( 0. امتیاز از 0 )
آيت‌الله‌ حسين مظاهري

اگر به راستي انسان در راه باشد، در آخرت به جايگاهي مي‌رسد که دم مرگ، خدا دو بال به او عطا مي‌فرمايد که پرواز‌کند و مستقيم به بهشت برسد. از پيامبر گرامي(ص) روايت شده است: وقتي قيامت مي‌شود، خداوند متعال به طائفه‌اي از امت من، دو بال عطا مي‌فرمايد و به‌وسيله آن دو بال، به سرعت، از قبرهاي خود به سوي بهشت پرواز مي‌کنند. در بهشت جاي مي‌گيرند و هر نعمتي که بخواهند، برخوردار مي‌گردند: «اذا كان يومُ القيامه أنبت اللهُ لطائفه من امتي أجنحه فيطيرون‏ من قُبورهم الى الجنان يسرحون فيها و يتنعمون كيف شاءوا».

ملائکه از آنها مي‌پرسند که شما محاسبه اعمال و صراط و جهنم را ديديد؟ يعني مواقف قيامت را چگونه گذرانديد که به بهشت رسيديد؟ آنان پاسخ مي‌دهند: ما چيزي نديديم. منظور اينکه، از ما حسابي نخواستند و بدون بازجويي آمديم. ملائكه مي‌گويند: «شما چه طايفه‏اي هستيد؟ از امت كدام پيغمبريد؟» آنها پاسخ مي‌دهند: «ما از امت محمد هستيم.» ملائکه مي‌پرسند: «در دنيا چه کرديد که به اين مقام رسيديد؟» مي‌گويند: «ما دو خصلت داشتيم و خداوند به فضل و رحمت خود، ما را به اين مرتبه رسانيد: كُنّا اذا خلونا، نستحي أن نعصيهُ و نرضى باليسير ممّا قسم لنا».

خصلت اول اينکه: ما در خلوت، مرتکب گناه نمي‌شديم؛ يعني خلوت و جلوت براي ما تفاوت نداشت و همان‌طور که در بين مردم مراقب بوديم معصيت نکنيم، در خلوت و نهان نيز گناه نمي‌کرديم.

دوم: توانسته بوديم مقام تسليم و رضا به دست آوريم؛ يعني به آنچه قسمت ما شده بود، راضي بوديم. ملائکه به آنها مي‌گويند: حق شماست که به چنين مقامي دست يافته‌ايد.1

در واقع، آن افراد بهشتي مي‌گويند: اگر از نعمت‌هاي دنيوي برخوردار بوديم و دنيا رو به ما کرده بود، آن را از الطاف جليله خداوند مي‌دانستيم. اگر هم مشکلات و مسائلي داشتيم که از طرف خدا بود و خودمان در آن مقصر نبوديم، آن را از الطاف خفيه خداي تعالي مي‌دانستيم.

انسان موجود عجيبي است، اگر حرکت او استکمالي باشد، به مقام‌هاي والايي مي‌رسد. اگر حرکتش سقوطي باشد، بدجنسي حسابي در دنيا مي‌شود؛ مثل عقرب ديگران را مي‌گزد، مثل مار به مردم ضرر مي‌زند تا اينکه بميرد و به صورت مار و عقرب وارد صف محشر شود. آن بدجنسي، او را به جهنم مي‌کشاند. آن‌هم حرکت است؛ اما به آن مي‌گوييم حرکت سقوطي، نه صعودي و نه استکمالي. به قول قرآن کريم، کسي که حرکت سقوطي دارد، مثل کسي است که از آسمان روي زمين بيفتد و له شود: «و من يُشرك بالله فكأنّما خرّ من السماء: هر كس به خدا شرك ورزد، چنان است كه گويى از آسمان فرو افتاده است‏.» (حج، 31).

مقام شهود

انسان در اين دنيا آمده است تا حرکت استکمالي داشته باشد، راه را طي کند، از آسمان و عرش و لوح و کرسي بگذرد و به کجا برسد؟ قرآن مي‌فرمايد: «يا أيها الانسانُ إنك كادحٌ الى‏ ربك كدحا فمُلاقيه: اى انسان، حقا كه تو به سوى پروردگار خود به‌سختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد.» (انشقاق، 6)؛ برسد به جايي که هيچ چيز و هيچ کس نبيند جز خداوند. از هيچ چيز و هيچ کس لذت نبرد، جز رابطه با خداوند. به اين مقام، مقام شهود مي‌گويند.

مقام شهود در همين دنيا نيز دست‌يافتني است. اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: «ما رأيتُ شيئا الا و رأيتُ الله قبلهُ و بعدهُ و معه»:2 هرچه من ببينم، قبل از آن و با آن و بعد از آن خدا را مي‌بينم. امام حسين(ع) نيز در دعاي عرفه مي‌فرمايد: «عميت‏ عينٌ‏ لا تراك: کور باد آن که تو را نمي‌بيند!» يعني کور باد کسي که مقام شهود ندارد، مرگ بر آن کسي که به مقام شهود نرسيده است.

اين مقام‌ها براي انسان قرار داده شده است. رسيدن به آن هم چندان سخت نيست، اصلا انسان براي رسيدن به همين درجات معنوي خلق شده است. بين ما و خدا، چند قدم فاصله است؟ يک قدم. آن يک قدم نيز با پا گذاشتن روي نفس امّاره طي مي‌شود. وقتي روي نفس اماره پا گذاشت، در قدم بعدي، خداست و ملاقات خدا و لذت ‌بردن از ملاقات با خداست.

مرحوم ديلمي در ارشاد، روايتي به نام «معراجيه» از اميرالمؤمنين(ع) نقل کرده است. طبق آن روايت مفصل، بعضي از بندگان در بهشت، مُنغمر در عالم ملکوت هستند و هيچ توجهي به غير خدا ندارند. آنها مدهوشند، به اين معنا که تمام توجهشان به خداست و اين توجه، آنان را از توجه به اغيار منصرف کرده است. آن بهشتيان در بهشت به قدري به خداوند توجه دارند که از بهشت، حورالعين و نعمت‌هاي بهشتي منصرف شده‌اند و به آنها اعتنا نمي‌کنند. خداوند به پيامبر گرامي خويش مي‌فرمايد: من روزي هفتاد مرتبه به آنان نظر مي‌افكنم و با ايشان سخن مى‏گويم و در هر نظري، ملک آنها و سعه وجودي آنها هفتاد برابر مي‌شود. وقتي اهل بهشت از خوردن و آشاميدن لذت مى‏برند، آنها از مکالمه با من و ذکر من و حديث من لذت مى‏برند.3

آن بندگان در بهشت نيز حرکت استکمالي دارند و تا خدا، خدايي مي‌کند، دائما در حرکتند. به حرکت آنها، «سير من الحق الي الحق» گفته مي‌شود. اين حرکت، ابدي و نامتناهي است، هيچ‌گاه تمام نمي‌شود، به قول قرآن کريم، «هم فيها خالدون: در آن جاودانه خواهند بود».4 هرچه بندگان در اين مسير جلوتر بروند، از حرکت به سوي خدا بيشتر لذت مي‌برند. اين لذت از لذت برخورداري از تمام نعمت‌هاي دنيا و حتي آخرت، بيشتر است.

انسان خلق شده است براي اينکه خدا به او نظر کند و او سعه وجودي و مقام قرب پيدا کند. اين حالت در دنيا هم پديد مي‌آيد. آنان که اهل نماز شب هستند و نمازشان حضوري است، يعني با توجه کامل و با حضور قلب است، بعضي اوقات در قنوت نماز وتر يا در سجده آخر نماز، اين حالت‌ها را درک مي‌کنند. بي‌جهت نيست که اولياي الهي براي خواندن نماز شب و براي رسيدن به اين درجات عرفاني، به دنيا و آنچه در دنياست، پشت پا مي‌‌زنند. از رسول خدا(ص) روايت شده که مي‌فرمايند: «الركعتان في جوف الليل أحب إليّ من الدنيا و ما فيها:5 پيش من دو رکعت نماز شب، از دنيا و آنچه در آن است، محبوب‌تر است.» اين در دنياست، حال ببينيد آن حرکتي که خداوند سعه وجودي به آن مي‌دهد، چقدر لذت دارد!

رهايي از بيم و اندوه

ما خلق نشده‌ايم که در دنيا مثل کرم ابريشم در خود بتنيم تا خفه شويم، بلکه ما خلق شده‌ايم تا حرکت کنيم و حرکت استکمالي داشته باشيم و تا خدا، خدايي مي‌کند، ما در سعه وجودي باشيم و در حرکت باشيم و در لذت‌بردن باشيم و اصلا دلهره و اضطراب و غم و غصه و مشقت و امثال آن در قاموس ما راه نداشته باشد. چنان‌که قرآن کريم مي‌فرمايد: «ألا إنّ أولياء الله لا خوفٌ عليهم و لا هُم يحزنون: آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى‏شوند.» (يونس، 62)؛ آنهايي که به راستي از اولياءالله هستند، اصلا از گذشته غم و غصه ندارند و نسبت به آينده نيز دلهره و اضطراب ندارند. يک دنيا نشاط دارند. اگر بي‌نشاطي و خستگي برايشان پيدا شود، با نماز اول وقت و با نماز شب، همه بي‌نشاطي‌ها مبدل به نشاط مي‌شود. اين در دنياست و حالا ببينيد که در آخرت چه خبرهاست!

عامل دوم: گناه 

پس اولين عاملي که انسان را به سقوط مي‌‌کشاند و دنيا و آخرتش را تباه مي‌‌کند، نفس امّاره است. اگر بُعد حيواني انسان را رها کنيم، ما را در دنيا، بدبخت مي‌کند و در آخرت هم به جهنم مي‌برد. بايد اين بُعد مادي را براي روح، مَرکب کنيم تا به واسطه آن عروج کند. عامل دومي که باعث سقوط انسان مي‌شود، گناه است. گناه دنيا و آخرت را خراب مي‌کند و زندگيي توأم با غم و غصه، دلهره، اضطراب خاطر و نگراني در دنيا به انسان مي‌دهد و در آخرت اين گناه براي انسان جهنم مي‌‌شود. خدا جهنم ندارد و عذاب جهنم را براي آدميان تدارک نديده است، ما هستيم که به‌ واسطه اعمالمان جهنم و عذابش را براي خود مي‌سازيم. لذا وقتي جهنميان به جهنم مي‌‌روند، خود خدا يا خازنان جهنم مي‌‌گويند: «ذلك بما قدمت أيديكُم: اين [عقوبت‏] به خاطر كار و كردار پيشين شماست‏.» (آل عمران، 182)؛ اين جهنم را خود ساخته‌اي. اگر مار و عقرب است، خود تهيه کرده‌اي و اگر سلول‌ و زنجيرهاي آتشين است، خود تهيه کرده‌اي و اين جمله، بارها و بارها در قرآن تکرار شده و به جهنميان در روز قيامت گفته مي‌‌شود.لذا گناه، ولو کوچک، همين که زندگي را خراب و انسان را تباه مي‌کند، خيلي بزرگ است. زندگي منهاي خدا و زندگي توأم با گناه، تاريک و وحشتناک است. لذا گناه، ولو کوچک، همين که زندگي را خراب و انسان را تباه مي‌کند، خيلي بزرگ است. زندگي منهاي خدا و زندگي توأم با گناه، تاريک و وحشتناک است.

پي‌نوشت‌ها:

1. مجموعه ورام، ج‏1، ص230؛ بحارالانوار، ج100، ص25.// 2. کلمات مکنونه، ص3؛ علم اليقين، ج1، ص70.// 3. ارشاد القلوب، ص200.// 4. بقره، 25؛ آل عمران، 107؛ اعراف، 42 و...// 5. وسائل الشيعه، ج8، ص156.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر