( 0. امتیاز از 0 )

حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به پرسشی درباره نفرین امام علی(ع) به کتمان کنندگان غدیر پاسخ گفته است.

پرسش : آیا امام علی(علیه السلام) به کتمان کنندگان ماجرای غدیر نفرین کرده است؟

پاسخ اجمالی: زید بن ارقم، عبد الرحمان بن ابى لیلى و عمیره بن سعد، ابن قتیبه، ابو اسحاق به نقل از عمرو ذو مرّ، یزید بن یثیع، سعید بن وهب و هانى بن هانى، همچنین أنساب الأشراف به نقل از ابو وائل، و شقیق بن سلمه، روایاتی را با این مضمون نقل کرده اند که کسانی که ماجرای غدیر را کتمان کرده اند از دنیا نرفتند مگر این که به خاطر نفرین علی(ع) به بلایی گرفتار شدند.

پاسخ تفصیلی: سماک بن عبید بن ولید عبسى می گوید: به نزد عبد الرحمان بن ابى لیلى رفتم. به من گفت که شاهد بوده است على(علیه السلام) در رُحبه فرموده است: «سوگند مى دهم هر کس را که شنیده و شاهد بوده است که پیامبر خداروز غدیر خمچه گفته، برخیزد و کسى جز آن که او را دیده است، برنخیزد».

دوازده تن برخاستند و گفتند: ما دیدیم و شنیدیم که دست علی(علیه السلام) را گرفت و فرمود:« هرکه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار؛ یاورش را یارى ده و واگذارنده اش را وا گذار». همه برخاستند، جز سه نفر. على(علیه السلام) هم آن سه تن را نفرین کرد ، که نفرینش کارگر افتاد. (۱)

همچنین عمیره بن سعد مى گوید: شاهد بودم که على(علیه السلام) اصحاب پیامبر خدارا بر روى منبر، سوگند داد و ابو سعید و ابو هریره و انس بن مالک هم گرد منبر بودند. على(علیه السلام)بر بالاى منبر بود و دوازده مرد هم گرد منبر بودند که اینان در میان شان بودند.

على(علیه السلام) فرمود: «شما را به خداسوگند مى دهم! آیا شنیدید پیامبر خدا بفرماید: هرکه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست؟».

همگى برخاستند و گفتند: به خدا، آرى! ولی انس بن مالک برنخاست.على(علیه السلام) فرمود: «چه چیز تو را از برخاستن بازداشت؟».

گفت: اى امیر مومنان! پیر و فراموشکار شده ام!

)على(علیه السلام)( فرمود: «خدایا! اگر دروغمى گوید، بر او بلایى نیکو نازل کن». آن مرد نمرد، تا آن که چنان پیسى و سفیدى اى در بین دو چشمش دیدیم که دستار (عمامه) هم آن را نمى پوشاند. (۲)

ابن قتیبه ـ درباره اَنَس بن مالک ـ می نویسد: صورتش پیسى داشت. و مردم می گفتند که على (علیه السلام) از او درباره گفته پیامبر: «خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار» پرسید. و او گفت: سالخورده شده ام و از یاد برده ام. على(علیه السلام)فرمود: «اگر دروغمى گویى، خداتو را به چنان پیسى اى مبتلا کند که دستار هم آن را نپوشانَد».(۳)

همچنین اُسد الغابه ـ به نقل از ابو اسحاق ـ می نویسد: عدّه بى شمارى، از جمله: عمرو ذو مرّ، یزیدبن یثیع، سعید بن وهب و هانى بن هانى برایم نقل کرده اند که على(علیه السلام) مردم را در رحبه، سوگند داد که چه کسى شنیده است پیامبر خدا بگوید: «هرکه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار».

پس، عدّه اى برخاستند و گواهى دادند که آن را از پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) شنیده اند و گروهى هم کتمان کردند. این گروه از دنیا نرفتند، مگر آن که کور شدند و بلایى گریبانگیرشان شد. یزیدبن ودیعه و عبد الرحمان بن مدلج، از آن جمله اند. (۴)

و نیز در انساب الاشراف ـ به نقل از ابو وائل، و شقیق بن سلمه ـ آمده: على(علیه السلام) بر منبر فرمود: «هر کسى را که شنیده است پیامبر خدا(صلی اللهعلیه وآله) در مورد من روز غدیر خم فرمود: خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار، سوگند مى دهم که برخیزد و گواهى دهد».

انس بن مالک، براء بن عازب و جریر بن عبد اللهدر پایین منبر بودند. على(علیه السلام) سخنش را تکرار کرد امّا پاسخش ندادند. پس فرمود: «خدایا! هر کس این مطلب را مى دانست و گواهى نداد، او را از دنیا مبر، تا آن که علامتى برایش قرار دهى که بدان شناخته شود». بعد ازآن انس، پیسى گرفت؛ و بَراء، کور شد؛ و جریر، پس از ایمان، به جاهلیّت بازگشت و به سَرات(۵) رفت و در خانه مادرش مُرد. (۶)

زید بن ارقمنیز می گوید: على(علیه السلام) مردم را چنین سوگند داد: « هر کسى را که شنیده است پیامبر خدافرمود: هر که من مولاى اویم، پس على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار سوگند مى دهم که برخیزد». پس، دوازده بَدرى برخاستند و بدان گواهى دادند؛ و من در میان کسانى بودم که کتمان کردند. پس، بینایى ام از دست رفت. (۷)، (۸)

پی نوشت:
(۱). مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۲۵۳ ح ۹۶۴؛ تاریخ دمشق : ج ۴۲ ص ۲۰۷ ح ۸۶۸۴؛ البدایه والنهایه : ج ۵ ص ۲۱۱ .
(۲). حلیه الأولیاء : ج ۵ ص ۲۶ ؛ محاضرات الاُدباء : ج ۲ ص ۴۱۵ نحوه .
(۳). المعارف لابن قتیبه : ص ۵۸۰؛ الإرشاد : ج ۱ ص ۳۵۱؛ شرح الأخبار : ج ۱ ص ۲۳۲ ح ۲۲۱؛ الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۲۰۷ ح ۴۹ و الثلاثه الأخیره عن طلحه بن عمیره؛ إرشاد القلوب : ص ۲۲۸ نحوه .
(۴). اُسد الغابه : ج ۳ ص ۴۸۷ الرقم ۳۳۸۸ .
(۵). سَرات، کوهى مشرِف بر عرفه است که تا صنعاء کشیده شده است (معجم البلدان : ج ۳ ص ۲۰۴) .
(۶). أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۸۶٫
(۷). المعجم الکبیر : ج ۵ ص ۱۷۵ ح ۴۹۹۶ و ص۱۷۱ ح ۴۹۸۵ عن أبی سلیمان زید بن وهب عن زید بن أرقم وفیه «ستّه عشر رجلاً» بدل «اثنا عشر بدریّاً»، المناقب لابن المغازلی : ص ۲۳ ح ۳۳ و فیه «أبی سلیمان» ولیس فیه «فقام اثنا عشر بدریّاً فشهدوا بذلک»؛ الاحتجاج : ج ۱ ص ۱۸۴ ح ۳۶، شرح الأخبار : ج ۱ ص ۱۰۰ ح ۲۲ و فیه «ستّه عشر» بدل «اثنى عشر» و ص۲۳۲ ح ۲۲۲ و فیه «جماعه» بدل «اثنا عشر» وکلّها نحوه .
(۸). گردآوری از کتاب: دانش نامه امیرالمومنین، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، چاپ اوّل، ج۲، ص ۳۴۱٫

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر