
شعری از قیصر امین پور درباره ی محرم
عصر شیعه ـ شعری از قیصر امین پور درباره محرم.
خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
.
خوشا زان عشقبازان ياد کردن
زبان را زخمه فرياد کردن
.
خوشا از نی خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامه ای ديگر سرودن
.
نوای نی نوايی آتشين است
بگو از سر بگيرد، دلنشين است
.
نوای نی نوای بی نوايی است
هوای ناله هايش، نينوايی است
.
نوای نی دوای هر دل تنگ
شفای خواب گُل، بيماری سنگ
.
قلم،تصوير جانکاهی است از نی
علم،تمثيل کوتاهی است از نی
.
خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط نی رقم زد
.
دل نی ناله ها دارد از آن روز
از آن روز است نی را ناله پرسوز
.
چه رفت آن روز در انديشه نی
که اينسان شد پريشان بيشه نی؟
.
سری سر مست شور و بی قراری
چو مجنون در هوای نی سواری
.
پر از عشق نيستان سينه او
غم غربت،غم ديرينه او
.
غم نی بند بند پيکر اوست
هوای آن نيستان در سر اوست
.
دلش را با غريبی، آشنايی است
به هم اعضای او وصل از جدايی است
.
سرش برنی، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گرديد، گه دال
.
ره نی پيچ و خم بسيار دارد
نوايش زير و بم بسيار دارد
.
سری برنيزه ای منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل
.
چگونه پا ز گل بردارد اشتر
که با خود باری از سر دارد اشتر؟
.
گران باری به محمل بود بر نی
نه از سر،باری از دل بود بر نی
.
چو از جان پيش پای عشق سر داد
سرش بر نی ، نوای عشق سر داد
.
به روی نيزه و شيرين زبانی !
عجب نبود ز نی شکر فشانی
.
اگر نی پرده ای ديگر بخواند
نيستان را به آتش می کشاند
.
سزد گر چشمها در خون نشينند
چو دريا را به روی نيزه بينند
.
شگفتا بی سرو سامانی عشق!
به روی نيزه سرگردانی عشق!
.
ز دست عشق در عالم هياهوست
تمام فتنه ها زير سر اوست !
قیصر امین پور