( 4.0 امتیاز از 1632 )

قرآن تمام مخالفين خود را به مبارزه کلامي فراخوانده و از آنان خواسته است که به مانند يک سوره از سوره هاي آن را بياورند ولي کسي قدرت معارضه و مبارزه با قرآن را نداشته و در مقابل پيشنهاد قرآن، زانوي عجز بر زمين زده است.چون اين شکست و رسوايي در معارضه با قرآن، بر دشمنان و مخالفين قرآن بسي گران و غيرقابل تحمل بود تصميم گرفتند که در مبارزه با قرآن، راه ايراد و اشکال تراشي را پيش گيرند و از اين راه قرآن را در افکار و انظار ديگران کوچک جلوه دهند.اينک ما همان اشکالات را در اين جا مي آوريم، تا از يک طرف پايه ي معلومات و طرز تفکر اين افراد را روشن سازيم و از طرف ديگر معلوم شود که هوا و هوس، تعصب خشک و بي جهت، چگونه زمام اختيار آنان را به دست گرفته، به هر سو که مي خواهد سوقشان مي دهد و در قعر بدبختي و هلاکت شان مي نشاند.

 

اشکال ادبي در قرآن
قرآن تمام مخالفين خود را به مبارزه کلامي فراخوانده و از آنان خواسته است که به مانند يک سوره از سوره هاي آن را بياورند ولي کسي قدرت معارضه و مبارزه با قرآن را نداشته و در مقابل پيشنهاد قرآن، زانوي عجز بر زمين زده است.
چون اين شکست و رسوايي در معارضه با قرآن، بر دشمنان و مخالفين قرآن بسي گران و غيرقابل تحمل بود تصميم گرفتند که در مبارزه با قرآن، راه ايراد و اشکال تراشي را پيش گيرند و از اين راه قرآن را در افکار و انظار ديگران کوچک جلوه دهند.
اينک ما همان اشکالات را در اين جا مي آوريم، تا از يک طرف پايه ي معلومات و طرز تفکر اين افراد را روشن سازيم و از طرف ديگر معلوم شود که هوا و هوس، تعصب خشک و بي جهت، چگونه زمام اختيار آنان را به دست گرفته، به هر سو که مي خواهد سوقشان مي دهد و در قعر بدبختي و هلاکت شان مي نشاند.

اشکال 1:
مي گويند: در قرآن جملاتي به کار رفته است که با اسلوب فصاحت و بلاغت و با قواعد عربي سازش ندارد و چنين کتابي نمي تواند معجزه باشد.

پاسخ:
اين گفتار از دو جهت باطل و نادرست است زيرا:

اولاً:
در قرآن در ميان بليغ ترين و فصيح ترين عرب ها نازل گرديده و آنان را به معارضه فراخوانده که اگر بتوانند سوره اي مانند سوره هاي قرآن را بياورند، در اين مسابقه قائق شوند ولي بلافاصله اين نکته را تذکر داده که معارضه با قرآن از قدرت بشر خارج است، گرچه همه ي آنان پشتيبان همديگر باشند.
پس اگر در قرآن کوچک ترين مخالفت با قواعد عربي ديده مي شد، همان افراد بليغ که بر اسلوب لغت عرب و مزاياي آن بيش تر از ديگران واقف و با اطلاع بودند. روي همان نقطه ي کوچک انگشت اشکال و ايراد مي نهادند و آن را عليه قرآن، دليل مي گرفتند و در ميدان مبارزه با قرآن پيروز مي گرديدند و خود را از مبارزه با زبان و شمشير راحت مي نمودند.
و اگر يک چنين عملي انجام مي شد، مسلماً تاريخ براي ما ثبت و حفظ مي کرد و حداقل در ميان دشمنان اسلام زبان به زبان نقل مي شد. در صورتي که از چنين جرياني، هيچ اثري در تاريخ و در ميان دوست و دشمن ديده نمي شود.

ثانياً:
در زماني که قرآن نازل گرديد، از اين قواعد عربي خبري نبود بلکه بعداً در اثر کاوش و بررسي در کلمات بليغان و سخن سرايان عرب و از جست وجو و دقت در ترکيباتي که آنان در گفتارشان به کار برده بودند، اين قواعد استخراج و جمع آوري گرديد و به صورت يک علم خاصي درآمد و اين راستا اگر فرض شود که قرآن وحي الهي نيست- چنان که طرف گفت وگوي ما مي پندارد- حداقل کم تر از کلام فصحا و سخن سرايان عرب نيز نمي باشد و بلکه قرآن در کمال فصاحت و بلاغت است، يکي از شاخص ترين و مهم ترين منابع و مأخذ قواعد عربي است.
بنابراين، اگر يک قاعده عربي که پس از نزول قرآن به دست آمده است، با قرآن تطبيق نکند، نقض و ايراد بر آن قاعده متوجه خواهد بود و نه بر قرآن.
علاوه بر اين، اين ايراد در صورتي به قرآن متوجه مي شود که جمله مخالف با قواعد عربي در قرآن از نظر طرز قرائت، مورد اتفاق تمام قاريان بوده باشد ولي در صورت اختلاف قرائت ها اگر اعتراضي بر يکي از اين قرائت ها وارد آيد تنها دليل بر بطلان، همان قرائت خواهد بود، بدون اين که تماسي با عظمت قرآن و مقام شامخ آن داشته باشد، زيرا هر يک از اين قرائت هاي معروف، نوعي اجتهاد است که از ناحيه قاريان قرآن به عمل آمده، از خود رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) به طور متواتر و به صورت قطعي نقل نگرديده است.

آيا فهم اعجاز قرآن همگاني است؟

اشکال 2:
باز مي گويند: اصولاً کلام شيوا و بليغ نمي تواند معجزه باشد گرچه بشر از آوردن مثل آن عاجز شود زيرا شناختن بلاغت به يک عده ي معيني اختصاص دارد و براي همه امکان پذير نيست، در صورتي که معجزه بايد براي عموم قابل فهم باشد و همه ي افراد بتوانند، اعجاز آن را درک و صاحب معجزه را تصديق نمايند.

پاسخ:
در پاسخ آنان مي گوييم: اين ايراد نيز مانند ايراد قبلي بسيار سست و بي اساس است زيرا يکي ديگر از شرايط معجزه اين نيست که تمام افراد بشر بتوانند معجزه بودن آن را درک کنند و اگر بنا باشد، ما چنين شرطي را بپذيريم، هيچ يک از معجزه ها نمي توانند، معجزه محسوب شوند زيرا هر يک از معجزات را که در نظر بگيريم از يک جهت يا از جهات متعدد براي همه ي افراد قابل درک نيست.
بنابراين، معجزه عملي است که اهل فن قرآن را مي بينند و اعجاز آن را درک مي کنند و براي بقيه نيز با نقل پياپي و متواتر ثابت و روشن مي شود ولي همان طور که در مقالات پيش گفتيم، قرآن در ميان معجزه هاي پيامبران از امتياز ديگري برخوردار است زيرا نقل هاي متواتر ممکن است، در اثر مرور زمان قطع گردد، اما قرآن يک معجزه ي باقي و هميشگي است که با بقاي ملت و زبان عرب و با بقاي هر فرد عرب و يا غيرعرب که با خصوصيات اين زبان آشنايي دارد، باقي و زنده خواهد بود و معجزه بودن آن درک و لمس مي شود.


منبع مقاله:
خوئي، سيد ابوالقاسم، (1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر