
داستان هايى از فضيلت زيارت امام حسين (ع)2
عصر شیعه ـ احسان به اهلبيت
((عبداللّه بن عبدالرحمن اصم )) نقل كرده : حديث گفت براى ما ((معاذ))، از ((ابان ))،كه گفت :
از او شنيدم كه مى گفت : حضرت ابوعبداللّه (علیه السلام) فرمودند:
كسيكه به زيارت قبر ((حضرت ابا عبداللّه الحسين (علیه السلام))) رود محققا به رسول خدا و به ما اهل بيت احسان نموده و غيبتش جايز نبوده و گوشتش بر آتش حرام است و در مقابل هر يك درهمى كه انفاق كرده خداوند متعال انفاق اهالى و سكنه ده هزار شهرهائى كه در كتابش مضبوط و معلوم است را به او اعطاء مى فرمايد، و بدنبال آن حوائج و نيازمندى هايش را روا مى فرمايد، و آنچه را كه از خود باقى گذارد حقتعالى حافظ آنها است و در خواست و سؤ ال چيزى از خدا نمى كند مگر آنكه بارى تعالى اجابتش مى فرمايد اعم از آنكه سريع و بدون مهلت حاجتش را روا كرده يا با تاخير و مهلت آنرا برآورده نمايد.
دعاى مستجاب
((صفوان جمّال )) از حضرت ابى عبداللّه (علیه السلام) حديثى طولانى را نقل كرده و در ضمن آن مى گويد:
محضر مبارك امام (علیه السلام) عرضه داشتم : چه اجر و ثوابى است براى كسى كه نزد قبر مطهّر آن حضرت (امام حسين (علیه السلام)) نماز بخواند؟
حضرت فرمودند: كسى كه نزد قبر آن جناب دو ركعت نماز بخواند چيزى را از خدا نخواسته مگر آنكه حق تعالى آن را به وى اعطاء مى فرمايد.
عرض كردم : چه اجر و ثوابى است براى كسى كه از آب فرات غسل كرده و سپس به زيارت آن حضرت رود؟
امام (علیه السلام) فرمودند: هنگامى كه با اراده زيارت آن حضرت از فرات غسل مى كند تمام گناهانش ريخته شده و پاك مى گردد، مثل اينكه تازه از مادر متولد گرديده .
عرض كردم : ثواب و اجر كسى كه خودش بخاطر جهتى نمى تواند به زيارت رود ولى ديگرى را مجهّز ساخته و به زيارت فرستد چه مى باشد؟
حضرت فرمودند:
در مقابل هر يك درهمى كه خرج كرده خداوند متعال به قدر كوه اُحُد از حسنات به وى داده و چند برابر هزينه اى را كه متحمل شده برايش باقى مى گذارد، و نيز بلاهائى كه نازل شده را از وى دور مى گرداند و همچنين مال و دارائى وى را حفظ و نگهدارى مى فرمايد
لوازم زائر
((محمّد بن مسلم )) براى ما نقل كرد كه :
محضر مبارك حضرت ابى عبداللّه (علیه السلام) عرض كردم : هرگاه به زيارت پدر بزرگوارتان (حضرت امام حسين (علیه السلام)) مى رويم آيا بهمان هيئت و كيفيّتى كه به حج مى رويم باشيم ؟
حضرت فرمودند: بلى .
عرض كردم : پس آنچه بر حاجى لازم است بر ما نيز لازم است ؟
حضرت فرمودند: چه چيزهائى را گفتى ؟
عرض كردم : اشيائى را كه بر حاجى لازم مى باشد.
حضرت فرمودند:
بر تو لازم است كه با همراهانت خوش رفتار باشى ، سخن اندك بگوئى و حتى الامكان تكلّم نكنى مگر به خير.
بر تو لازم است زياد بياد خدا باشى .
و بر تو لازم است جامه و لباس هايت را نظيف و پاكيزه نگاه دارى .
و بر تو لازم است پيش از اينكه به حائر برسى غسل نمائى .
لازم است بر تو كه خاشع بوده و زياد نماز خوانده و بسيار بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستى و به آنچه از تو نيست و مال ديگرى است احترام گذارده و بر ندارى .
لازم است به آنچه حلال نيست نگاه نكرده و چشم خود را از آن فرو ببندى .
لازم است وقتى برادر ايمانى خود را نيازمند ديده و ملاحظه كردى كه بواسطه نداشتن نفقه از ادامه عمل عاجز است به ديدنش رفته او را كمك كرده و به مواسات با او رفتار نمائى .
بر تو لازم است تقيه كه دين تو به آن قائم است را رعايت كنى .
واجب است از آنچه منهى هستى و از خصومت و دشمنى و زياد قسم خوردن و از جدال كردن كه در اثناء آن به خوردن قسم مبادرت مى ورزى اجتناب و دورى كنى .
و وقتى به اين دستورها عمل كردى البتّه حجّ و عمره تو تمام و كامل بوده و به واسطه صرف نفقه و دور شدن از اهل و عيالت و روى تافتن از آنچه به آن مايل هستى از كسى كه آنچه نزدش بوده و تو آن را طلب كردى استحقاق پيدا مى كنى كه از سفرت مراجعه كرده در حالى كه مغفرت و رحمت و رضوانش شامل تو شده باشد.
((حضرت امام صادق (علیه السلام))) فرمودند:
هنگامى كه اراده زيارت حضرت حسين (علیه السلام) را نمودى پس آن حضرت را با حالى غمگين و اندوه ناك و ناراحت و ژوليده و گرفته و گرسنه و تشنه زيارت نما.
زيرا حضرتش كشته شدند در حالى كه غمگين و ناراحت و ژوليده و گرفته و گرسنه و تشنه بودند و از آن جناب حوائج و خواسته هاى خود را بخواه و سپس از آنجا برگرد و آن مكان شريف را وطن براى خود قرار مده .
((حسين بن ثوير بن ابى فاخته )) ، مى گويد: حضرت ابوعبداللّه (علیه السلام) فرمودند:
اى حسين ! كسى كه از منزلش بيرون آيد و قصدش زيارت قبر حضرت حسين بن على (علیه السلام) باشد، اگر پياده رود خداوند منّان به هر قدمى كه بر مى دارد يك حسنه برايش نوشته و يك گناه از او محو مى فرمايد.
تا زمانى كه به حائر برسد و پس از رسيدن به آن مكان شريف حق تبارك و تعالى او را از رستگاران قرار مى دهد، تا وقتى كه مراسم و اعمال زيارت را به پايان برساند، كه در اين هنگام او را از فائزين محسوب مى فرمايد، تا زمانى كه اراده مراجعت نمايد، در اين وقت فرشته اى نزد او آمده و مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه و اله) سلام رسانده و به تو مى فرمايد: از ابتداء عمل را شروع كن ، تمام گناهان گذشته ات آمرزيده شد.
فرشته ها ملازم زوار
((مفضّل بن عمر)) نقل كرده كه : حضرت ابو عبداللّه (علیه السلام) فرمودند:
گويا مى بينم كه فرشتگان با مؤ منين بر سر قبر حضرت حسين بن على (علیه السلام) ازدحام كرده اند.
راوى مى گويد: عرضه داشتم : آيا مؤ منين فرشته را مى بينند؟
حضرت فرمودند: هرگز، هرگز، آنها به خدا قسم ملازم و همراه مؤمنين بودند، حتّى با دست هايشان به صورت هاى آنها مسح مى كشند.
سپس امام (علیه السلام) فرمودند: خداوند منّان هر صبح و شام از طعام بهشت بر زوّار امام حسين (علیه السلام) نازل مى فرمايد و خدمتكاران ايشان فرشتگانند.
هيچ بنده اى از بندگان خداوند حاجتى از حوائج دنيا و آخرت را از خداوند متعال درخواست نمى كنند ، مگر آنكه خدا به او عطاء مى فرمايد. راوى مى گويد: عرض كردم : به خدا قسم اين كرامت مى باشد.
امام (علیه السلام) به من فرمودند: اى مفضّل : برايت بيشتر بگويم ؟
عرضه كردم ، بلى سرور من .
حضرت فرمودند: گويا مى بينم تختى از نور را كه گذارده اند و بر روى آن قبّه اى از ياقوت سرخ زده شده كه با جواهرات آن را زينت نموده اند و حضرت امام حسين (علیه السلام) بر روى آن تخت نشسته اند و اطراف آن حضرت نود هزار قبه سبز زده اند و مؤمنين آن حضرت را زيارت كرده و بر آن جناب سلام مى دهند.
پس خداوند متعال به ايشان مى فرمايد:
اى دوستانم از من سؤ ال كنيد و بخواهيد، پس زياد اذيّت شديد و خوار و مقهور گرديديد، امروز روزى است كه حاجتى از حاجات دنيا و آخرتتان را از من درخواست نكرده ، مگر آنرا روا نمايم .
پس خوردن و آشاميدنشان در بهشت مى باشد، پس به خدا قسم كرامت و احسانى كه زوال نداشته و انتهاء آن را نمى توان درك كرد همين است . ترجمه كامل الزيارات ص 443
جزء عمر حساب نشود
حضرت ابى الحسن الرضا(علیه السلام) نقل نموده و آن جناب از پدر بزرگوارشان حكايت كرده اند كه ابو عبداللّه جعفربن محمّد الصادق (علیه السلام) فرمودند:
ايّام زيارت حضرت امام حسين (علیه السلام) جزء عمر زائر شمرده نشده و از اجلشان محسوب نمى گردد.(ترجمه كامل الزيارات ص 446)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: كسى كه مى خواهد در همسايگى رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و حضرت على و فاطمه (عليهاالسلام ) باشد، زيارت حسين بن على (علیه السلام) را ترك نكند .
كنار نهرها
((محمّد بن ابى جرير قمّى )) گفت :
از حضرت اباالحسن الرضا(علیه السلام) شنيدم كه به پدرم مى فرمودند:
كسى كه حضرت حسين بن على (علیه السلام) را زيارت كند در حالى كه به حق آن حضرت عارف و آگاه باشد از هم صحبت هاى حق تعالى بالاى عرش مى باشد، سپس اين آيه را قرائت فرمودند: انّ المتّقين فى جنّات و نهر، فى مقعد صدق عند مليك مقتدر.
(همانا اهل تقوى در باغ ها و كنار نهرها منزل گزينند، در منزل گاه صدق و حقيقت نزد خداوند عزّت و سلطنت جاودانى متنعّم مى باشند).
طلب رحمت
حضرت ابو عبداللّه (علیه السلام)، فرمودند: هنگامى كه روز قيامت شود منادى نداء مى كند: زوّار حسين بن على (علیه السلام) كجا هستند؟
گردن هاى تعدادى از مردم كشيده مى شود كه عدد آنها را غير از خداوند متعال كس ديگرى نمى داند، پس به ايشان گفته مى شود قصد شما از زيارت قبر حضرت حسين بن على (عليه السلام ) چه بود؟
مى گويند: پروردگارا آن حضرت را زيارت كرديم بجهت محبّتى كه به رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و حضرت على و فاطمه (عليهاالسلام ) داشته و به منظور طلب رحمت براى صاحب قبر به ازاء آنچه از آن حضرت صادر گرديد.
پس به آنها گفته مى شود:
ايشان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين سلام اللّه عليهم هستند، به آنها ملحق شويد.
شما با ايشان و در درجه و مرتبه آنها هستيد، به لواء و پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و اله) ملحق گرديد، پس بطرف لواء آن حضرت رهسپار شده و در سايه آن قرار مى گيرند، در حالى كه لواء به دست اميرالمؤ منين على (علیه السلام) مى باشد و بدين ترتيب به بهشت وارد مى شوند، ايشان جلو پرچم و سمت راست و جانب چپ و پشت آن بوده و چهار طرف لواء را گرفته اند.
از روى شوق
حضرت ابى جعفر(علیه السلام)، آن حضرت فرمودند:
اگر مردم مى دانستند كه در زيارت قبر حضرت حسين بن على (علیه السلام) چه فضل و ثوابى است حتما از شوق و ذوق قالب تهى مى كردند و بخاطر حسرت ها نفس هايشان به شماره افتاده و قطع خواهد شد.
راوى مى گويد: عرض كردم : در زيارت آن حضرت چه اجر و ثوابى مى باشد.
حضرت فرمودند:
كسى كه از روى شوق و ذوق به زيارت آن حضرت رود خداود متعال هزار حجّ و هزار عمره قبول شده برايش مى نويسد و اجر و ثواب هزار شهيد از شهداء بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده كه در راه خدا آزاد شده باشند برايش منظور مى شود و پيوسته در طول ايام سال از هر آفتى كه كمترين آن شيطان باشد محفوظ مانده و خداوند متعال فرشته كريمى را بر او موكّل كرده كه وى را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زير قدم نگهدارش باشد و اگر در اثناء سال فوت كرد فرشتگان رحمت الهى بسويش حاضر شده و او را غسل داده و كفن نموده و برايش استغفار و طلب آمرزش كرده و تا قبرش مشايعتش نموده و به مقدار طول شعاع چشم در قبرش وسعت و گشايش ايجاد كرده و از فشار قبر در امانش قرار داده و از خوف و ترس دو فرشته منكر و نكير بر حذرش مى دارند و برايش دربى به بهشت مى گشايند و كتابش را به دست راستش مى دهند و در روز قيامت نورى به وى اعطاء مى شود كه بين مغرب و مشرق از پرتو آن روشن مى گردد و منادى نداء مى كند: اين كسى است كه از روى شوق و ذوق حضرت امام حسين (علیه السلام) را زيارت كرده و پس از اين نداء احدى در قيامت باقى نمى ماند مگر آنكه تمنّا و آرزو مى كند كه كاش از زوّار حضرت اباعبداللّه الحسين (علیه السلام) مى بود.(ترجمه كامل الزيارات ص 467)
محبت
((ذريح محاربى )) ، وى مى گويد: محضر مبارك حضرت ابى عبداللّه (علیه السلام) عرض كردم : از خويشاوندان و فرزندانم كسى را ملاقات نكردم مگر وقتى به آنها خبر دادم به اجر و ثوابى كه در زيارت قبر حضرت امام حسين (علیه السلام) هست ، من را تكذيب نموده و گفتند: تو بر حضرت جعفر بن محمّد(عليه السلام ) دروغ بسته و اين خبر را از پيش خودت مى گوئى !
حضرت فرمودند:
اى ذريح مردم را رها كن هر كجا كه مى خواهند بروند، بخدا قسم حق تعالى به زائرين امام حسين (علیه السلام) مباهات كرده و افتخار مى نمايد و مسافر و زائر را فرشتگان مقرّب خدا و حاملين عرش رهبرى مى كنند حتى حق تعالى به فرشتگان مى فرمايد:
آيا زوّار حسين بن على (عليه السلام ) را مى بينيد كه از روى شوق و محبّت به آن حضرت و علاقه به حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) دخت رسول اللّه (صلی الله علیه و اله) به زيارت آمده اند؟ به عزّت و جلال و عظمت خود قسم كرامت خويش را بر ايشان واجب كرده ام و ايشان را حتما به بهشتى كه براى دوستانم و براى انبياء و رسل و فرستادگانم آماده كرده ام داخل مى كنم .
اى فرشتگان من ! ايشان زوّار قبر حسين حبيب محمّد رسول من بوده و محمّد (صلی الله علیه و اله) حبيب من است و كسى كه من را دوست داشته باشد حبيب من را نيز دوست مى دارد و كسى كه حبيب من را دوست داشته باشد دوست دار حبيبم را نيز دوست دارد و كسى كه نسبت به حبيب من بغض ورزد، كسى است كه به من بغض مى ورزد و بر من واجب است كه به اشد عذاب ، عذابش نموده و به آتش دوزخم او را بسوزانم و جهنم را مسكن و مكانش قرار داده و وى را چنان عذابى كنم كه احدى از اهل عالم را آن طور عذاب نكرده باشم .
محبوبترين اعمال
حضرت ابى عبداللّه (علیه السلام) فرمودند:
محبوب ترين اعمال نزد حق تعالى زيارت قبر حضرت حسين (علیه السلام) بوده و برترين اعمال نزد او جلّ و على ادخال سرور و شادى بر مؤ من است و نزديك ترين بنده به خدا، بنده اى است كه در حال سجود بدرگاه الهى گريان باشد.
زيارت قبر مطهر
((محمّد بن سنان )) از بشير دهّان برايم نقل كرد و گفت :
در هر سال به حجّ مشرّف مى شدم ، يكسال تنبلى كرده و آنرا ترك كردم و سال بعد كه به حج رفته و محضر حضرت ابى عبداللّه (علیه السلام) رسيدم به من فرمودند:
اى بشير چه چيز تو را در سال گذشته از حج سست و تنبل كرده ؟
عرض كردم : فدايت شوم مالى داشتم كه از مردم مى خواستم و خوف داشتم تلف شود.
لذا به حج نيامده ولى در عوض روز عرفه به زيارت قبر مطهّر حضرت امام حسين (علیه السلام) رفتم .
حضرت به من فرمودند:
آنچه نصيب اهل موقف (حاجى ها) شد، از تو فوت نگرديد، اى بشير كسى كه قبر حسين (علیه السلام) را زيارت كند، در حالى كه به حق آن حضرت عارف و آگاه باشد، مانند: كسى است كه خدا را در عرش زيارت نموده
رزق و عمر طولانى و در زمره سعدا
((عبدالملك خثعمى ))، از حضرت ابى عبداللّه (علیه السلام)، گفت : حضرت به من فرمودند:
اى عبدالملك زيارت حسين بن على (علیه السلام) را ترك مكن و ياران و اصحابت را به آن امر فرما، و شيعيان ما را امر كنيد به زيارت آن حضرت ، زيرا حق تعالى بواسطه آن عمر تو را طولانى كرده و روزى و رزقت را واسع مى فرمايد و امورى كه بدى و شر را جلب مى كند دفع مى نمايد. در حال حيات سعيد و سعادتمند نموده و نخواهى مرد مگر سعيد و تو را در زمره سعداء مى نويسد.(ترجمه كامل الزيارات ص 494)
و زيارت آن حضرت بر هر مؤ منى كه اقرار به امامت حضرتش از طرف خدا دارد واجب است .
مسافرين خدا
حضرت ابى عبداللّه (علیه السلام) حضرت فرمودند:
خداوند متعال فرشتگانى دارد كه موكّل قبر مطهّر حضرت حسين بن على (عليه السلام ) مى باشند، هنگامى كه شخص قصد زيارت آن حضرت را مى نمايد خداوند گناهان او را به اين فرشتگان اعطاء نموده و در اختيار آنها مى گذارد وقتى وى قدم گذارد فرشتگان گناهان را محو مى كنند سپس وقتى قدم بعدى را برداشت حسنات او را مضاعف مى نمايند و پيوسته حسنات او را مضاعف كرده تا جائى كه بهشت را براى وى واجب مى گردانند سپس اطرافش را گرفته و تقديس و تنزيهش مى نمايند و سپس فرشتگان آسمان را نداء مى دهند كه زوّار حبيب حبيب خدا را تقديس و تنزيه نمائيد و وقتى زوّار غسل زيارت نمودند حضرت محمّد(صلی الله علیه و اله) ايشان را نداء داده و مى فرمايد: اى مسافرين خدا بشارت باد شما را كه با من در بهشت همراه خواهيد بود.
سپس اميرالمؤ منين (علیه السلام) ايشان را نداء داده و مى فرمايد:
من ضامنم كه حوائج شما را برآورده و در دنيا و آخرت بلاء و محنت را از شما دور نمايم .
پس از آن فرشتگان دور ايشان حلقه زده و از راست و چپ آنان را در بر گرفته تا به اهل و خويشاوندان خود بازگردند.
رحمت واسعه
((عبداللّه بن مسكان ))، مى گويد:
حضور مبارك حضرت اباعبداللّه (علیه السلام) رسيدم در حالى كه گروهى از اهل خراسان خدمت آن جناب مشرّف شده بودند، ايشان از آن جناب راجع به زيارت قبر حضرت حسين بن على (علیه السلام) و ثوابى كه در آن است سؤال نمودند؟
حضرت فرمودند: پدرم از جدّم نقل كردند كه مى فرمودند:
كسيكه آن حضرت را صرفاً براى خدا و به قصد قربت زيارت كند خداوند متعال از گناهان رهايش نموده و او را همچون نوزادى كه مادر زائيده قرار مى دهد و در طول سفرش فرشتگان مشايعتش كرده و بالاى سرش بال هاى خود را گشوده و با اين حال او را همراهى كرده تا به اهلش باز گردد و نيز فرشتگان از خداوند مى خواهند كه او را بيامرزد و از اطراف و اكناف آسمان رحمت واسعه الهى او را فرا گرفته و فرشتگان نداء كرده و به وى مى گويند:
پاك هستى و آن كس كه زيارتش نمودى نيز پاك و مطهّر است و پيوسته وى را بين اهل و خويشانش حفظش مى نمايند.
سى حج مقبول
((موسى بن قاسم حضرمى )) مى گويد: ((حضرت ابو عبداللّه (علیه السلام))) در ابتداء حكومت ((ابو جعفر عباسى )) (منصور دوانيقى ) وارد عراق شده و در نجف نزول اجلال فرمودند، به من فرمودند:
اى موسى ، برو كنار جاده بزرگ بايست و منتظر باش كه عنقريب مردى از طرف ((قادسيّه )) خواهد آمد، هر گاه نزديك تو شد به وى بگو: يكى از فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و اله) تو را مى خواند، او بزودى با تو خواهد آمد.
موسى مى گويد: من به طرف جاده مزبور رفته و به آنجا رسيدم و كنار آن ايستاده و هوا بسيار گرم بود، پيوسته در آنجا ايستاده بودم بحدّى كه نزديك بود مخالفت كرده و بر گشته و ملاقات با او را ترك كنم ، در اين هنگام چشمم به چيزى خورد كه به جلو مى آيد و شبيه مردى است كه روى شترى نشسته ، پس چشم به آن دوخته تا نزديك به من شد، به او گفتم : اى مرد در اينجا يكى از فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و اله) شما را مى خواند ايشان شما را به من معرفى كرده و پيام برايت فرستاده اند.
مرد گفت : با هم به خدمتش برويم .
موسى مى گويد: او را بردم تا نزديك خيمه رسيديم ، وى شترش را خواباند و درب خيمه ايستاد منتظر اذن دخول بود، پس حضرت از درون خيمه او را خواندند، اعرابى داخل خيمه شد و من نيز نزديك شده تا درب خيمه رسيده و سخن ايشان را مى شنيدم ولى آنها را نمى ديدم .
حضرت ابو عبداللّه (علیه السلام) به وى فرمودند، از كجا آمدى ؟
او گفت : از دورترين نواحى يمن .
حضرت فرمودند: تو از فلان و فلان مكان هستى ؟
او عرض كرد: بلى من از فلان موضع مى باشم .
حضرت فرمودند: براى چه به اين صوب و طرف آمدى ؟
عرض كرد: به قصد زيارت حضرت اباعبداللّه الحسين (علیه السلام) آمدم .
حضرت فرمودند:
تنها براى زيارت آمده اى و هيچ حاجت ديگرى نداشتى ؟
عرض كرد: هيچ حاجتى نداشتم مگر آنكه به سر قبر مطهّر آن حضرت رفته و نماز خوانده و جنابش را زيارت كرده و سپس از حضرتش خداحافظى كرده و به اهل و خويشانم برگردم .
حضرت فرمودند: در زيارت آن حضرت چه مى بينيد؟
عرض كرد: در زيارتش بركت در عمر خود و اهل و اولاد و اموال و معايشمان بوده و حوائج و خواسته هايمان بر آورده شده و گرفتاريمان بر طرف مى گردد.
موسى مى گويد: امام (علیه السلام) به وى فرمودند: اى برادر يمنى آيا از فضيلت زيارت آن حضرت بيشتر از اين برايت نگويم ؟ آن مرد عرض كرد: از پسر رسول خدا زيادتر بفرمائيد:
حضرت فرمودند: زيارت امام حسين (علیه السلام) معادل يك حجّ مقبول و پاكيزه اى است كه با رسول خدا(صلی الله علیه و اله) انجام شود. آن مرد از اين گفتار تعجب كرد.
حضرت فرمودند: آرى ، به خدا سوگند معادل دو حجّ مقبول و پاكيزه اى است كه با رسول خدا(صلی الله علیه و اله) انجام شود.
آن مرد بر تعجبش افزوده شد پس بدين ترتيب امام (علیه السلام) بر تعداد حج هاى مقبول مى افزودند تا اينكه در آخر فرمودند:
زيارت آن حضرت معادل با سى حجّ مقبول و پاكيزه اى است كه با رسول خدا(صلی الله علیه و اله) انجام گيرد.
غريب و شهيد
((يزيد بن عبدالملك )) مى گويد: محضر مبارك حضرت ابى عبداللّه (علیه السلام) بودم پس گروهى كه بر درازگوش ها سوار بودند بر ما گذشتند.
حضرت به من فرمودند: اينها قصد كجا را دارند؟
عرض كردم : به زيارت قبور شهداء مى روند.
فرمودند، چه چيز ايشان را از زيارت غريب شهيد باز داشت ؟!!
مردى از اهل عراق محضر مباركش عرض كرد: آيا زيارت آن حضرت (امام حسين (علیه السلام)) واجب است ؟
حضرت فرمودند: زيارت آن جناب از يك حجّ عمره و يك عمره و يك حجّ بهتر است .
سپس حضرت تعداد حجّ و عمره ها را زياد كرده تا بيست حجّ و بيست عمره شمردند و بعد فرمودند: البتّه تمام آنها مقبول و مبرور باشند.
راوى مى گويد: به خدا سوگند از محضرش مرخّص نشده بودم كه مردى آمد و حضورش رسيد و عرض كرد: من نوزده حجّ انجام داده ام ، از خداوند بخواهيد كه يك حجّ ديگر نصيبم شده و بدين ترتيب تا عدد بيست كامل گردد.
حضرت فرمودند: آيا قبر امام حسين (علیه السلام) را زيارت كرده اى ؟ آن مرد عرض كرد: خير. حضرت فرمودند: زيارت آن حضرت از بيست حجّ بهتر مى باشد.
شفاعت
((عبداللّه بن شعيب تيمى ))، از حضرت ابا عبداللّه (علیه السلام) نقل مى كند كه حضرت فرمودند:
روز قيامت منادى ندا مى كند: شيعيان آل محمّد در كجا هستند؟!
پس از ميان مردم گردنهائى كشيده شده و افرادى بپا مى خيزند كه عدد آنها را غير از حقتعالى كس ديگر نمى داند. ايشان در قسمتى از مردم بپا خاسته اند، سپس منادى ندا مى كند: زوّاز قبر حضرت امام حسين (علیه السلام) در كجا هستند؟!
خلق بسيارى به پا مى خيزند.
پس به ايشان گفته مى شود: دست هر كسى را كه دوست داريد بگيريد و آنها را به بهشت ببريد، پس شخصى كه جزء زائرين است هر كسى را كه بخواهد گرفته و به بهشت مى برد، حتى بعضى از مردم به برخى ديگر مى گويند: اى فلانى من را مى شناسى ؟ من كسى هستم كه در فلان روز و در فلان مجلس براى تو ايستاده و احترام از او نمودم پس من را نيز درياب ، زائر او را نيز گرفته و به بهشت داخل نموده بدون اينكه دافع و مانعى در بين باشد.
ملائكه گريان
((ابى الصباح كنانى ))، مى گويد: از حضرت امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود:
در طرف شما قبرى است كه هيچ مكروب و اندوهگينى به زيارت آن نمى رود، مگر آنكه خداوند متعال اندوهش را بر طرف كرده و حاجتش را روا مى سازد و از روزى كه آن حضرت شهيد شدند چهار هزار فرشته كه جملگى ژوليده و غبار آلود و گرفته هستند اطراف قبر مطهّرش بوده و تا روز قيامت بر آن جناب مى گريند و كسى كه او را زيارت كند فرشتگان تا وطن و مأوايش مشايعتش كرده و اگر مريض و بيمار شود عيادتش كنند و اگر بميرد جنازه اش را تشييع نمايند .
ارواح طيبه عصمت بزيارت حسين (علیه السلام)
جناب حاج ملا على كازرونى رحمة اللّه عليه كه يكى از افراد و با ايمان با اخلاص بود نقل فرمود: شب 23 ماه رمضان بالاى منزل تنها احياء داشتم كه هنگام سحر ناگاه حالت سستى و بى خودى به من دست داد.
در آن حال متوجه شدم كه تمام عالم اعلاء مملو از جمعيت و غلغله است و سر و صداى فراوانى است از صدائى كه فصيحتر و به من نزديكتر بود، پرسيدم تو را به خدا تو كيستى ؟ فرمود: من جبرائيل هستم ، گفتم : چه خبر است امشب ؟ فرمود: حضرت بى بى عالم فاطمه زهراء با مريم و آسيه و خديجه و كلثوم (هنّ) براى زيارت قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) مى روند. و اين جمعيت ارواح پيغمبران و ملائكه هستند.
گفتم : براى خدا مرا هم ببريد، فرمود: زيارت تو از همين جا قبول است و سعادتى داشتى كه اين منظره را ببينى .
حضرت آية اللّه شهيد دستغيب فرمود براستى حاجى مزبور علاقه شديدى به حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) نصيبش شده بود كه در همان مجلس دو ساعتى چند مرتبه كه اسم مبارك حضرت را مى برد بى اختيار گريان و نالان مى شد. و تا چند دقيقه نمى توانست سخن بگويد و فرمود: من طاقت ذكر مصيبت آن حضرت را ندارم
زيارت امام حسين (علیه السلام)
مرحوم سيد بن طاووس رضوان اللّه تعالى عليه نقل نموده از محمد بن داود كه گفت : همسايه اى داشتم معروف به على بن محمد بود كه ايشان برايم گفت من از ايام جوانى هرماه بزيارت حضرت امام حسين (علیه السلام) ميرفتم تا اينكه سن من بالا رفت و نيروى جسميم ضعيف شد و يك چند وقتى زيارت را ترك كردم ، پس از مدتى بقصد زيارت پياده حركت كردم پس از چند روز بكربلا رسيدم و بزيارت آقا امام حسين (علیه السلام) نائل شدم و دو ركعت نماز بجا آوردم و بعد از زيارت و نماز از فرط خستگى راه كنار حرم خوابم برد. در عالم خواب ديدم مشرف شدم خدمت آقاى خودم ابى عبداللّه الحسين (علیه السلام) حضرت رويشان را به بنده كرد و فرمود: اى على چرا به من جفا كردى با اينكه نسبت بمن خوبى و نيكى مى كردى ؟ عرضكردم : اى سيدى اى آقاى من بدنم ضعيف شده و توانايى خود را ازدست دادم و توان آمدن ندارم و چون فهميده ام آخر عمرم است و با آن حالى كه داشتم اين چند روز راه را به عشق شما بزيارت آمدم و روايتى از شما شنيدم دوست داشتم آن را از خود شما بشنوم . حضرت فرمود آن روايت رابگو: گفتم چنين نقل شده كه (قال من زارنى فى حيوتى زرته بعد وفاته ) هر كه مرا در حال حياتش زيارت كند و بزيارت من نائل گردد من هم بعد از وفاتش او را زيارت ميكنم و بزيارت او مى آيم حضرت فرمود بله من گفته ام ، حتى اگر او را (زيارت كننده ام را) در آتش ببينم نجاتش خواهم داد.(
حضرت موسى (علیه السلام) به زيارت حسين (علیه السلام)
ابى حمزه ثمالى فرمود در اواخر سلطنت بنى مروان اراده زيارت آقا ابى عبداللّه الحسين (علیه السلام) را نمودم و پنهانى از اهل شام خود را به كربلا رساندم در گوشه اى پنهان شدم تا اينكه شب از نيمه گذشت پس بسوى قبر شريف روانه شدم تا آنكه نزديك قبر مقدس و شريف رسيدم . ناگهان مردى را ديدم كه بسوى من مى آيد و گفت خدا ترا اجر و پاداش دهد برگرد زيرا به قبر شريف نمى رسى من وحشت زده و ترسان مراجعت كردم و در گوشه اى دوباره خود را پنهان كردم تا آنكه نزديك طلوع صبح شد باز به جانب قبر روانه شدم و چون دوباره نزديك شدم باز همان مرد آمد و ممانعت كرد و گفت به آن قبر نمى توانى برسى . به او گفتم عافاك اللّه چرا من به آن قبر نمى رسم و حال اينكه از كوفه به قصد زيارت آن حضرت آمده ام بيا بين من و آن قبر حائل نشو، زيرا من مى ترسم كه صبح شود و اهل شام مرا ببينند و مرا در اينجا به قتل برسانند، وقتى اين حرف را از من شنيد گفت يك مقدار صبر كن چون حضرت موسى بن عمران (علیه السلام) از خداى خود اجازه گرفته كه به زيارت آقا سيد الشهداء (علیه السلام) بيايد و خدا به او اجازه داده و با هفتاد هزار ملائكه به زيارت آقا آمده اند و از اول شب تا به حال در خدمت قبر شريف هستند و تا طلوع صبح كنار قبر هستند و بعد به آسمان عروج مى كنند. ابوحمزه ثمالى گويد از آن مرد پرسيدم كه توكيستى ؟
گفت من يكى از آن ملائكه هستم كه مامور پاسبانى و پاسدارى قبر آقا سيد الشهداء (علیه السلام) هستم و براى زوار آقا طلب مغفرت مى كنيم تا اين را شنيدم برگشتم پنهان شدم و هنگام طلوع صبح سر قبر حضرت آمدم ديگر كسى را نديدم كه مانع شود پس زيارتم را كردم و بر كشندگان آن حضرت لعن نمودم و نماز صبح را در آنجا اقامه كردم و از ترس مردم شام سريع به كوفه برگشتم
احترام امام زمان به زوار حسين (علیه السلام)
مرحوم آية اللّه حاج ميرزا محمّد على گلستانه اصفهانى در آن وقتى كه ساكن مشهد بودند براى يكى از علماء بزرگ مشهد نقل فرموده بودند كه ، عموى من مرحوم آقاى سيد محمّد على از كه مردان صالح و بزرگوار بود نقل ميكرد، در اصفهان شخصى بود به نام جعفر نعلبند كه او حرفهاى غير متعارف ، از قبيل آن كه من خدمت امام زمان (علیه السلام) رسيده ام و طى الارض كرده ام ميزد و طبعا با مردم هم كمتر تماس ميگرفت و گاهى مردم هم پشت سر او به خاطر آن كه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، حرف مى زدند.
روزى به تخت فولاد اصفهان براى زيارت اهل قبور ميرفتم ، در راه ديدم ، آقا جعفر به آن طرف ميرود، من نزديك او رفتم و به او گفتم دوست دارى باهم راه برويم ؟ گفت مانعى ندارد، در ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند كه تو خدمت امام زمان (علیه السلام) رسيده اى ؟
اول نمى خواست جواب مرا بدهد، لذا گفت آقا از اين حرفها بگذريم و باهم مسائل ديگرى را مطرح كنيم ، من اصرار كردم و گفتم : من انشاءاللّه اهلم .
گفت : بيست و پنج سفر كربلا مشرف شده بودم تا آنكه در همين سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود در راه با من رفيق شد چند منزل كه باهم رفتيم ، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر نا امن بودن راه دو روز در آن منزل ماند تا قافله ديگرى رسيد و باهم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم به هيچ وجه نمى توان اورا حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم من مى روم و براى تو دعاء ميكنم كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خدا حافظى كنم ، ديدم گريه مى كند، من متحير شدم از طرفى روز عرفه نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم ؟!
به هرحال نمى دانستم چه كنم او همينطور كه اشك مى ريخت به من گفت : فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن ، وقتى من مُردم هرچه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن .
من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم ، تا او ازدنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود.
من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم ، از قافله اثرى جز گرد و غبارى نبود و من به آنها نرسيدم حدود يك فرسخ كه راه رفتم ، هم خوف مرا گرفته بود و هم هرطور كه آن جنازه را به الاغ مى بستم ، پس از آنكه يك مقدار راه مى رفت باز مى افتاد و به هيچ وجه روى الاغ آن جنازه قرار نمى گرفت . بالاخره ديدم نمى توانم او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و به حضرت سيد الشهداء (علیه السلام) سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم : آقا من با اين زائر شما چه كنم ؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم مى بينيد كه نمى توانم درمانده ام و بى چاره شده ام .
ناگهان ديدم ، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت : جعفر بازائرما چه ميكنى ؟ عرض كردم : آقا چه كنم ؟ در مانده شده ام نمى دانم چه بكنم ؟ در اين بين آن سه نفر پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد، و بقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند.
من حركت كردم با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم كه آنها قبل از قافله ما حركت كرده بودند، از آنها عبور كردم پس از چند لحظه باز قافله اى را ديدم ، كه آنها قبل از اين قافله حركت كرده بودند از آنها هم عبور كردم بعد از چند لحظه ديگر به پل سفيد كه نزديك كربلا است رسيدم و سپس وارد كربلا شدم و خودم از اين سرعت سير تعجب مى كردم .
بالاخره او را بردم در وادى ايمن (قبرستان كربلا) دفن كردم ، من در كربلا بودم ، پس از بيست روز رفقائى كه در قافله بودند به كربلا رسيدند آنها از من سئوال ميكردند توكى آمدى ؟ و چگونه آمدى ؟ من براى آنها به اجمال مطالبى را ميگفتم و آنها تعجب مى كردند، تا آنكه روز عرفه شد وقتى به حرم حضرت سيدالشهداء اباعبداللّه الحسين (علیه السلام) رفتم ديدم بعضى از مردم را بصورت حيوانات مختلف مى بينم از شدت وحشت به خانه برگشتم باز دو مرتبه از خانه در همان روز بيرون آمدم ، باز هم آنها را به صورت حيوانات مختلف ديدم .
عجيب تر اين بود كه بعد از آن سفر چند سال ديگر هم ايام عرفه به كربلا مشرف شده ام و تنها روز عرفه بعضى از مردم را به صورت حيوانات مى بينم ولى در غير آن روز آن حالت برايم پيدا نمى شود.
لذا تصميم گرفتم ديگر روز عرفه به كربلا مشرف نشوم و من وقتى اين مطالب را براى مردم در اصفهان مى گفتم آنها باور نمى كردند و يا پشت سر من حرف مى زدند. تا آنكه تصميم گرفتم كه ديگر باكسى از اين مقوله حرف نزنم و مدتى هم چيزى براى كسى نگفتم ، تا آنكه يك شب باهمسرم غذا مى خورديم ، صداى در حياط بلند شد، رفتم در را باز كردم ديدم شخصى مى گويد: جعفر حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) تو را ميخواهد.
من لباس پوشيدم و در خدمت او رفتم مرا به مسجد جمعه در همين اصفهان برد، ديدم آن حضرت در صفحه اى كه منبر بسيار بلندى در آن هست نشسته اند و جمعيّت زيادى هم خدمتشان بودند من با خودم ميگفتم : در ميان اين جمعيت چگونه آقا را زيارت كنم و چگونه خدمتش برسم ؟
ناگهان ديدم به من توجّه فرمودند و صدا زدند جعفر بيا، من به خدمتشان مشرّف شدم فرمودند چرا آنچه در راه كربلا ديده اى براى مردم نقل نمى كنى ؟
عرضكردم اى آقاى من آنها را براى مردم نقل ميكردم ولى از بس مردم پشت سرم بدگوئى كردند تركش نمودم ، حضرت فرمودند توكارى به حرف مردم نداشته باش تو آن قضيّه را براى آنها نقل كن تا مردم بدانند كه ما چه نظر لطفى به زوّار جدّمان حضرت ابى عبداللّه الحسين (علیه السلام) داريم
منبع» كتاب داستانهايى از فضيلت زيارت امام حسين (ع)/ تالیف علی میرخلف زاده