(
167
)
امتیاز از

عربستان، كانون تحولات عصر ظهور
عصر شیعه: شبه جزيره حجاز و كشور عربستان افتخار ظهور اسلام را قرنها پيش يافت و از همين رو، در سالهاي متمادي پس از آن، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است. سالانه در ايام حج مسمانان جهان، از هر رنگ و زباني، چند روزي را كنار هم گرد آمده، به انجام مناسك حج ميپردازند. با توجه به رواياتي كه در دست داريم، در آستانه ظهور و پس از آن، اين كشور به جهت اتفاقاتي كه در آن رخ ميدهد توجه بيشتري را به خويش معطوف خواهد ساخت و نقش قابل توجهي خواهد يافت. در اين نوشتار به بررسي اين موضوع ميپردازيم.
1. پيش از ظهور
بخشي از تحولات و اتفاقاتي كه در عربستان رخ ميدهد، ناشي از حوادث اجتماعي و طبيعي داخلي است و بخشي متأثر از حملات و هجوم بيگانگان، به ويژه سفياني است كه مجموعاً شرايط ملتهب و كاملاً بيثباتي را در عربستان به وجود ميآورند و اين ديار را مهياي ظهور امام عصر(ع) ميكنند.
1ـ 1. تحولات داخلي عربستان: روايات منابع شيعه و سني در مورد طليعه ظهور حضرت مهدي(ع) در حجاز، بر پيدايش خلأ سياسي و كشمكش بين قبائل بر سر فرمانروايي همداستانند. اين حادثه در پي مرگ پادشاه يا خليفهاي رخ ميدهد كه با مردن او گشايش و توسعه در امور به وجود ميآيد. نام وي در برخي روايات، "عبدالله " ذكر شده است. بعضي از روايات مرگ او را در روز عرفه تعيين ميكنند، كه حوادثي پياپي آن، در حجاز تا خروج سفياني، نداي آسماني، درخواست نيرو از سوريه از جانب حجاز و سرانجام ظهور حضرت مهدي(ع) به وقوع ميپيوندد.1 از اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع) نقل شده است، كه فرمود: "سه پرچم به مخالفت با يكديگر برافراشته ميشود؛ پرچمي در مغرب، پرچمي در عربستان و پرچمي در شام. فتنه و جنگ بين آنها يك سال طول ميكشد "2 امام صادق(ع) در اين زمينه ميفرمايد: "هركس مرگ عبدالله را براي من تضمين كند، من ظهور قائم(ع) را براي او ضمانت ميكنم "، سپس فرمود: "وقتي عبدالله درگذشت، مردم بعد از او با كسي براي حكومت توافق نميكنند. و اين اختلاف و درگيري به خواست خدا تا ظهور صاحبالامر(ع) ادامه مييابد و فرمانرواييهاي چند ساله پايان يافته و حكومت چند ماهه و چندين روزه فرا ميرسد "، سؤال كردم: آيا اين ماجرا بهطول ميانجامد؟ فرمود: "هرگز ".3 نيز فرمود: "زمانيكه مردم در سرزمين عرفات در حال وقوف ميباشند، سواري بر شتري سبك سير به آنجا وارد ميشود و مرگ خليفه را خبر ميدهد؛ با مرگ او فرج آل محمد(ص) و گشايش كار تمام مردم فرا ميرسد ".4
رواياتي كه درگيري بر سر تاج و تخت در حجاز را بعد از كشته شدن اين فرمانروا توصيف ميكند فراوان است. اينك نمونههايي از آن را يادآور ميشويم. حضرت رضا(ع) فرمود: "از جمله نشانههاي فرج، حادثه اي است كه بين حرم مكه و مدينه رخ ميدهد "، پرسيدم: آن حادثه چيست؟ فرمود: "تعصّب قبيلهاي بين دو حرم به وجود ميآيد و فلاني از خاندان فلان، پانزده رئيس قبيله را به قتل ميرساند ".5 احاديث شريف ما از آشوبي كه در ميان حاجيان طيّ مراسم حج رخ خواهد داد، خبر ميدهند كه در واقع دنباله اختلافات اهالي حجاز بر سر پادشاهي آن ديار است.
امام صادق(ع) فرمودند: "مردم با هم حج ميكنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همديگر و بدون امام انجام ميدهند. هنگامي كه در منا هستند، فتنه سختي برميخيزد و همه قبايل برهم ميشورند. جمره عقبه از خون رنگين ميشود. مردم وحشتزده گشته، به كعبه پناهنده ميشوند ".6
از اين حديث ميتوان فهميد كه مردم در آن زمان چندان روابط صميمانهاي با هم ندارند كه بلافاصله پس از انجام مناسك حج يا حتي پيش از اتمام آنها طيّ انجام "رمي جمرات در منا " كه بخشي از مناسك حج است، دسته دسته شده و شورشها شكل ميگيرد. حاجيان غارت ميشوند، اموالشان به تاراج ميرود و خودشان هم كشته ميشوند و پردههاي نواميس مردم دريده ميشود.
سهل بن حوشب از رسول مكرم(ص) نقل كرده است كه: "در ماه رمضان صدايي خواهد بود و در ماه شوال درگيري و در ذيقعده قبايل با هم به جنگ ميپردازند و نشانه آن تاراج (در) حج است. جنگي در منا به پا ميشود و كشتار زيادي طيّ آن رخ ميدهد و چنان خوني به جريان ميافتد كه به جزيره (جمره) ميرسد ".7 عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روايت كرده است: "مردم چنان دچار مرگ و كشتار ميشوند كه به حرم پناه ميبرند پس (از آن) منادي راستگويي ندا در ميدهد كه براي چه جنگ و كشتار به پا كردهايد؟ سرور شما فلاني است ".8
1ـ2. حمله اجانب و بيگانگان به عربستان: علاوه بر آشوبهاي داخلي، اتفاقي كه تحولات عربستان را جديتر ميكند حمله بيگانگان است كه در دو قالب سپاه خير و شر به اين كشور روانه ميشوند. بخشي از سپاه سفياني، پس از جناياتي كه از شام تا عراق انجام دادهاند،9 به شبه جزيره عربستان و به خصوص شهر مدينه رو ميكنند. در نسخه خطي "فتن " ابن حماد، از ابي قبيل نقل شده است كه گفت: "سفياني، سپاه خود را به مدينه، ميفرستد و به آنها دستور ميدهد، هر كس از بنيهاشم در آنجاست، حتي زنان باردار را بكشند! و اين كشتار در برابر عملكرد شخصيهاشمي است كه با ياران خود از مشرق خروج كرده است. سفياني ميگويد: تمام اين بلاها و كشته شدن ياران من فقط از ناحيه بنيهاشم است. پس فرمان به كشتار آنان ميدهد به طوريكه ديگر كسي از آنها در مدينه شناخته نميشود، آنان و حتي زنانشان سر به بيابانها و كوهها ميگذراند و به سوي مكه ميگريزند. چند روزي دست به كشتار آنها ميزند سپس دست نگه ميدارد و هر كس از آنان يافت شود وحشت زده است تا اينكه نهضت مهدي(ع) در مكه آشكار شود و هر كس كه به آنجا آمده گرد آن حضرت جمع ميشود ".10 هتّاكي سفياني به مسجد النبي(ص) نيز كشيده ميشود.11 امام صادق(ع) در جاي ديگر فرمودند: "سفياني لشكري را به مدينه گسيل ميدارد كه آنجا را خراب و قبر مطهر [حضرت رسول(ص)] را منهدم ميكنند و استران و چهارپايان آنها در مسجدالنبي(ص) مدفوع خود را ميريزند ".12
سپاه سفياني به دنبال خبر ظهور امام عصر(ع) روانه مدينه شده بود و به دنبال ايشان ميگشتند. در ادامه بيشتر به موضوع خواهيم پرداخت.
2. ظهور امام عصر(ع):
مهمترين حادثه اي كه در اين ايام اتفاق ميافتد ظهور امام عصر(ع) است.
2ـ 1. صيحه آسماني و ظهور اصغر: ظهور امام(ع) با صيحه آسماني جناب جبرئيل، فرشته آسماني در بامدادان بيست و سوم ماه مبارك آغاز شده و عدهاي محدود از ياران و اطرافيان حضرت از اين موضوع با خبر ميشوند و نام و ياد ايشان بر زبانها جاري شده، مردم از اين موضوع با هم به گفتوگو ميپردازند. درباره مكان و مسكن امام عصر(ع) در اين روزها، روايات سخني نگفتهاند اما با توجه به آنكه پس از اطلاع سفياني از اينكه ايشان در مدينه هستند و به اين شهر حملهور ميشوند، ميتوان گفت: اين روزها امام(ع) در مدينهاند و به برقراري رابطه و مذاكره با اطرافيان و آشنايان ميپردازند و پرده حجاب را از رخسار خويش و چشم ديگران برداشتهاند.
به تصريح برخي از محققان، در شرايطي كه به سر ميبريم، پرونده كاملي از امام عصر(ع) نزد سيستمهاي اطلاعاتي جهان وجود دارد.13 با توجه به رواياتي كه بيان كننده شباهت آن حضرت(ع) به رسول خدا(ص) هستند14و اوصافي كه به زيبايي و دقت درباره اين دو معصوم(ع) در روايات بيان شده است15 ميتوان تصويري دقيق از امام عصر(ع) را ترسيم نمود و به دنبال ايشان به جستوجو پرداخت.
2ـ 2. وهابيت و تشيع: نكته بسيار مهمي كه پس از ظهور اصغر امام عصر(ع) از روايات ميتوان برداشت نمود، موضوع تقابل جهاني و گفتماني تشيع و وهابيت است. محتواي صيحه آسماني و جهاني جناب جبرئيل در بامدادان ظهور، به دفاع از امام عصر(ع) و تشيع و همچنين نداي ابليس در شامگاه همان روز در دفاع از سفياني و جريان مشابه وهابيت، ميتواند اين احتمال را به طور جدي به ذهن متبادر ميكند كه در آن هنگام جريانهاي مختلف فكري شرق و غرب جايگاه چنداني نزد مردم جهان نخواهند داشت و اذهان عمومي مردم به اسلام و دو گرايش غالب شيعي و وهابي معطوف خواهد بود.
ابوحمزه ميگويد: از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا شورش سفياني از علايم حتمي ظهور است؟ حضرت فرمودند: "آري، ندا هم حتمي است... از حضرت پرسيدم: اين ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند: "يك منادي اول روز ندا ميدهد كه حق با آل علي(ع) و شيعيان اوست و در انتهاي روز شيطان ندا ميدهد كه حق با عثمان و شيعيان اوست و در اين زمان ياوهگويان (باطلگرايان) دچار ترديد ميشوند ".16
2ـ3. شهادت نفس زكيه اول و خروج امام از مدينه: از روايات چنين بر ميآيد كه حكومت رو به زوال حجاز در تعقيب بنيهاشم و پيروانشان در حجاز و به ويژه در مدينه، دست به تلاش و كوشش ميزند و جواني را كه به عنوان نفس زكيه ميباشد تنها به جرم اينكه نامش "محمد بن حسن " است و حضرت مهدي(ع) نزد مردم به اين نام مشهور است، ميكشد يا بدين جهت كه وي از مؤمنان شايستهاي است كه با حضرت مهدي(ع) ارتباط دارد: "سپاه سفياني، مردي را كه نامش محمد و خواهرش فاطمه است، تنها به دليل اينكه نام او محمد و نام پدرش حسن است به قتل ميرساند "!
در چنين موقعيتي بحراني، امام مهدي ـ روحي فداه ـ مانند حضرت موسي(ع) بيمناك و نگران از مدينه خارج ميشود و طبق روايات رسيده، يكي از يارانش آن حضرت را همراهي ميكند كه نام او در روايتي "منصور " و در روايتي ديگر "منتصر " آمده است. روايتي نيز ميگويد: "حضرت مهدي(ع) با ميراث رسول الله، در حاليكه شمشير او را در دست و زره وي را بر تن و پرچم در دست ديگر و عمامه پيامبر را بر سر و رداي او را در بردارد، از مدينه خارج ميگردد ".17
2ـ4. ظهور اكبر و قيام
الف ـ ورود امام(ع) به مكه: امام(ع) پس از خروج از مدينه به مكه وارد ميشوند. مفضل بن عمر در روايت طولاني، از امام صادق(ع) نقل كرده است كه فرمود: "سوگند به خدا اي مفضل، گويا اكنون او ـ حضرت مهدي(ع) ـ را ميبينيم كه وارد مكه ميشود، در حاليكه عمامهاي زرد فام بر سر نهاده، كفش مخصوص پيامبر(ص) را پوشيده، چوبدستي او را در دست گرفته و چندين بزغاله لاغر را پيشاپيش خود ميبرد تا آنها را به خانه خدا ميرساند، اما هيچكس او را در آنجا نميشناسد ".18 سند اين روايت ضعيف است، مگر اينكه بسيج شدن تجهيزات و عوامل دشمنان جهت جستجوي آن حضرت و در حالت اختفا و پنهاني به سربردن وي، كه شباهت به غيبت صغرا و پنهاني آن دارد، بتواند دلالت اين روايت و مانند آن را جبران كند.19 در جايي ديگر آمده: "وقتي بازار تجارت كساد، راهها ناامن و فتنهها زياد شود، هفت تن از علماي مناطق مختلف كه با هر يك از آنان بيش از سيصد و اندي نفر، دست بيعت دادهاند، بدون قرار قبلي رهسپار مكه ميشوند و در آنجا يكديگر را ملاقات كرده، از هم ميپرسند: انگيزه آمدن شما به مكه چيست؟ ميگويند: به جستوجوي اين مرد آمديم كه اميد است اين فتنهها به دست با كفايت او آرام گيرد و خداوند قسطنطنيه را به دست او آزاد نمايد، ما او را با نام خود و نام پدر و مادرش و ويژگيهايش ميشناسيم. اين هفت دانشمند بر سر اين گفته با يكديگر توافق ميكنند و به جستجوي آن حضرت در مكه ميپردازند. (او را ديده) از او ميپرسند: آيا شما فلاني پسر فلان هستي؟ ميگويد: "نه، بلكه من مردي از انصار هستم " تا آنكه از آنها جدا ميشود. اوصاف او را براي اهل اطلاع برميشمرند و ميگويند: او همان دوست و محبوب شماست كه در جستجويش هستيد و اكنون رهسپار مدينه گشته است، در پي او به مدينه ميروند ولي او به مكه باز ميگردد، به دنبال او به مكه ميآيند و او را در مكه مييابند و ميپرسند: شما فلاني فرزند فلان هستي و مادر تو فلاني دختر فلان است و درباره شما اين نشانهها آمده است و شما را يك بار از دست داديم، اكنون دستتان را بدهيد تا با شما بيعت كنيم. ميگويد: "من صاحب الأمر شما نيستم، من فلاني فرزند فلان انصاري هستم با ما بياييد تا شما را به دوست و محبوبتان راهنمايي كنم "، آنگاه از ايشان جدا ميشود و آنها او را در مدينه ميجويند ولي او بر عكس خواسته آنها به مكه رفته است. از اين رو به مكه ميآيند و حضرت را در كنار ركن مييابند و ميگويند: گناه ما و خونهاي ما به گردن توست اگر دستت را ندهي كه با تو بيعت كنيم، زيرا ارتش سفياني در تعقيب ماست و مردي حرام زاده بر آنها فرمانروايي دارد، آنگاه حضرت بين ركن و مقام مينشيند و دست خود را جهت بيعت به آنان ميدهد و با وي بيعت ميكنند و خداوند محبت و عشق او را در دل مردم ميافكند و با گروهي كه شيران روز و زاهدان شب اند به حركت خود ادامه ميدهد ".20
ب ـ شهادت نفس زكيه (دوم): طبق روايات و وضع اجتماعي و روند آن، هنگام ظهور حضرت مهدي(ع) نيروهاي فعال و مؤثري بدين ترتيب در مكه وجود دارد:
1. حكومت حجاز؛ با وجود ضعفي كه دارد نيروهاي خود را جهت روياروئي با ظهور احتمالي آن حضرت بسيج ميكند، ظهوري كه مسلمانان چشم انتظار آن از مكه هستند و فعاليتهاي خود را بدين جهت در موسم حج افزايش ميدهند.
2. شبكههاي امنيتي ابر قدرتها؛ كه در راستاي تأييد و پشتيباني از حكومت حجاز و نيروهاي سفياني فعاليت ميكنند يا به صورت مستقل اوضاع حجاز، به ويژه مكه را مراقباند.
3. نيروهاي امنيتي سفياني؛ كه در تعقيب فراريان مدينه از چنگال حكومت وي ميباشد و پيوسته اوضاع را جهت ورود لشكر سفياني در موقعيت مناسب، زير نظر داشته تا هرگونه قيام و نهضت امام مهدي(ع) را از ناحيه مكه، سركوب نمايد.
در برابر اين تحركات مخالف، ناگزير يمنيها در مكه و حجاز داراي نقش خواهند بود، به ويژه از آن رو كه حكومت زمينه ساز آنها، چند ماه قبل از ظهور تأسيس ميشود، همچنانكه ياران ايراني امام(ع) نيز در مكه حاضر ميشوند، بلكه حضرت داراي ياراني از خود مردم حجاز و مكه و حتي بين نيروهاي رژيم حجاز ميباشد.
در چنين فضاي موافق و مخالف، امام مهدي ـ ارواحناه فداه ـ برنامه نهضت خويش را از حرم شريف اعلان نموده، بر مكه استيلا پيدا ميكند. البته طبيعي است كه روايات، جزئيات اين برنامه را مشروحاً بيان نميكند، مگر آن مقدار كه در پيروزي انقلاب مقدس، سودمند و مؤثر است يا لااقل ضرر و زياني به بار نياورد.
بارزترين حادثهاي كه روايات آن را بيان ميكند، اين است كه حضرت مهدي(ع) در 24 يا 23 ذيحجه يعني پانزده شب پيش از ظهور خويش جواني از ياران و خويشان را جهت ايراد بيانيه خود به سوي اهل مكه اعزام ميدارد، اما طولي نميكشد بعد از نماز در حالي كه پيام حضرت مهدي(ع) يا فرازهايي از آن را براي مردم خوانده، دشمنان به او حملهور شده و به طرز وحشيانهاي وي را در داخل مسجد الحرام بين ركن و مقام به قتل ميرسانند و اين شهادت فجيع در آسمان و زمين اثر ميگذارد.
اين واقعه حركتي آزمايشي است كه فايدههاي بسياري را در بر دارد از جمله چهره درنده خوئي حكّام حجاز و نيروهاي كافر حامي وي را براي مسلمانان آشكار ميسازد و نيز اين حادثه تلخ، زمينه را براي نهضت حضرت مهدي(ع) كه بيش از دو هفته بعد از آن حادثه طول نخواهد كشيد فراهم ميسازد و در اثر اين جنايت وحشيانه و شتابزده، پشيماني و ضعف بر تمام تشكيلات حكومتي آن سامان، سايه ميافكند.
