( 4.7 امتیاز از 1780 )

قرآن كريم در صورت مشرك بودن والدین نيز احترام و تجليل از آنها و همنشينى نيكو و مصاحبت حسنه با آنها را در امور دنيوى لازم شمرده است با وجود آنكه متابعت از شرك و اطاعت از آنها را ممنوع کرده است.

 

 جلد اول کتاب نور ملکوت قرآن در خصوص لزوم احترام و بزرگداشت پدر و مادر با استناد به آیات و روایات چنین می نویسد: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ*وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏. (سوره لقمان آیات ۱۴و ۱۵.)

«و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم، درحالى‏كه مادرش بار او را در رحم برداشت، و هر روز دچار رنجى و ناتوانى‏اى مى‏شد، تا رنجى و ناتوانى ديگر پيدا شود. و مدّت باردارى و شير دادن او مجموعا دو سال طول كشيد: سفارش ما اين بود كه شكر و سپاس حقّ مرا (كه خداى تو هستم بجاى آور!) و شكر و سپاس حقّ پدرت و مادرت را بجاى آور، و بازگشت‏ها به سوى من است. و اگر پدر و مادرت تو را به زور و جبر وادار نمايند كه: بدون علم و اطّلاع و در آنچه بدان بصيرت ندارى به من شرك بياورى؛ از آنها اطاعت مكن؛ و ليكن در امور دنيويّه (و معاشرت، و نشست، و برخاست، و خنده بر روى آنها، و دستگيرى و اعانت و غيرها) به طريق پسنديده، و شناخته‏شده با آنها مصاحبت و همنشينى كن؛ و پيروى از راه و روش كسى كه به سوى من بازگشت نموده؛ و با انابه و رجوع خود، راه تقرّب را مى‏پيمايد؛ و سپس بازگشت همه شما به سوى من‏ است؛ و من يكايك از شما را به آنچه در دنيا انجام داده‏ايد، متنبّه و آگاه مى‏سازم!»

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏. (سوره عنكبوت، آیه ۸.)

«و ما به إنسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم كه: به نيكى و خوبى عمل نمايد؛ و اگر پدر و مادرت، به زور و جبر خواستند تو را وادار كنند تا به من شرك بياورى؛ و بدون علم و اطّلاع كوركورانه غير مرا با من در امور شريك قرار دهى؛ از ايشان اطاعت مكن! بازگشت شما به نزد من است؛ و من شما را از آنچه در دنيا انجام داده‏ايد، آگاه مى‏كنم.»

در صدر إسلام كه جوانان يهودى و يا مسيحى به مدينه مى‏آمدند و مسلمان مى‏شدند؛ چون به شهر و ديار خود برمى‏گشتند، آن‏قدر رفتارشان با پدر و مادر خارج از مذهب خود بهتر مى‏شد كه: آنها را به تعجّب مى‏افكند. آنها مى‏گفتند: ما گمان مى‏كرديم كه: اينك كه به دين محمّد درآمدى؛ ما را يكسره رها مى‏كنى و بى‏أرج و بدون مقدار مى‏پندارى! و حالا مشاهده مى‏نمائيم كه مهرت بيشتر و محبّتت افزون‏تر شده، و بيشتر در حوائج ما ساعى و كوشا هستى؛ و زيادتر به ما رسيدگى مى‏نمائى، و در انجام حوائج ما خود را وقف كرده‏اى! آنها در پاسخ مى‏گفتند: اين طرز رفتار، دستور دين إسلام است. پدر و مادر نيز به مدينه مى‏آمدند؛ و مسلمان مى‏شدند؛ و قبيله و طائفه آنها نيز اسلام مى‏آوردند.

(در إحياء العلوم‌ غزّالي‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۹۵ از أبوسعيد خُدري‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌: مردي‌ از يمن‌ به‌ سوي‌ رسول‌ خدا هجرت‌ كرد، و ارادۀ جهاد داشت‌. حضرت‌ به‌ او گفتند: هَلْ بِالْيَمَنِ أبَواكَ؟! «آيا پدر و مادرت‌ در يمن‌ ميباشند؟!» گفت‌: آري‌!

گفتند: هَلْ أذِنا لَكَ؟ «آيا به‌ تو اجازه‌ داده‌اند؟!» گفت‌: نه‌.

گفتند: فَارْجِعْ إلَي‌ أبَوَيْكَ فَاسْتَأْذِنْهُما، فَإنْ فَعَلا فَجاهِدْ وَ إلاّ فَبَرَّهُما ما اسْتَطَعْتَ! فَإنَّ ذَلِكَ خَيْرُ ما تَلْقَي‌ بِهِ اللَهَ بَعْدَ التَّوْحيدِ! «به‌ نزد پدر و مادرت‌ برگرد و از ايشان‌ اذن‌ بگير، اگر اذن‌ دادند جهاد كن‌، وگرنه‌ تا جائي‌ كه‌ قدرت‌ داري‌ به‌ ايشان‌ نيكي‌ و احسان‌ كن‌! با اين‌ عمل‌ بعد از توحيد به‌ بهترين‌ وجهي‌ خدا را ملاقات‌ می كني‌!»

و مردي‌ ديگر به‌ نزد رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ آمد تا دربارۀ كارزار و جنگ‌، با آن‌ حضرت‌ مشورت‌ كند، حضرت‌ فرمودند: أ لَكَ والِدَةٌ؟ «آيا مادر داري‌؟» گفت‌: آري‌!

فرمودند: فَالْزَمْها فَإنَّ الْجَنَّةَ عِنْدَ رِجْلَيْها! «ملازم‌ خدمت‌ مادرت‌ باش‌! بعلّت‌ آنكه‌ بهشت‌ پهلوی‌ دو پاي‌ مادر است‌.»

و مرد دگري‌ آمد و می خواست‌ با رسول‌ خدا بيعت‌ كند بر هجرت‌ و گفت‌: ما جِئْتُكَ حَتَّي‌ أبْكَيْتُ والِدَيَّ! «من‌ نزد تو نيامدم‌ مگر اينكه‌ پدر و مادرم‌ را به‌ گريه‌ درآوردم‌!»

رسول‌ خدا فرمود: ارْجِعْ إلَيْهِما فَأضْحِكْهُما كَما أبْكَيْتَهما! «به‌ نزد آن‌ دو باز گرد و آن‌ دو را بخندان‌ همانطور كه‌ آن‌ دو را به‌ گريه‌ درآوردي‌!»)

در اصول كافى با سند متّصل خود از ابو ولّاد حنّاط روايت مى‏كند كه قال: سألت أبا عبد الله عليه السّلام از تفسير گفتار خداوند عزّ و جل: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً؛ و به پدر و مادر إحسان نمايند.» مراد از اين احسان چيست؟!

حضرت گفتند: «الإحسان أن تحسن صحبتهما و أن لا تكلّفهما أن يسألاك (ممّا يحتاجان إليه) و إن كانا مستغنيين، أ ليس يقول الله عزّ و جلّ: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ. إحسان آن است كه: با آنها به نيكوئى همنشينى كنى! و مبادا بگذارى آنها مجبور شوند، (در آنچه را بدان نياز دارند)، از تو مسئلت كنند؛ و اگر چه خودشان مستغنى و بى‏نياز باشند. مگر خداوند نمى‏گويد: شما هيچ‏گاه به برّ و نيكى نخواهيد رسيد، مگر آنكه از آنچه را كه دوست داريد؛ در راه خدا إنفاق كنيد!»

تفسير آيه: فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً

و سپس حضرت صادق عليه السّلام گفتند: أمّا اينكه خدا مى‏گويد: إمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما. معنايش آن است كه: اگر آنها تو را ناراحت و خسته و ملول نمودند، تو به آنها افّ هم نگو! و اگر تو را زدند، تو آنها را دفع مكن، و از خود مران! و معناى‏ وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً آن است كه: اگر تو را بزنند؛ تو به آنها بگو: خداوند شما را مورد غفران خود قرار دهد. اين است معناى قول كريم. يعنى گفتار بزرگوارانه.

و معناى‏ وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ آن است كه: چشم خود را بر آنها خيره مكن؛ و نظر تند و حادّ منما؛ بلكه نظر نظر رحمت و رقّت باشد؛ و صدايت را بلندتر از صداى ايشان مكن! و دستت را بالاتر از دست آنها مدار! و در راه رفتن پيشاپيش آنها راه مرو، و گام برندار! (تفسير برهان، طبع سنگى تفسير سوره إسراء، ج ۱، ص ۶۰۱ و تفسير نور الثقلين، ج ۳، ص ۱۴۸ و ص ۱۴۹)

و نيز در اصول كافى با سند متّصل خود از حضرت صادق عليه السّلام وارد است كه: فرمود: «لو علم الله شيئا أدنى من افّ لنهى عنه، و هو من أدنى العقوق، و من العقوق أن ينظر الرّجل إلى والديه، فيحدّ النّظر إليهما؛ «اگر خداوند چيزى را از افّ گفتن پائين‏تر مى‏دانست، هرآينه از آن نهى مى‏نمود (يعنى افّ گفتن مثل اين است كه پدر و مادر انسان چيزى بگويند؛ و إنسان را ناخوشايند آيد، و انسان بگويد: آخ يا آه! كه اين كلمه، كوچك‏ترين و نازل‏ترين كلمه‏اى براى إنكار است.) و اينكه اگر كسى به پدر و مادرش افّ بگويد، عاقّ والدين مى‏شود، اين پائين‏ترين درجه از عاقّ شدن است. و بعضى از أقسام آن اين است كه: انسان به پدر و مادر نظر تند بنمايد.» (همان)

ببينيد: اين تعليم و تربيت عالى، و اين منهاج و روش ملكوتى را كه قرآن به تعليم آن، سبل سلام را نشان داده است؛ با تعليمات ملل كفر، و رفتار بعض از جوانان مغرور اروپا رفته، و آمريكا رفته ما كه زرق و برق تمدّن ضالّه كه تا چقدر باد هوى دماغشان را پر كرده است تفاوت دارد كه: بر پدر خود در محافل و مجالس مقدّم مى‏شوند. من خودم دكتر جوان متخصّص را ديدم كه در مجلس بر پدر پير خود پيش افتاد؛ و پدرش به دنبال او بود. و از اين عجيب‏تر نقل شد: دكتر متخصّص جوانى از ناحيه كفر برگشته، و رفقا و دوستان جوانش از هم دوره‏اى‏هاى سابق، به ديدنش آمده بودند؛ و پدر پيرمرد او دم در مشغول خدمت و پذيرائى بود. دكتر مغرور از شدّت غرور، به ميهمانان مى‏گفت: اين مرد مستخدم منزل ماست!

أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. «افّ باد بر شما، و بر اين بت‏هاى تخيّلى و پندارى را كه در ذهن خود آفريده؛ و بجاى پرستش خداوند، از اينها پرستش مى‏نمائيد!» حقّا إنسان اگر كلمه افّ را بر أفكار و أهواء اين تازه به دوران‏رسيدگان متكبّر و مستكبر إعمال كند؛ و بر آنها و پندارشان، و بر روش و منهاجشان اف و تف بفرستد؛ جا دارد.

آيا اين أعمال از ملّتى سرمى‏زند كه رسول خداونديش فرموده است: «الجنّة تحت أقدام الامّهات؛ بهشت در زير گام‏هاى مادران است.» (جامع الصغير سيوطى ص ۱۴۵ از قضاعى و خطيب بغدادى در جامع خود با طريق حسن از أنس روايت كرده است.)

مادران راست خلد زیر قدم               این چنین گفت خواجه عالم

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر