
ورزش مدرن در خدمت استعمار امپریالیسم است
عصر شیعه - با توجه به سیر تاریخی استعمار، روند آن به 3 برهه تقسیم می گردد. در ابتدا استعمار به صورت حکومت مستقیم انجام می گرفت. سپس در استعمار نو، کودتا ضامن موفقیت کشور استعمار گر در مستعمره آن بود. اما در عصر حاضر شیوه جدیدی به نام استعمار فرانو مطرح است که توسط "نفوذ دکترین" انجام می گیرد. به عبارت دیگر، فقط مبانی نظری کشور استعمارگر در ذهن ها و قلب ها رخنه می کند. از این رو است که جهانی شدن را، فراگیری تفکری خاص در گستره مردم جهان می دانند.
جهانی شدن اشاره به روند افزایش وابستگی متقابل میان جوامع در زمینه های فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، سیاسی و .. دارد به طوری که با افزایش شدید احساس نیاز کشورهای جهان و ایجاد خلا قدرت، جریان سلطه تلاش دارد تا ارزش های خود را جهان شمول کند(1).
در این بین جهانی سازی در طول جهانی شدن می تواند تسریع کننده ای امر فراگیری تفکر در جامعه هدف باشد. جایگاه ویژه ورزش در پازل جهانی سازی نشان دهنده اهمیت فرصتهایی که به واسطه ورزش به وجود می آید.
"جو مگوایر" یکی از اهداف مهم ورزش مدرن را ایجاد جامعه جهانی ورزش و جهانی سازی(غربی سازی جهان) می داند به طوری که بازیهای المپیک القای تفکر جهانی سازی را در جهان امروز بسط می دهد(2).
امپریالیسم فرهنگی در جنگ نرم به گونه ای ذهن ها و قلب ها را تصرف کرده است که مردم کشورهای تحت استعمار حضور در بازیهای جهانی، خصوصا المپیک را فرصت مناسبی جهت ارائه توانایی ها و ابراز وجود خود به جهانیان می دانستند و کشورهایی که هویت ملی خود را از طریق امپریالیسم از دست رفته می دیدند در این توهم بودند که از طریق مشارکت و کسب مدال در المپیک هویت از دست رفته خود را دوباره احیاء کنند(3).
شکل گیری جریان اقتصادی در ورزش مدرن با رونق گرفتن بازار نقل و انتقالات بازیکنان و مربیان حرفه ای، خرید و فروش حق پخش تلویزیونی بازی های ورزشی، تبلیغات تجاری گسترده در جریان بازی ها و سرمایه گذاری کلان در حمایت از تیم های ورزشی، همگی بر ماهیت لیبرالی ورزش مدرن حکایت دارد. انگیزه بسیاری از دولت ها در جهان برای حمایت از ورزش جدای از کسب درآمد هنگفت و جذب توریسم ورزشی این بود که موفقیت در عرصه ورزش می تواند منجر به کسب اعتبار و حیثیت در عرصه بیت الملل شود. از این حیث بود که حتی کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی مانند چین نیز برای پیروزی در میدان های ورزشی سرمایه گذاری های چشم گیری به عمل آوردند.
نکته قابل توجه این است که با گسترش حوزه ورزش مدرن، سیاست بین الملل به عنوان منبع تاثیرگذار در سیاست داخلی کشورهای جهان مطرح شد به گونه ای که روند تحولات خارجی به عنوان یک تحمیل برای سیاست گذاری داخلی تبدیل می شود. این موضوع را می توان در برحذر داشتن دخالت دولت در روند ورزش از جانب نهادهای بین المللی ورزش جستجو کرد که نقص قوانین بین المللی در حوزه ورزش ملی محرومیت از حضور در جامعه جهانی ورزش را در پی دارد.
اینکه گفته می شود تمامی مسائل ورزش باید در خود ورزش حل شود حکایت از منحصر به فرد بودن ورزش به عنوان مدلی برای جامعه سازی در راستای پروژه جهانی سازی و استفاده آن به نفع غربی سازی جهان را دارد. در کشور انگلیس، سیستم قضایی از ورود به جرائمی که در حوزه ورزش رخ می دهد خودداری کرده و آنها را به حوزه های اجرایی ورزش می سپارد زیرا آنها بر این باورند که ماهیت جرائم وقوع یافته در حوزه ورزش با سایر جرائم متفاوت است. در واقع پیروی از سیاست های نهادهای بین المللی ورزش اجتناب ناپذیر است.
کمرنگ شدن نقش دولت در کنترل گردش مالی و اقتصادی ورزش و تاثیرات آن در اقتصاد و فرهنگ کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی به ویژه با توجه به ماهیت لیبرالی ورزش مدرن، زمینه ای را برای ترویج تفکر لیبرالیستی در این کشورها به وجود آورد به عبارت دیگر کشورهایی که دشمن تفکر لیبرالیستی بودند با پیوستن به جریان جهانی ورزش مدرن آغوش خود را برای تفکر لیبرالیستی باز کردند.
به طور مثال ”يان تيلور“ بر اين باور است كه ورزش فوتبال ورزش طبقة كارگر بوده است و طرفداران آن از طريق دموكراسي مشاركتي احساس تعلق خود به باشگاه را متبلور ميكردند. به تدريج مديران باشگاهها اين احساس تعلق عميق را ناديده گرفتند و به سمت مشتريان و حاميان پردرآمدتر روي آوردند. به این ترتیب نقش باشگاههاي محلي در ابعاد اجتماعي كاهش يافت و فعاليت اين باشگاهها بيشتر به سوي فعاليتهاي تجاري و جذب تماشاگر سوق پيدا كرد. نشانه هاي اين تغيير رويه را مي توان در شهري كردن، تماشاگر پسندكردن، حرفهاي كردن(پرداخت دستمزدهاي بالا) ورزش فوتبال متجلي دانست. در واقع، تيمهاي فوتبال ديگر به طرفداران سنتي تعلق نداشتند، بازيكنان دستمزدهاي بالا مي گرفتند، مالكان باشگاهها را افراد ثروتمند تشكيل مي دادند و محدودهي عملكرد تيمها از حالت محلي به بين المللي تغییر یافت. در چنين حالتي، طرفداران باشگاهها كه عمدتاً از طبقه پایین جامعه بودند به تدریج احساس كردند که ديگر جزو باشگاه نيستند و كنترل موثري بر سرنوشت "تيمهايشان" ندارند. تيلور اين فرايند تجاريشدن را بورژوايي شدن فوتبال می داند(4).
کارکرد اصلی ورزش مدرن در جوامع مختلف را می توان در دموکراتیزه کردن و جامع پذیری مردم جهان از طریق مشارکت ورزشکاران و تماشاگران و تن دادن به قوانین بین المللی ورزش مدرن دانست(5). غرب به طور غير مستقيم با تأکيد بر المپيک به عنوان يک رويداد جهاني و لزوم شرکت همه کشورها در آن، ارزش هاي لیبرال دموکراسی خود را ترويج مي نمايد. در واقع، المپيک فرصتی براي نمايش صدر نشيني غرب است. آنها همانند کوه المپ سرافرازي خود را بر ساير اقوام، ملل و ارزش های جهانیان را ديکته مي کنند. مشعل المپيک که از زمان آتن باستان تا دوران مدرن بر افروخته مانده نماد انکار ناپذير انتقال ارزش هاي هلنيستي غرب به فرهنگ جهاني است. اين مشعل همانند ارزش های غربی همواره بايد فروزان باشد.
منابع
1- Parry, J. (2006). Sport and Olympism: Universals and Multiculturalism. Journal of the Philosophy of Sport (33),188-204.
2- Maguire, J. Global Sport—Identities, Societies, Civilisations. Paper presented at the British Olympic Academy, Loughborough, UK, March 1999.
3- Nanayakkara, S. (2008) Olympism: A western liberal idea that ought not to be imposed on other cultures? 9th International Symposium for Olympic research.
4- رحمتی، محمد مهدي. تأملي جامعهشناسانه برابعاد پنهان تجاريشدن ورزش.
5- Cousineau, C. (1998). Leisure and recreation and the ‘Sport for All’Policy in Developing Countries: a critical examination. In M. F. Collins & I. S Cooper (Eds.) Leisure Management: issues and applications.(pp.29-48).
منبع» الف» محمود خدایی