
جواز گریه دائمی بر اهل بیت علیهم السلام
عصر شیعه : آیا گریه و اشك به طور دائم بر اهل بیت ـ علیهم السلام ـ درست است؟ آیا اشك و اندوه و غم و ماتم، عزاداری و حزن، ناله و فغان با اصل شادابی و طراوت روح انسان منافات ندارد؟
پاسخ:
آیین اسلام با توجه به ابعاد وجودی انسان و در نظر گرفتن نیازهای او، هرگز انسان را دعوت به رهبانیت، انزواطلبی، گریه و اشك مداوم و دوری از لذتهای دنیوی و شادی و نشاط سفارش نكرده، از سوی دیگر نیز به شادی و نشاط افراطی و بی هدف و سرخوش بودن در زندگی ترغیب ننموده است. نگرش دین به این مسأله نگرشی معتدل و منطقی است. به این معنا كه انسان در زندگی به هر دو نیازمند است. هرچند در آیات و روایات از كثرت ضحك مذمت شده اما از زیادی گریه از خوف خدا، اندیشه آخرت وهمگامی با مصائب اهل بیت (ع) تمجید شده و داشتن چشم گریان نشانه رقت قلب معرفی شده است. وجود بكائین(1) در طول تاریخ نیز این اصل را تأیید میكند.
پیشوایان دین (ع) هرگز به گریه و زاری و سوگواری آن هم به صورت مدام سفارش نفرمودهاند و از پیروان خود نخواستهاند كه همه فعالیتهای زندگی را كنار گذاشته به گریه و زاری رو بیاورند.
از این رو به پیروان خویش سفارش فرمودهاند كه اوقات شبانه روز را به سه بخش تقسیم نمایند، از جمله یك سوم از اوقات خود را به تفریحات سالم اختصاص داده، بخشی را نیز به عبادت و راز و نیاز و مناجات با خداوند بپردازند و بخشی را به كار و كوشش و كسب معاش بپردازند.(2)
شاهد دیگر این كه امام صادق (ع) در توصیف شیعیان و پیروان خود فرمودند: آنان كسانی هستند كه در غم و اندوه ما غمگین و در شادی و سرور ما شادند.(3) البته در مصائب ائمه (ع) به ویژه امام حسین (ع) با توجه به عظمت مصیبت، اگر انسان شب و روز گریه كند و به امام زمان خویش اقتدا نماید كه فرمود: ای جد بزرگوار من! اگر اشك چشمم تمام شود، در مصیبت تو خون گریه میكنم، جا دارد و روشن است كه مجالس اهل بیت و زنده نگهداشتن راه و رسم زندگی آنان تنها در گریه خلاصه نشده بلكه در این مجالس است كه مسلمانان با معارف غنی دین آشنا می شوند و پیوسته روحیه ظلم ستیزی و دفاع از مظلوم را در خود پرورش میدهند. امام خمینی (ره) نیز در این رابطه فرمودند: ما هر چه داریم از محرم و صفر است.
و اما پاسخ به سوال دوم:
الف) واژههای بكاء، تبسم، ضحك، سرور، فرح و قهقهه از جمله واژههایی است كه در منابع دینی(4) به كار رفته است.(5) این واژهها بیانگر تجلی هیجانات و احساسات نهفته انسان به هنگام رویارویی با گفتار و یا رفتاری شگفت است. سرچشمه گریه و خنده، عاطفه و احساس است كه در پی شوق و عشق، شكست و تنگدلی، محرومیت و یأس، پیروزی و شادكامی و یا حزن و اندوه از آسمان دیدگان ریزان میشود.(6) بنابراین ابراز تأثر به وسیله خنده یا گریه از نشانههای طبیعی و تعادل مزاج آدمی است. افرادی كه هم گریه دارند و هم خنده از سلامت جسمی و روحی برخوردارند.
ب) انواع گریه:
1)گریه شوق: در آیات(7) و روایات به گریه شوق اشاره شده است. رسول خدا (ص) هنگام بازگشت جعفر بن ابی طالب (ع) از حبشه، به استقبال او آمد و از شوق دیدارش گریست.(8)
2) گریه رحم و رأفت: رسول خدا (ص) در فراق فرزندش ابراهیم بسیار گریست و در اعتراض برخی از اصحاب فرمود: این گریه، گریه غضب نیست، بلكه سرشكی از سر رحمت و رأفت است و كسی كه ترحم نكند مورد ترحم قرار نخواهد گرفت.(9)
3) گریه غم و اندوه: قرآن از كسانی یاد میكند كه به دلیل عدم توانایی مالی از شركت در جهاد بازمانده و محروم شدند، و همین امر سبب اندوه آنان شد و اشك از چشمانشان سرازیر گشت.(10)
4) گریه تزویر و دروغ: این نوع گریه را در داستان یوسف و برادرانش میتوان دید.(11)
5) گریه پشیمانی: حضرت عیسی (ع) فرمود: «طوبی لمن ... بكی علی خطیئته»(12) خوشا بهحال كسی كه بر لغزشها و خطاهای خویش گریه كند.
گریه ممدوح بیانكننده پیوند عاطفی افراد به یكدیگر بوده و نمودی از پیوستگی و وابستگی پیروان مكتب (امت) با امام خویش است. گریه صادقانهترین و واقعیترین پیام آور یگانگی در اهداف امت با امام است.
ج) در بخش شادی و نشاط نیز گاه از نوع خاصی از خنده، مانند قهقه كه ناشی از غفلت و خود فراموشی است، نكوهش شده است(13) و در برخی از موارد كه به قهقه میانجامد، حكم فقهی ویژهای بار شده است.(14) در بعضی روایات نیز از خنده در مكانهای خاص مانند قبرستان منع شده است. اما در این شكی نیست كه اسلام، شادی و نشاط، سرزنده بودن و پرتحرك بودن افراد را نه تنها نكوهش نكرده كه به آن توصیه نموده است و تنبلی و تن پروری و سربار دیگران بودن را صفتی ناشایست برشمرده است.
امام علی (ع) فرمودند: خرسندی، سرور و شادی مؤمنان به اطاعت پروردگار خواهد بود و اندوه وی بر گناهان او است.(15)
با تأمل در آیات و روایات به این نتیجه میتوان دست یافت كه شادمانی نباید به گونهای باشد كه اختیار را از دست خرد برباید و در صدد برآوردن قوای شهوانی انسان به لاابالیگری، یاوهسرایی، یاوهگویی، استهزاء، تهمت و غیبت بیانجامد و به دیگر سخن ابراز شادمانی نباید سر از بی خیالی، بی تفاوتی و فرار از پذیرش مسئولیتها و واقعیات زندگی درآورد و در تضاد با ارزشهای دینی باشد.
نتیجه این كه گریهای كه به افسردگی، بی تحركی، ركود و انزوا بیانجامد با گریه نشاط آور، حركت آفرین و پویا در بستر اجتماع تفاوت دارد و در دین ما به گریه نوع اول سفارش نشده است. با توجه به این نكات اشك و اندوه با اصل شادابی و طراوت روح انسان منافات ندارد. زیرا در منابع دینی مواردی به چشم میخورد كه فرح و سرور به عنوان وصفی برای گریه بیان شده است.(16) امام صادق (ع) نیز در توحید مفضل گریه را به عنوان یكی از موهبتهای الهی برشمرده و به پاره ای از آثار آن از جمله نجات افراد از كوری، خروج رطوبت از مغز انسان كه زمینه ساز بسیاری از دردهای وجود آدمی می شود، توجه داده اند.(17)
گریه بر هر درد بی درمان دوا است
چشم گریان چشمة فیض خداست
بنابراین یكی از عوامل مؤثر و مهم در طراوت بخشیدن به روح انسان، گریه است. در مجالس روضه به ویژه روضه امام حسین(ع) و مادرشان زهرای مرضیه (س) بارها اتفاق افتاده است كه لذت گریه را همه چشیدهایم و پس از پایان گریه، سرزنده بودن و سبكی روح نتیجه زیبای آن بوده است، عزاداران با شركت خود دراین مراسم نام و یاد آنان را زنده نگهداشته و با كسب نشاط روحی همیشه آماده خروش علیه ظالم و دفاع از مظلوم بودند و به تعبیر زیبای امام خمینی (ره) گریه بر مظلوم فریاد مقابل ظالم است.اما این نشاط روحی و صفای باطن در خنده برای انسان پدید نمی آید و مهم تر این كه درروایات سفارش شده كه ازخنده همراه باقهقه خودداری كنیم زیراموردغضب خدااست (18)
پی نوشت ها :
1. بكائین كسانی هستند كه به دلیل گریه بسیار به این لقب مشهور شده اند. از جمله این افراد می توان از حضرت یعقوب (ع)، حضرت فاطمه (س) و حضرت سجاد (ع) نام برد.
2. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج19، 396، ص338.
3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج44، ص287، باب34، ح26، و ص290، باب14، ح3، ص 102 و...
4. از جمله می توان به این آیات اشاره كرد: نمل:19. هود: 71، بقره: 69، روم:4، انسان:11، توبه:81 و...
5. ر. ك به: الطریحی، مجمع البحرین، المكتبة المرتضویه، 1362، ج1، ص 58. قرشی، علی اكبر، قاموس قرآن، دارالكتب الاسلامیه، 1362، ج1، ص 221، همان، ج 3، ص254 و ج4، ص 172.
6. لقمانی، احمد، خنده ی شوخی ـ شادمانی، قم، سابقون.
7. مائده: 83.
8. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج21، ب24، ح11، ص63.
9. همان، ج22، ب1، ح1، ص151.
10. توبه: 92.
11. یوسف: 16.
12. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج14، ب21، ح 23، ص319.
13. كلینی، محمد بن یعقوب،اصول کافی ، ج 2، ح 10، ص 664.
14. ر. ك : كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، ج 3، ح1، ص 346 و ح 6، ص 364. (و اما القهقهه فهی تقطع الصلاه)
15. آمدی، غرر الحكم، ج1، ص136.
16. مجلسی، پیشین، ج21، ب25، ح5، ص79 و ح 6، ص81. «...فبكی امیر المؤمنین (ع) فرحا»
17. ر.ك به: میرزایی، نجفعلی، توحید مفضل شگفتیهای آفرینش، قم، هجرت، 1373، ص51.
18. بحارالانوار،ج93،ص292همان