خبرهاي مربوط به شهادت اين جوان نيك سرشت در مكه، در منابع شيعه و سني به طور متعدد و در منابع شيعه بيشتر است كه نام او را غلام (نوجوان) و نفس زكيه ناميده است و برخي روايات نام وي را محمد بن حسن ذكر كرده.21 در روايتي مرفوع22 و طولاني كه آن را ابوبصير از امام صادق(ع) نقل كرده، آمده است كه فرمود: "قائم به ياران خود ميفرمايد: اي دوستان من، اهل مكه مرا نميخواهند ولي من براي اتمام حجت، نماينده خود را به سوي آنان ميفرستم تا آنگونه كه شايسته من است، حجت را بر آنها تمام كند... از اينرو يكي از ياران خود را فرا خوانده، بدو ميگويد به مكه برو و اين پيغام را به مردم آن سامان برسان و بگو: اي مردم مكه من پيامآور فلاني به سوي شما هستم، كه چنين ميگويد: ما خاندان رحمت و كانون رسالت و خلافت الهي و از سلاله محمد(ص) و از تبار انبيا ميباشيم. از آن زمان كه پيامبر ما به ملكوت اعلا پيوست تا امروز در حقّ ما ظلم شد و بر ما ستمها رفت و حقوق مسلم ما پايمال گرديد اينك ما از شما ياري ميخواهيم و شما ما را ياري نماييد. وقتي آن جوان اين سخنان را ابلاغ ميكند، بر او هجوم ميآورند و او را بين ركن و مقام به شهادت ميرسانند، او همان "نفس زكيه " است. چون اين خبر به اطلاع امام ميرسد به ياران خود ميفرمايد: نگفتم به شما كه اهل مكه ما را نميخواهند؟ ياران، حضرت را رها نميكنند تا آنكه قيام مينمايد و از كوه طوي با سيصد و سيزده نفر به تعداد رزمندگان جنگ بدر، فرود ميآيد تا آنكه وارد مسجدالحرام شده، در مقام ابراهيم چهار ركعت نماز ميگزارد و آنگاه به حجرالاسود تكيه ميدهد و پس از حمد و ستايش خدا و ذكر نام و ياد پيامبر و درود بر او، لب به سخن ميگشايد، به گونهاي كه كسي از مردم چنين سخن نگفته باشد ".23
ج ـ سرآغاز قيام: با شهادت نفس زكيه و پيامي كه او ابلاغ كرده بود، موضوع ظهور اهميت و جايگاه بالاتري نسبت به قبل نزد مردم منطقه و جهان پيدا ميكند. در پي آن، فراخوان گردهمآيي سيصد و سيزده يار اصلي و ممتاز امام عصر(ع) داده ميشود. يونسبن ظبيان نقل ميكند كه امام صادق(ع) فرمودند: "شب جمعه، خداوند متعال مَلَكي را به آسمان دنيا ميفرستد. وقتي كه فجر طلوع كرد، آن ملك بر عرش خدا كه بالاي بيت المعمور قرار گرفته، مينشيند و براي هر كدام از پيامبر، حضرت علي، امام حسن و امام حسين(ع) يك منبر نوراني ميگذارد و ايشان هم از آنها بالا ميروند و ملائكه و پيامبران و مؤمنان هم در مقابل ايشان جمع ميگردند و به دنبال آن درهاي آسمان گشوده ميشود و پس از زوال خورشيد (هنگام ظهر) پيامبر(ص) ميفرمايند: بار پروردگارا! اين وعدهاي است كه در كتاب خويش دادي وگفتي: "خداوند به آن دسته از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است كه آنها را همانند پيشينيان حاكمان زمين و دين مرضيّ خويش كند ".24 پس از ايشان، ملائكه و پيامبران هم، چنان ميگويند. آن چهار نور مقدس به سجده ميافتند و رسول خدا(ص) ميفرمايند: پروردگارا غضب نما كه حريمت دريده شد و برگزيدگانت شهيد و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را كه بخواهد ميكند كه آن روز معلوم است.25
د ـ اجتماع لايه اصلي ياران امام(ع): امام علي(ع)در اين زمينه تعبير جالبي دارند كه به ما در درك چگونگي اجتماع ياران قائم(ع) ياري ميكند. ايشان ميفرمايند: "چون وقت آن برسد، آقاي بزرگوار و پيشواي دين مستقر و پا برجا گردد. پس [ياران] نزد آن بزرگوار گرد آيند، چنانكه پارههاي ابر در فصل پاييز گرد آمده و به هم ميپيوندند ". 26
تشبيه جمع شدن ياران آن حضرت به جمع شدن ابرهاي پاييزي، نشان از سرعت اجتماع و به هم پيوستن آنها دارد؛ چنانكه در روايتي كه در همين زمينه از امام باقر(ع) نقل شده، آمده است: "ياران قائم(ع) سيصد و سيزده مرد از فرزندان عجم (غير عرب) هستند. گروهي از آنان به هنگام روز به وسيله ابر حركت ميكنند و با نام خود و نام پدر و خصوصيات نسبشان شناخته ميشوند. گروهي ديگر از آنها در حاليكه در بستر خود آرميدهاند، بدون قرار قبلي در مكه بر آن حضرت وارد ميشوند ".27
ه ـ گونه شناسي ياران امام(ع) از حيث عرب و عجم: به تصريح روايات، اكثر ياران امام عصر(ع) عجم و غير عرب هستند و يكي از مشكلات جدي امام(ع) در نبردها با اعراب خواهد بود تا جايي كه از ايشان با تعبير شمشير برّان عرب ياد شده است.28
و ـ اعلان جهاني: مفضل بن عمر از امام صادق(ع) در اين رابطه، روايت كرده است: "در آن روز (عاشورا) وقتي خورشيد طلوع كرد و نورافشاني نمود، كسي از قرص خورشيد به زبان عربي فصيح، خطاب به مردم فريادي ميكشد كه تمام آنها كه در آسمانها و زمينها هستند، ميشنوند: "تمامي مخلوقات! اين مهدي آل محمد(ع) است " و او را به نام و كنيه جدش رسولالله(ص) و نسبش ميخواند و گوش هر زندهاي اين صدا را ميشنود. تمام مخلوقات در بيابانها، شهرها، درياها و خشكيها بدان روي ميكنند و با هم در اين رابطه گفتوگو ميكنند و از هم درباره آنچه شنيدهاند ميپرسند ".29
صبح شنبه عاشوراي موعود كه بناست حضرت ظهور كنند، وارد مسجدالحرام ميشوند و دو ركعت نماز، رو به كعبه و پشت به مقام به جا ميآورند و پس از دعا به درگاه الهي، نزديك كعبه رفته، با تكيه بر حجرالاسود، رو به جهانيان كرده، اولين خطبه تاريخي خويش را چنين انشاء ميكنند: پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پيامبر اكرم و خاندان بزرگوارشان ـ سلامالله عليهم اجمعين ـ ايشان چنين ميفرمايند: " اي مردم! ما براي خداوند [از شما] ياري ميطلبيم و كيست كه ما را ياري كند؟ آري، ما خاندان پيامبرتان محمد مصطفي(ص) هستيم و سزاوارترين [و نزديكترين] مردم نسبت به خدا و ايشان. هر كس با من در رابطه با آدم محاجّه كند، من سزاوارترين [و نزديكترين] مردم نسبت به اويم و همينطور راجع به نوح، ابراهيم، محمد(ص) و ديگر پيامبران و كتاب خداوند كه به هر كدام از ديگر مردم اولي هستم. مگر خداوند متعال در كتابش نفرموده است: "به درستي كه خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد؛ خانداني كه برخي از آنها از بعضي ديگرند و خداوند شنوا و داناست ".30 من بازمانده آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و عصاره وجود محمد(ص) هستم. ... هر كس درباره سنت رسولالله(ص) با من محاجه كند، من سزاوارترين مردم نسبت به آن هستم.
هر كس را كه امروز كلام مرا ميشنود، به خداوند متعال قسم ميدهم كه به غايبان [اين سخنان را] برساند، به حقّ خداوند متعال و رسول گرامياش و حقّ خودم، از شما ميخواهم [به ما رو كنيد] كه من حقّ قرابت و خويشاوندي رسولالله(ص) را بر گردن شما دارم كه شما ما را ياري كنيد و در مقابل آنها كه به ما ظلم ميكنند، حمايت كنيد كه اهل باطل به ما دروغ بستند. ... از خدا بترسيد و خدا را درباره ما در نظر داشته باشيد، ما را خوار نكنيد و ياريمان كنيد تا خداوند متعال شما را ياري كند ".31
سپس حضرت دستهايشان را به آسمان بلند كرده، با دعا و تضرع اين آيه را به درگاه الهي عرضه ميدارند: "أمّن يجيب المضطرّ إذا دعاه ويكشف السّوء؛ كيست آنكه وقتي شخص مضطر دعايش كند، او را پاسخ داده و بدي را از او برطرف كند؟32
3. پس از ظهور
3ـ1. بيعت ياران
پس از آنكه حضرت گفتار خويش را به پايان ميبرند، شرطههاي حرم تلاش ميكنند كه ايشان را همانند نفس زكيه به شهادت برسانند يا حداقل اسير كنند كه اصحاب حضرت، قدم پيش نهاده، شرّ آنها را از امام(ع) دفع ميكنند. جناب جبرئيل هم پشت به كعبه به عنوان اولين نفر با امام(ع) بيعت ميكند و پس از او، سيصدوسيزده تن يار حضرت و ديگر ياوران با ايشان عهد و پيمان ميبندند. امام صادق(ع) به مفضلبن عمر فرمودند: "اي مفضل! حضرت مهدي(ع) پشتش را به حرم ميكند و دستش را كه سفيدي خيره كنندهاي دارد، جهت بيعت دراز ميكند و ميفرمايد: اين دست خدا و از سوي خدا و به فرمان خداست و سپس اين آيه را تلاوت ميكنند: "آنها كه با تو بيعت ميكنند، در حقيقت با خدا بيعت كردهاند، دست قدرت الهي مافوق قدرت آنهاست و هر كه بيعتش را بشكند به ضرر خودش است ".33 اوّلين كسي كه دست حضرت(ع) را ميبوسد، جبرئيل است و به دنبال او، ملائكه و نجباي اجنّه و سپس برگزيدگان. مردم هنگام صبح در مكه ميپرسند: اين مردي كه اطراف كعبه است، كيست؟ و اين جمعيتي كه با او هستند كيانند و آن نشانه بيسابقهاي كه ديشب ديديم چه بود؟ كه اين جريان حوالي طلوع آفتاب اتفاق ميافتد ".34
محمدبن مسلم نيز از آن حضرت نقل كرده كه فرمودند: "گويي جبرئيل كه به صورت پرندهاي سفيد درآمده، اولين مخلوق خداوند است كه با آن حضرت بيعت ميكند و پس از آن، سيصدوسيزده نفر بيعت خواهند كرد. هر كه در اين مسير امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت ميآيد، كه برخي در رختخوابشان ناپديد ميشوند كه حضرت علي(ع) فرمودند: "ناپديد شدگان در رختخوابهايشان " و اين گفته الهي است: "در خيرات با هم مسابقه دهيد كه هر كجا باشيد، خداوند همه شما را ميآورد ". 35
مفادّ اين پيمان نامه و بيعت را حضرت علي(ع) چنين بيان كردهاند: "از يارانش پيمان ميگيرد كه: دزدي، زنا و فحاشي به هيچ مسلماني نكنند، خون كسي را به ناحق نريزند، به حريم ديگران جفا و تجاوز نكنند، به خانهاي حمله نبرند، تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هيچ طلا، نقره، گندم يا جويي را [براي خويش] انبار نكنند، مال يتيم را نخورند، به آنچه نميدانند شهادت ندهند، هيچ مسجدي را خراب نكنند، آنچه را كه مست كننده است، ننوشند، خز و ابريشم نپوشند، در مقابل طلا سر فرود نياورند، راه را نبندند و ناامن نكنند، همجنسبازي نكنند، گندم و جو را انبار نكنند، به كم، راضي و طرفدار پاكي و گريزان از نجاسات باشند، امر به معروف و نهي از منكر كنند، لباسهاي خشن بپوشند و خاك را متّكاي خويش سازند و آنگونه كه شايسته خداوند است در راهش جهاد كنند. آن حضرت خود نيز متعهد ميشود كه همانند آنها قدم برداشته، لباس بپوشد و سوار مركب شود و آنگونه باشد كه آنها ميخواهند و به كم راضي باشد و به كمك خداوند متعال جهان را همانطور كه از جور پر شده است، از عدالت آكنده سازد، خداوند را آنگونه كه شايسته است عبادت كند و هيچ حاجب و درباني اختيار نكند ".36
پس از اتمام مراسم بيعت، جبرئيل برخاسته، به نام حضرت در دنيا بانگ ميزند. ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روايت كرده است: "اولين كسي كه با حضرت مهدي(ع) بيعت ميكند جبرئيل است. به صورت پرندهاي سفيد رنگ فرود آمده، با ايشان بيعت ميكند. سپس يك پايش را روي كعبه و پاي ديگرش را روي بيتالمقدس مينهد و با صدايي گويا و فصيح ندا در ميدهد: فرمان خداوند رسيد، درباره آن شتاب نكنيد ".37
پس از بيعت جناب جبرئيل(ع) ديگران نيز با آن حضرت(ع) بيعت كرده، مهياي اقدامات جهاني ميشوند.
3ـ2. فراخوان لايه دوم ياران (سپاه ده هزار نفري): مفضل بن عمر از امام صادق(ع) چنين روايت كرده است: "خداوند متعال جبرئيل را ميفرستد تا اينكه به نزد او بيايد؛ بر حجر اسماعيل در نزديك كعبه فرود آمده، به او ميگويد: به چه دعوت ميكني؟ حضرت مهدي(ع) او را باخبر كرده، جبرئيل پاسخ ميدهد: من اولين كسي هستم كه با تو بيعت ميكنم، دستت را دراز كن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بيعت] ميكشد. سيصد و اندي مرد هم به نزد او ميآيند و با او بيعت ميكنند. او هم آنقدر در مكه ميماند كه دههزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوي مدينه حركت ميكند ".38
3ـ 3. خسف بيدا: يكي از نشانههاي حتمي و قطعي ظهور كهاندكي پس از اعلان جهاني (صيحه) اتفاق ميافتد، فرورفتن بخشي از سپاه سفياني در بياباني نزديك مكه است. حديفـ[ بن يمان از وجود مقدس پيامبراكرم(ص) نقل ميكند: "... سپاه دوم وارد مدينه ميشوند و سه شبانهروز آنجا را تاراج ميكنند. سپس به قصد مكه از آن شهر خارج ميشوند تا اينكه به بيابان (بيداء) ميرسند. خداوند متعال جبرئيل را ميفرستد و به او ميگويد: برو آنها را محو كن. او هم ضربهاي با پايش به زمين ميزند و خداوند متعال آنها را در زمين فرو ميبرد. جز دو نفر از آنها نجات نمييابند كه هر دو از قبيله جهينه هستند و براي همين گفتهاند خبر يقيني و مسلّم نزد جهينهايهاست. سپس حضرت اين آيه قرآن كريم را تلاوت كردند: "ولوتري إذ فزعوا... ".39
3ـ4. حركت به سمت مدينه: بعد از وقوع حادثه فرو رفتن لشكريان سفياني، روايات نقش نظاميِ ديگري را براي سفياني در حجاز ذكر نميكند، با توجه به اينكه اين ماجرا پايانبخش نقش او در حجاز خواهد بود. اما احتمال دارد نيروهايي براي او در مدينه باقي بماند كه با قواي حكومت (خاندان فلان) كار زار كند و روايات خاطرنشان ميسازد كه حضرت مهدي(ع) پس از معجزه فرو رفتن قواي دشمن، با سپاه خود كه متشكّل از چند ده هزار نفر رزمنده است براي آزاد سازي مدينه راهي آنجا شده، با دشمنان خود در آنجا درگير ميشود. به هر حال آن حضرت مهدي(ع) مدينه را فتح و حجاز را آزاد و نيروهاي دشمن را منكوب ميسازد و لشكر سفياني هر كجا كه روياروي او باشد، از حجاز تا عراق و شام، شكست ميخورد. روايات يك نبرد يا بيشتر را ياد ميكند كه در عراق بين لشكر سفياني از طرفي و سپاهيان مهدي(ع) و ياران خراساني وي از ناحيه ديگر اتفاق ميافتد.40
3ـ 5. حركت به سمت عراق و بقيه نقاط جهان: امام(ع) پس از بازپسگيري شبه جزيره، رو به منطقه بينالنهرين و عراق نموده، با همراهي ايرانيان اين منطقه را از سفيانيان بازپس ميگيرند.
حضرت باقر(ع) فرمود: "قائم ما، نهضت خويش را از مكه آغاز ميكند. پرچم و شمشير رسول خدا(ص) و ديگر نشانههاي پيامبر و درخشش گفتار محمدي(ص) با اوست. پس از نماز شامگاه فرياد بر ميآورد: اي مردم! شما كه در ديدگاه خدا و زير فرمان و اراده او هستيد، به هوش باشيد. به خدا ايمان آوريد كه پيامبران را با مشعل كتاب و قانون و برهانهاي روشن، فرستاده است. خدا شما را فرمان ميدهد كه براي او شريك قرار ندهيد و پاسدار دين و گفتار پيامبر باشيد. زنده بداريد آنچه را قرآن زنده كرده است و نابود سازيد آنچه را قرآن از بين برده است. قلبتان به خاطر هدايت و نجات گمراهان بتپد. من شما را به سوي خدا و پيامبر ميخوانم، كه برنامههاي قرآن را اجرا كنيد. باطل را بكوبيد و راه و روش پيامبر را به پا داريد. پس از اين گفتار، يارانش كه 313 نفر ميباشند، مانند ابرهاي پراكنده پاييزي، به هم ميپيوندند. آنها مرداني هستند كه در شب به راز و نياز با خدا زندهاند و در روز، شيران بيشه شجاعتاند. خداوند نخست حجاز را براي او ميگشايد و او زندانيان بنيهاشم را آزاد ميسازد، پرچمهاي سياه كوفه به زير ميآيد، و به عنوان نشانه بيعت، به سوي امام قائم فرستاده ميشود. در اين هنگام است كه امام سپاه را به شرق و غرب جهان ميفرستد تا بيداد و بيدادگران را ريشهكن سازند، و كشورها براي او گشوده ميگردد و به دست او استانبول (دروازه غرب) فتح ميشود ".41
4. دوره استقرار حكومت جهاني
پايتخت حكومت جهاني امام عصر(ع) مسجد كوفه خواهد بود امّا اين امر باعث كاستن از رونق حج نخواهد شد. در منابع روايي درباره كراهت سكونت در شهر مكّه گفتوگو به ميان آمده كه علل متعددي براي آن ميتوان برشمرد، اما از همه مهمتر و قابل فهم تر براي مردم زماني خواهد بود كه طي الارض،42 طي الهواء43 و طي الماء44 يك اتفاق عادي خواهد شد و بسياري از مردم جهان با استفاده از اين تواناييها ميتوانند مسافتهاي طولاني را طي كنند. علاوه بر اين، حتي طي طريق عادي با چنان امنيتي خواهد بود كه يك زن بدون آنكه دچار مشكلي شود و كسي متعرض او شود، مسير شام تا حجاز را پياده در مينوردد و به بيت الله الحرام ميرسد. به همين دليل در ايام حج، شهر مكه مملو از جمعيت خواهد بود؛ از همينرو امام عصر(ع) قوانين خاصي را براي زوّار و حجّاج وضع ميكنند كه از آن جمله ميتوان به ممنوعيت خواندن نماز مستحبي در مسجد الحرام اشاره كرد تا بقيه بتوانند به اعمال واجب خود برسند.45
پينوشتها:
1. ر. ك: كوراني، عصر ظهور، ص293.
2. ص84، باب 1، 33.
3. بحارالانوار، ج52، ص210.
4. همان، ج52، ص240.
5. همان، ج52، ص210.
6. الممهدون للمهدي(ع)، ص60؛ يومالخلاص، ص570.
7. منتخبالاثر، ص451؛ بشارهالاسلام، ص34، يومالخلاص، ص532؛ بيانالائمّه(ع)، ج1، ص433 و ج2، ص355.
8. الغيبـ[ نعماني، ص178؛ در اين زمينه ر. ك: عصر ظهور، ص293.
9. تفصيل اين مطلب و جنايات و كشتارگاههايي را كه سفياني در شهرهاي مختلف عراق از خون شيعيان به راه مياندازد در كتاب شش ماه پاياني، نوشته استاد مجتبي الساده مطالعه نماييد.
10. نسخه خطي، فتن، ابن حماد، ص89، به نقل از: عصر ظهور، ص 145.
11. تفصيل بيشتر اين مطلب را در ضمن حوادث ماه محرم كتاب شش ماه پاياني مطالعه نماييد.
12. الزام الناصب، ج2، ص166؛ يوم الخلاص، ص701.
13. براي نمونه ر.ك: عصر ظهور،ص17.
14. براي نمونه ر. ك: إعلام الوري بأعلام الهدي، ص398.
15. ر. ك: فصلنامه انتظار، شماره پنجم.
16. الارشاد، ج2، ص371؛ الغيبـه، شيخ طوسي، ص266؛ إعلام الوري، ص 429.
17. تفصيل اين مطلب را در كتاب عصر ظهور، ص300 به بعد مطالعه كنيد.
18. بشارهالاسلام ص267، به نقل از: بحارالانوار.
19. عصر ظهور، ص301.
20. عصر ظهور، ص302 به نقل از: نسخه خطي ابن حماد، ص95.
21. عصر ظهور، ص311.
22. روايتي است كه از بين سلسله سند و يا آخر آن يك يا چند نفر راوي حذف شده باشد.
23. نسخه خطي ابن حماد، ص91 بنابر نقل عصر ظهور، ص312.
24. اشاره به آيه نازل شده در روز غدير: "اليوم أكملت لكم دينكم و أتميت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام ديناً " يعني اسلام را مسلط و خوف آنها به آرامش تبديل كند.
25. الغيبـه نعماني، ص184؛ بحارالانوار، ج52، ص297.
26. فيضالاسلام، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، ص1202، ح1.
27. همان، ص369، ح157.
28. ر. ك: الغيبـه نعماني، ص235.
29. يوم الخلاص، ص543؛ المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص341.
30. سوره آل عمران(3)، آيه33.
31. الغيبـه نعماني، ص 121؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ بشارهالاسلام، ص 102.
32. سوره نمل (27)، آيه 62.
33. سوره فتح (48)، آيه 10.
34. بشارهالاسلام، ص268؛ الزام الناصب، ج2، ص257؛ يوم الخلاص، ص320.
35. الغيبـه نعماني، ص21؛ منتخب الاثر،ص422؛ تاريخ ما بعد الظهور، ص265.
36. منتخب الاثر، ص469؛ الزام الناصب، ج2، ص205؛ يومالخلاص، ص292؛ تاريخ ما بعد الظهور، ص244.
37. بحارالانوار، ج52، ص283؛ بشاره الاسلام، ص259؛ يوم الخلاص، ص319؛ المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص340؛ السفياني، ص145.
38. بشاره الاسلام، ص227؛ منتخبالاثر، ص468.
39. بحارالانوار، ج52، ص187؛ منتخب الاثر، ص456؛ بشار\الاسلام، ص21؛ يومالخلاص، ص673.
40. عصر ظهور، ص150.
41. ابن حماد، الفتن (نسخه خطي)، ص59، به نقل از: معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج3، ص295، ح832.
42. كرامتي از بزرگان كه به سبب آن مسافتي زميني در مدّتي كوتاه در نور ديده ميشود.
43. همانند طيّالارض با اين تفاوت كه حركت در آسمان خواهد بود.
44. همانند طيّالارض با اين تفاوت كه حركت بر روي آب خواهد بود.
45.تفصيل بيشتر اين مطلب را در كتاب چشماندازي به حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، نوشته حجّتالاسلام و المسلمين طبسي مطالعه نماييد.
منبع» ماهنامه موعود شماره 106
1. پيش از ظهور
بخشي از تحولات و اتفاقاتي كه در عربستان رخ ميدهد، ناشي از حوادث اجتماعي و طبيعي داخلي است و بخشي متأثر از حملات و هجوم بيگانگان، به ويژه سفياني است كه مجموعاً شرايط ملتهب و كاملاً بيثباتي را در عربستان به وجود ميآورند و اين ديار را مهياي ظهور امام عصر(ع) ميكنند.
1ـ 1. تحولات داخلي عربستان: روايات منابع شيعه و سني در مورد طليعه ظهور حضرت مهدي(ع) در حجاز، بر پيدايش خلأ سياسي و كشمكش بين قبائل بر سر فرمانروايي همداستانند. اين حادثه در پي مرگ پادشاه يا خليفهاي رخ ميدهد كه با مردن او گشايش و توسعه در امور به وجود ميآيد. نام وي در برخي روايات، "عبدالله " ذكر شده است. بعضي از روايات مرگ او را در روز عرفه تعيين ميكنند، كه حوادثي پياپي آن، در حجاز تا خروج سفياني، نداي آسماني، درخواست نيرو از سوريه از جانب حجاز و سرانجام ظهور حضرت مهدي(ع) به وقوع ميپيوندد.1 از اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع) نقل شده است، كه فرمود: "سه پرچم به مخالفت با يكديگر برافراشته ميشود؛ پرچمي در مغرب، پرچمي در عربستان و پرچمي در شام. فتنه و جنگ بين آنها يك سال طول ميكشد "2 امام صادق(ع) در اين زمينه ميفرمايد: "هركس مرگ عبدالله را براي من تضمين كند، من ظهور قائم(ع) را براي او ضمانت ميكنم "، سپس فرمود: "وقتي عبدالله درگذشت، مردم بعد از او با كسي براي حكومت توافق نميكنند. و اين اختلاف و درگيري به خواست خدا تا ظهور صاحبالامر(ع) ادامه مييابد و فرمانرواييهاي چند ساله پايان يافته و حكومت چند ماهه و چندين روزه فرا ميرسد "، سؤال كردم: آيا اين ماجرا بهطول ميانجامد؟ فرمود: "هرگز ".3 نيز فرمود: "زمانيكه مردم در سرزمين عرفات در حال وقوف ميباشند، سواري بر شتري سبك سير به آنجا وارد ميشود و مرگ خليفه را خبر ميدهد؛ با مرگ او فرج آل محمد(ص) و گشايش كار تمام مردم فرا ميرسد ".4
رواياتي كه درگيري بر سر تاج و تخت در حجاز را بعد از كشته شدن اين فرمانروا توصيف ميكند فراوان است. اينك نمونههايي از آن را يادآور ميشويم. حضرت رضا(ع) فرمود: "از جمله نشانههاي فرج، حادثه اي است كه بين حرم مكه و مدينه رخ ميدهد "، پرسيدم: آن حادثه چيست؟ فرمود: "تعصّب قبيلهاي بين دو حرم به وجود ميآيد و فلاني از خاندان فلان، پانزده رئيس قبيله را به قتل ميرساند ".5 احاديث شريف ما از آشوبي كه در ميان حاجيان طيّ مراسم حج رخ خواهد داد، خبر ميدهند كه در واقع دنباله اختلافات اهالي حجاز بر سر پادشاهي آن ديار است.
امام صادق(ع) فرمودند: "مردم با هم حج ميكنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همديگر و بدون امام انجام ميدهند. هنگامي كه در منا هستند، فتنه سختي برميخيزد و همه قبايل برهم ميشورند. جمره عقبه از خون رنگين ميشود. مردم وحشتزده گشته، به كعبه پناهنده ميشوند ".6
از اين حديث ميتوان فهميد كه مردم در آن زمان چندان روابط صميمانهاي با هم ندارند كه بلافاصله پس از انجام مناسك حج يا حتي پيش از اتمام آنها طيّ انجام "رمي جمرات در منا " كه بخشي از مناسك حج است، دسته دسته شده و شورشها شكل ميگيرد. حاجيان غارت ميشوند، اموالشان به تاراج ميرود و خودشان هم كشته ميشوند و پردههاي نواميس مردم دريده ميشود.
سهل بن حوشب از رسول مكرم(ص) نقل كرده است كه: "در ماه رمضان صدايي خواهد بود و در ماه شوال درگيري و در ذيقعده قبايل با هم به جنگ ميپردازند و نشانه آن تاراج (در) حج است. جنگي در منا به پا ميشود و كشتار زيادي طيّ آن رخ ميدهد و چنان خوني به جريان ميافتد كه به جزيره (جمره) ميرسد ".7 عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روايت كرده است: "مردم چنان دچار مرگ و كشتار ميشوند كه به حرم پناه ميبرند پس (از آن) منادي راستگويي ندا در ميدهد كه براي چه جنگ و كشتار به پا كردهايد؟ سرور شما فلاني است ".8
1ـ2. حمله اجانب و بيگانگان به عربستان: علاوه بر آشوبهاي داخلي، اتفاقي كه تحولات عربستان را جديتر ميكند حمله بيگانگان است كه در دو قالب سپاه خير و شر به اين كشور روانه ميشوند. بخشي از سپاه سفياني، پس از جناياتي كه از شام تا عراق انجام دادهاند،9 به شبه جزيره عربستان و به خصوص شهر مدينه رو ميكنند. در نسخه خطي "فتن " ابن حماد، از ابي قبيل نقل شده است كه گفت: "سفياني، سپاه خود را به مدينه، ميفرستد و به آنها دستور ميدهد، هر كس از بنيهاشم در آنجاست، حتي زنان باردار را بكشند! و اين كشتار در برابر عملكرد شخصيهاشمي است كه با ياران خود از مشرق خروج كرده است. سفياني ميگويد: تمام اين بلاها و كشته شدن ياران من فقط از ناحيه بنيهاشم است. پس فرمان به كشتار آنان ميدهد به طوريكه ديگر كسي از آنها در مدينه شناخته نميشود، آنان و حتي زنانشان سر به بيابانها و كوهها ميگذراند و به سوي مكه ميگريزند. چند روزي دست به كشتار آنها ميزند سپس دست نگه ميدارد و هر كس از آنان يافت شود وحشت زده است تا اينكه نهضت مهدي(ع) در مكه آشكار شود و هر كس كه به آنجا آمده گرد آن حضرت جمع ميشود ".10 هتّاكي سفياني به مسجد النبي(ص) نيز كشيده ميشود.11 امام صادق(ع) در جاي ديگر فرمودند: "سفياني لشكري را به مدينه گسيل ميدارد كه آنجا را خراب و قبر مطهر [حضرت رسول(ص)] را منهدم ميكنند و استران و چهارپايان آنها در مسجدالنبي(ص) مدفوع خود را ميريزند ".12
سپاه سفياني به دنبال خبر ظهور امام عصر(ع) روانه مدينه شده بود و به دنبال ايشان ميگشتند. در ادامه بيشتر به موضوع خواهيم پرداخت.
2. ظهور امام عصر(ع):
مهمترين حادثه اي كه در اين ايام اتفاق ميافتد ظهور امام عصر(ع) است.
2ـ 1. صيحه آسماني و ظهور اصغر: ظهور امام(ع) با صيحه آسماني جناب جبرئيل، فرشته آسماني در بامدادان بيست و سوم ماه مبارك آغاز شده و عدهاي محدود از ياران و اطرافيان حضرت از اين موضوع با خبر ميشوند و نام و ياد ايشان بر زبانها جاري شده، مردم از اين موضوع با هم به گفتوگو ميپردازند. درباره مكان و مسكن امام عصر(ع) در اين روزها، روايات سخني نگفتهاند اما با توجه به آنكه پس از اطلاع سفياني از اينكه ايشان در مدينه هستند و به اين شهر حملهور ميشوند، ميتوان گفت: اين روزها امام(ع) در مدينهاند و به برقراري رابطه و مذاكره با اطرافيان و آشنايان ميپردازند و پرده حجاب را از رخسار خويش و چشم ديگران برداشتهاند.
به تصريح برخي از محققان، در شرايطي كه به سر ميبريم، پرونده كاملي از امام عصر(ع) نزد سيستمهاي اطلاعاتي جهان وجود دارد.13 با توجه به رواياتي كه بيان كننده شباهت آن حضرت(ع) به رسول خدا(ص) هستند14و اوصافي كه به زيبايي و دقت درباره اين دو معصوم(ع) در روايات بيان شده است15 ميتوان تصويري دقيق از امام عصر(ع) را ترسيم نمود و به دنبال ايشان به جستوجو پرداخت.
2ـ 2. وهابيت و تشيع: نكته بسيار مهمي كه پس از ظهور اصغر امام عصر(ع) از روايات ميتوان برداشت نمود، موضوع تقابل جهاني و گفتماني تشيع و وهابيت است. محتواي صيحه آسماني و جهاني جناب جبرئيل در بامدادان ظهور، به دفاع از امام عصر(ع) و تشيع و همچنين نداي ابليس در شامگاه همان روز در دفاع از سفياني و جريان مشابه وهابيت، ميتواند اين احتمال را به طور جدي به ذهن متبادر ميكند كه در آن هنگام جريانهاي مختلف فكري شرق و غرب جايگاه چنداني نزد مردم جهان نخواهند داشت و اذهان عمومي مردم به اسلام و دو گرايش غالب شيعي و وهابي معطوف خواهد بود.
ابوحمزه ميگويد: از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا شورش سفياني از علايم حتمي ظهور است؟ حضرت فرمودند: "آري، ندا هم حتمي است... از حضرت پرسيدم: اين ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند: "يك منادي اول روز ندا ميدهد كه حق با آل علي(ع) و شيعيان اوست و در انتهاي روز شيطان ندا ميدهد كه حق با عثمان و شيعيان اوست و در اين زمان ياوهگويان (باطلگرايان) دچار ترديد ميشوند ".16
2ـ3. شهادت نفس زكيه اول و خروج امام از مدينه: از روايات چنين بر ميآيد كه حكومت رو به زوال حجاز در تعقيب بنيهاشم و پيروانشان در حجاز و به ويژه در مدينه، دست به تلاش و كوشش ميزند و جواني را كه به عنوان نفس زكيه ميباشد تنها به جرم اينكه نامش "محمد بن حسن " است و حضرت مهدي(ع) نزد مردم به اين نام مشهور است، ميكشد يا بدين جهت كه وي از مؤمنان شايستهاي است كه با حضرت مهدي(ع) ارتباط دارد: "سپاه سفياني، مردي را كه نامش محمد و خواهرش فاطمه است، تنها به دليل اينكه نام او محمد و نام پدرش حسن است به قتل ميرساند "!
در چنين موقعيتي بحراني، امام مهدي ـ روحي فداه ـ مانند حضرت موسي(ع) بيمناك و نگران از مدينه خارج ميشود و طبق روايات رسيده، يكي از يارانش آن حضرت را همراهي ميكند كه نام او در روايتي "منصور " و در روايتي ديگر "منتصر " آمده است. روايتي نيز ميگويد: "حضرت مهدي(ع) با ميراث رسول الله، در حاليكه شمشير او را در دست و زره وي را بر تن و پرچم در دست ديگر و عمامه پيامبر را بر سر و رداي او را در بردارد، از مدينه خارج ميگردد ".17
2ـ4. ظهور اكبر و قيام
الف ـ ورود امام(ع) به مكه: امام(ع) پس از خروج از مدينه به مكه وارد ميشوند. مفضل بن عمر در روايت طولاني، از امام صادق(ع) نقل كرده است كه فرمود: "سوگند به خدا اي مفضل، گويا اكنون او ـ حضرت مهدي(ع) ـ را ميبينيم كه وارد مكه ميشود، در حاليكه عمامهاي زرد فام بر سر نهاده، كفش مخصوص پيامبر(ص) را پوشيده، چوبدستي او را در دست گرفته و چندين بزغاله لاغر را پيشاپيش خود ميبرد تا آنها را به خانه خدا ميرساند، اما هيچكس او را در آنجا نميشناسد ".18 سند اين روايت ضعيف است، مگر اينكه بسيج شدن تجهيزات و عوامل دشمنان جهت جستجوي آن حضرت و در حالت اختفا و پنهاني به سربردن وي، كه شباهت به غيبت صغرا و پنهاني آن دارد، بتواند دلالت اين روايت و مانند آن را جبران كند.19 در جايي ديگر آمده: "وقتي بازار تجارت كساد، راهها ناامن و فتنهها زياد شود، هفت تن از علماي مناطق مختلف كه با هر يك از آنان بيش از سيصد و اندي نفر، دست بيعت دادهاند، بدون قرار قبلي رهسپار مكه ميشوند و در آنجا يكديگر را ملاقات كرده، از هم ميپرسند: انگيزه آمدن شما به مكه چيست؟ ميگويند: به جستوجوي اين مرد آمديم كه اميد است اين فتنهها به دست با كفايت او آرام گيرد و خداوند قسطنطنيه را به دست او آزاد نمايد، ما او را با نام خود و نام پدر و مادرش و ويژگيهايش ميشناسيم. اين هفت دانشمند بر سر اين گفته با يكديگر توافق ميكنند و به جستجوي آن حضرت در مكه ميپردازند. (او را ديده) از او ميپرسند: آيا شما فلاني پسر فلان هستي؟ ميگويد: "نه، بلكه من مردي از انصار هستم " تا آنكه از آنها جدا ميشود. اوصاف او را براي اهل اطلاع برميشمرند و ميگويند: او همان دوست و محبوب شماست كه در جستجويش هستيد و اكنون رهسپار مدينه گشته است، در پي او به مدينه ميروند ولي او به مكه باز ميگردد، به دنبال او به مكه ميآيند و او را در مكه مييابند و ميپرسند: شما فلاني فرزند فلان هستي و مادر تو فلاني دختر فلان است و درباره شما اين نشانهها آمده است و شما را يك بار از دست داديم، اكنون دستتان را بدهيد تا با شما بيعت كنيم. ميگويد: "من صاحب الأمر شما نيستم، من فلاني فرزند فلان انصاري هستم با ما بياييد تا شما را به دوست و محبوبتان راهنمايي كنم "، آنگاه از ايشان جدا ميشود و آنها او را در مدينه ميجويند ولي او بر عكس خواسته آنها به مكه رفته است. از اين رو به مكه ميآيند و حضرت را در كنار ركن مييابند و ميگويند: گناه ما و خونهاي ما به گردن توست اگر دستت را ندهي كه با تو بيعت كنيم، زيرا ارتش سفياني در تعقيب ماست و مردي حرام زاده بر آنها فرمانروايي دارد، آنگاه حضرت بين ركن و مقام مينشيند و دست خود را جهت بيعت به آنان ميدهد و با وي بيعت ميكنند و خداوند محبت و عشق او را در دل مردم ميافكند و با گروهي كه شيران روز و زاهدان شب اند به حركت خود ادامه ميدهد ".20
ب ـ شهادت نفس زكيه (دوم): طبق روايات و وضع اجتماعي و روند آن، هنگام ظهور حضرت مهدي(ع) نيروهاي فعال و مؤثري بدين ترتيب در مكه وجود دارد:
1. حكومت حجاز؛ با وجود ضعفي كه دارد نيروهاي خود را جهت روياروئي با ظهور احتمالي آن حضرت بسيج ميكند، ظهوري كه مسلمانان چشم انتظار آن از مكه هستند و فعاليتهاي خود را بدين جهت در موسم حج افزايش ميدهند.
2. شبكههاي امنيتي ابر قدرتها؛ كه در راستاي تأييد و پشتيباني از حكومت حجاز و نيروهاي سفياني فعاليت ميكنند يا به صورت مستقل اوضاع حجاز، به ويژه مكه را مراقباند.
3. نيروهاي امنيتي سفياني؛ كه در تعقيب فراريان مدينه از چنگال حكومت وي ميباشد و پيوسته اوضاع را جهت ورود لشكر سفياني در موقعيت مناسب، زير نظر داشته تا هرگونه قيام و نهضت امام مهدي(ع) را از ناحيه مكه، سركوب نمايد.
در برابر اين تحركات مخالف، ناگزير يمنيها در مكه و حجاز داراي نقش خواهند بود، به ويژه از آن رو كه حكومت زمينه ساز آنها، چند ماه قبل از ظهور تأسيس ميشود، همچنانكه ياران ايراني امام(ع) نيز در مكه حاضر ميشوند، بلكه حضرت داراي ياراني از خود مردم حجاز و مكه و حتي بين نيروهاي رژيم حجاز ميباشد.
در چنين فضاي موافق و مخالف، امام مهدي ـ ارواحناه فداه ـ برنامه نهضت خويش را از حرم شريف اعلان نموده، بر مكه استيلا پيدا ميكند. البته طبيعي است كه روايات، جزئيات اين برنامه را مشروحاً بيان نميكند، مگر آن مقدار كه در پيروزي انقلاب مقدس، سودمند و مؤثر است يا لااقل ضرر و زياني به بار نياورد.
بارزترين حادثهاي كه روايات آن را بيان ميكند، اين است كه حضرت مهدي(ع) در 24 يا 23 ذيحجه يعني پانزده شب پيش از ظهور خويش جواني از ياران و خويشان را جهت ايراد بيانيه خود به سوي اهل مكه اعزام ميدارد، اما طولي نميكشد بعد از نماز در حالي كه پيام حضرت مهدي(ع) يا فرازهايي از آن را براي مردم خوانده، دشمنان به او حملهور شده و به طرز وحشيانهاي وي را در داخل مسجد الحرام بين ركن و مقام به قتل ميرسانند و اين شهادت فجيع در آسمان و زمين اثر ميگذارد.
اين واقعه حركتي آزمايشي است كه فايدههاي بسياري را در بر دارد از جمله چهره درنده خوئي حكّام حجاز و نيروهاي كافر حامي وي را براي مسلمانان آشكار ميسازد و نيز اين حادثه تلخ، زمينه را براي نهضت حضرت مهدي(ع) كه بيش از دو هفته بعد از آن حادثه طول نخواهد كشيد فراهم ميسازد و در اثر اين جنايت وحشيانه و شتابزده، پشيماني و ضعف بر تمام تشكيلات حكومتي آن سامان، سايه ميافكند.
خبرهاي مربوط به شهادت اين جوان نيك سرشت در مكه، در منابع شيعه و سني به طور متعدد و در منابع شيعه بيشتر است كه نام او را غلام (نوجوان) و نفس زكيه ناميده است و برخي روايات نام وي را محمد بن حسن ذكر كرده.21 در روايتي مرفوع22 و طولاني كه آن را ابوبصير از امام صادق(ع) نقل كرده، آمده است كه فرمود: "قائم به ياران خود ميفرمايد: اي دوستان من، اهل مكه مرا نميخواهند ولي من براي اتمام حجت، نماينده خود را به سوي آنان ميفرستم تا آنگونه كه شايسته من است، حجت را بر آنها تمام كند... از اينرو يكي از ياران خود را فرا خوانده، بدو ميگويد به مكه برو و اين پيغام را به مردم آن سامان برسان و بگو: اي مردم مكه من پيامآور فلاني به سوي شما هستم، كه چنين ميگويد: ما خاندان رحمت و كانون رسالت و خلافت الهي و از سلاله محمد(ص) و از تبار انبيا ميباشيم. از آن زمان كه پيامبر ما به ملكوت اعلا پيوست تا امروز در حقّ ما ظلم شد و بر ما ستمها رفت و حقوق مسلم ما پايمال گرديد اينك ما از شما ياري ميخواهيم و شما ما را ياري نماييد. وقتي آن جوان اين سخنان را ابلاغ ميكند، بر او هجوم ميآورند و او را بين ركن و مقام به شهادت ميرسانند، او همان "نفس زكيه " است. چون اين خبر به اطلاع امام ميرسد به ياران خود ميفرمايد: نگفتم به شما كه اهل مكه ما را نميخواهند؟ ياران، حضرت را رها نميكنند تا آنكه قيام مينمايد و از كوه طوي با سيصد و سيزده نفر به تعداد رزمندگان جنگ بدر، فرود ميآيد تا آنكه وارد مسجدالحرام شده، در مقام ابراهيم چهار ركعت نماز ميگزارد و آنگاه به حجرالاسود تكيه ميدهد و پس از حمد و ستايش خدا و ذكر نام و ياد پيامبر و درود بر او، لب به سخن ميگشايد، به گونهاي كه كسي از مردم چنين سخن نگفته باشد ".23
ج ـ سرآغاز قيام: با شهادت نفس زكيه و پيامي كه او ابلاغ كرده بود، موضوع ظهور اهميت و جايگاه بالاتري نسبت به قبل نزد مردم منطقه و جهان پيدا ميكند. در پي آن، فراخوان گردهمآيي سيصد و سيزده يار اصلي و ممتاز امام عصر(ع) داده ميشود. يونسبن ظبيان نقل ميكند كه امام صادق(ع) فرمودند: "شب جمعه، خداوند متعال مَلَكي را به آسمان دنيا ميفرستد. وقتي كه فجر طلوع كرد، آن ملك بر عرش خدا كه بالاي بيت المعمور قرار گرفته، مينشيند و براي هر كدام از پيامبر، حضرت علي، امام حسن و امام حسين(ع) يك منبر نوراني ميگذارد و ايشان هم از آنها بالا ميروند و ملائكه و پيامبران و مؤمنان هم در مقابل ايشان جمع ميگردند و به دنبال آن درهاي آسمان گشوده ميشود و پس از زوال خورشيد (هنگام ظهر) پيامبر(ص) ميفرمايند: بار پروردگارا! اين وعدهاي است كه در كتاب خويش دادي وگفتي: "خداوند به آن دسته از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است كه آنها را همانند پيشينيان حاكمان زمين و دين مرضيّ خويش كند ".24 پس از ايشان، ملائكه و پيامبران هم، چنان ميگويند. آن چهار نور مقدس به سجده ميافتند و رسول خدا(ص) ميفرمايند: پروردگارا غضب نما كه حريمت دريده شد و برگزيدگانت شهيد و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را كه بخواهد ميكند كه آن روز معلوم است.25
د ـ اجتماع لايه اصلي ياران امام(ع): امام علي(ع)در اين زمينه تعبير جالبي دارند كه به ما در درك چگونگي اجتماع ياران قائم(ع) ياري ميكند. ايشان ميفرمايند: "چون وقت آن برسد، آقاي بزرگوار و پيشواي دين مستقر و پا برجا گردد. پس [ياران] نزد آن بزرگوار گرد آيند، چنانكه پارههاي ابر در فصل پاييز گرد آمده و به هم ميپيوندند ". 26
تشبيه جمع شدن ياران آن حضرت به جمع شدن ابرهاي پاييزي، نشان از سرعت اجتماع و به هم پيوستن آنها دارد؛ چنانكه در روايتي كه در همين زمينه از امام باقر(ع) نقل شده، آمده است: "ياران قائم(ع) سيصد و سيزده مرد از فرزندان عجم (غير عرب) هستند. گروهي از آنان به هنگام روز به وسيله ابر حركت ميكنند و با نام خود و نام پدر و خصوصيات نسبشان شناخته ميشوند. گروهي ديگر از آنها در حاليكه در بستر خود آرميدهاند، بدون قرار قبلي در مكه بر آن حضرت وارد ميشوند ".27
ه ـ گونه شناسي ياران امام(ع) از حيث عرب و عجم: به تصريح روايات، اكثر ياران امام عصر(ع) عجم و غير عرب هستند و يكي از مشكلات جدي امام(ع) در نبردها با اعراب خواهد بود تا جايي كه از ايشان با تعبير شمشير برّان عرب ياد شده است.28
و ـ اعلان جهاني: مفضل بن عمر از امام صادق(ع) در اين رابطه، روايت كرده است: "در آن روز (عاشورا) وقتي خورشيد طلوع كرد و نورافشاني نمود، كسي از قرص خورشيد به زبان عربي فصيح، خطاب به مردم فريادي ميكشد كه تمام آنها كه در آسمانها و زمينها هستند، ميشنوند: "تمامي مخلوقات! اين مهدي آل محمد(ع) است " و او را به نام و كنيه جدش رسولالله(ص) و نسبش ميخواند و گوش هر زندهاي اين صدا را ميشنود. تمام مخلوقات در بيابانها، شهرها، درياها و خشكيها بدان روي ميكنند و با هم در اين رابطه گفتوگو ميكنند و از هم درباره آنچه شنيدهاند ميپرسند ".29
صبح شنبه عاشوراي موعود كه بناست حضرت ظهور كنند، وارد مسجدالحرام ميشوند و دو ركعت نماز، رو به كعبه و پشت به مقام به جا ميآورند و پس از دعا به درگاه الهي، نزديك كعبه رفته، با تكيه بر حجرالاسود، رو به جهانيان كرده، اولين خطبه تاريخي خويش را چنين انشاء ميكنند: پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پيامبر اكرم و خاندان بزرگوارشان ـ سلامالله عليهم اجمعين ـ ايشان چنين ميفرمايند: " اي مردم! ما براي خداوند [از شما] ياري ميطلبيم و كيست كه ما را ياري كند؟ آري، ما خاندان پيامبرتان محمد مصطفي(ص) هستيم و سزاوارترين [و نزديكترين] مردم نسبت به خدا و ايشان. هر كس با من در رابطه با آدم محاجّه كند، من سزاوارترين [و نزديكترين] مردم نسبت به اويم و همينطور راجع به نوح، ابراهيم، محمد(ص) و ديگر پيامبران و كتاب خداوند كه به هر كدام از ديگر مردم اولي هستم. مگر خداوند متعال در كتابش نفرموده است: "به درستي كه خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد؛ خانداني كه برخي از آنها از بعضي ديگرند و خداوند شنوا و داناست ".30 من بازمانده آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و عصاره وجود محمد(ص) هستم. ... هر كس درباره سنت رسولالله(ص) با من محاجه كند، من سزاوارترين مردم نسبت به آن هستم.
هر كس را كه امروز كلام مرا ميشنود، به خداوند متعال قسم ميدهم كه به غايبان [اين سخنان را] برساند، به حقّ خداوند متعال و رسول گرامياش و حقّ خودم، از شما ميخواهم [به ما رو كنيد] كه من حقّ قرابت و خويشاوندي رسولالله(ص) را بر گردن شما دارم كه شما ما را ياري كنيد و در مقابل آنها كه به ما ظلم ميكنند، حمايت كنيد كه اهل باطل به ما دروغ بستند. ... از خدا بترسيد و خدا را درباره ما در نظر داشته باشيد، ما را خوار نكنيد و ياريمان كنيد تا خداوند متعال شما را ياري كند ".31
سپس حضرت دستهايشان را به آسمان بلند كرده، با دعا و تضرع اين آيه را به درگاه الهي عرضه ميدارند: "أمّن يجيب المضطرّ إذا دعاه ويكشف السّوء؛ كيست آنكه وقتي شخص مضطر دعايش كند، او را پاسخ داده و بدي را از او برطرف كند؟32
3. پس از ظهور
3ـ1. بيعت ياران
پس از آنكه حضرت گفتار خويش را به پايان ميبرند، شرطههاي حرم تلاش ميكنند كه ايشان را همانند نفس زكيه به شهادت برسانند يا حداقل اسير كنند كه اصحاب حضرت، قدم پيش نهاده، شرّ آنها را از امام(ع) دفع ميكنند. جناب جبرئيل هم پشت به كعبه به عنوان اولين نفر با امام(ع) بيعت ميكند و پس از او، سيصدوسيزده تن يار حضرت و ديگر ياوران با ايشان عهد و پيمان ميبندند. امام صادق(ع) به مفضلبن عمر فرمودند: "اي مفضل! حضرت مهدي(ع) پشتش را به حرم ميكند و دستش را كه سفيدي خيره كنندهاي دارد، جهت بيعت دراز ميكند و ميفرمايد: اين دست خدا و از سوي خدا و به فرمان خداست و سپس اين آيه را تلاوت ميكنند: "آنها كه با تو بيعت ميكنند، در حقيقت با خدا بيعت كردهاند، دست قدرت الهي مافوق قدرت آنهاست و هر كه بيعتش را بشكند به ضرر خودش است ".33 اوّلين كسي كه دست حضرت(ع) را ميبوسد، جبرئيل است و به دنبال او، ملائكه و نجباي اجنّه و سپس برگزيدگان. مردم هنگام صبح در مكه ميپرسند: اين مردي كه اطراف كعبه است، كيست؟ و اين جمعيتي كه با او هستند كيانند و آن نشانه بيسابقهاي كه ديشب ديديم چه بود؟ كه اين جريان حوالي طلوع آفتاب اتفاق ميافتد ".34
محمدبن مسلم نيز از آن حضرت نقل كرده كه فرمودند: "گويي جبرئيل كه به صورت پرندهاي سفيد درآمده، اولين مخلوق خداوند است كه با آن حضرت بيعت ميكند و پس از آن، سيصدوسيزده نفر بيعت خواهند كرد. هر كه در اين مسير امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت ميآيد، كه برخي در رختخوابشان ناپديد ميشوند كه حضرت علي(ع) فرمودند: "ناپديد شدگان در رختخوابهايشان " و اين گفته الهي است: "در خيرات با هم مسابقه دهيد كه هر كجا باشيد، خداوند همه شما را ميآورد ". 35
مفادّ اين پيمان نامه و بيعت را حضرت علي(ع) چنين بيان كردهاند: "از يارانش پيمان ميگيرد كه: دزدي، زنا و فحاشي به هيچ مسلماني نكنند، خون كسي را به ناحق نريزند، به حريم ديگران جفا و تجاوز نكنند، به خانهاي حمله نبرند، تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هيچ طلا، نقره، گندم يا جويي را [براي خويش] انبار نكنند، مال يتيم را نخورند، به آنچه نميدانند شهادت ندهند، هيچ مسجدي را خراب نكنند، آنچه را كه مست كننده است، ننوشند، خز و ابريشم نپوشند، در مقابل طلا سر فرود نياورند، راه را نبندند و ناامن نكنند، همجنسبازي نكنند، گندم و جو را انبار نكنند، به كم، راضي و طرفدار پاكي و گريزان از نجاسات باشند، امر به معروف و نهي از منكر كنند، لباسهاي خشن بپوشند و خاك را متّكاي خويش سازند و آنگونه كه شايسته خداوند است در راهش جهاد كنند. آن حضرت خود نيز متعهد ميشود كه همانند آنها قدم برداشته، لباس بپوشد و سوار مركب شود و آنگونه باشد كه آنها ميخواهند و به كم راضي باشد و به كمك خداوند متعال جهان را همانطور كه از جور پر شده است، از عدالت آكنده سازد، خداوند را آنگونه كه شايسته است عبادت كند و هيچ حاجب و درباني اختيار نكند ".36
پس از اتمام مراسم بيعت، جبرئيل برخاسته، به نام حضرت در دنيا بانگ ميزند. ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روايت كرده است: "اولين كسي كه با حضرت مهدي(ع) بيعت ميكند جبرئيل است. به صورت پرندهاي سفيد رنگ فرود آمده، با ايشان بيعت ميكند. سپس يك پايش را روي كعبه و پاي ديگرش را روي بيتالمقدس مينهد و با صدايي گويا و فصيح ندا در ميدهد: فرمان خداوند رسيد، درباره آن شتاب نكنيد ".37
پس از بيعت جناب جبرئيل(ع) ديگران نيز با آن حضرت(ع) بيعت كرده، مهياي اقدامات جهاني ميشوند.
3ـ2. فراخوان لايه دوم ياران (سپاه ده هزار نفري): مفضل بن عمر از امام صادق(ع) چنين روايت كرده است: "خداوند متعال جبرئيل را ميفرستد تا اينكه به نزد او بيايد؛ بر حجر اسماعيل در نزديك كعبه فرود آمده، به او ميگويد: به چه دعوت ميكني؟ حضرت مهدي(ع) او را باخبر كرده، جبرئيل پاسخ ميدهد: من اولين كسي هستم كه با تو بيعت ميكنم، دستت را دراز كن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بيعت] ميكشد. سيصد و اندي مرد هم به نزد او ميآيند و با او بيعت ميكنند. او هم آنقدر در مكه ميماند كه دههزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوي مدينه حركت ميكند ".38
3ـ 3. خسف بيدا: يكي از نشانههاي حتمي و قطعي ظهور كهاندكي پس از اعلان جهاني (صيحه) اتفاق ميافتد، فرورفتن بخشي از سپاه سفياني در بياباني نزديك مكه است. حديفـ[ بن يمان از وجود مقدس پيامبراكرم(ص) نقل ميكند: "... سپاه دوم وارد مدينه ميشوند و سه شبانهروز آنجا را تاراج ميكنند. سپس به قصد مكه از آن شهر خارج ميشوند تا اينكه به بيابان (بيداء) ميرسند. خداوند متعال جبرئيل را ميفرستد و به او ميگويد: برو آنها را محو كن. او هم ضربهاي با پايش به زمين ميزند و خداوند متعال آنها را در زمين فرو ميبرد. جز دو نفر از آنها نجات نمييابند كه هر دو از قبيله جهينه هستند و براي همين گفتهاند خبر يقيني و مسلّم نزد جهينهايهاست. سپس حضرت اين آيه قرآن كريم را تلاوت كردند: "ولوتري إذ فزعوا... ".39
3ـ4. حركت به سمت مدينه: بعد از وقوع حادثه فرو رفتن لشكريان سفياني، روايات نقش نظاميِ ديگري را براي سفياني در حجاز ذكر نميكند، با توجه به اينكه اين ماجرا پايانبخش نقش او در حجاز خواهد بود. اما احتمال دارد نيروهايي براي او در مدينه باقي بماند كه با قواي حكومت (خاندان فلان) كار زار كند و روايات خاطرنشان ميسازد كه حضرت مهدي(ع) پس از معجزه فرو رفتن قواي دشمن، با سپاه خود كه متشكّل از چند ده هزار نفر رزمنده است براي آزاد سازي مدينه راهي آنجا شده، با دشمنان خود در آنجا درگير ميشود. به هر حال آن حضرت مهدي(ع) مدينه را فتح و حجاز را آزاد و نيروهاي دشمن را منكوب ميسازد و لشكر سفياني هر كجا كه روياروي او باشد، از حجاز تا عراق و شام، شكست ميخورد. روايات يك نبرد يا بيشتر را ياد ميكند كه در عراق بين لشكر سفياني از طرفي و سپاهيان مهدي(ع) و ياران خراساني وي از ناحيه ديگر اتفاق ميافتد.40
3ـ 5. حركت به سمت عراق و بقيه نقاط جهان: امام(ع) پس از بازپسگيري شبه جزيره، رو به منطقه بينالنهرين و عراق نموده، با همراهي ايرانيان اين منطقه را از سفيانيان بازپس ميگيرند.
حضرت باقر(ع) فرمود: "قائم ما، نهضت خويش را از مكه آغاز ميكند. پرچم و شمشير رسول خدا(ص) و ديگر نشانههاي پيامبر و درخشش گفتار محمدي(ص) با اوست. پس از نماز شامگاه فرياد بر ميآورد: اي مردم! شما كه در ديدگاه خدا و زير فرمان و اراده او هستيد، به هوش باشيد. به خدا ايمان آوريد كه پيامبران را با مشعل كتاب و قانون و برهانهاي روشن، فرستاده است. خدا شما را فرمان ميدهد كه براي او شريك قرار ندهيد و پاسدار دين و گفتار پيامبر باشيد. زنده بداريد آنچه را قرآن زنده كرده است و نابود سازيد آنچه را قرآن از بين برده است. قلبتان به خاطر هدايت و نجات گمراهان بتپد. من شما را به سوي خدا و پيامبر ميخوانم، كه برنامههاي قرآن را اجرا كنيد. باطل را بكوبيد و راه و روش پيامبر را به پا داريد. پس از اين گفتار، يارانش كه 313 نفر ميباشند، مانند ابرهاي پراكنده پاييزي، به هم ميپيوندند. آنها مرداني هستند كه در شب به راز و نياز با خدا زندهاند و در روز، شيران بيشه شجاعتاند. خداوند نخست حجاز را براي او ميگشايد و او زندانيان بنيهاشم را آزاد ميسازد، پرچمهاي سياه كوفه به زير ميآيد، و به عنوان نشانه بيعت، به سوي امام قائم فرستاده ميشود. در اين هنگام است كه امام سپاه را به شرق و غرب جهان ميفرستد تا بيداد و بيدادگران را ريشهكن سازند، و كشورها براي او گشوده ميگردد و به دست او استانبول (دروازه غرب) فتح ميشود ".41
4. دوره استقرار حكومت جهاني
پايتخت حكومت جهاني امام عصر(ع) مسجد كوفه خواهد بود امّا اين امر باعث كاستن از رونق حج نخواهد شد. در منابع روايي درباره كراهت سكونت در شهر مكّه گفتوگو به ميان آمده كه علل متعددي براي آن ميتوان برشمرد، اما از همه مهمتر و قابل فهم تر براي مردم زماني خواهد بود كه طي الارض،42 طي الهواء43 و طي الماء44 يك اتفاق عادي خواهد شد و بسياري از مردم جهان با استفاده از اين تواناييها ميتوانند مسافتهاي طولاني را طي كنند. علاوه بر اين، حتي طي طريق عادي با چنان امنيتي خواهد بود كه يك زن بدون آنكه دچار مشكلي شود و كسي متعرض او شود، مسير شام تا حجاز را پياده در مينوردد و به بيت الله الحرام ميرسد. به همين دليل در ايام حج، شهر مكه مملو از جمعيت خواهد بود؛ از همينرو امام عصر(ع) قوانين خاصي را براي زوّار و حجّاج وضع ميكنند كه از آن جمله ميتوان به ممنوعيت خواندن نماز مستحبي در مسجد الحرام اشاره كرد تا بقيه بتوانند به اعمال واجب خود برسند.45
پينوشتها:
1. ر. ك: كوراني، عصر ظهور، ص293.
2. ص84، باب 1، 33.
3. بحارالانوار، ج52، ص210.
4. همان، ج52، ص240.
5. همان، ج52، ص210.
6. الممهدون للمهدي(ع)، ص60؛ يومالخلاص، ص570.
7. منتخبالاثر، ص451؛ بشارهالاسلام، ص34، يومالخلاص، ص532؛ بيانالائمّه(ع)، ج1، ص433 و ج2، ص355.
8. الغيبـ[ نعماني، ص178؛ در اين زمينه ر. ك: عصر ظهور، ص293.
9. تفصيل اين مطلب و جنايات و كشتارگاههايي را كه سفياني در شهرهاي مختلف عراق از خون شيعيان به راه مياندازد در كتاب شش ماه پاياني، نوشته استاد مجتبي الساده مطالعه نماييد.
10. نسخه خطي، فتن، ابن حماد، ص89، به نقل از: عصر ظهور، ص 145.
11. تفصيل بيشتر اين مطلب را در ضمن حوادث ماه محرم كتاب شش ماه پاياني مطالعه نماييد.
12. الزام الناصب، ج2، ص166؛ يوم الخلاص، ص701.
13. براي نمونه ر.ك: عصر ظهور،ص17.
14. براي نمونه ر. ك: إعلام الوري بأعلام الهدي، ص398.
15. ر. ك: فصلنامه انتظار، شماره پنجم.
16. الارشاد، ج2، ص371؛ الغيبـه، شيخ طوسي، ص266؛ إعلام الوري، ص 429.
17. تفصيل اين مطلب را در كتاب عصر ظهور، ص300 به بعد مطالعه كنيد.
18. بشارهالاسلام ص267، به نقل از: بحارالانوار.
19. عصر ظهور، ص301.
20. عصر ظهور، ص302 به نقل از: نسخه خطي ابن حماد، ص95.
21. عصر ظهور، ص311.
22. روايتي است كه از بين سلسله سند و يا آخر آن يك يا چند نفر راوي حذف شده باشد.
23. نسخه خطي ابن حماد، ص91 بنابر نقل عصر ظهور، ص312.
24. اشاره به آيه نازل شده در روز غدير: "اليوم أكملت لكم دينكم و أتميت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام ديناً " يعني اسلام را مسلط و خوف آنها به آرامش تبديل كند.
25. الغيبـه نعماني، ص184؛ بحارالانوار، ج52، ص297.
26. فيضالاسلام، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، ص1202، ح1.
27. همان، ص369، ح157.
28. ر. ك: الغيبـه نعماني، ص235.
29. يوم الخلاص، ص543؛ المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص341.
30. سوره آل عمران(3)، آيه33.
31. الغيبـه نعماني، ص 121؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ بشارهالاسلام، ص 102.
32. سوره نمل (27)، آيه 62.
33. سوره فتح (48)، آيه 10.
34. بشارهالاسلام، ص268؛ الزام الناصب، ج2، ص257؛ يوم الخلاص، ص320.
35. الغيبـه نعماني، ص21؛ منتخب الاثر،ص422؛ تاريخ ما بعد الظهور، ص265.
36. منتخب الاثر، ص469؛ الزام الناصب، ج2، ص205؛ يومالخلاص، ص292؛ تاريخ ما بعد الظهور، ص244.
37. بحارالانوار، ج52، ص283؛ بشاره الاسلام، ص259؛ يوم الخلاص، ص319؛ المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص340؛ السفياني، ص145.
38. بشاره الاسلام، ص227؛ منتخبالاثر، ص468.
39. بحارالانوار، ج52، ص187؛ منتخب الاثر، ص456؛ بشار\الاسلام، ص21؛ يومالخلاص، ص673.
40. عصر ظهور، ص150.
41. ابن حماد، الفتن (نسخه خطي)، ص59، به نقل از: معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج3، ص295، ح832.
42. كرامتي از بزرگان كه به سبب آن مسافتي زميني در مدّتي كوتاه در نور ديده ميشود.
43. همانند طيّالارض با اين تفاوت كه حركت در آسمان خواهد بود.
44. همانند طيّالارض با اين تفاوت كه حركت بر روي آب خواهد بود.
45.تفصيل بيشتر اين مطلب را در كتاب چشماندازي به حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، نوشته حجّتالاسلام و المسلمين طبسي مطالعه نماييد.
منبع» ماهنامه موعود شماره 106