
مخالفین با عزاداری سيد الشهداء چه كساني هستند؟(2)
عصر شیعه ـ ر قسمت اول مخالفین شرعی را مورد نقد و بررسی قرار دادیم حال به مخالفین سیاسی عزاداری می پردازیم:
مخالفان سیاسی
گروهی از مخالفان گریه و عزاداری برای امام حسین(ع)، مخالفت خود را بر اقتضائات و احکام و عقاید شرعی بنا نمی کنند؛ بلکه برای ذکر مصائب امام(ع) را پیامدهای سوئی برمی شمارند(!) که احتراز از آن را برای حفظ وحدت کیان اسلامی واجب می دانند. این گروه، معتقدند برگزاری مجالس روضه و عزا، به ایراد سخنانی می انجامد که در آنها طعن و لعن برخی اصحاب، وجود دارد و همین مایه اختلاف و نزاع بین مسلمین می شود. ابن حجر در الصواعق المحرقه, از غزالی نقل می کند که گفته است:
« و یحرم علی الواعظ و غیره روایة مقتل الحسین و حکایاته و ماجری بین الصحابة من التشاجر والتخاصم. فانه یهیج علی بعض الصحابه والطعن فیهم و هم أعلام الدین... بر واعظ و سخنگو و غیر آنان، حرام است که ماجرای حسین و حادثه کربلا و منازعات صحابه را با یکدیگر، نقل کند؛ زیرا چنین نقل هایی طعن و لعن مردم را علیه آنان برمی انگیزد، و حال آنکه آنان نشانه های دین خدا هستند.» بدین ترتیب، نباید از مصائب اهل بیت، و قصه پرآبِ چشم عاشورا سخن گفت؛ چراکه در این سخن، قدح اصحاب هست و ذمّ بسیاری از راویان و مشاهیر صدر اسلام!
در روزگار ما نیز، این سخن به انحایی گفته می شود. کسانی از سر دلسوزی یا غفلت بر این باورند که برای حفظ وحدت مسلمین و یکپارچگی جهان اسلام باید از ذکر و نقل پارهای از حوادث صدر اسلام، چشم پوشید و اصلِ (تبرّا) را یکسره به کناری نهاد. این سخن، اگرچه یکسره باطل نیست و گاه باید به اقتضای زمان و مکان، شیعیان به عزاداری های خود، شکلِ معتدل تری دهند، اما نمی توان آن را تا آن جا پذیرفت که حقایق تاریخی و گوهر دین و مسلمات شرعی را از یاد برد. امامان و بزرگان شیعه، در حسّاس ترین سال ها و قرون تاریخ، ذکر مصائب اباعبدالله(ع) را متوقف نکردند و همواره به تناسب و اقتضای زمانه خويش به وظیفه عزاداری خود برای امام حسین(ع) عمل کردند.
در ادامه سخناني از مقام رهبري را مرور مي نماييم: « در مجالس عزاداری ماه محرّم، این سه ویژگی باید وجود داشته باشد: 1. عاطفه را نسبت به حسینبنعلی و خاندان پیغمبر، علیهمصلواةاللَّه، بیشتر کند. (علقه و رابطه و پیوند عاطفی را باید مستحکمتر سازد.) 2. نسبت به حادثه عاشورا، باید دیدِ روشن و واضحی به مستمع بدهد. 3. نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان - ولو به نحو کمی - کند. نمیگوییم همه منبرها باید برخوردار از همه این خصوصیات باشند و به همه موضوعات بپردازند؛ نه. شما اگر یک حدیثِ صحیح از کتابی معتبر را نقل و همان را معنا کنید، کفایت میکند. برخی منبری ها، بعضی اوقات یک حدیث را آنقدر شاخ و برگ میدهند که معنای اصلیاش از بین میرود. اگر شما یک حدیثِ صحیح را برای مستمع خود درست معنا کنید، ممکن است بخشِ مهمّی از آنچه را که ما میخواهیم داشته باشد. وقتی شما از روی یک تعبیر معتبر، راجع به یک آیه قرآن فکر و مطالعه کنید؛ به تنقیح آن بپردازید و برای مستمع بیان نمایید، مقصود حاصل است. اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنید و از رو بخوانید، برای مستمع گریهآور است و همان عواطفِ جوشان را بهوجود میآورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلسآرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعیاش دور بماند؟!......بنده خیلی متأسفم که بگویم در این سه، چهار سال اخیر، برخی کارها در ارتباط با مراسم عزاداری ماه محرّم دیده شده است که دست هایی به غلط، آن را در جامعه ما ترویج کردهاند. کارهایی را باب میکنند و رواج میدهند که هر کس ناظرِ آن باشد، برایش سئوال بهوجود میآید...!؟ »( بیانات معظم له در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویر احمد» در آستانه ماه محرّم17/3/1373)
اما درباره سخن غزالی که روایت مقتل حسین(ع) را بر اهل خطابه تحریم کرده و فتوای خود را به حفظ حرمت صحابه و قوام دین مستند نموده است, سخن بسیار می توان گفت. ازجمله این که اگر این استدلال را بپذیریم, آنگاه باید در هر مسئله ای که میان مسلمین پدیدار می گردد و نزاعی برمی انگیزد، سکوت کرد و از بیم اختلاف و منازعه، حق را تنها گذاشت. عاشورا و حادثه دردناک آن، ثمره همین سکوت ها و مجامله ها بود. اگر مسلمانان نخستین، از همان ابتدا در برابر هرگونه انحراف و خروج از سنت نبوي ايستادگي مي كردند و جبهه حق را از حضور خالي نميگذاشتند، هرگز کار به عاشورا نمی کشید و اگر شیعه نیز از عاشورا به بعد، همان گونه رفتار می کرد که مسلمانان نخستین در سقیفه و جمل و صفین عمل کردند، تاریخ پر از جنایات و خبائث باطل گرایان میشد.
همانطور كه ذكر گرديد عرفان و تصوف مخالفت با عزاداري سيدالشهدا(ع) ندارند، بلكه نگاه ايشان و مقصود از عزاداري را به گونه اي ديگر در جهت كمال انساني مي بينند و در اين قسمت براي رفع شبهه بيان مي گردد. گروهی گریه و اقامه مجالس عزا را برای مرده هر قدر که بزرگ باشد خطا در بینش و انحراف در عقیده می دانند و استدلال می کنند که چنانچه انسانی از بند تن رست و به جوار حق پیوست، جا دارد که برای او شادمانی کنند و وصال او را جشن گیرند؛ زیرا مرگ یا شهادت، او را به آرزوی دیرینه اش که همانا اتصال به عالم معنا و آرمیدن در جوار حق است، رسانده است.
مولوي در دفتر ششم مثنوی، حکایت شاعری را نقل می کند که روز عاشورا وارد شهر حلب شد و چون از آداب و رسوم مردم آن شهر بی خبر بود، از نوحه و عزای آنان در ماتم حسین(ع) درشگفت ماند. تا این که از مردم پرسید و خواست که این بزرگی را که برای او چنین ماتم گرفته اند، به او بشناسانند. قصد شاعر، آن بود که برای آن عزیزِ از دست رفته، مرثیه سازد و قصیده ای غرّا در رثای او گوید. مردم به شاعرِ غریب گفتند که امروز، سالروز شهادت حسین بن علی(ع) است. مرد شاعر گفت: اما او که قرن ها است که مرده است و گذشته از آن، اگر ماتم می گیرید و عزاداری میکنید، برای خود کنید که او در چنین روزی، شادمانه ترین واقعه زندگی خود را تجربه کرده است.