
وضعیت شیعیان و عملیات روانی علیه شیعه در مصر
سیاست رسمی علما و مراجع بزرگ تشیع و نیز سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران، در خصوص کشور مصر (و به طور کلی جهان اسلام)، هیچگاه شیعه کردن مردم مصر آنگونه که مورد ادعای شیوخ سلفی سعودی و نیز شیوخ اخوانی همچون یوسف قرضاوی است، نبوده و نیست.
ضرورت طرد نسبتهای بی مأخذ
برای داشتن ارتباطی سالم با دیگر جوامع، ابتدا باید در کنار ارزیابی صحیحی که از امکانات خویش میشود، واقعیات و شرایط خاص آن جوامع را شناخت و به شیوهای علمی، از باورهای نادرستِ رایجی که در طی گذر سالیانِ دراز، در اذهان عموم و حتی برخی از اندیشمندان رسوخیافته است، فاصله گرفت. مصریان چنانکه اشاره خواهد شد، سخت محب اهل بیت (ع) هستند؛ اما در طی قرنها و به ویژه در دهههای اخیر سخت زیر تبلیغات سوء نادرست از شیعه و ایران قرار داشتهاند و نتیجه این تبلیغات شکل گیری تصوراتی واهی از شیعه شده است. و هرچند انقلاب اسلامی ایران تا حدود زیادی در تصحیح این نگاه مؤثر بود؛ با این حال جنگ روانی سعودیها علیه وحدت اسلامی در مصر با سرمایهگذاری بیسابقهای تشدید شده است. برای مثال، قاسم غنی (از کارگزاران رژیم منحوس پهلوی که در دوران شکل گیری دارالتقریب قاهره در سفارت ایران در مصر فعالیت میکرد.) در کتاب خاطرات خود در دوران حضورش در قاهره، در خصوص سخنان شیخ الازهر محمد مأمون الشناوی درباره شیعه مینویسد: «... دو سه روز پیش گفته راجع به جمعیت تقریب ملل اسلامیه که ایرانیها حلولی هستند و ولیعهد [محمدرضا پهلوی] هم در مصر حرفهای حلولی میزده (نمیدانم از کجا این تلقین به او شده) هنوز فرقی بین بهره (اسماعیلیان شمال آفریقا) و شیعه اثنی عشری نمیگذاشته است.» (در ذیل خاطرات دوشنبه 26 ژانویه 1948م)
مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی نیز نمونهای دیگر از این باورهای نادرست را ترسیم کرده است: «به خاطر دارم، نُه سال پیش که برای نخستین بار به مصر رفتم، مخبر مجلة المصور هنگام مصاحبه پرسید: «شما شیعه هستید؟» گفتم: «آری» پرسید: «راست است که شما معتقدید جبرئیل میخواست به علی نازل شود ولی دچار اشتباه شد و به نزد محمد رفت» تعجب کردم. گفتم: «این پرسش از مرد تحصیلکردهای مثل تو عجیب است، من نمیگویم که فرقهای با چنین اعتقادی میان بهظاهر مسلمانان نبوده است، اما اگر در میان فرقههای امروز هم فرقهای این اعتقاد را داشته باشد -. گمان نمیکنم چنین فرقهای موجود باشد - آنان در شمار غلات بهحساب میآیند و مذهب غالیان از نظر شیعه مردود است. هرکسی به نام مسلمانی، علی یا جز علی را از محمد (ص) برتر بداند، مسلمان نیست.» (شهیدی، 1372: از دیروز تا امروز، ص 163-164) دکتر شهیدی در تحلیل این موضوع معتقد است که «در دورة قدرت بغداد چه در عصر فاطمیان و چه بعد از آنان [آل عثمان] بازار تهمت و جعل و دروغبافی به حدی رونق یافت که مردمان دانشمند هم باور نمیکردند که اینهمه نسبتها، بی مأخذ باشد؛ درست نظیر آنچه پس از جنگهای صلیبی در حوزههای مسیحی اروپا نسبت به مسلمانان شایع گردید. از آن تاریخ، این پندارهای غلط درباره شیعه در ذهن مردم مصر و آفریقا جای گرفت و چنین پنداشتند که تشیع مخلوطی از کیشهای یهودی، مسیحی، زرتشتی و باطنی است؛ چنانکه دانشمندی متتبع چون احمد امین چنان عبارتی را در کتاب فجر الاسلام گنجانید.» (شهیدی، 1372: 163-164) شهیدی همچنین تاکید دارد که یکی از علل مخالفت دشمنان تقریب با شیعه، در کنار فکر محدود و کمدامنه ظاهرگرایی، آن است که «از شیعه همان را میشناسند که کسانی مانند ابن تیمیه و ابن قیم معرفی کردهاند و آنها هم اسماعیلیان عصر خود را نمونة کامل شیعه پنداشتهاند.» (شهیدی، 1372: 841) از این رو بسیاری از دشمنان وحدت اسلامی در مصر دشمنان ذاتی شیعه اثنی عشریه نیستند، بلکه اسیر داستانهای خیالی تلقین شدهای هستند که درباره شیعه امامیه دهان به دهان و از کتابی به کتابی دیگر منتقل شده است و شیعیان نیز همواره باید مراقب باشند که دچار چنین اشتباه بزرگی نسبت به برادران اهل سنت نشوند که آنچه مسلم است اینکه خدا و پیامبر و کتاب و قبله و دیگر اصول و ارکان اعتقادی مسلمانان شیعه و سنی، همگی یکی است.
مسلمانان مصر چنانکه اشاره شد، اهل سنت و سخت محب اهل بیت (ع) هستند و دوری ما از یکدیگر به دلیل منافعِ قدرتهای داخلی و خارجی بوده است.
این موضوعات هرچند ظاهراً ساده را باید دائماً رصد کنیم. یکی از مشکلات بزرگ ما در مطالعه پیرامون جهان اسلام، نامأنوس بودن مراکز مطالعاتی کشور با مطالعاتی است که از سنخ اطلاعات و عملیات هستند. یکی از دلایل این امر، بیتوجهی مضاعف به منبعشناسی است. رصد کردن نیازمند داشتن ذوقِ منبعشناسانه در پژوهشگر است. به خاطر دارم چندین سال پیش یکی از اساتید علوم انسانی در جلسهای رسمی بهصراحت گفت که با وجود «جستجوگر گوگل در اینترنت» دیگر نیازی به پژوهش درباره منبعشناسی نمیماند و از آن بدتر منزلت منبعشناسی را از فعالیت علمی به فعالیت خدماتی تنزل داده بود. به تعبیر یکی از دوست فاضل، با این حساب درباره بزرگان و مفاخری چون مرحوم آیتالله آقا بزرگ تهرانی (ره) و سید عبدالعزیز محقق طباطبایی (ره) چه باید گفت؟
برای مثال فرض شود که شخصی با زحمتی بسیار فهرستی از رسالههای دانشگاهی جهان اسلام مربوط به ابن تیمیه را گردآوری کرده است. حاصل کار او در غیابِ ذوق عالی از منبعشناسی، حتی اگر در «ضمیمه» کتابی و نه در متن اصلی واقع شود، «صفحاتی حجمافزا » نام خواهد گرفت ولی اگر اهل تحقیق و منبعشناسان آن فهرست را ببینند، گویی اسامی نویسندگان، اسامی اساتید راهنمای رسالهها، عناوین رسالهها، اسامی دانشگاهها، تاریخهای تهیه منابع و ... همه به حرف میآیند و جریانها و برنامهها و سیاستهای کوتاه مدت و بلند مدتی را که در کشورهای اسلامی چون مصر دنبال شده است، به نمایش میگذارند. نقاد خوب هرچند خود نویسنده و یا هنرمند نیست، اما حتماً باید ذوق عالی از موضوع کارش داشته باشد. مشکل اینجاست که نظام آموزش دانشگاهی ما رابطهاش را با منبعشناسی تحلیلی گسسته است و در این زمینه، بزرگان تحقیق همچون مرحوم استاد جلال الدین همایی دغدغهها داشتهاند که در این مجال، امکان پرداختن به آن نیست.
از سویی دیگر رصد کردن وقایع و تحولات همواره متضمن حرفی جدید است. تا جوامع بشری هستند، رصد کردن وقایع و اندیشههایشان نیز به مثابه ضرورتی انکارناپذیر هست. رصد وقایع باید مستمر باشد و مؤسسات علمی و راهبردی کشور بهگونهای طراحی شوند که از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.
حب اهل بیت در قلوب مصریان
در سال 1387 شمسی به مناسبت برگزاری همایش دکترین مهدویت در قم (که کاربرد واژه دکترین را در شأن عقیده وحدتبخش مهدویت نمیدانم) از برخی شخصیتهای خارجی دعوت به عمل آمده بود؛ از آن میان، دو شخصیت مصری یعنی دکتر راسم النفیس و دکتر علی ابوالخیر به دعوت استاد معظم جناب آقای دکتر مهدی گلشنی رییس وقت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مهمان پژوهشگاه علوم انسانی بودند. در آن جلسه اساتیدی چون مرحوم دکتر صادق آئینهوند؛ دکتر آذرشب؛ استاد قیس آل قیس و حجتالاسلام والمسلمین آقای مصباحی مقدم حضور داشتند. به یاد دارم که دکتر آذرشب جملهای را بیواسطه از مرحوم علامه شیخ محمد غزالی (متوفی 1996م) نقل کرد قریب به این مضمون که: «مصریها خود نمیدانند سنی هستند، وقتی تبلیغ شیعه میشود، آنان تازه متوجه سنی بودن خود میشوند.» سخن مرحوم غزالی به این معناست که در شرایط عادی مصریها با حب اهل بیت (ع) زندگی میکنند و نباید بیجهت تحریکشان کرد. در آن جلسه دکتر النفیس به موضوعاتی به ویژه فعالیت برخی از اخوانیها در برابر شیعیان مصر اشاره کرد که نشان میداد که ما که در بیرون از جامعه مصر زندگی میکنیم، باید تصویری جامعتر از اخوان المسلمین را ترسیم کنیم که شامل همه ابعاد و جریانهای تقریبی و سلفیاش شود، و در عین حالی که از بیرون به جماعت اخوان مینگریم، متوجه کنشها و واکنشهای جماعت اخوان با دیگر جریانهای داخلی مصر باشیم که اگر به موقع جریانهای سیاسی و فکری مصر و به طور کلی جهان اسلام را رصد کنیم، از تحولات و رخدادها عقب نمیمانیم. سالهای بعد مشخص شد که سوء ظن دکتر النفیس چندان بی راه هم نبوده است؛ در دوران ریاست جمهوری دکتر محمد مرسی، قاهره کانون فعالیتهای شیوخ سعودی به ویژه شیخ محمد العُرَیفی، از شیعهستیزان معروف شد که جهت تبلیغ وهابیت آزادانه تردد میکردند و استقبال بزرگی از سوی سلفیان به افتخارشان در قاهره صورت گرفت. و نیز پارهای از همایشهای ضد ایرانی در قاهره که صراحتاً با هدف تجزیه ایران برگزار شدند! که تفصیل هر یک بسیار و مجال حاضر اندک است.
در خصوص وضعیت شیعیان در مصر ذکر چند نکته خالی از فایده نیست:
1. مسلمانان مصر چنانکه اشاره شد، اهل سنت و سخت محب اهل بیت (ع) هستند و دوری ما از یکدیگر به دلیل منافعِ قدرتهای داخلی و خارجی بوده است. استاد فقید سید جعفر شهیدی مشاهدات بی واسطه خود را چنین توصیف میکند: «آنچه شایستة ذکر است اینکه گروهی را که در آن زیارتگاه [مشهد رأس الحسین (ع)] دیدم از خضوع و توسل و تبرک جستن به ضریح و گریه و دعا چیزی از زائران حرم سید الشهداء در کربلا یا حضرت رضا در مشهد کم نداشتند. حقیقت این است که مردم قاهره در محبت اهلبیت، شیعة به تمام معنی هستند، ولی تبلیغات و بلکه اعمال قدرت آل عثمان از قرن دهم به بعد، اندکاندک از یکسو سنیگری را در مصر رواج داده است و از طرف دیگر شیعه را به مردم مصر در ردیف تروریستهای حسن صباح شناسانده است؛ چنانکه دومین سؤال مخبر مجلة آخر ساعه، از بنده این بود که آیا شیعه عقاید حشاشیه را دارند؟ و چون گفتم: «شیعه از دیرباز با حشاشیان و اعمال آنان مخالف بوده است، مخصوصاً توسل بهزور را که جزء کارهای معمولی ایشان بوده، مردود و خلاف دین دانسته است.» تعجب کرد و قطعاً با قید «العهدة علی الراوی» این جواب را در شمارة 2425 دوم صفر 1391 مجله منعکس کرده است. بااینکه مسجد رأس الحسین از جهت نظافت و تزئینات داخلی ممتاز است، میدان و بازار دو طرف آن حالتی مشابه بیشتر زیارتگاههای شیعی را دارد.» (شهیدی: 1372، از دیروز تا امروز، ص 697)
دولت آل سعود تلاش وسیعی را در زمینه تغییر چهره فرهنگی و عقیدتی مردم مصر انجام داده است؛ و یکی از مهمترین ویژگیهای سیاست سعودیها مقابله صریح آن با جریان تقریب مذاهب اسلامی در مصر بوده است.
و به واسطه احساسات گرم و بی آلایش مصریان نسبت به ایرانیان بود که زمانی که از دکتر شهیدی پرسیدند که «شهر قاهره را چگونه دیدی؟» پاسخی چنین دلنشین و زیبا داد: «بلدة طیبة و رب غفور» (سبا: 14) (شهیدی، 1372: 699)
2. جامعه شیعیان مصری (بدون در نظر گرفتن شیعیان از اتباع خارجی مقیم مصر) جامعهای کوچک است که به دلیل احتراز از برخوردهای قومی و فرقهای تلاشی را در جهت ایجاد جامعهای مستقل و شناختهشده نکرده است. در خاطرات قاسم غنی از دوران حضورش در قاهره، گاهی از شیعیان مقیم مصر از اتباع دیگر کشورها نام برده میشود ولی اشارهای به حضور جامعه مستقل شیعیان مصری نمیشود. همچنین در اسناد دارالتقریب قاهره و نیز آثار و خاطرات علامه سید مرتضی رضوی کشمیری و دیگران، اشارهای به «جامعه شیعیانِ مصری» نمیشود. البته دکتر النفیس و برخی دیگر از رهبران شیعه کوشیدهاند تشکیلات مشخص و متمایزی را مانند حزب (که تاکنون در تأسیس آن ناکام بودهاند.) برای پیروان مذهب اهل بیت در مصر ایجاد کنند که اوایل دوران بهار اسلامی و اعتراضات مردمی نسبت به دولت حسنی مبارک، در قالب دستجات عزاداری حسینی دیده میشود و گاه توأم با اقداماتی حساسیت برانگیز مانند ایجاد حسینیه شیعیان بوده است که شدیداً پیروان وهابیت و برخی از شیوخ الازهر را تحریک کرده است.
همچنین توجه کنیم که غالب چهرههای سرشناس شیعی مصر مانند دکتر النفیس، علی ابوالخیر، شیخ حسن شحاته که به شکل دلخراشی به شهادت رسید و صالح الوردانی، و...، بعدها مذهب شیعه را هر یک بنا بر تجربه شخصی خود اختیار کردهاند؛ بنابراین شرایط حضور شیعیان به عنوان جامعهای مستقل در مصر بسیار متفاوت از حضور آنان در لبنان و عراق و حتی سوریه است.
3. سیاست رسمی علما و مراجع بزرگ تشیع و نیز سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران، در خصوص کشور مصر (و به طور کلی جهان اسلام)، هیچگاه شیعه کردن مردم مصر آنگونه که مورد ادعای شیوخ سلفی سعودی و نیز شیوخ اخوانی همچون یوسف قرضاوی، نبوده و نیست. علمای شیعه به دنبال اندیشه اتحاد فرق اسلامی در برابر خطر تکفیر بیضابطه؛ در برابر استعمار؛ در برابر رژیم غاصب صهیونیستی بودهاند؛ همان دغدغهای که بزرگان تقریبی اهل سنت نیز با جدیت تمام آن را دنبال کردهاند؛ مرحوم آیتالله سید محمدحسین علوی طباطبایی (داماد آیتالله العظمی بروجردی) در کتاب خاطراتش مینویسد: «این مرد عالیقدر [آیتالله سید حسین بروجردی] که خوب متوجه شده بودند که اگر بنا شود تفاهمی در میان مسلمین ایجاد شود، باید از مجامع علمی سرچشمه بگیرد و به قدرت جامع الازهر مصر در بین مسلمین واقف بودند لذا از امکانات و فرصتها برای رابطه با آن مقامات تا جائیکه موقعیت ایشان اجازه میداد استفاده میکردند.» مسئله اصحاب تقریب ایجاد تفاهم و اخوت اسلامی میان علمای فریقین بوده است و هرگز شیعه و یا سنی کردن سراسر جهان اسلام نبوده و نیست.
4. بسیاری از فرق صوفی در مصر تمایلات شیعی دارند و در مقابل گسترش وهابیت ایستادگی کرده و با شیعیان جهان اسلام و ایران ارتباط خوبی دارند. مواردی از این امر در آثار سید مرتضی کشمیری قابل مشاهده است.
5. تبلیغات تفرقهافکنانه برخی از منسوبین به شیعه مانند جریان لندن نشین یاسر الحبیب، با هدف زدودن خاطرات تاریخ پرافتخار دارالتقریب قاهره از سوی وهابیان مصری، که غالباً تحصیلکردگان دانشگاههای سعودی هستند، تاثیری بغایت منفی در تصویر شیعه در اذهان عامه مصریان داشته است؛ حال بماند آن نسبتهای بیمأخذی که از گذشتگان دور نسل اندر نسل منتقل شده است و پیشتر به آن اشاره شد. علامه امینی در کتاب الغدیر خویش با عنوان «بخوانید و بخندید» به برخی از آنها اشاره میکند؛ مانند سخن ابن حزم معاصر خلفای فاطمی مصر (متوفی به سال 456 هجری) که در کتاب الفصل نوشته «از امامیه کسانی هستند که نکاح نُه زن را روا میدارند! و کسانی هستند که میگویند خوردن کلم حرام است!، چون از خون حسین روییده شده! و پیش از حادثة کربلا کلم وجود نداشته است!» و ابن تیمیه (متوفی 728 ق) که مدعی شده «از حماقتهای امامیه این است که لفظ ده را ناخوش میدارند! و این به خاطر بغضی است که با عشرة مبشره دارند!» و علامه امینی در کتاب الغدیر بحث مفصلی را در رد آن نوشته است.
عملیات روانی علیه شیعه در مصر
دولت آل سعود تلاش وسیعی را در زمینه تغییر چهره فرهنگی و عقیدتی مردم مصر انجام داده است؛ و یکی از مهمترین ویژگیهای سیاست سعودیها مقابله صریح آن با جریان تقریب مذاهب اسلامی در مصر بوده است. تبلیغات سوء علیه شیعه در مصر ریشه در همین تلاشها دارد که مجموعهای از آنها را در مجلدات اول تا چهارم کتاب شیعهشناسی معاصر اهل سنت به تفصیل بیان کردهام و از تکرار آن خودداری میکنم و تنها به ذکر گزارشی از یک نمونه شیعههراسی در قاهره در تاریخ 2 نوامبر 1947م (10 آبان 1326 ش) از قاسم غنی اکتفا میکنم که چگونه مخالفان تقریب کوشش کردهاند به جای تقبیح و محکومیت شهادت حاجی مسلمان شیعی سید ابوطالب یزدی به دست حکومت عبدالعزیز آل سعود، در موسم حج، اذهان مسلمانان را معطوف به تکفیر شیعیان کنند. قاسم غنی مینویسد: امروز [یکشنبه 10 آبان 1326 ش برابر با 2 نوامبر 1947م] در روزنامه المصری خبر غریبی منتشر ساختهاند از قول «اسوشیاتدپرس بغداد» با ین مضمون که از منابع موثق شنیدهایم که دولت ایران چندی قبل از دولت آمریکا طلبیده که برای حسن روابط بین ایران و سعودی وساطت کند و چون وساطت آنها به جایی نرسیده و نتیجه نبخشیده، پادشاه ایران میخواهد نقشه رضا شاه را مبنی بر جلوگیری از حج ایرانیان و تبدیل مشهد به عنوان مکه و محل حج شیعیان دنبال کند. قاسم غنی مینویسد: این خبر بسیار مهم به نظرم آمد که آیا منبع آن چیست؟ دلیل این جعل و افترا چیست؟ و چه نتیجه میخواهند بگیرند؟ در مردم و طبقات متوسط تأثیر سوء کرده. امروز ایرانیانی که برای تبریک عید غدیر آمده بودند هر یک تأثر خود را گفتند. در تمام جرائد مصر از عربی و فرانسه و انگلیسی سخت تکذیب کردم که نویسنده این خبر اگر برای خود و قارئین خود احترام قائل است؛ چطور چنین بهتانی میزند. چطور ایرانی میتواند مکه را که حکم مسلم اسلام است، تغییر (دهد) ... به طهران و دفتر مخصوص تلگراف مؤکد کردم که اقدام کنند. به امریکا به سفارت واشنگتن خبر دادم. در اینجا تلفون کردم. از طرف سفارت آمریکا مستر فیلیپ ایرلند سکرتر اول سفارت آمد، او را وادار کردم به رییس اسوشیاتد اینجا تلفون کرد که او هم تکذیب ما را منتشر کند، و نیز خواستم که از بغداد و جده و طهران از سفارتهای امریکا راجع به منبع و دلیل و تفسیر خبر بپرسد. به طهران خبر دادم و این کارها همه حاضر شد که فردا دوشنبه مخابره و ارسال شود. نمیدانم آیا یهودیها این خبر را منتشر ساختهاند، انگلیسها، سایرین یا صرف فانتزی بوده است. این سیاستی است که دهها سال توسط رسانههای وهابی در مصر با هر بهانهای حتی حضور ساده گردشگران ایرانی به مصر دنبال شده است و در کنج تاروپودهای عنکبوتی آن قدرتهای استعماری پنهان شدهاند.
-دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی- عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی