(
295
)
امتیاز از
-5263106.jpg)
تاریخ عزاداری فاطمیّه و محسّنیّه علیهما السّلام در شیعه بنابر نقل قاضی عبد الجبّار معتزلی
عصر شیعه : اللّهمّ إنّها خرجت من دنیاها مظلومةً مغشومةً، قد ملئت داءً و حسرةً و کمداً و غصّةً
خدایا، همانا زهرا سلام الله علیها از زندگی دنیایی خود بیرون رفت در حالی که مظلوم و ستم کشیده بود و از بیماری و حسرت و غصه، پر شده بود... (بحارالأنوار: ج100 ص197)
در پی انکار برخی که سوگواره ایام محسنیّه را بیجا و بدعت و پدیده ای نوظهور می دانند، یکی از کهن ترین تاریخ های برپایی این مراسم در ادامه ذکر می گردد تا روشنگر راه سوگواران اوّل شهید بنی فاطمه علیهم السّلام، گردد.
قاضى عبد الجبّار بن أحمد بن عبد الجبّار همدانى اسدآبادى، أبو الحسین معتزلی (متوفی 415 هـ) از ناحيه صاحب بن عبّاد قضاوت رى داشته و در باب امامت و مباحث مورد اختلاف اماميه و معتزله در بغداد با شيخ مفيد مناظراتى نموده است. قاضى بزرگترين كتاب كلامى معتزله را به نام المغنى در 17 مجلد تصنيف نموده است. و سیّد مرتضی و شیخ طوسی و دیگران ردیه هایی بر او نوشته اند: الشافي في الإمامة و تلخیص الشافي و... .
وی در کتاب خود تثبيت دلائل النبوّة (ناشر: دار المصطفى القاهرة) جلد2 صفحات594 و 595 می نویسد:
و في هذا الزمان منهم (الشّیعة) مثل أبي جبلة إبراهيم بن غسّان، و مثل جابر المتوفّي، و أبي الفوارس الحسن بن محمّد الميمديّ و أبي الحسين أحمد بن محمّد بن الكميت، و أبي محمّد الطبريّ، و أبي الحسن الحلبيّ، و أبي يتيم الرلبايّ، و أبي القاسم النجّاريّ، و أبي الوفا الديلميّ، و ابن أبي الدّيس، و خزيمة، و أبي خزيمة، و أبي عبد اللّه محمّد بن النّعمان، فهؤلاء بمصر و بالرملة و بصور، و بعكّا و بعسقلان و بدمشق و ببغداد و بجبل السماق. و كلّ هؤلاء بهذه النواحي يدّعون التشيع و محبّة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم و أهل بيته، فيبكون على فاطمة و على ابنها المحسّن الذي زعموا أنّ عمر قتله، و يذكرون لهم تبديل القرآن و الفرائض، و يذكرون ما قد تقدّم ذكره من أنّ خلافهم له و قتالهم إنّما هو لعداوته صلّى اللّه عليه و سلّم و للشّكّ في نبوّته، و يقيمون المنشدين و المناحات في ذلك، و يأخذون على النّاس العهود، و يحلفونهم بالأيمان الغليظة، فإذا حصلوا كذلك قالوا لهم: إيّاكم و مجالسة الفقهاء، و استماع الحديث من أصحاب الحديث، و استماع القرآن من العامّة، و عليكم برواية الخاصّة، فقد قال جعفر بن محمّد كتابة: حديث العامّة يعمي القلب، و إيّاكم و فقه أبي حنيفة و مالك و الثوري و الحسن البصريّ و أمثالهم فإنّهم كفرة و أعداء أهل البيت، و الرشد كلّه في خلافهم، و إذا عمى على أحدكم الصواب فلينظر ما عليه الفقهاء فيعمل بخلافه فإنّه يصيب الحقّ... .
ترجمه: و در این زمان (یعنی سال 409 قمری که تألیف این کتاب به پایان رسیده) از جمله آنان (یعنی عالمان شیعه) کسانی هستند چون أبوجبلة ابراهیم بن غسّان، و مانند جابر متوفّي، أبوالفوارس حسن بن محمّد ميمدیّ، أبوالحسين أحمد بن محمّد بن کميت، أبو محمّد طبری، أبوالحسن حلبی، أبويتيم رلبای، أبو القاسم نجّاری، أبو الوفا ديلمی، ابن أبی الدّيس، خزيمة، أبوخزيمة، و أبو عبد اللّه محمّد بن نعمان (شیخ مفید). اینان در مصر و رملة (در سوریه)، صور (در لبنان)، عكّا (در فلسطین اشغالی)، عسقلان (در ساحل فلسطین)، دمشق، بغداد، جبل السماق (در ادلب سوریه) هستند و همگی در این سرزمین ها، ادّعای تشیّع و دوستی محمّد صلّی الله علیه و سلّم و اهل بیت او را دارند، سپس بر فاطمه و بر فرزندش محسّن ـ که عقیده دارند خلیفه دوم او را کشته است ـ گریه می کنند و...، و نیز آنچه را قبلاً گفته شد یادآور می شوند مبنی بر اینکه مخالفت آنان (یعنی خلیفه دوم و...) با پیامبر و جنگیدن با ایشان (یعنی جنگیدن با رسول الله و فاطمه و فرزندانش) تنها به جهت دشمنی آنان با رسول الله صلّی الله علیه و سلّم و تردید در پیامبری حضرت بود، و اینان (شیعیان) شاعران را دعوت نموده و مجالس عزا در این باره برپا می دارند و از مردم پیمان ها می گیرند و آنان را سوگندهای سختی می دهند و وقتی چنان به مقصود رسیدند به آنان می گویند:
مبادا با فقهاء (مخالفین) همنشینی کنید و حدیث را از اصحاب حدیث (مخالفین) بشنوید و قرآن را از عامه (مخالفین شیعه) بشنوید، و بر شما باد که براساس روایات خاصّه (شیعیان اهل بیت) عمل کنید که به راستی جعفر بن محمّد (صادق علیه السّلام) در نامه خود فرموده است: «حدیث عامّه (یعنی مخالفین شیعه) دل را کور می کند» و برحذر باشید از فقه ابوحنیفه و مالک و ثوری و حسن بصری و مانند آنان که همانا آنان کافر و دشمن اهل بیت (رسالت) هستند و هدایت تماماً در مخالفت با آنان است و هنگامی که یکی از شما به راه درست دسترسی نیافت، نظر کند بر آنچه که فقهای آنان بر آن اتّفاق نظر دارند و خلاف آن عمل کند که این چنین به حق رسیده است... .
می بینیم که وی در کتاب خویش به برپایی مجالس عزاداری برای شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن سلام الله علیهما در زمانی بیش از هزار سال پیش تصریح می کند. ناگفته نماند که این شخص یعنی قاضی عبدالجبار از چهره های سرشناس مخالفین اهل بیت رسالت و شیعیان است.
قاضى شهید سیّد نور اللَّه مرعشی قدّس سرّه در کتاب مجالس المؤمنين: مجلس 5 صفحه200و201 فرمايد: در كتاب مصابيح القلوب حكايتی آورده كه خلاصه آن چنين است: روزى قاضى عبد الجبار معتزلى يكى از بزرگان اهل سنت و دانشمندان نامى در علم اصول و كلام در مجلس درس خود نشسته بود و دانشمندان شيعه و سنى در مجلس او حاضر بودند شيخ مفيد كه در آن موقع مجتهد شيعه و قاضى عبد الجبار نام او را شنيده ولى تا آن روز او را نديده بود به مجلس وى آمد و دم در نشست. پس از لحظهاى رو به قاضى كرده گفت: اگر اجازه دهى سؤالى است در حضور اين دانشمندان بپرسم؟ قاضى گفت: بپرس، شیخ مفيد گفت: اين حديثى كه شيعه روايت كنند كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در روز غدير فرمود: «من كنت مولاه فعليّ مولاه» صحيح است يا شيعه آن را ساختهاند؟ قاضى گفت: صحيح است، شیخ مفيد گفت: مقصود از «مولى» چيست؟ قاضى گفت: مقصود اولويّت و آقایى است، مفيد گفت: اگر چنين است پس اين همه اختلافات و دشمنيها ميان شيعه و سنى براى چيست؟ قاضى گفت: اى برادر اين حديث (يعنى حديث غدير) روايت است (و چيزى است كه نقل شده) ولى خلافت ابوبكر درايت و امرى مسلّم است و مردم عاقل به خاطر روايتى درايت را ترک نمی كنند.
شیخ مفيد از اين سؤال صرف نظر كرده فرمود: چه می گویيد: در باره اين حديث كه پيغمبر به على عليه السّلام فرمود: «يا عليّ، حربك حربي و سلمك سلمي» (يعنى جنگ با تو جنگيدن با من است و صلح و سازش با تو صلح با من است)؟ قاضى گفت: اين حديث صحيح است! شیخ مفيد گفت: با اين حديث در باره اصحاب جمل (كه با امير المؤمنين جنگ كردند) چه می گویيد؟ و بنا به گفته شما بايد كافر باشند؟ قاضى گفت: اى برادر آنها توبه كردند، شیخ مفيد فرمود: جناب قاضى جنگ جمل درايت و امرى مسلَّم است ولى توبه كردن آنها روايت و شنيدنى است، و خود شما لحظهاى پيش گفتى: مردم عاقل به خاطر روايت ترک درايت نمىكنند؟!. قاضى سخت در جواب فروماند و متحير گرديد و نتوانست پاسخى بگويد، ساعتى سر به زير انداخته آنگاه سر برداشته گفت: تو كيستى؟ شیخ مفيد فرمود: محمّد بن محمّد بن النعمان هستم، قاضى برخاست و دست شيخ مفيد را گرفته بر جاى خود نشانيده بدو گفت: «أنت المفيد حقّا» (يعنى به حقيقت كه تو مفيد هستی). علماى مجلس از اين رفتار قاضى سخت رنجيده خاطر شده و همهمه در ميانشان افتاد، قاضى رو به آنها كرده گفت: اى فضلاء و اى دانشمندان دين اين مرد مرا ملزم و محكوم نمود و من پاسخى ندارم به سؤال او بدهم اگر شما پاسخى داريد بگویيد تا از جایى كه نشسته برخيزد و به جاى خويش بنشيند؟! كسى نتوانست پاسخ او را بدهد. اين خبر كه به گوش عضد الدوله ديلمى رسيد شیخ مفيد را خواسته و جريان را از او پرسيد، سپس دستور داد مركوبى مخصوص باقلاده زرّين و جبّه و دستارى نيكو و صد دينار اشرفى و يک بنده به او دادند و براى هر روز ده من نان و پنج من گوشت براى منزل شیخ مفيد حواله داد.
السّلام علی المطلوبة بالأحقاد المفجوعة بالأولاد
سلام بر بانویی که با کینه توزی نسبت به او رفتار کردند و داغ فرزندانش را بر قلبش نهادند...
(المزار الكبير (ابن المشهدی): ص104 باب12 و بحار الأنوار : ج99 ص192)