( 4.1 امتیاز از 1631 )

عصر شیعه : تـشیّع نه تنها بر نوع معماری و آذین‌بندی اماکن موجود اسلامی همچون مساجد تأثیر گذاشته،‌ بلکه در ایجاد انـواع دیگری از اماکن مذهبی نظیر حسینیه، تکیه، سقّاخانه، سقانفار‌ / سقاتالار، آب انبار،‌ امامزاده و زورخانه نیز تأثیرگذار بوده است.

 

* سقّاخانه

ای‌ پدر جان، تشنه‌ام سقّای آب‌آور کجاست؟ / تشنه کامم ای پدر، عبّاس‌ غم‌پرور‌ کجاست؟

نـاله‌ها بـر پا بـود از شیون و افغان ما / می‌رسد فریاد ما از تشنگی بر هر کجا

‌‌(زبان‌حال‌ حـضرت سکینه علیهاالسلام )

«سقّا» پخش‌کننده آب را گویند و «سقّاخانه» جایی را‌ نامند‌ که‌ در آنجا برای تشنگان آب ذخیره نمایند و آنجا را متبرّک دانند. «سـنگاب» ظـرف بـزرگی‌ است که از سنگ سازند و در حیاط مساجد و امام‌زاده‌ها و تکایا‌ جای دهند و در‌ آنـ‌ آب ریـزند تا تشنگان از آب آن بنوشند.

مولانا واعظ کاشفی سبزواری (متوفّی در اوایل قرن دهم ه. ق) در کتاب بی‌نظیر فتوّت‌نامه سـلطانی (بـاب ششم) در وصف سقّایی و سقّایان‌ چنین می‌نویسد:

«... اول کسی که از پیامبران سقّایی کرد، حضرت نوح (ع) بـود. زمـانی که نوح به کشتی می‌نشست، [از سوی خداوند [امر آمد که آب شیرین با خود بـه‌ کـشتی‌ بـر، که آبِ طوفان، یک عذاب است و خوردن را نشاید ... نوح هر روز دو بار بر اهل کـشتی آب مـی‌داد؛ بدین‌ترتیب که سبویی از خم برداشتی و پیمانه‌ در‌ دست گرفتی و هر یک از اهل کشتی را پیـمانه آب دادی.

دوم از پیامبران، حـضرت ابراهیم بود و از پوست قوچِ قربانی شده به جای فرزندش اسمعیل، خیکی‌ ساخت‌ و در روزهای گـرم از آب پر مـی‌کرد و بر چهار پا می‌نهاد و در صحرا، هر کجا تشنه‌ای یافتی، او را آب دادی.

سومین پیامبری که سقّایی کـرد،حضرت‌ خـضر‌ بـود‌ و او پس از قدم‌ نهادن‌ در‌ ظلمات، با خود عهد کرد که اگر آب حیات نصیب من شود، به هـر کـس که تشنه باشد، آبی رسانم تا‌ تشنه‌ حیات‌ را مدد کار باشم.

چهارمین و آخرین پیـامبری‌ کـه‌ سقّایی کرد، حضرت ختمی مرتبت بود.

بنا به قولی، نخستین سقّا در تاریخ شیعه، حضرت علی بـن ابـی‌طالب(ع)‌ است.‌ او‌ در جنگ اُحد تشنگان را آب داد، فردای قیامت، ساقی‌ حوض کوثر خواهد بود و در صـحرای مـحشر، تشنگان را سیراب خواهد کرد.

دوم عبّاس بن علی (ع)‌ بود‌ که‌ روز عاشورا در صحرای کربلا، عزم جزم کرد تـا تـشنگان اهل‌ بیت‌ را سیراب کند. پس از کسب رخصت از امام حسین (ع)، عبّاس (ع) فـرصت یـافت‌ و کنار‌ فرات آمد و مشک آب را پر کرد. چون خـواست کـه آب بنوشد،‌ تشنگی‌ اهل بیت را به یاد آورد. پس آب نـخورد و مـشک به دوش کشید.‌ اما‌ ...‌ ملعونان گرد وی درآمدند و دست‌هایش بیفکندند. پس هر کس به عشق شـهیدان کـربلا،‌ به‌ متابعت عبّاس بن عـلی (ع) سقّایی کـند، اجـری اخـروی نصیب او شود ...»

به‌ این‌ دلیل اسـت کـه مردم پس از نوشیدن آب و رفع عطش، به عنوان سپاس‌ می‌گویند:‌ «آبِ زمزم / کوثر نـصیبتان شـود.» «اجرتان با سقّای کربلا، حضرت ابـوالفضل (ع)‌ .»

در‌ قالب بحر طـویلی زیـبا، شاعری (وصّاف کاشی) به تـفصیل از سـقّای دشت کربلا یاد کرده‌ و شجاعت و غیرت او را ستوده است. بخشی از این بحر طویل‌ را‌ از‌ بـاب تـمیّن و تبرّک ذکر می‌کنیم:

«... زِ هر خیل و زِ هـر فـوج بـبارید‌ بر‌ او‌ بارش پیـکان و نـنالید ابوالفضل ز انبوهی عدوان، هـمی یـک تنه می‌تاخت‌ به‌ میدان و خود از کشته‌شان پشته همی ساخت، که ناگاه لعینی ز کمینگاه یـکی تـیغ بر‌ او‌ آخت، که دستش ز سوی راسـت بـینداخت. ولی حضرت عـبّاس وفـادار، چـو‌ مرغی‌ که به یـک بال بَرَد دانه سوی‌ لانه‌ به‌ منقار، به دست چپ او تیغ شرربار،‌ هَمَش‌ مشک بـه دنـدان و بدرّید زعدوان، زره و جوشن و خفتان، که نـاگاه‌ لعـین‌ دگـر از آل جـفا، دسـت‌ چپش‌ ساخت جـدا،‌ شـد‌ به‌ رکاب هنر از کوشش و تا‌ کرد‌ دلیران دغا از بر خود دور، تنش از زخم بُدی پُر، بُد‌ او‌ خرم و مـسرور، کـه شـاید ببرد‌ آب برِ کودک بی‌تاب‌ سکینه‌ که بُد آرام دل بـاب،‌ سـواریش‌ نـماند، از زِبـر زیـن بـه زمین گشت نگونسار، یکی ناله برآورد که ای‌ جان‌ برادر! چه شود گر به‌ دم‌ بازپسین‌ شادکنی خاطر ناشادم‌ و بستانی از این لشکر‌ کین‌ دادم و سر وقت من آیـی که سرم شق شده از ضربت شمشیر؟ دگر‌ گر‌ به تن اندر رمقی هست، که‌ فرصت‌ رود از‌ دست.‌ دگر‌ ای غم زده «وصّاف»،‌ مکن وصف بلاهای نصیب شه تشنه لب کرب و بلا را.»

سقّاخانه‌ها را می‌توان پدیـدارهایی‌ اجـتماعی‌ ـ مذهبی با قدمتی دیرینه نامید‌ که‌ در‌ آن‌ها،‌ «آب»‌ این عنصر حیات‌بخش‌ (و‌ جعلنا مِن الماءِ کلَّ شی‌ءٍ حیٌّ) به رایگان در اختیار رهگذران تشنه قرار می‌گیرد. اما در‌ پس‌ این‌ تعریف سـاده و کـوتاه، فرهنگی کهن و ارزشمند‌ نهفته‌ است.‌ سقّاخانه‌ها‌ در‌ نظر مسلمانان و به ویژه اهل تشیّع، همواره از جایگاهی مکرّم و حرمتی خاص برخوردار بوده‌اند.

اولین موضوعی که در بررسی سـقّاخانه مـورد توجه قرار می‌گیرد «آب»‌ اسـت. بـاید توجه داشت که آب سقّاخانه‌ها در نظر مریدان آن، یک آب معمولی نیست، بلکه عنصری است مقدّس، شفای دردهای جسمانی و آرام‌بخش روح‌های پریشان. این آب نشان از‌ ایمان‌ دارد، از ایـثار، از فـداکاری و محبت و بالاخره، نشان از شـهادت. حـقیقت این است که والاترین و متعالی‌ترین مفهوم اجتماعی ـ اعتقادی «آب» را در مذهب شیعه می‌توان‌ یافت؛‌ آنجا که آب را مهریه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرار داده‌اند. آب علاوه بر تمامی مفاهیم مزبور، نمادی از گذشت و فـداکاری و سـپس‌ شهادت است. و این است‌ همان‌ فلسفه اصلی انفاق آب و احداث بنای کوچک سقّاخانه.

شاید دلیل اصلی احداث سقّاخانه‌ها از طرف بانیان خیّر آن‌ها، به‌طور عمده دو چیز بوده‌ است:‌ یکی تمسّک به عملی‌ خـیر‌ بـرای سقایت مـردمان، که از قدیم الایّام بدان توجه خاصّی می‌شده است؛ و دیگری یادآوری حادثه عاشورا و واقعه کربلا و خاطره تشنگان شـهید از جور و ستم اشقیا، که‌ این‌ در کشورهای شیعی مذهب، از مهم‌ترین دلایل احـداث سـقّاخانه‌ها بـه شمار می‌آید.

اغلب سقّاخانه‌ها از طرف بانیان آن‌ها، برای استفاده همگانی «وقف» می‌شده‌اند. هرگاه هنرمند ایرانی عنایتی به ایـن ‌ ‌ابـنیه‌ داشته،‌ آن‌چنان شور‌ و زیبایی در آن به یادگار گذارده که هنر، نوشنده آب از این سقاخانه‌ها را محو و واله عـظمت ایـمان و عـشق به بزرگواران شهید نموده و ارزش‌ این‌ آب‌ انفاق شده را تا حدّ آب کوثر بالا برده است.

مـعماری سقّاخانه‌ها

از نظر معماری و شکل ‌‌بنا،‌ سقّاخانه‌های تهران و بسیاری از ولایات را می‌توان به طور نسبی در سـه‌ گروه‌ کلی‌ جای داد و خـصوصیات مـشترکی نیز برای هر گروه تعریف کرد:

گروه اول سقاخانه‌هایی که‌ ساختمان آن‌ها با بناهای اطراف خود پیوند و دل‌بستگی ندارد و به تعبیری،‌ مستقل هستند. این بناها‌ معمولاً‌ مکعبی شکل بوده و گاه به صورت بـنایی استوانه‌ای و یا هشت گوش ساخته می‌شوند، به گونه‌ای که از چهار جهت نما دارند و قابل بهره‌برداری می‌باشند.

گروه دوم را، که‌ در تهران از کثرت بیشتری برخوردارند، می‌توان «سقّاخانه‌های دکانّی شکل» نامید. نمای کلی این سقّاخانه‌ها بـه گـونه دکّانی نیم بابی یا یک بابی است که در کنار مجموعه‌ای از دکّان‌ها و یا‌ منازل و بناهای اطراف قرار گرفته‌اند. محلّ احداث این نوع سقّاخانه‌ها بیشتر در کنار معابر اصلی و پر رفت و آمد شهر است.

گـروه سـوم را می‌توان «سقّاخانه‌های رفی‌شکل» نامید.‌ این‌گونه‌ سقّاخانه‌ها در شکل کلی، کاملاً وابسته به بنای همراه خود هستند و از نظر تملّک جزئی از بنای خانه یا مسجد مجاور خود محسوب می‌شدند. نمای عمومی ایـن گـروه‌ از‌ سقّاخانه‌ها، که غالبا کوچک و محقّر هستند، به صورت فرورفتگی مختصر رف مانند یا تاقچه مانندی در دیوار بنای پشتی خود می‌باشد. این گروه از سقّاخانه‌ها بیشتر در معابر‌ فرعی‌ و کوی‌ها قرار دارند و فـاقد‌ وقـف‌نامه‌ای‌ مـستقل‌ هستند. صاحبان منازل یا بـناهای اصـلی، کـه در واقع این سقاخانه‌ها جزئی از آن‌ها محسوب می‌شوند، عموما خود بانی این مکان‌ها‌ بوده‌ و مخارج سقّاخانه‌های رفی را شخصا تقبّل می‌کرده‌اند.

تزیینات‌ سقّاخانه‌ها

تزیینات مـعماری در سـقّاخانه‌های عـموم شهرهای ایران، از جمله تهران، از نظر مصالح و شکل اسـتفاده در بـنا، در‌ سه گروه‌ عمده قابل بررسی می‌باشند:

گروه اول. تزیینات سنگی و آجری‌ سقّاخانه‌ها هستند که از اجزا و مصالح ساختمانی خود بنا و یا روکار آن مـحسوب مـی‌شوند. بـه دلیل‌ کوچکی‌ فضای‌ سقّاخانه، این نوع تزیینات و آجرچینی‌ها غالبا بـه طور محدود و ساده‌ در خارج بنا، بخصوص سردر و ازاره و گه‌گاه نیز در نمای بیرونی درگاه سقّاخانه‌ها ایجاد‌ شده‌اند.‌ گاهی‌ از قطعات سـنگی نـیز بـرای ایجاد استقامت بیشتر در قسمت خارجی بنای‌ آجری‌ سقّاخانه‌ها‌ استفاده می‌کرده‌اند.

گروه دوم. بـخشی از تزیینات سقّاخانه‌های تهران را انواع کاشی‌کاری‌های موجود در‌ آن‌ها‌ تشکیل‌ می‌دهند. معمولاً سقّاخانه‌های شهرستان‌ها نیز این‌گونه‌اند. هر بـنای سـقّاخانه، هـر قدر هم که کوچک‌ و محقّر باشد، دارای فضای کاشی‌کاری شده‌ای دست‌کم به عـنوان پوشـشی مـحقّر برای کف‌ سقّاخانه‌ است.‌ کاشی‌های تزیینی به کار رفته در برخی از این بناها، غالبا از نـوع کـاشی‌ هـفت‌ رنگ تهیه می‌شوند. در میان کاشی‌های در نظر گرفته شده برای سقّاخانه‌ها، کاشی‌های‌ کتیبه‌دار‌ از‌ محبوبیت والایـی بـرخوردارند. از نمونه طرح‌هایی که مکرّر در کاشی‌کاری سقّاخانه‌ها مشاهده می‌شود، صحنه‌هایی از‌ واقعه‌ عاشورا و تمثال مـبارک ائمـّه اطـهار علیهم‌السلام به ویژه سیدالشهداء و حضرت‌ ابوالفضل‌ علیهماالسلام‌ هستند که گاهی سوار بر اسب و زمـانی پیـاده، در حالتی که زره پوشیده و علمی‌ در‌ دست دارند، یا مشک آب بر شانه مجسّم شده‌اند. ایـن تـصاویر بـه‌ ظاهر‌ ساده، تأثیر زیادی بر هر بیننده دل سوخته‌ای می‌گذارند و شاید به همین دلیل، شکل‌گیری سـبکی‌ بـه‌ نام ـ مکتب سقّاخانه ـ در هنر نوین ایران را سبب شده‌اند.

گروه‌ سوم. بخشی از تزیینات مـعماری سـقّاخانه را‌ مـی‌توان‌ آیینه‌کاری‌ دانست که معمولاً به سبک آیینه‌کاری‌های سایر‌ اماکن‌ مذهبی، همچون مساجد و بقاع متبرکّه و امـام‌زاده‌ها انـجام می‌شود.

کتیبه‌نویسی در سقّاخانه‌ها

اصولاً‌ کتیبه‌نویسی در بناهای سنّتی ـ مذهبی،‌ جایگاه ویژه‌ای‌ دارد‌ و مکان‌های کوچک و مقدّس سقّاخانه‌ها نـیز‌ غـالبا‌ از این مشخصه دور نیستند. گذشته از کتیبه‌هایی که صورت وقف‌نامه دارند‌ و یامعرّف نام «بانی» یا «واقف»‌ هستند، اهـل ایـمان و ذوق‌ به خطّ خوش فضای سقّاخانه‌ها‌ را‌ آراسته‌اند. این نوشته‌ها به طور عـمده از ادبـیات غنی عاشورا و تعزیه منشأ‌ گرفته‌ و از این طـریق، رهـگذران‌ را‌ بـه‌ لحظه‌ای تأمّل و نوشیدن‌ آب به یاد لب‌ تـشنه‌ آن بـزرگواران شهید در صحرای کربلا دعوت می‌کنند:

آبی بنوش و لعنت حق بر‌ یزید‌ کن / جان را فـدایی مـرقد‌ شاه‌ شهید کن

(مصرع‌ دوم گـاهی چـنین آمده‌ اسـت: یـاد از لبـان تشنه شاه شهید کن)

هر که آبـی ز جـام ما نوشد‌ / خلعت از شاه کربلا پوشد

این‌ ابیات،‌ تذکاری‌ هستند‌ بر شـهادتِ مـظلومان‌ دشت‌ کربلا و حاجت‌خواهی از آن بزرگواران:

عبّاس، (ع) ای شـهید گروه مخالفان دارم به دل‌ یـقین‌ کـه‌ تویی ماه انس و جان

کـن‌ حـاجتم‌ روا‌ تو‌ به‌ حق‌ برادرت ای خسرو زمانه و سقّای کودکان.

***

آبی دهم به یاد لبـانت، حسین(ع) حسین(ع)

بـر شیعیان به ماه عزایت، حـسین(ع) حسین(ع)

بـارید خـون ز دیده‌ کرّوبیان عرش

کـردی تـو چون قبول شهادت، حـسین(ع) حسین(ع).

زبـان‌حال حضرت عبّاس (ع):

مأمورم آنکه آب رسانم به خیمه‌گاه / بر کودکان شهِ لب تشنگان دهم

***

نـوش‌ جـان‌ کن شیعه، این آب از ره مهر و وفا

یادآور از لب خـشک شـهید کربلا

یاد آور از لب عـطشان عـبّاسِ(ع) علی(ع)

پورِ حیدر، آن عـلمدار‌ حسین(ع)،‌ پورِ علی(ع).

در قلمرو پیوند اشیا و اشعار در حیطه شعر (عامیانه و رسمی و مکتوب)، نمونه‌هایی از تجلّی احساس مردم را در‌ قـالب‌ شـعر، بر روی کاشی‌ها یا‌ حاشیه‌ لیوان‌های مـسی مـوجود در سـقاخانه بـه نـظاره می‌نشینیم و با هـم ـ بـا شاعران دل‌سوخته ـ این شاه بیت‌های دلنشین را زمزمه می‌کنیم:

این‌ ندا‌ از عالم بالا رسید‌ / مزد آب، آن است: لعنت بـر یزید

بررسی نمادین تزیینات داخلی و خارجی سقّاخانه‌ها

به نـظر دل‌سـپردگان بـه سـقّاخانه‌ها، هـر یـک از عناصر سازنده سقّاخانه، مفهوم و مضمونی در‌ بردارد.

شبکه و پنجره مشبّک فلزّی اغلب به رنگ طلایی و نقره‌ای یادآور مزار اولیاست؛ قبّه‌های روی مخزن آب، بقعه و آرامگاه شهدا را به یاد می‌آورد؛ دستِ افـراشته بر فراز‌ هر‌ قبّه، نشانه‌ پنج تن آل عبا و نشان مخصوص دست و پنجه مبارک حضرت عبّاس (ع) است؛ نوشته‌های اطراف‌ سقّاخانه، آیاتی از قرآن، شعارهای مذهبی یا اشعاری در مدح و ثنا‌ و رثای امـام حـسین (ع) و حضرت عبّاس (ع) هستند؛ مانند:

«السلام علی الحسین (ع) و علی علی ‌‌بن‌ الحسین (ع) و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (ع) .» لعنة‌الله‌ علی‌ قاتل‌ الحسین (ع) السلام علیک یا ابـاالفضل العـباس (ع) .

ساقی تشنه لبان روی به دریا‌ می‌کرد / ساغر وصل ز معشوق تمنّا می‌کرد

شد دلِ شطّ فرات‌ از عطش او بی‌ تاب‌ / چون تماشا، لب خشکیده سقّا مـی‌کرد

شـاه‌بیت‌هایی از دوازده بند محتشم کاشانی رحمةالله نـیز بـه خط جلی، نمای سقّاخانه را آذین می‌بندند:

از آب هم مضایقه کردند کوفیان / خوش داشتند حرمت مهمان کربلا.

تجلّی سقّاخانه در آیینه فرهنگ عامّه

سوگند به صاحب سقّاخانه‌ها، حضرت عـبّاس (ع) علمدار، از قسم‌های بسیار مـهم مـردم، و در نظر گرفتن موقوفاتی برای‌ این‌ مکان‌ها از عمده مسائل مرتبط به باقیات صالحات بوده است.

هنوز هم مادران به هنگام زمزمه لالایی‌ها برای کودکان خود، از ساقی دشت بلا یاد می‌کنند. ضرب‌المثل‌هایی هـم ویـژه سقّاخانه‌ها‌ هستند؛‌ مثلاً، «از سقّاخانه شمع دزدیدن» کنایه از انجام عمل خلاف و نشانه اوج خلاف‌کاری است.

«از سقّاخانه شمع کشیدن» دربرگیرنده مضمونی خاص است. در سابق، اگر کسی مورد ظلم‌ قرار‌ می‌گرفت، شمعی از سقّاخانه‌ای برمی‌داشت و نـذر مـی‌کرد هر گـاه ظالم به جزای عمل خود برسد و مظلوم به حقّ خود دست یابد، در عوض، بسته‌ای شمع به آن سقّاخانه‌ پیشکش‌ نماید.

افسانه‌های بسیاری در باب‌ توسّل‌ مردم‌ به این سقّاخانه‌ها در گـنجینه سـینه مـردم و بخصوص پهلوانان وجود دارند.

سنگاب

در گذشته، علاوه بر واژه «سقّاخانه» از واژه‌هایی‌ مانند‌ «سنگاب»‌ نیز استفاده می‌شد. البته میان سقّاخانه‌هایی که آب ‌آن را متبرّک می‌دانسته‌اند و سنگاب‌ها تفاوت‌هایی وجود دارند. با این حال، به حرمت آب و در نظر گـرفتن احـادیثی‌ از‌ اولیـا،‌ تهیه سنگاب‌ها هم نوعی وظیفه شرعی برای شیعیان در نظر‌ می‌آمد.

در حدیثی از امام محمّد باقر (ع) مـی‌خوانیم: «... خداوند آب دادن به جگر تفتیده را دوست‌ دارد.»

در‌ حدیثی دیگر از امام جعفر صادق (ع) نقل شـده است: «...‌ برترین‌ و بافضیلت‌ترین صـدقه، آب دادن اسـت به جگری تفتیده ...»

سنگاب‌ها و سنگاب‌خانه‌های بسیاری در نقاط‌ مختلف‌ ایران،‌ بخصوص مراکز مذهبی و از جمله شهر مقدّس قم، وجود داشته و شاعران‌ آل‌ الله در ارتباط با شأن شهیدان اشعار نغزی سروده و بر روی این سنگاب‌ها‌ نقش‌ نموده‌اند:

آبـی بنوش و تشنه لبان را تو یاد کن / لعنت به شمر و خولی‌ و ابن زیاد کن

***

نوشید آب و لعن به سفیانیان کنید‌ / یاد‌ از شهید خنجر و تیر و کمان کنید

سقّاخانه از دیدگاه یک محقّق‌ خارجی

پیتر لمبورن ویـلسون (Peter Lamborn Wilson)، مـحقّقی از مغرب زمین (قریب یک قرن‌ پیش)‌ در‌ مقاله‌ای تحت عنوان «سقّاخانه» از این بنای مذهبی و شیعی در ایران یاد می‌کند و می‌نویسد:‌ هنگامی که در ایران، از بازارچه‌ای می‌گذرید و یا از کوچه محله‌ای‌ قدیمی‌ رد‌ می‌شوید، به یـک تـورفتگی برمی‌خورید که در دیواری تعبیه شده است و پنجره مشبّک آهنی،‌ قسمتی‌ از‌ آن را می‌پوشاند.

