلی(ع) آمدهاستکه حضرتداوود(ع) عرضهداشت:
بار خدایا حق را آنچنانکههستبر منارایهکن، تا براساسآنداوریکنم. خطابشد تو نمیتوانیطاقتبیاوری. چوناصرار ورزید، خدایشاجابتنمود. پسمردیآمد و علیهمرد دیگریاقامهدعوا نمود و گفت: اینشخصمالمرا گرفتهاست.
خداوند بهحضرتداوود(ع) وحیفرمود: اینفرد کهاقامهدعوا میکند، پدر آنشخصرا کشتهو اموالشرا گرفتهاست. حضرتداوود(ع) امر کرد کهاو را بکشند و اموالشرا بهکسیکهاز او شکایتشدهبود، بدهند.
مردماز اینکار دچار شگفتشدند و همهجا علیهحضرتداوود سخنگفتند. حضرتداود(ع) سختدچار غمو اندوهشد و از خداوند خواستکهاینقضیهرا از او برطرفکند. خدایش اجابتنمود و وحیفرمود کهدر میانمردمبا شاهد و بینهداوریکند و آنها را بهنامخدا سوگند دهد.۱۲۷
براساساینحدیثو احادیثدیگریکهمؤید اینمعنیاست، حضرتداوود(ع)، تنها یکبار بدونبینهـ آنهمبر اساسوحیـ داوریکردهو دچار مشکلشدهو از خداوند خواستهکهدیگر از ایننوعداوریمعاف شود و خداوند اجابتفرمودهاست.
ثانیاً : قرآنکریممیفرماید:
(وآتیناهالحکمهوفصلالخطاب( ۱۲۸
((ما بهحضرتداوود(ع) حکمتو فصلالخطابعطا کردیم)).
حضرت علی(ع) در تفسیر ((فصل الخطاب)) میفرماید:
هو قوله: ((البَیّنَه علی المدّعی والیمین علی المدّعی علیه)).۱۲۹
کسی که اقامه دعوا کرده (چیزی را ادعا نموده) باید دو شاهد (بیّنه) بیاورد و طرف مقابل باید قسم بخورد.
ـ و به تعبیر دیگر: ((البینه علی المدعی والیمین علی من انکر؛ ادعا کننده باید دو شاهد بیاورد و انکارکننده قسم بخورد)). ۱۳۰
ـ و به تعبیر جمعی از اصحاب پیامبر(ص): ((اَلشُّهودُ وَالأیمانُ؛ فصل الخطاب عبارت است از داوری بر اساس گواهان و سوگندها)). ۱۳۱
ـ در اینجا شایسته است یادآور شویم که مشکل حضرت داوود(ع)، همان مشکل قضاوت بود؛ چنانکه در متن قرآن به صراحت آمده.۱۳۲ اما داستان ازدواج حضرت داوود(ع) با همسر ((اوریا)) بعد از کشته شدن او، از ریشه دروغ است۱۳۳ و از اسرائیلیات است. این داستان از تورات گرفته شده و عیناً در کتب عهدین (فعلی) موجود است.۱۳۴
مولای متقیان امیرمؤمنان(ع) با قاطعیت تمام آن را تکذیب کرده، میفرماید:
اگر کسی را به نزد من بیاورند که معتقد باشد که حضرت داوود(ع) با زنِ ((اوریا)) ازدواج کرده، به او دو بار حدّ جاری میکنم؛ یکی حدّ افترا در اسلام، دیگری حدّ پایین آوردن جایگاه نبوّت.۱۳۵
و در حدیث دیگر فرمود:
اگر کسی داستان حضرت داوود(ع) را آنگونه که داستان سرایان نقل میکنند بگوید، به او یکصد و شصت تازیانه میزنم.۱۳۶
بنابراین حضرت داوود(ع) فقط یکبار بدون بیّنه داوری نموده، دیگر داوریهایش بر اساس بیّنه و سوگند بود.
ثالثاً: شیوه داوری رسول خدا(ص) نیز منحصراً براساس بینه و سوگند بود:
ـ پیامبر اکرم(ص) فرمود: ((انّما أقضی بَینَکُمْ بِالْبَیِّناتِ وَالْأیمانِ؛ من در میان شما منحصراً با شهادت شاهدان و سوگندهای (منکران) داوری میکنم)).۱۳۷
ـ امیرمؤمنان(ع) میفرماید:
((رسول خدا در میان مردم با بیّنه (گواهان) و سوگند داوری میکرد)).۱۳۸
ـ علی(ع) میفرماید:
خداوند به حضرت داوود(ع) وحی فرمود: ((ای داود، در میان مردم با بیّنه و سوگند داوری کن…)).
حضرت داوود(ع) اصرار کرد که بر حقایق امور آگاه شود و براساس واقعیتها داوری کند… خداوند فرمود:
ای داوود، تو چیزی از من خواستی که هیچ پیامبری پیش از تو آن را نخواسته است. من تو را بر آن آگاه میکنم، ولی تو طاقت آن را نداری و هیچکدام از بندگانم در دنیا بر آن طاقت ندارند.۱۳۹
بنابراین قضاوت داوودی فقط یکبار به عنوان ((قضیّه فی واقعه)) بوده که بر خلاف شیوه داوری پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان(ع) و خارج از طاقت و تحمّل مردمان میباشد.
۲٫ این حدیث معارض است با احادیثی که دلالت میکند بر اینکه در عصر آن حضرت نیز داوریها براساس قرآن و سنت خواهد بود:
ـ امام باقر(ع) میفرماید:
در زمان آن حضرت، به شما حکمت عطا میشود، تا جایی که زنها در خانههای خود براساس قرآن و سنت پیامبر خدا داوری میکنند.۱۴۰
۳٫ تعبیر ((او کاری جز شمشیر ندارد)) بسیار به دور از منطق است. او امام عادل، رئوف، مهربان، هدایتگر و اصلاحگر است؛ ولی چهمیتوان کرد که دروغپردازانی چون محمدبن علی کوفی این تعبیر را در حق آن حضرت جعل کردهاند.
۴٫ تعبیر ((لایستَتیبُ أحَداً؛ هرگز توبه کسی را نمیپذیرد)) بسیار به دور از واقعیت است و معارض است با احادیث فراوانی که به صراحت دلالت بر قبول توبه دارند.
ـ امام حسن مجتبی(ع) به هنگام شمارش ویژگیهای آن حضرت میفرماید:
((لایَبْقی کافِرٌ اِلاّ آمَنَ بِهِ وَلا طالِحٌ اِلاّ صَلُحَ)).۱۴۱
هیچ فرد کافری نمیماند جز اینکه به آن حضرت ایمان میآورد و هیچ فرد تبهکاری نمیماند جز اینکه اصلاح میشود.
این حدیث صریح است در اینکه توبه کافر و مسلمان فاسق پذیرفته میشود.
ـ امام باقر(ع) در تفسیر آیه ۱۵۹ از سوره نساء۱۴۲ فرمود:
به هنگام نزول عیسی(ع)، هیچ فردی از یهود و نصارا نمیماند، جز اینکه به آن حضرت ایمان میآورد، پیش از وفاتش.۱۴۳
از این حدیث نیز پذیرش توبه یهود و نصارا در عهد امام عصر(عج) استفاده میشود.
۵٫ علامه مجلسی که این حدیث را از غیبت نعمانی نقل کرده، به جای: ((لایَسْتَتیبُ))، ((لا یَسْتَنیبُ)) روایت کرده۱۴۴ و توضیح داده که معنای حدیث این است که امور مهم را شخصاً به عهده میگیرد، به دست دیگران نمیسپارد و نایب نمیگیرد.
ـ امّا آیه شریفه ۱۵۸ از سوره انفال که میفرماید: ((هنگامی که برخی از نشانههای پروردگارت پدید آید، دیگر کسی که ایمان نیاورده، ایمان آوردنش سودی نبخشد))، معانی مختلفی دارد که از آن جمله است:
۱٫ منظور طلوع خورشید از مغرب است.۱۴۵
۲٫ منظور نزول عذاب است.۱۴۶
۳٫ منظور ایامی است که دیگر حجت خدا روی زمین نباشد؛ یعنی در چهل روز پیش از رستاخیز.۱۴۷ و توجیه شده که در آن ایام دیگر تکلیف برداشته میشود.۱۴۸
۴٫ نشانههای فرارسیدن مرگ است.۱۴۹
بر این اساس، تا لحظه ای که خورشید از مغرب طلوع نکرده، درِ توبه باز است. فقط در آن هنگام است که درِ توبه بسته میشود.
پنج ـ محمدبن علی کوفی با اسناد خود از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:
چرا برای خروج قائم(ع) این گونه شتاب میکنید؛ در حالی که جامهاش خشن و خوراکش بیخورشت است و خروجش چیزی جز شمشیر و مرگ در زیر ضربات شمشیر نیست.۱۵۰
این حدیث نیز علاوه بر ضعف سند، مشکلات فراوانی دارد که از آن جمله است:
۱٫ معارض است با ده ها حدیث دیگر، که تعدادی از آنها را در بخش آغازین این گفتار آوردیم و همه حاکی از شدّت اشتیاق معصومین(ع) به دیدن آن روزگار بسیار مسعود و مبارک بود.
ـ حدیثی از امام صادق(ع) خطاب به مهزم اسدی داریم که فرمود:
((یا مِهْزَمُ، کَذِبَ الوَقّاتُونَ، وَهَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ، وَنَجَا الْمُسَلِّمُونَ)).۱۵۱
ای مهزم، آنانکه وقتی تعیین کنند دروغ گفتهاند. آنها که شتاب کنند هلاک میشوند و آنانکه تسلیم (اراده پروردگار) شوند نجات یافتند.
این حدیث در مقام توصیه به صبر و شکیبایی بر آتش هجران و نهی از وارد شدن در خیزشها و فتنهها میباشد و هیچ منافاتی با اشتیاق و سوز و گداز ندارد.
۲٫ معارض است با دهها حدیث دیگر که دعا برای تعجیل فرج را از مهمترین وظایف شیعیان شیفته و منتظران دلسوخته در عصر غیبت معرفی کرده است:
ـ امام حسن عسکری(ع) خطاب به احمدبن اسحاق قمی فرمود:
به خدا سوگند، او پشت پرده غیبت قرار میگیرد؛ به طوری که نجات پیدا نمیکند از هلاکت، به جز کسی که خداوند او را در اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت قدم بدارد و او را برای دعا به تعجیل فرج موفق نماید.۱۵۲
ـ حضرت بقیه الله ـ ارواحنافداه ـ نیز در توقیع شریف میفرماید:
((وَ اَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ، فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ)).۱۵۳
۳٫ خوراک بدون خورشت و پوشاک درشت ویژه شخص حضرت بقیه اللهـ ارواحنافداه ـ و یاران خاص آن حضرت میباشد، اما دیگران آنچنان در نعمتهای بیکران خداوند منان غوطهور میشوند که هرگز در هیچ زمانی نظیر آن نبوده است:
ـ پیامبر رحمت(ص) میفرماید:
امت من در زمان مهدی(عج) آنچنان غرق در نعمت میشوند که هرگز در هیچ زمانی چنین وفور نعمت نبوده است.۱۵۴
ـ روایات فراوانی که خشنودی اهل زمین و آسمان را از حکومت آن حضرت بیان میکنند۱۵۵ شاهد دیگری است بر این موضوع.
۴٫ تفسیر آن قیام اصلاحگرانه به کشت و کشتار، بسیار به دور از واقع است؛ زیرا در روایات فراوان تصریح شده که درگیری مسلحانه تنها به مدت هشت ماه خواهد بود۱۵۶، که در برابر سیصد و نه سال حکومت۱۵۷، بسیار ناچیز است.
۵٫ در این حدیث، علاوه بر محمدبن علی کوفی، ((علی بن ابی حمزه بطائنی)) نیز در سند واقع شده که از ارکان واقفیّه است و در پایان این نوشتار، دربارهاش سخن خواهیم گفت.
ششـ محمدبن علی کوفی با اسنادش از امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود:
در آن هنگام که شخصی بالای سرِ حضرت قائم(عج) مشغول امر و نهی است، فرمان میدهد که او را بچرخانند. پس او را به طرف پیش روی آن حضرت میآورند، دستور میدهد که او را گردن بزنند. پس دیگر کسی در شرق و غرب جهان نمیماند جز اینکه از او میترسد.۱۵۸
این حدیث علاوه بر ضعف سند، ناهنجاری متنی دارد؛ زیرا از این حدیث استفاده میشود که آن شخص یکی از کارگزاران حضرت میباشد. طبیعی است که کارگزاران دولت حقه، آنهم کسی که در مرکز و در محضر آن حضرت انجام وظیفه میکند، با تعیین، صلاحدید، یا دستکم جلب اعتماد و نظر آن حضرت انتخاب میشود. پس چگونه است که در حال انجام وظیفه، بدون تفهیم جرم و توضیح مطلب بیاورند و گردن بزنند، احیاناً برای اینکه دیگران حساب ببرند.
مشکل دیگری که در سند این حدیث واقع شده، این است که ((علی بن حسن بن علی بن فضال)) در سند این حدیث قرار گرفته و از پدرش روایت کرده؛ در حالی که نجاشی تصریح کرده که او هرگز از پدرش چیزی روایت نکرده است.۱۵۹
مرحوم آیت الله خویی(قدس سره) چندین مورد پیدا کرده که وی از پدرش روایت کرده؛۱۶۰ جز اینکه در پایان فرموده: ظاهر این است که ملتزم شدن به عدم صحت این روایات آسانتر است از اینکه گفتار نجاشی را نادیده بگیریم؛ زیرا سند همه اینها ضعیف است.۱۶۱
آیت الله شبیری زنجانی نکتهدیگری تذکر داده و آن اینکه علی بن حسن تیملی (ابن فضال) از حسن بن علی بن یوسف و محمدبن علی کوفی به صورت فردی و دستهجمعی به وفور روایت کرده، ولی بعد از جستوجوی فراوان، حتی یک مورد پیدا نکردیم که پدرش از آنها روایت کرده باشد.۱۶۲
به جز حدیث ششم، در احادیث پنجگانه پیشین، محمدبن حسّان رازی نیز در سند واقع شده که او نیز به شدّت ضعیف است.۱۶۳
نتیجه
شش حدیث یاد شده که از غیبت نعمانی نقل شد و هر یک به بُعدی از ابعاد خشونتی شیوه امام رئوف اشاره نموده، عدالت آن امام هدایتگر عدالتپیشه را زیر سؤال برده است، عموماً از ((محمدبن علی کوفی)) نقل شده، که به تصریح علمای رجال دروغگو و دروغپرداز است. این احادیث هریک دستکم یک ضعف سندی دیگر دارد و هریک با چند دسته از احادیث مورد اعتماد و استناد در تعارض میباشند.
یکی از مراجع معاصر، پس از استقصاء تام به این نتیجه رسیده که تعداد روایاتی که حضرت بقیهاللهـارواحنافداه ـ را مرد خون و شمشیر معرفی میکنند، بالغ بر ۵۰ حدیث میباشد، که در ۳۰ مورد آن شخص دروغپردازی چون محمدبن علی کوفی قرار گرفته است.۱۶۴
اینها نمونهای از احادیث منتشر شده توسط افراد دروغگو و شیاد میباشد. اینک چند نمونه از احادیث منتشر شده از سوی افراد مجهول و ناشناخته:
احمدبن محمد ایادی
((ایادی)) لقب دو تن میباشد، که یکی معروف و دیگری مجهول است:
۱٫ ایادی معروف، ((احمدبن ابی داود بن جریر)) قاضی القضاه معتصم و الواثق میباشد، که فتنه ((خلق قرآن)) از بدعتهای او میباشد که وسیله کشته شدن افراد بیشماری گردید.۱۶۵ هنگامی که وضع او را از احمد حنبل پرسیدند، گفت: ((سوگند به خدای بزرگ که کافر است)).۱۶۶
۲٫ ایادی مجهول: ((احمدبن محمد ایادی)) میباشد، که در هیچیک از کتب رجال عنوان نشده و به اصطلاح مهمل است؛ چون مدحی و یا قدحی در حق او به ما نرسیده است.
فقط یک بار در طریق نجاشی به ((محمدبن علی بن جاک)) قرار گرفته است.۱۶۷
مرحوم آیت الله حاج شیخ موسی زنجانی فرموده: از این نظر که حمزه بن قاسم کتابهایِ محمدبن علی بن جاک را از او نقل کرده، ظاهر این است که میتوان به او اعتماد کرد.۱۶۸
ولی همه هیجده حدیثی که از طریق او به دست ما رسیده، ((مرفوعه)) میباشد؛ یعنی او سلسله سندش را ذکر نکرده و روایات مرفوعه حجت نمیباشد، مگر در مواردی که رفع کننده از امثال ((ابن ابیعمیر)) باشد، که برخی از بزرگان مرسلات او را حجت و مستند دانستهاند.۱۶۹
پس روایاتی که توسط احمد بن محمد ایادی، آنهم به صورت مرسل نقل شده، ارزش اعتماد و استناد را ندارد.
واقع شدن او در طریق نجاشی نیز موجب تقویت او نمیگردد؛ زیرا بر اساس نقل اردبیلی در جامع الرواه، در نسخه میرزا محمد استرآبادی،۱۷۰ به جای ((احمدبن محمد ایادی))، ((محمد بن احمد ایادی)) بوده است.۱۷۱
از احمد بن محمد ایادی تعدادی حدیث پیرامون حضرت بقیّه الله(عج) روایت شده، که از نظر سند از اعتبار ساقط است، ولی از نظر مضمون، برخی درست و برخی دیگر نادرست است.
شماری از این احادیث را ((علی بن عبدالحمید نسابه)) در کتاب ((الأنوارالمضیئه)) آورده است.۱۷۲
تعداد هیجده حدیث از آنها را نیلی در منتخب۱۷۳ نقل کرده۱۷۴، و به همان تعداد علامه مجلسی(ره) در بحارالانوار نقل فرموده است.۱۷۵
ما در اینجا به چند نمونه از این احادیث اشاره میکنیم:
یک ـ احمدبن محمد ایادی به صورت مرفوعه (مرسل) در ضمن یک حدیث طولانی از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمود:
گروهی از بنی امیه از لشکر قائم(ع) شکست خورده، به پادشاه روم پناهنده میشوند. آنها به این شرط به آنها پناه میدهند که به آیین مسیحیت وارد شوند، صلیب بر گردن بیفکنند، زنّار به کمر ببندند، از گوشت خوک استفاده نمایند، مشروب بخورند و به آنها (مسیحیان) دختر داده، از آنها دختر بگیرند… حضرت قائم(عج) آنها را از چنگ مسیحیان در میآورد، مردانشان را میکشد و شکم زنان حاملهشان را میشکافد و صلیبهایشان را بر فراز نیزه میزند!!۱۷۶
این روایت از درجه اعتبار ساقط و مجعول است؛ زیرا:
۱٫ راوی ناشناخته و روایت مهمل است.
۲٫ تعدادی از راویان یاد نشده، روایت مرفوعه میباشد.
۳٫ متن آن بسیار مستهجن است؛ زیرا رفتاری که از کسانی مثل حجاج بن یوسف ساخته است، به امام رئوف و مهربانی چون یوسف زهرا نسبت داده شده است.
۴٫ از نظر فقه اسلام، اگر زنی عمل ناشایستی انجام دهد و از گناه حامله شود، تا زایمان نکرده، او را نمیتوان رجم کرد.
زنی به خدمت مولای متقیان آمد و اعتراف به گناه کرد و تقاضای اجرای حکم نمود. امیرمؤمنان(ع) پرسید:
آیا شوهر داشتی؟ گفت: آری. فرمود: آیا شوهرت در سفر بود؟ گفت: نه. فرمود: پس برو تا بچهات را به دنیا بیاوری.
پس از مدتی آمد و همان گفتوگو انجام یافت، فرمود: برو دو سال تمام او را شیر بده، آنگونه که خدایت فرمان داده.
بعد از دو سال آمد و اعتراف کرد و تقاضای اجرای حکم نمود. امام(ع) فرمود: برگرد و او را تربیت کن تا بزرگ شود. به حدی برسد که از بام نیفتد و در چاه سقوط نکند. او در حالی که اشکش جاری بود، برگشت.
عمروبن حریث مخزومی از سبب گریهاش پرسید، گفت: من چندین بار به خدمت مولایم آمده، از او تقاضای اجرای حکم خدا را کردهام، هر بار آن را برای مدتی به تأخیر انداخته. اینک میترسم پیش از آنکه بچهام بزرگ شود، مرگم فرا رسد و حکم الهی بر من جاری نشده و من از پیآمد گناه تطهیر نشده از دنیا بروم.۱۷۷
در جایی که شیوه رفتاری امیرمؤمنان(ع) با یک زنِ تبهکار چنین باشد، چگونه ممکن است به امام رئوف و مهربانی که سیرهاش مطابق روایات، همان سیره جد بزرگوارش امیرمؤمنان(ع) خواهد بود۱۷۸، چنین رفتار ناشایستی را نسبت داد؟!
