
شرط نخست زهد جدايي از گناهان فردي و اجتماعي است
عصر شیعه ـ به نقل از پايگاه تحليلي تبييني برهان، در پيچ و خم زندگي دنيا، اشتغالهاي روزمره، انسانها را به روزمرگي دچار ميكند و اين باعث ميشود تا مزرعه دلها كم كم آن سبزي و طراوت خود را از دست بدهد و اگر به آن رسيدگي نشود به سرعت تبديل به زميني باير و لم يزرع خواهد شد اما اگر مزرعه دل را هر از چند گاهي آبياري كنيم نه تنها از طراوتش كاسته نميشود بلكه بر تازگياش افزوده نيز خواهد شد. اما چگونه؟ كلمات گهربار معصومين عليهمالسلام همچون باراني مطهِّر، دلهاي مرده ما را مطهَّر ميكنند و چه بهتر كه زود به زود به سراغ مزرعهمان برويم تا هر روز بر سبزياش افزوده شود.
البته دو نكتهي بسيار حايز اهميت را بايد مد نظر قرار داد.
نخست اينكه؛ هر چهقدر هم اين مزرعه را آبياري كنيم ولي اگر علفهاي هرز را ـ كه همان گناهاناند ـ هرس و ريشهكن ننماييم؛ تلاشمان اثر چنداني نخواهد داشت.
رهبر معظم انقلاب ميفرمايند: «بعضيها دنبال استاد اهل نفس ميگردند غافل از اينكه شرط اول قدم، جدايي از گناهان فردي و اجتماعي است و اگر مزاحمي مانند گناه در دل باشد هيچ كپسول و ذكري اثر نميكند. براي همين فِرَق باطله (كه) از گناهان دوري نميكنند، فكر ميكنند صِرف ذكر يا استاد كه او از خودشان باطلتر است! اثر ميكند.» (1)
نكته دوم اينكه؛ بهترين روش براي بهرهگيري بهتر، كاملتر و صحيحتر از نور كلمات معصومين و پي بردن به كُنه كلام آن بزرگواران، تمسك به كساني است كه به حقيقت سخن آن انوار طيبه آگاهتر و عاملترند.
ما نيز برآنيم در اين مسير، از بيانات مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي بهره جوييم. اين نكات ارزشمند در ابتداي دروس خارج فقه معظمله در طول ساليان گذشته مطرح شدهاند و اغلب اين بيانات نيز تاكنون در جايي مطرح نشدهاند البته هرچند اهتمام رهبر انقلاب بر اختصار بوده وليكن در عين ايجاز، پرده از نكات عميقي از كلام معصومين در اين بيانات برداشته خواهد شد.
گام نخست، زندگي زاهدانه
*مقدمه
آنهايي كه شناخت صحيحي از دين اسلام ندارند ميپندارند اسلام تشكيل شده از يك سري اعمال همچون نماز، روزه و در بعضي زمانها حج، زكات و خمس است. غافل از اينكه اين اعمال هرچند جزو ضروريات دين به شمار ميروند ولي تنها پوسته و لايهي ظاهرياند و لايهي باطني و عميق دين در درون انسانهاي مؤمن و ديندار نهفته است.
رهبر معظم انقلاب ميفرمايند: «درباره عمل صالح غالباً ذهن متوجه به اعمال و جوارحي (2) مانند نماز و روزه ميشود در حالي كه امداد ايمان صرفاً به اعمال جوارحي نيست بلكه به اعمال جوانحي هم ارتباط پيدا ميكند كه آن عبارت است از صفات و فضايل نفساني انسان، ايمان بايد در آنها اثر بگذارد...» (3)
بنابراين در ابتداي حركت در مسير اصلاح نفس، بايد نگرش خود را با آموزههاي ارزشمند اهل بيت تطبيق دهيم و نگاهمان را نسبت به امور و جريانهاي پيش رو در زندگي، زاهدانه نماييم اما مسأله اينجاست كه تعريف درستي از زهد در اذهان ما وجود ندارد و بلافاصله از زهد مفهوم بريدن از دنيا، تمتعات و لذايذ مادي به ذهن متبادر ميشود حال آنكه زهد يك نوع نگاه به زندگي است نه صرف عمل به وسيلهي اعضا و جوارح؛ هرچند نگاه زاهدانه به زندگي اثرش در اعمال با جوارح نمود پيدا خواهد كرد.
استاد شهيد مطهري، اصول و پايههاي زهد را سه چيز ميداند:
الف) بهرهگيريهاي مادي از جهان، تمتعات طبيعي و جسماني، تنها، عامل تأمين كننده خوشي، بهجت و سعادت انسان نيست. براي انسان، يك سلسله ارزشهاي معنوي مطرح است كه با فقدان آنها، تمتعات مادي، قادر به تأمين بهجت و سعادت نيست.
ب) سرنوشت سعادت فرد، از سعادت جامعه جدا نيست. انسان، يك سلسله وابستگيهاي عاطفي و احساس مسؤوليتهاي انساني دربارهي جامعه دارد كه نميتواند فارغ از آسايش ديگران، آسايش و آرامش داشته باشد.
ج) روح نيز به نوبهي خود، بلكه بيش از بدن، نيازمند تغذيه، تهذيب، تقويت و تكميل است.
... در حقيقت، نوعي تضاد ميان تمتعات روحي و تمتعات مادي اگر به صورت غرقه و محو شدن و فاني شدن در آنها باشد، وجود دارد. چنين نيست كه هر چه مربوط به روح است رنج و هر چه مربوط به بدن است، لذت باشد. لذات روحي بسي صافتر، عميقتر و بادوامتر از لذات بدني است. روي آوري يك جانبه به تمتعات مادي و لذات جسماني، از خوشي، لذت و آسايش واقعي بشر ميكاهد.
با توجه به اين سه اصل روشن ميگردد چگونه اسلام، رهبانيت را طرد ميكند اما زهدگرايي را در عين جامعهگرايي و در متن زندگي و در بطن روابط اجتماعي ميپذيرد. به سبب اهميت اين موضوع، در آغاز اين سلسه از مباحث اخلاقي، احاديثي را كه رهبر معظم انقلاب درباره مبحث «زهد» در طول چند جلسه مطرح نمودهاند، بررسي مينماييم.
كساني كه كه شناخت صحيحي از دين اسلام ندارند ميپندارند اسلام تشكيل شده از يك سري اعمال همچون نماز، روزه و در بعضي زمانها حج، زكات و خمس است. غافل از اينكه اين اعمال هرچند جزو ضروريات دين به شمار ميروند ولي تنها پوسته و لايهي ظاهرياند و لايهي باطني و عميق دين در درون انسانهاي مؤمن و ديندار نهفته است.
حديث مطرح شده توسط رهبر انقلاب به همراه توضيحات معظم له:
في الكافي عَن الصّادِقِ (ع): مَن زَهَدَ فِي الدُّنيا أَثبَتَ اللهُ الحِكمَةَ فِي قَلبِهِ وَ أَنطَقَ بِهَا لِسَانَهُ ، وَ بَصَّرَهُ عُيوبَ الدُّنيا دَاءَها وَ دَوَاءَها ، وَ أَخرَجَهُ مِنَ الدُّنيا سالِماً إلي دَارِ السَّلام. (4)
شرح حديث:
«زهد» به معناي بيرغبتي است. اين بيرغبتي در آنجايي خود را نشان ميدهد كه امر دنيا با امر دين با يكديگر تعارض پيدا كند. كسي كه بيرغبت به دنيا است، دين را بر آن امر دنيوي مقدم ميدارد. اما كسي كه راغب به دنياست، دنيا را مقدم ميدارد. اين عاليترين مظهر رغبت به دنياست. نقطه مقابلش هم زهد است. (5)
در غير موارد تعارض هم بيرغبتي به دنيا به معناي اين است كه انسان حرص نزند. مراد از دنيا اين نيست كه انسان به امور زندگي نپردازد. زهد به دنيا يعني انسان براي خود چيزي را نخواهد. حرص نزند والا آباد كردن زمين، تنظيم زندگي و به سعادت رساندن انسانها، رونق دادن به زندگي مردم، اينها امور مطلوبي است. (6)
شرع هم اينها را لازم و مطلوب دانسته است. دنياي شخص مني كه زندگي ميكنم به عنوان يك فرد، حرص زدن، دنبال كردن و همّ و غمّ خود را تحصيل اين قرار دادن، مطلوب نيست. از نظر شرع مقدس اين همان چيزي است كه رأس همهي خطيئات شمرده شده است. نقطهي مقابل آن، زهد و بيرغبتي است. اگر كسي در امر دنيا بيرغبتي نشان دهد و در دل بيرغبت باشد، اين آثار را خداي متعال براي او مترتب ميكند كه اين بزرگترين نعمت و موهبت الهي است:
1- حكمت را در قلب او ثابت ميكند. حكمت يعني فهم حقايق عالم، كه فلاسفه و حكما آن را چنين تعريف ميكنند: «الحكمة صيرورة الانسان عالماً عقلياً مضاهياً للعالم العيني.» در وجود انسان حكيم، يك حقيقتي، يك معرفتي شكل ميگيرد، كه حقايق اين عالم براي او روشن و مكشوف ميشود.
خود او يك عالِم عقلي ميشود، در قبال اين عالَم عيني، حقايق اين عالَم براي او روشن ميشود. فريب ظواهر اين عالم را نميخورد. اين حكمت است. اين را خداي متعال در قلب او ثابت ميكند نه اينكه يك چيزي را از زبان اين و آن ياد بگيرد.
به صورت طوطي وار و در او رسوخ نداشته باشد، اين حكمت در قلب او راسخ و ثابت ميشود. بنابراين در قرآن ملاحظه ميفرماييد بعد از توصيههايي كه به پيامبر صليالله عليهوآله وسلّم ميكند: «و لا تمَشِ في الارض مرحاً» (7) ميفرمايد: «ذلك ممًا أوحي إليك ربّك من الحكمه» (8) حكمت اينهاست.
ظواهر امر نشان نميدهد كه يك امر پيچيده، بغرنج و معضل فلسفي و فكري باشد بلكه ساده به نظر ميآيد. اما وقتي انسان تعمق ميكند، ميبيند كه همهي خيرات زندگي در اينهاست. اين را خداي متعال در قلب او راسخ و ثابت ميكند.
2- و أَنطق بِها لِسانَهُ:
زبان او را به حكمت گويا ميفرمايد.
3- و بَصَّرَه عُيوبَ الدُّنيا داءَها و دَواءَها.
اين هم مصداقي از همان حكمت است، او را به عيوب دنيا بينا ميكند. هم دردهاي دنيا كه عيوبش اينهاست، هم درمانهاي آن، كه چگونه ميشود از اين دردها و از اين عيوب خلاص شد. آن وقت نتيجه اين ميشود كه:
و أَخرَجَه مِنَ الدُّنيا سالِماً إِلي دارِ السَّلام.
از دنياي سالم خارج ميشود كه اين در دعاها هم هست: «أَخرِجنِي مِنَ الدُّنيا سالِماً» (9) يعني به صورت صحيح و فطري همانطور كه خداي متعال خواسته است انسان رشد پيدا كند و به سمت كمال انساني برود، به همين صورت انسان از دنيا خارج شود. (10)
پينوشتها:
1- جلسه درس تاريخ 1386/9/26
2- اعمالي كه بهوسيلهي اعضا و جوارح انجام ميشود و همان اعمال ظاهري مانند نماز هستند.
3- جلسهي درس تاريخ 1385/11/29
4- اين حديث در كتاب اصول كافي آمده است. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «كسي كه در دنيا زهد بورزد خداوند حكمت را در دلش استوار ميسازد و زبانش را به آن (حكمت) گويا ميسازد و او را نسبت به عيب و نقصهاي دنيوي هم دردها و هم درمان آنها بينا ميكند و از دنيا خارج ميشود و در حالي كه سلامت است (از نظر كمال انساني) به سوي بهشت روانه ميگردد.»
5- استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب «سيري در نهج البلاغه» زهد را اين گونه معنا ميكند: زهد يعني بيميلي و بياعتنايي به دنيا، نه تنها در انديشه و فكر بلكه در احساس و تعلقات قلبي؛ به اين صورت كه قناعت و سادگي را پيشهي خود سازد و در مرحلهي بعد، از لذت گرايي و تجمل پرهيز كند. (البته توجه شود كه پرهيز از لذت گرايي با پرهيز از لذتهاي دنيا متفاوت است و آنچه مذموم است لذت گرايي است نه بهره بردن از لذتها)
زهد در قرآن كريم در دو جمله خلاصه ميشود: متأسف نشويد بر آن چه «از ماديات دنيا» از شما فوت ميشود و شاد نگرديد بر آن چه خدا به شما ميدهد. (سورهي حديد، آيه 23) پس هر كس بر گذشته، اندوه نخورد و براي آينده، شادمان نشود، بر هر دو جانب زهد دست يافته است.
همچنين در جاي ديگري از كتاب سيري در نهج البلاغه اين چنين آمده است: «بديهي است، وقتي كه چيزي كمال مطلوب نبود و يا اساساً مطلوب اصلي نبود، بلكه وسيله بود، مرغ آرزو در اطرافش پر و بال نميگشايد و آمدن و رفتنش شادماني يا اندوه ايجاد نميكند.»
زهد، يعني آزاد زيستن از دنيا و خود را نسبت به نعمتهاي دنيا نفروختن و بندهي دنيا نبودن. (انسان كامل، شهيد مطهري). در مقابل زهد، رغبت عبارت است از كشش و ميل. زهد، بياعتنايي به امور مورد رغبت طبيعي است يعني، انسان از امور مورد طبع خودش، به خاطر هدفي دست بردارد. (حق و باطل، شهيد مطهري)
زهد، در متن زندگي قرار دارد، كيفيت خاص بخشيدن به زندگي است و از دخالت دادن پارهاي ارزشها، براي زندگي ناشي ميشود و زاهد كسي است كه توجهاش از ماديات دنيا به عنوان كمال مطلوب و بالاترين خواسته، عبور كرده، متوجه چيز ديگري معطوف شده است.
6- براي تبيين نگرش غلطي كه نسبت به موضوع زهد در افكار مردم نقش بسته است داستان زير را مثال ميزنند: روزي درويشي به ديدن عارفي رفت و ديد كه او بر روي تشكي مخملين در ميان چادري زيبا كه طنابهايش به گل ميخهاي طلايي گره خوردهاند، نشسته است. درويش وقتي اينها را ديد فرياد كشيد: اين چه وضعي است؟ من تعاريف زيادي از زهد و وارستگي شما شنيدهام اما با ديدن اين همه تجملات، سرخورده شدم. عارف خندهاي كرد و گفت: بيا با هم همراه شويم. با گفتن اين حرف عارف بلند شد و به دنبال درويش به راه افتاد. او حتي درنگ نكرد تا نعلينش را به پا كند.
بعد از مدت كوتاهي، درويش اظهار ناراحتي كرد و گفت: من كشكول و تبرزينم را در چادر تو جا گذاشتهام. بدون آنها چه كنم؟ كمي صبر كن تا بروم و آنها را بياورم. صوفي خنديد و گفت: گل ميخهاي طلاي چادر من در زمين فرو رفتهاند، نه در دل من اما كشكول و تبرزين هنوز تو را تعقيب ميكنند!؟ (مشابه اين قضيه را درباره شيخ بهايي كه نقل است از وضع مالي مناسبي نيز برخوردار بوده، آوردهاند.)
7- «روى زمين با تكبر راه مرو، تو نمىتوانى زمين را بشكافى و طول قامتت هرگز به كوهها نمىرسد.» (سوره اسراء، آيه 37)
8- در اين آيات و در چند آيهي قبلي دستوراتي به مؤمنان داده ميشود و سپس براى تأكيد بيشتر و اينكه اين احكام حكيمانه همگى از وحى الهى سرچشمه مىگيرد، اضافه مىكند: «اينها از امور حكمتآميزى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده است.» (سوره اسراء، آيه 39)
تعبير به حكمت اشاره به اين است كه اين احكام آسمانى در عين اينكه از وحى الهى سرچشمه مىگيرد با ترازوى عقل نيز قابل سنجش و قابل دركاند. چه كسى مىتواند زشتى شرك يا قتل نفس، يا آزار پدر و مادر و همچنين قبح زنا، كبر و غرور، ظلم به يتيمان و عواقب شوم پيمانشكنى و مانند آن را انكار كند.
به تعبير ديگر اين احكام هم از راه حكمت عقلى، اثبات شده هم از راه وحى الهى و اصول همهي احكام الهى چنين است هر چند جزييات آن را در بسيارى از اوقات با چراغ كم فروغ عقل نمىتوان تشخيص داد و تنها در پرتو نورافكن نيرومند وحى بايد درك كرد.
بعضى از مفسران از تعبير حكمت اين استفاده را نيز كردهاند كه احكام متعددى كه در آيات پيشين گذشت از احكام ثابت و مستحكم و غير قابل نسخ است كه در همهي اديان آسمانى بوده است، به عنوان مثال شرك، قتل نفس، زنا و پيمانشكنى، چيزى نيست كه در هيچ مذهبى، مجاز شمرده شده باشد، پس اين احكام جزو محكمات و قوانين ثابت محسوب مىشوند. (تفسير نمونه، ذيل آيات فوق)
9- از حضرت امام صادق عليهالسّلام نقل شده كه فرمود براي برآورده شدن حوايج دنيا و آخرت بگو: «اللّهُمَّ أَعِنِّي عَلي هَولِ يومِ القيامَةِ و أخرِجنِي مِنَ الدُّنيا سالِماً و زَوِّجنِي مِنَ الحُور العِين و اكفِنِي مَؤُنَتِي و مَؤُنَةِ عيالي و مؤنة النّاسِ و أدخِلني بِرَحمَتك فِي عِبادِكَ الصّالِحين.» (ر.ك: قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، قم، انتشارات مطبوعات ديني، چاپ سوّم، 1379ش ، ص 633 ـ 70)
10- حديث ذكر شده را مقام معظم رهبري در ابتداي جلسهي درس تاريخ 21/7/1387 بيان نمودند.