
اهداف عاشورا تبیین شود، اسوه بودن کربلا ملموستر می شود
وی در ادامه به برخی فضایل اخلاقی امام حسین(ع) اشاره كرده و روی كار آمدن یزید را آغاز نهضت امام حسین(ع) بیان كرده و سپس به دعوت شیعیان كوفه از حضرت پرداخته و بر این باور است كه: «شهر مكه، هیچ گاه شهری شیعی نبوده است. آنچه در این مقطع، نسبت به امام حسین(ع) وجود داشت، تنها احساسی عاطفی بود و به همین رو، امام نمیتوانست به این شهر، چشم امیدی داشته باشد. بنابراین، شهرهای عراق، بویژه كوفه و بصره، اهمیت داشتند. شماری شیعه در بصره، زندگی میكردند و یك سوم مردم كوفه نیز شیعه بودند... از سوی دیگر، شیعیان كوفه، سالها در انتظار مرگ معاویه بودند و اكنون تنها یك راه، پیش رو داشتند و آن دعوت از امام حسین(ع) بود.»
دكتر جعفریان در ادامه با پرداختن به نامهنگاریهای گروههای مختلف مستقر در كوفه، به رفتن مسلم بن عقیل به كوفه پرداخته و وارد بحث حركت امام حسین(ع) از كوفه تا كربلا شده و مینویسد: «امام حسین(ع)، روز هشتم یا نهم ذی حجه از مكه خارج شد... امام از حدود بیست منزل میان مكه و كربلا گذشت كه نام آنها در منابع تاریخی آمده است. ایشان در هر منزل برای جذب افراد و یا روشن كردن اذهان اطرافیان، سخنرانی میكرد.»
وی آن گاه با اشاره به مباحثی همچون: پس از رسیدن خبر شهادت مسلم، رویارویی امام حسین(ع) با حر بن یزید ریاحی و دستور ابن زیاد برای توقف در كربلا و اصرار بر جنگ یا بیعت، به این سوال مهم میپردازد كه: در آن هنگام كه لشكریان ابن زیاد، عازم كربلا بودند، براستی شیعیان كوفه چه میكردند؟ و این گونه مینویسد كه: «این پرسشی است كه تاكنون درباره آن، تحقیقی جدی صورت نگرفته است. طی پنج روز از زمانی كه امام حسین(ع) به كربلا آمد، تا روزی كه لشكرعظیم كوفه به كربلا رسید، شیعیان، بلاتكلیف مانده بودند؛ بی آنكه قدرت تصمیمگیری متمركز داشته باشند؛ همان مشكلی كه در زمان حضور مسلم بن عقیل در كوفه نیز داشتند. از سویی ترس از شمشیر عبیدا... نیز آنان را خانهنشین كرده بود تا هم جان خود را در امان دارند و هم مجبور نشوند در سپاه كوفه، حاضر شوند و در برابر امام حسین(ع) بایستند. شمار زیادی از كسانی كه در شرایط عادی میتوانستند در سپاه امام باشند، به اجبار در سپاه كوفه حاضر شدند. اینان بر آن بودند تا از این سپاه، فاصله گرفته، بگریزند. به همین دلیل، گاه یك فرمانده با هزار نفر اعزام میشد، اما تنها با سیصد، چهارصد نفر یا كمتر از آن به كربلا میرسید.»
دكتر جعفریان با اشاره به آغاز سختگیری بر لشكر امام حسین(ع) از روز هفتم محرم، بر اساس فرمان عبیدا...، به گفت و گوهای امام حسین(ع) با عمر بن سعد اشاره كرده و مینویسد: «امام در این گفت وگوها بر بازگشت به حجاز تأكید داشت و بر آن بود تا وضعیت به گونهای در آید كه بتواند از سیطره ابن زیاد خارج شود.»
به باور نویسنده كتاب «گزیده حیات سیاسی و فكری امامان شیعه» تقریباً در همه منابع كهن آمده است كه امام فرمود: یا اجازه دهید به جایی كه از آنجا آمدهام باز گردم و یا آنكه به یكی از نقاط مرزی دنیای اسلام، رهسپار شوم و همانند یكی از مرزبانان باشم.»
وی با اشاره به این مطلب كه: «وقتی خبر این گفت و گوهای خصوصی به ابن زیاد رسید، به عمر بن سعد نوشت: من، تو را برای همنشینی با حسین(ع) نفرستادهام»!، به مطالبی از قبیل: تصمیم بر جنگ از عصر عاشورا و حوادث شب و روز عاشورا، آغاز نبرد و شهادت گروهی سپاه امام حسین، نبرد تن به تن اصحاب امام حسین(ع)، آخرین نماز، شهادت اهل بیت(ع)، شهادت امام حسین(ع) و اسرای كربلا پرداخته و در ادامه این فصل به هدف امام حسین(ع) از قیام كربلا اشاره میكند.
به باور نویسنده كتاب، «پرسش بنیادین درباره قیام كربلا این است كه اساساً حكمت شهادت امام حسین(ع) چه بوده است؟ اگر این حادثه، پیروزی سیاسی را در پی داشت، جای این پرسش نبود، اما امام حسین(ع) در برابر سپاه اموی شكست خورد و به شهادت رسید. ممكن است گفته شود كه خداوند در خلق این حادثه برای ولی خود، هدف خاصی داشته است. به بیانی دیگر، خداوند، امام حسین(ع) و یارانش را به این مصایب گرفتار كرد تا در بهشت به جایگاه والاتری رسند و برای دیگران شفاعت كنند.
تعبیر انّ شاء أن یراك قتیلا، در برخی نقلها میتواند بیانگر این باشد كه امام و یارانش طبق یك برنامه الهی به شهادت رسیدند. بر این بنیاد، كربلا نه یك حادثه سیاسی، بلكه رخدادی معنوی و شخصی بوده است؛ گرچه برخی بر این باورند كه این مسأله اگر درست هم باشد، با اهداف سیاسی منافات ندارد.»
وی آن گاه با طرح این پرسش كه چرا خداوند، نقشه شهادت ولی خود را طراحی نمود، این گونه پاسخ میدهد: «برخی بر آن هستند كه آن حضرت به شهادت رسید تا دیگران با سوگواری برای او بتوانند در آخرت، متنعم گردند»، سپس با اشاره به برداشت مرحوم علامه مجلسی از این دیدگاه مینویسد: «مرحوم علامه مجلسی با آنكه به نوعی از ماجرای كربلا برداشت سیاسی كرده و بحثهایی چون رسوایی امویان را یادآور شده، در زمینه برداشت یادشده مینویسد: باید دانست كه این مذلّتهای دنیا موجب مزید عزت ایشان است و دوست خدا به اینها ذلیل نمیگردد...».
آن گاه این گونه نتیجهگیری میكند: «باید دانست كه در جریان بسط نگرش صوفیانه در قرنهای ششم تا دهم، این نگرش بر تحلیل حادثه كربلا نیز تأثیر نهاد؛ آن گونه كه به شكل جدّی، نگاه فقهی- سیاسی درباره عاشورا، وجود نداشت و عمدتاً این رویداد با نگاهی صوفیانه و صرفاً قدسی تحلیل میشد.»
آیا امام حسین(ع) از قیام و شهادت خود آگاه بود؟ پرسش دیگری است كه رسول جعفریان در این فصل از كتاب خود بدان پرداخته و این گونه پاسخ میدهد: «اگر پاسخ، منفی باشد، اشكالی كلامی پیش میآید كه با باورهای غالب در گفتمان شیعه درباره امامت، ناسازگار است. به عبارت دیگر، در این صورت، هدف امام حسین(ع)، سیاسی بوده و از شهادت خود خبری نداشته است.» اما به قول ایشان «اگر امام از این رخداد، آگاه بوده، این اشكال مطرح میشود كه چگونه ممكن است كسی كه از شهادت خود به طور قطعی اطلاع دارد، انگیزهای سیاسی برای قیام (با هدف پیروزی بر دشمن) داشته باشد؟». آن گاه به دو راهحلی كه برای پاسخ به این پرسش از سوی دیگران داده شده است، اشاره میكند: «نخست اینكه ما باید داشتن هدف سیاسی را به گونهای مطرح كنیم كه با آگاهی پیشین منافات نداشته باشد. اگر این هدفِ سیاسی ، شهادت باشد، آن گاه با علم به شهادت سازگار خواهد بودو دوم اینکه تكلیف ظاهر و باطن از یكدیگر جداست؛ بدین بیان كه پیامبران و امامان، مأمور به ظاهر بودهاند؛ نه باطن»
جعفریان، این فصل از كتاب خود را با بحث مختصری پیرامون هدف سیاسی امام حسین(ع) در چهار مرحله، تأثیر نهضت امام حسین(ع) در سقوط امویان، تأثیر قیام كربلا بر قیامهای پس از آن، تأثیر نهضت امام حسین(ع) بر جامعه شیعه و سرانجام بُعد معنوی كربلا این گونه پایان میدهد: «نكتهای كه باید در تبیین واقعه عاشورا بر آن تأكید شود، پیوند دادن عاشورا با اهداف آن است.
اگر این ارتباط حاصل آید، در آن صورت، اسوه بودن كربلا، ملموستر خواهد شد. همچنین باید دانست كه اگر گریه كردن بر حسین(ع)، زایلكننده گناهان است، ناشی از تأثیر معنوی كربلا در ایجاد تحول درونی و آماده كردن شیعیان برای پاسداری از دین است.»