۵٫ امیرمؤمنان(ع) به هنگام تشریح عملکرد سفیانی در آستانه ظهور میفرماید:
سفیانی به فرمانده سپاهش دستور میدهد که به سوی مدینه حرکت کند. او نیز وارد مدینه شده، ۴۰۰ تن از قریش را قتل عام میکند، شکمها را میشکافد و کودکان را از دمِ تیغ میگذراند.۱۷۹
۶٫ ابن عباس نیز در این باره میگوید:
سفیانی خروج کرده، میجنگد، تا جایی که شکم زنان را پاره میکند و کودکان را در دیگها میجوشاند.۱۸۰
احمدبن محمد ایادی مجهول، عملکرد سفیانی را از روی عمد یا خطا به یوسف زهرا، حجت خدا، مظهر رحمت و رأفت ایزد یکتا، نسبت داده است!
۷٫ براساس روایات، در روزهای آغازین قیام، حضرت بقیهالله(عج) لشکری به سوی روم گسیل داشته، روم را فتح میکند، مسجدی در آنجا بنیان مینهد و یکی از یارانش را به عنوان نماینده خویش در آنجا نصب میکند.۱۸۱
بنابراین دیگر دولت رومی در کار نیست که ورشکستههای اموی به او پناهنده شوند.
دوـ احمدبن محمد ایادی، به صورت مرسل (مرفوعه) از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:
((یَقْتُلُ القائِمُ(ع) حَتّی یَبْلُغَ السّوقَ۱۸۲؛ قائم(ع) به قدری میکشد که به سوق برسد.))
در مورد ((سوق)) دو احتمال است:
الف) سُوق: جمع ساوق، به معنای ساق پا.
ب) سُوَق: جمع سُوقَه، به معنای افراد معمولی.۱۸۳
اگر ((سوُق)) باشد، یعنی: به قدری میکشد که خون به ساق پا میرسد!!
و اگر ((سُوَق)) باشد، یعنی: به قدری میکشد که نوبت به افراد عادی (غیرنظامی) میرسد!!
۱٫ کسی که این حدیث را جعل کرده، ظاهراً از گستره واژهای که ساخته چیزی متوجه نشده است.
در سابق که همه حجاج برای ذبح قربانی شخصاً به مسلخ (قربانگاه) میرفتند، این معنی را با چشم خود دیده بودند که در مسلخهای بسیار محدود منی، بیش از یک میلیون گوسفند ذبح میشد و هرگز خون به قوزک پا نمیرسید، چه رسد به اینکه برسد به ساق پا!!
۲٫ جعل کننده حدیث غفلت داشته از اینکه هدف از قیام حضرت، اصلاح و ارشاد است، نه قتل و فساد.
۳٫ او غفلت کرده از اینکه در قوانین جنگی اسلام تعرّض به افراد غیر نظامی محکوم است.
۴٫ در ادامه حدیث آمده: یکی از عموزادگان حضرت که از شوکت خاصی برخوردار است، به آن حضرت عرض میکند:
((شما مردم را همانند چهارپایان از خود رم میدهید))!!
آیا شیوه حضرت ((جذب)) است یا ((دفع))؟
۵٫ قرآن کریم در مقام امتنان بر امت و تکریم پیامبر رحمت میفرماید:
(فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ، وَلَوْ کُنْتَ فَظاً غَلیظَ القَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ(۱۸۴
از رحمت خدا بر آنها نرم و مهربان شدی، اگر تند و سنگدل بودی، از اطرافت پراکنده میشدند.
مگر نه این است که حضرت مهدی(عج) ادامه دهنده راه پیامبر، احیاگر سنت آن حضرت و اجراکننده شریعت نبوی است.
۶٫ این حدیث معارض است با بیان رسول اکرم(ص) که میفرماید:
((امت به او پناه میبرد؛ آنگونه که زنبوران عسل به ملکه خود پناه میبرند)).۱۸۵
۷٫ این حدیث معارض است با حدیث رسول اکرم(ص) که میفرماید:
((امت من به او پناه میبرد، همانگونه که پرندگان به آشیانههای خود)).۱۸۶
۸٫ در ادامه حدیث آمده که یکی از کارگزاران حضرت به شخصی معترض میگوید:
((ساکت شو، وگرنه گردنت را میزنم))!
جعل کننده حدیث چقدر جاهل و از شیوه اهلبیت، به ویژه از سلوک آنان با معترضان، بیخبر بوده است.
سهـ احمدبن محمد ایادی به امام باقر(ع) نسبت میدهد که حضرت قائم(عج) به شیوه حضرت آدم(ع) داوری میکند. گروهی از یارانش اعتراض میکنند، آنها را گردن میزند. آنگاه به شیوه حضرت داوود(ع) داوریمیکند و معترضان را گردن میزند. سپس به شیوه حضرت ابراهیم(ع) داوری میکند و معترضان را گردن میزند. آنگاه به شیوه پیامبر(ص) داوریمیکند، دیگر کسی اعتراض نمیکند.۱۸۷
۱٫ در ذیل حدیث چهارم محمدبن علی کوفی، به تفصیل درباره قضاوت داوودی سخن گفتیم و دیگر تکرار نمیکنیم.
۲٫ امین الاسلام طبرسی در پاسخ اهل خلاف در مورد قضاوت داوودی میفرماید:
آنچه روایت شده که آن حضرت به حکم حضرت داوود داوری میکند و مطالبه بیّنه نمیکند، قطعی نیست و اگر صحیح باشد، تأویلش این است که در قضاوت به علم خود عمل میکند.۱۸۸
۳٫ آیت الله صافی نیز آن را پسندیده و در اثر ارزشمند خود آورده است.۱۸۹
۴٫ آیت الله شیرازی نیز در مقام اثبات قطعی نبودن آن، فرموده:
نخست: حضرت داوود(ع) تنها یک مرتبه بر طبق علم خود قضاوت کرد و دچار مشکل شد.
دوم: این روش با شیوه قضایی رسول خدا(ص) منافات دارد.۱۹۰
۵٫ مرحوم صدر معتقد است که سیره قضایی حضرت بقیه الله ـ ارواحنافداهـ همان سیره قضایی رسول اکرم(ص) میباشد؛ جز اینکه یکبار برای آزمودن یاران، سیره قضایی حضرت داوود(ع) را به کار میبندد.۱۹۱
۶٫ علامه مجلسی نیز نظر مرحوم طبرسی را پسندیده، عیناً در بحار آورده است.۱۹۲
اینها چند نمونه بود از یک فرد مجهول الهویّه، که احادیثی جعل کرده، بدون ذکر سند (به صورت مرسل) به معصومین(ع) نسبت داده است.
* * *
و اینک یک نمونه از یک فرد وابسته به یکی از مذاهب باطله:
علی بن ابی حمزه بطائنی
او یکی از پایهگذاران واقفیّه است و اینک نمونهای از گفتار علمای رجال پیرامون وی:
۱٫ مرحوم نجاشی:
از امام صادق(ع) روایت کرده، سپس قائل به وقف شد و خود یکی از ارکان واقفیه میباشد.۱۹۳
۲٫ ابن الغضائری:
خدایش لعنت کند که پایه واقفیه است و شدیدترین مردمان از لحاظ عداوت و دشمنی با حجتِ خدای پس از امام کاظم(ع) ـ یعنی امام رضا(ع) ـ است.۱۹۴
۳٫ شیخ طوسی:
علی بن حمزه بطائنی واقفی مذهب است.۱۹۵
۴٫ و همچنین فرمود:
او از اول کسانی بود که مذهب واقفی را بنیاد نهادند، علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد قندی و عثمان بن عیسی رواسنی بودند، به طمع مال دنیا.۱۹۶
۵٫ مرحوم کشی: امام رضا(ع) در مورد ابن ابی حمزه فرمود:
آیا دروغِ او بر شما آشکار نشد؟ مگر او نمیگفت که سرِ مهدی (مهدیِ عباسی) به عیسی بن موسی اهداء میشود و او صاحب سفیانی است؟! همو میگفت که امام کاظم بعد از هشت ماه رجعت میکند!!۱۹۷
۶٫ کشی: امام رضا(ع) پس از مرگ علی بن ابی حمزه فرمود:
از او پرسیدند که بعد از امام کاظم(ع)، امام کیست؟ گفت: من بعد از او امامی نمیشناسم. پس ضربهای بر او زدند که قبرش پر از آتش شد و در حدیث دیگر: قبرش از آتش مشتعل شد.۱۹۸
۷٫ شیخ طوسی: در محضر امام رضا(ع) از وی یاد کردند، فرمود:
علی بن ابی حمزه میخواست که خداوند در آسمان و زمین پرستیده نشود، ولی خداوند اراده فرمود که نورش را به کمال برساند؛ اگرچه آن مشرکِ ملعون نخواهد.۱۹۹
۸٫ علی بن بابویه:
به هنگام ارتحال حضرت موسی بن جعفر(ع) در نزد هر یک از کارگزاران آن حضرت اموالی بود، هفتاد هزار دینار در نزد ((زیاد قندی))، سیهزار دینار نزد ((علی بن ابی حمزه))، و… هنگامی که امام رضا(ع) این پولها را از آنها مطالبه کردند، گفتند که پدرت نمرده است.۲۰۰
۹٫ شیخ طوسی از یونس بن عبدالرحمن روایت کرده که گفت:
چون بعد از درگذشت امام کاظم(ع) امامت حضرت رضا(ع) بر من ثابت شد، مردم را به امامت آن حضرت فرا میخواندم. زیاد قندی و ابن ابی حمزه کسی را به نزد من فرستادند و گفتند: از این دعوت و تبلیغ چه منظوری داری؟ اگر منظور تو پول باشد، ما تو را کفایت میکنیم و مبلغ ده هزار درهم برای من ضمانت کردند. چون نپذیرفتم با من به دشمنی برخاستند.۲۰۱
۱۰) ابن شهرآشوب از ((حسن بن علی وشّا)) روایت کرده که روزی در مرو امام رضا(ع) مرا فرا خواند، پس فرمود:
ای حسن، امروز علی بن ابی حمزه بطائنی در گذشت و همین الان او را وارد قبر کردند. دو فرشته بر او وارد شد. از او در مورد خدا و پیامبر و امامان سؤال کردند، همه را پاسخ داد و امامان را تا موسی بن جعفر(ع) بر شمرد. پرسیدند: بعد از او؟ زبانش بند آمد، او را آزردند. باز هم پرسیدند، ساکت شد، گفتند: آیا موسی بن جعفر به تو چنین امر فرموده است؟! پس با تازیانهای آتشین بر سرش کوبیدند، قبرش پر از شعلههای آتش شد،تا روز رستاخیز.
حسن وشّا گوید:
من از محضر امام(ع) بیرون آمدم، آن روز و آن ساعت را تاریخ گذاشتم، طولی نکشید که نامههای کوفیان واصل شد. در آن نامهها از درگذشت بطائنی در همان روز و دفن او در همان ساعت خبر داده بودند.۲۰۲
اکنون که با شمّهای از سلوک رفتاری، اعتقادی و عاقبت به شرّ شدن بطائنی آشنا شدیم، به یک حدیث منقول از وی اشاره میکنیم:
علی بن ابی حمزه، از ابوبصیر، از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:
چون قائم(عج) خروج کند، در میان او، عرب و قریش، چیزی جز شمشیر نباشد. از آنها جز شمشیر دریافت نکند و به آنها جز شمشیر ارزانی ندارد. چرا درباره خروج او شتاب میکنید؟ به خدا سوگند جامهاش جز (جامه) درشت، خوراکش جز جُوِ خشن ــ سبوس ناگرفته و بدون خورشت ــ و شیوه زندگیاش جز شمشیر و مرگ در زیر ضربات شمشیر نمیباشد.۲۰۳
فرازهای این حدیث در ضمن حدیث سوم و پنجم محمدبن علی کوفی نقل شد و نقاط ضعف آنها در زیر آن دو حدیث بیان گردید.
* * *
قطرهای از دریا
اینها قطرهای از اقیانوس، مشتی از خروار و اندکی از بسیار احادیث غیرقابل اعتماد و استنادی است که توسط شیادان، دروغ پردازان، بدعت گذاران، دوستان نادان و دشمنان کاردان جعل و نقل شده است که ما صرفاً برای آگاهی دوستان آگاه، شیعیان درد آشنا، منتظران درد هجران کشیده و چشم به راهانِ شیفته و شیدایِ یوسف زهرا، حجّت خدا، محبوب دلها، معدن جود و سخا، مظهر رحمت و رأفت خدا، احیاگر سنت و شریعت رسول خدا(ص)، یکتا مصلح جهان از عترت طاها، حضرت ولیّ عصر، ناموس دهر، امام زمان(عج) همراه با نقد و بررسی تقدیم گردید، تا عزیزان با دیدن یک یا چند حدیث در یک کتاب معتبر یا مشهور، تصوّر شیوه رفتاری خشونت آمیز در سیره آن امام رئوف و مهربان نکنند.
از صاحبان قلم و بیان انتظار میرود که بیش از پیش در سند و متن احادیث که در تألیف، ترجمه، ارشاد و هدایت خود به آنها استناد میکنند، بررسی کنند. تا دچار نقل احادیث مجعول نشوند که نقل حدیثی پس از یقین به مجعول بودن آن ـ جز برای نقد و بررسی ـحرام و از مصادیق اعانت براثم، اشاعه فحشا و اضلال مسلمانان میباشد.۲۰۴
رسول خدا(ص) در این باره میفرماید:
((کسی که روایتی از من نقل کند، در حالی که میداند دروغ است، او نیز در زمره دروغ پردازان میباشد)).۲۰۵
به امید روزی که آن مظهر رأفت و رحمت حضرت احدیت، آیینه تمام نمای شفقت و مرحمت حضرت ختمی مرتبت، یادآور سیرت و عطوفت میرِ هدایت، صدرنشین سریرِ عدالت ظهور کرده، ظلم، فساد، تبعیض، فقر، جهل، خفقان و همه مظاهر خشونت را از سرتاسر گیتی بزداید. حکومت واحد جهانی را براساس عدالت، آزادی، عواطف انسانی، رأفت و شفقت بشری، بر معیارهای واقعی و مقیاسهای الهی بنیاد نهد.
——————
پی نوشت ها :
۱ .
۲٫ عهد عتیق، مزامیر، مزمور ۳۷، بندهای۹-۱۸ و ۹۶، بندهای-۱۳٫
۳٫ همان، اشعیای نبی، فصل۶۵، بندهای۹-۱۳ و ۲۰-۱۸٫
۴٫ همان، دانیالنبی، فصل۱۲، بندهای۱- ۵ و ۱۰-۱۳٫
۵٫ همان، حیقوقنبی، فصل۲، بندهای۳- ۵٫
۶٫ در اناجیلچهارگانهو ملحقاتآنها ۸۰ بار واژه((پسر انسان)) تکرار شده، کهتنها ۳۰ مورد آنبا حضرتعیسی(ع) تطبیقمیکند و۵۰ مورد دیگر از منجیدیگریدر آخرالزمانخبر میدهد. [مستر هاکسآمریکایی، قاموسکتابمقدس، ص ۲۱۹].
۷٫ عهد جدید، انجیللوقا، فصل۱۲، بندهای۳۵ و ۳۶٫
۸٫ عیونالاخبار، ج۱، ص۴۷٫
۹٫ یونس، ۲۰٫
۱۰٫ کمالالدین، ج۱، ص۲۶۸٫
۱۱٫ بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۱۵٫
۱۲٫ اصولکافی، ج۱، ص۲۷۰٫
۱۳٫ یومالخلاص، ص۳۷۴٫
۱۴٫ اثباتالهداه، ج۳، ص۵۶۹٫
۱۵٫ نفسالمهموم، ص۴۱۱٫
۱۶٫ اصولکافی، ج۱، ص۲۷۶٫
۱۷٫ نعمانی، الغیبه، ص۲۴۵٫
۱۸٫ کمالالدین، ج۲، ص۳۶۰٫
۱۹٫ قاموسالرجال، ج۴، ص۲۹۰٫
۲۰٫ اعلامالوری، ج۲، ص۲۴۳٫
۲۱٫ کمالالدین، ج۲، ص۳۸۳٫
۲۲٫ اعلامالوری، ج۲، ص۲۴۸٫
۲۳٫ طبرسی، احتجاج، ج۲، ص۴۷۱٫
۲۴٫ مستدرکوسایل، ج۴، ص۴۰۴٫
۲۵٫ ذکری، ص۱۸۴٫
۲۶٫ مصباحالمتهجد، ص۳۶۶٫
۲۷٫ جمالالاسبوع، ص۴۱۳٫
۲۸٫ بحارالانوار، ج۸۵، ص۲۲۶٫
۲۹٫ مهجالدعوات، ص۶۲٫
۳۰٫ همان، ص۶۴٫
۳۱٫ مصباحالمتهجد، ص۶۹۸٫
۳۲٫ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۲٫
۳۳٫ الفردوسبمأثور الخطاب، ج۴، ص۲۲۲٫
۳۴٫ میزانالاعتدال، ج۳، ص۴۴۹٫
۳۵٫ روزگار رهایی، ج۱، ص۱۲۹٫
۳۶٫ طبرسی، احتجاج، ج۲، ص۴۹۷٫
۳۷٫ طوسی، الغیبه، ص۲۴۶٫
۳۸٫ همان، ص ۱۳۲؛ عللالشرایع، ص۱۹۸؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۴۱؛ اصولکافی، ج۱، ص۱۷۹؛ عیونالاخبار، ص۲۱۲؛ کمالالدین، ج۱، ص.
۳۹٫ صدوق، امالی، ص۱۵۷؛ اعلامالوری، ص۳۷۵؛ کفایهالاثر، ص۵۳؛ کمالالدین، ج۱، ص۲۵۳؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۴۶ ؛ ینابیعالموده، ج، ص۲۳۸٫
۴۰٫ او خواهد آمد، چاپیازدهم، صص۱۴۱-۱۵۷٫
۴۱٫ نعمانی، الغیبه، صص۲۱۸- ۲۲۰٫
۴۲٫ روزگار رهایی، ج۱، ص۸۴٫
۴۳٫ فهرستایناحادیثرا در کتابگرانسنگ((منتخبالاثر)) ج۲، صص۲۲۲-۲۳۵ ملاحظهفرمایید.
۴۴٫ نعیمبنحماد، الفتن، ص۲۵۲، ح۹۸۵٫
۴۵٫ کمالالدین، ج۱، ص۲۸۸٫
۴۶٫ ذخائرالعقبی، ص۱۳۶٫
۴۷٫ عقدالدرر، ص۱۵۹٫
۴۸٫ شمس، ۳٫
۴۹٫ تفسیر فرات، ج۲، ص۵۶۳٫
۵۰٫ بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۴۵٫
۵۱٫ کمالالدین، ج۲، ص۴۰۹٫
۵۲٫ بقره،۳۰٫
۵۳٫ حدید، ۲۵٫
۵۴٫ طبرسی، احتجاج، ج۲، ص۲۹۱٫
۵۵٫ عهد عتیق، کتاباشعیای نبی، فصل۱۱، بندهای ۱-۱۰٫
۵۶٫ سعدالسعود، ص۳۴٫
۵۷٫ کمالالدین، ج۲، ص۳۷۲٫
۵۸٫ بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۱۲٫
۵۹٫ کنزالعمال، ج۱۴، ص۵۷۲٫
۶۰٫ نعیمبنحماد، الفتن، ص۲۶۶، ح۱۰۵۴٫
۶۱٫ تفسیر مجمعالبیان، ج۷، ص۸۸٫
۶۲٫ نعمانی، الغیبه، ص۲۹۷٫
۶۳٫ عقدالدرر، ص۱۵۹٫
۶۴٫ حدید، ۱۷٫
۶۵٫ نعمانی، الغیبه، ص۲۴؛ اثباتالهداه، ج۳، ص۵۳۱٫
۶۶٫ طوسی، الغیبه، ص۱۰۹٫
۶۷٫ فهرست۱۴۸ حدیثدر اینرابطهدر کتابارزشمند ((منتخبالاثر)) ج۲، صص۲۲۲- ۲۳۵ آمدهاست.
۶۸٫ نجاشی، رجال، ص۳۳۲، رقم۸۹۴٫
۶۹٫ شیخطوسی، فهرست، ص۲۲۳، رقم۶۲۴٫
۷۰٫ اختیار معرفهالرجال، ص۵۴۵، رقم۱۰۳۲٫
۷۱٫ رجالابنالغضائری، ص۹۴، رقم۱۳۴٫
۷۲٫ رجالابنداود، ص۲۷۴، رقم۴۶۹٫
۷۳٫ خلاصهالاقوال، ص۲۵۳، رقم۲۹٫
۷۴٫ نقدالرجال، ص۳۲۱، رقم۵۵۹٫
۷۵٫ منتهیالمقال، ج۶، ص۱۱۳، رقم۲۷۵۱٫
۷۶٫ فضلبنشاذانشخصیتبرجستهجهانتشیعدر عصر اماماننور بود کهامامحسنعسکری(ع) در حقاو فرموده: ((منبهحال اهلخراسانغبطهمیخورمکهشخصیچونفضلبنشاذاندر میانآنهاست)). (رجالکشی، ص۵۴۲).
۷۷٫ اختیار معرفهالرجال، ص۵۴۶، رقم۱۰۳۳٫
۷۸٫ همان.
۷۹٫ الوجیزه، ص۳۰۸، رقم۱۷۲۲٫
۸۰٫ سماءالمقال، ج۲، ص۲۶۷٫
۸۱٫ کاملالزیارات، ص۵۸، باب۱۶، ح۷٫
۸۲٫ همان، ص۴، دیباچهکتاب.
۸۳٫ معجمرجالالحدیث، ج۱۶، ص۲۹۹، رقم۱۱۲۵۹٫
۸۴٫ نعمانی، الغیبه، ص۲۳۱، ب۱۳، ح۱۴٫
۸۵٫ تهذیبالاحکام، ج۶، ص۱۵۴٫
۸۶٫ نعمانی، الغیبه، ص۲۳۱، ح۱۳٫
۸۷٫ حلیهالابرار، ج۲، ص۶۲۹٫
۸۸٫ کمالالدین، ج۲، ص۳۵۰٫
۸۹٫ شیخ مفید، ارشاد، ج۲، ص۳۸۲٫
۹۰٫ الحاویللفتاوی، ج۲، ص۲۸۹٫
۹۱٫ کمالالدین، ج۲، ص۴۱۱٫
۹۲٫ عقدالدرر، ص۱۷٫
۹۳٫ فتوحاتمکیه، ج۳، ص۳۳۲٫
۹۴٫ منتخبالاثر، ج۳، ص۱۲٫
۹۵٫ کمالالدین، ج۱، ص۲۸۶٫
۹۶٫ کفایهالاثر، ص۶۶؛ کشفالغمه، ج۲، ص۵۲۱؛ فرائدالسمطین، ج۲، ص۳۳۴؛ اثباتالهداه، ج۳، ص۴۶۰؛ بحارالانوار، ج، ص ۷۳٫
۹۷٫ بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۶۱٫
۹۸٫ کفایهالاثر، ص۱۱٫
۹۹٫ کافی، ج۶، ص۴۴۴٫
۱۰۰٫ راوندی، دعوات، ص۲۹۶٫
۱۰۱٫ نهجالبلاغه، خطبه۱۳۸٫
۱۰۲٫ احزاب،۲۱٫
۱۰۳٫ آلعمران، ۱۵۹٫
۱۰۴٫ نعمانی، الغیبه، ص۲۳۱، ب۱۳، ح۱۵٫
۱۰۵٫ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۸۷٫
۱۰۶٫ شرحنهجالبلاغه، ج۶، ص۲۲۸٫
۱۰۷٫ کافی، ج۵، ص۱۲٫
۱۰۸٫ وقعهصفین، ص۵۱۹٫
۱۰۹٫ نهجالبلاغه، نامه۱۴٫
۱۱۰٫ نعمانی، الغیبه، ص۲۳۳، ب۱۳، ح۱۸٫
۱۱۱٫ شیخ مفید، اختصاص، ص۲۱۲٫
۱۱۲٫ طبرسی، احتجاج، ج۲، ص۴۹۳٫
۱۱۳٫ بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۱٫
۱۱۴٫ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۷٫
۱۱۵٫ فردوسالاخبار، ج۴، ص۴۹۶؛ ینابیعالموده، ج۳، ص۲۶۳٫
۱۱۶٫ کمالالدین، ج۲، ص۶۵۳٫
۱۱۷٫ شرحالاخبار، ج۳، ص۳۹۴٫
۱۱۸٫ شیخمفید، اختصاص، ص۲۰۸٫
۱۱۹٫ ینابیعالموده، ج۳، ص۲۴۶٫
۱۲۰٫ المستدرک، ج۴، ص۴۶۵٫
۱۲۱٫ روزگار رهایی، ج۱، ص۱۲۹٫
۱۲۲٫ اثباتالهداه، ج۳، ص۵۳۸٫
۱۲۳٫ دلائلالامامه، ص۲۳۵٫
۱۲۴٫ عقدالدرر، ص۹۴٫
۱۲۵٫ نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۳، ب۱۳، ح۱۹٫
۱۲۶٫ اصولکافی، ج۱، ص۳۹۷، ح۱٫
۱۲۷٫ کافی، ج ۷، ص ۴۱۴؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲۸٫
۱۲۸٫ ص، ۲۰٫
۱۲۹٫ تفسیر کشاف، ج ۴، ص ۸۰؛ تفسیر جوامع الجامع، ج ۳، ص ۴۳۱٫
۱۳۰٫ تفسیر ثعلبی, ج ۸، ص ۱۸۴٫
۱۳۱٫ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۳۲؛ الکشف والبیان (تفسیر ثعلبی)، ج ۸، ص ۱۸۵٫
۱۳۲٫ ص، ۲۱- ۲۵٫
۱۳۳٫ تنزیه الأنبیاء، ص ۱۲۶-۱۳۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۳۶٫
۱۳۴٫ عهد قدیم، کتاب دوم سموئیل، باب ۱۲، بندهای ۱۴-۲۷٫
۱۳۵٫ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۳۶؛ الکشف والبیان (تفسیر ثعلبی)، ج ۸، ص ۱۹۰؛ تفسیر صافی، ج ۶، ص ۲۲۶٫
۱۳۶٫ تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)، ج ۲، ص ۳۰۸؛ تفسیر کشّاف، ج ۴، ص ۸۱٫
۱۳۷٫ کافی، ج ۷، ص ۴۱۴؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲۹؛ معانی الاخبار، ص ۲۷۹٫
۱۳۸٫ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۳؛ تفسیر امام حسن عسکری، ص ۲۸۴٫
۱۳۹٫ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۵۱۸٫
۱۴۰٫ نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۹٫
۱۴۱٫ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۹۰٫
۱۴۲٫ (و إن من اهل الکتاب إلاّ لیؤمننّ به قبل موته و یوم القیامه یکون علیهم شهیداً(.
۱۴۳٫ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۵۸؛ منتخب الاثر، ج ۳، ص ۱۵۹٫
۱۴۴٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۹٫
۱۴۵٫ کافی، ج ۵، ص ۱۰؛ کمالالدین، ج۲، ص ۵۲۷؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ خصال، ص ۲۷۴؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۲۸؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۹۹؛ تفسیر صافی، ج ۳، ص ۱۲۹؛ البرهان، ج ۴، ص ۷۶ ؛ الکشف والبیان (ثعلبی)، ج ۴، ص ۲۰۷؛ تفسیر طبری، ج ۸، ص ۷۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۴۵٫
۱۴۶٫ صدوق، توحید، ص ۲۶۶؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۹۹؛ تفسیر صافی، ج ۳، ص ۱۲۸٫
۱۴۷٫ تفسیر البرهان، ج ۴، ص ۷۷؛ کمالالدین، ص ۲۲۹؛ کنزالدقایق، ج ۴، ص ۴۹۳٫
۱۴۸٫ مروزی، فتن، ص ۴۴۳٫
۱۴۹٫ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۹۸٫
۱۵۰٫ نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۳، ب ۱۳، ح ۲۰؛ طوسی، الغیبه، ص ۴۶۰، ح ۴۷۳؛ الخرائج والجرائح، ج ۳، ص ۱۱۵۵٫
۱۵۱٫ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۶۸؛ الامامه والتبصره، ص ۲۳۶؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۲۶٫
۱۵۲٫ کمالالدین، ج ۲، ص ۳۸۴؛ الوافی، ج ۲، ص ۳۹۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳؛ مکیالالمکارم، ج ۱، ص ۱۷۹٫
۱۵۳٫ کمالالدین، ج ۲، ص ۴۸۵؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۹۲؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱؛ إعلام الوری، ج ۲، ص ۲۷۲؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۹۲٫
۱۵۴٫ عقدالدرر، ص ۱۹۵؛ مروزی، الفتن، ص ۲۵۳؛ مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۵۸٫
۱۵۵٫ فردوس الاخبار، ج۴، ص ۴۹۶؛ کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۲٫
۱۵۶٫ کمالالدین، ج ۱، ص ۳۱۸؛ بحارالانوار، ج ۵۱، صص ۱۳۴ و ۲۱۸٫
۱۵۷٫ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۷۴؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۱۶٫
۱۵۸٫ نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۹، ب ۱۳، ح ۳۲٫
۱۵۹٫ نجاشی، رجال، ص ۲۵۷، رقم ۶۷۶٫
۱۶۰٫ معجم رجال الحدیث، ج ۱۱، ص ۳۳۴٫
۱۶۱٫ همان، ص ۳۳۶٫
۱۶۲٫ دستنویس ایشان در کنار نسخه ایشان (نعمانی، الغیبه، چاپ تبریز، ص ۱۲۶).
۱۶۳٫ ابن غضائری، رجال، ص ۹۵؛ ابن داود، رجال، ص ۲۷۱؛ علامه حلی، رجال، ص ۲۵۵٫
۱۶۴٫ شمیم رحمت، ص ۱۲٫
۱۶۵٫ تاریخ بغداد، ج ۴، صص ۱۴۱- ۱۵۶٫
۱۶۶٫ همان، ص ۱۵۳٫
۱۶۷٫ نجاشی، رجال، ص ۳۴۲، رقم ۹۱۹٫
۱۶۸٫ الجامع فی الرجال، ج ۱، ص ۱۵۹٫
۱۶۹٫ مستدرکات مقباس الهدایه، ج ۵، ص ۳۶۱٫
۱۷۰٫ میرزا محمد استرآبادی، (م ۱۰۲۸ هـ.)، صاحب ((منبع المقال))؛ مصفّی المقال، ص ۴۳۰٫
۱۷۱٫ جامع الرواه، ج ۲، ص ۱۵۳، رقم ۱۱۴۵؛ نجاشی، رجال، ص ۲۲۹٫
۱۷۲٫ الأنوار المضیئه، تألیف: علم الدین، سید مرتضی، علی بن عبدالحمید نسّابه، از علمای قرن هشتم، که نسخهای از آن در کتابخانه صاحب عبقات (در لکنهو) و نسخهای دیگر در کتابخانه راجه محمدمهدی موجود است. (کتابنامه حضرت مهدی، ج ۱، ص ۱۳۶).
۱۷۳٫ بهاءالدین علی بن غیاث الدین عبدالکریم بن عبدالحمید نیلی، منتخب الأنوار المضیئه، (م ۷۹۰ هـ.) ، کتابنامه، ج ۲، ص ۶۸۴٫
۱۷۴٫ منتخب الانوار المضیئه، صص ۱۸۸ – ۲۰۶٫
۱۷۵٫ بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۳۸۵ – ۳۹۱٫
۱۷۶٫ همان، ص ۳۸۸٫
۱۷۷٫ کافی، ج ۷، ص ۱۸۵؛ تهذیب الاحکام، ج ۱۰، ص ۹؛ الفقیه، ج ۴، ص ۲۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۸، ص ۱۰۳٫
۱۷۸٫ کافی، ج ۶، ص ۴۴۴٫
۱۷۹٫ الملاحم والفتن، ص ۵۷، ب ۱۰۷٫
۱۸۰٫ نعیم بن حماد مروزی، الفتن، ص ۲۱۱، ح ۸۴۶ .
۱۸۱٫ روزگار رهایی، ج ۱، ص ۴۹۹٫
۱۸۲٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۸۷، ح ۲۰۳٫
۱۸۳٫ لسان العرب، ج ۶، ص ۴۳۷٫
۱۸۴٫ آل عمران، ۱۵۹٫
۱۸۵٫ مروزی، الفتن، ص ۲۵۲؛ الحادی للفتاوی، ج ۲، ص ۷۷٫
۱۸۶٫ دلائل الامامه، ص ۴۴۵، ح ۴۱۸٫
۱۸۷٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۹، ح ۲۰۷٫
۱۸۸٫ إعلام الوری، ج ۲، ص ۳۱۰٫
۱۸۹٫ منتخب الاثر، ج ۲، ص ۳۲۳٫
۱۹۰٫ شمیم رحمت، ص ۳۷٫
۱۹۱٫ تاریخ ما بعد الظهور، ص ۸۲۰ .
۱۹۲٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۲٫
۱۹۳٫ نجاشی، رجال، ص ۲۴۹، رقم ۶۵۶٫
۱۹۴٫ ابن غضائری، رجال، ص ۸۳، رقم ۱۰۷٫
۱۹۵٫ شیخ طوسی، فهرست، ص ۱۶۱، رقم ۴۱۸٫
۱۹۶٫ طوسی، الغیبه، ص ۶۳ ، ح ۶۵ .
۱۹۷٫ اختیار معرفه الرجال، ص ۴۰۶ ، رقم ۷۶۰٫
۱۹۸٫ همان، ص ۴۴۴، رقم ۸۳۳ – ۸۳۴ .
۱۹۹٫ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۷۰، ح ۷۵٫
۲۰۰٫ الامامه والتبصره، ص ۲۱۳، ب ۱۶، ح ۶۶٫
۲۰۱٫ طوسی. الغیبه، ص ۶۴، ح ۶۶٫
۲۰۲٫ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۶۵٫
۲۰۳٫ نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۴، ب ۱۳، ح ۲۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲ ، ص ۳۵۵ ، ح ۱۱۶٫
۲۰۴٫ مقباس الهدایه، ج ۱، ص ۴۱۷٫
۲۰۵٫ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۹٫
اسم نوینسده : حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر مهدی پور