داخل تورفتگی، شیرهای متّصل به مخزنی ـ پشت دیوار‌ ـ با مخزن بزرگ آب می‌بینید. این مخزن، که به شکل استوانه‌ای از مـس سـاخته شده، گاهی‌ به‌ تزیینات، آراسته است؛ بالایش سه قبّه دارد. از روی قبّه میانی، که‌ از‌ دو قبّه دیگر بزرگ‌تر است، پنجه دست‌ زیبایی‌ برافراشته‌ است که رویش با خط خوش، کلماتی‌ را‌ به صـورت مـشبّک نـوشته‌اند. چندین پیاله آبخوری سنگین مـسی بـا زنـجیر به مخزن‌ وصلند.

از دیوار تورفتگی، شمایل‌هایی به‌ رنگ‌های‌ درخشان آویزانند‌ و دور‌ و بر مخزن آب، شمع‌هایی گذاشته‌اند‌ که‌ بعضی روشنند و بعضی سوخته‌اند. نوارهایی از پارچه‌های رنـگی (بـه ویـژه سبز)‌ به‌ میله‌های پنجره مشبّک بسته‌اند.»

به عقیده‌ ویـلسون، تـصاویر منقّش بر‌ کاشی‌های‌ سقّاخانه‌ها و نمادپردازی‌ها، از حدّ‌ و مرز مباحث مادی بسیار فراتر می‌روند. اگر در ماهیت انتزاعی و اصیل شکل‌های‌ نمایشی‌ تـعزیه و قـدرت نـیرومند تصاویر‌ سقّاخانه‌ تأمّل‌ کنیم، پی می‌بریم‌ که‌ «... تشیّع حتی در‌ عامیانه‌ترین‌ سـطح خود، نه تنها از استعلای خاصّ اسلام، بلکه استعلایی از آن خویش بهره‌مند‌ است‌ ...»

در مورد سقّاخانه و سقایت‌ و سقّایی، در‌ کتب‌ معتبر‌ ایـرانی و خـارجی، اشـاره‌های‌ فراوانی وجود دارند و تأثیر مذهب تشیّع در این بناهای مذهبی را توصیف می‌کنند.

نگاهی‌ بـه‌ مکتب هنری موسوم به سقّاخانه

تقریبا‌ از‌ سال‌ 1340‌ جمعی‌ از هنرمندان با‌ استفاده‌ از طرح‌های مذهبی و نقوش و موتیف‌ها (خرده نـقش‌ها)ی مـذهبی، مـوجد یک موج هنری موسوم به‌ مکتب‌ یا‌ سبک «سقّاخانه»ای شدند؛ یادی از حـرم و تـکیه‌ و حـسینیه.‌ حال‌ و هوای این‌گونه کارها در نقّاشی و دیگر کارهای هنری همین بود:

بوی روضه و گریه، روشنی شـمع و بـرق طاس‌های برنجی، صدای صلوات و یا حسین (ع)‌، و فدای لب تشنه‌ات یا اباعبدالله.

به طور کلی، حال و هـوا مـذهبی بود، ولی نه در حدّ مسجد شاه اصفهانِ رفیع و فخیم، و نه در حدّ مسجد‌ سپهسالار‌ تـهران سـترگ، بـلکه در حدّ سقّاخانه گذر.

طرح‌ها و نقش‌های سنّتی ـ مذهبی برگرفته از فضای آرام و صمیمی و پر از خلوص سقّاخانه‌ها و تکیه‌ها، امکان هـمه‌گونه تـرکیب‌ و تجزیه را در زمینه هنر نوین، به هنرمندان سقّاخانه‌ای می‌دادند که همه در نوع خود بـدیع و زیـبا بودند.

در ایـنکه چرا این‌ موج‌ هنری خاص «مکتب سقّاخانه» نام‌ گرفت،‌ توجیهات متفاوتی وجود دارند. اصولاً سـقّاخانه‌ها یـکی از مراکز زیارتی مهم در تشیّع محسوب می‌شوند. مراسم تعزیه، که در محرّم (و گاهی در سـایر‌ ایـّام)‌ بـرپا می‌شود نیز، شاید‌ بیش‌ از سقّاخانه‌ها، پدید آورنده نقش‌ها، شکل‌های ساختمانی و اشارات و رمزهای ادبی باشد. خـود تـکیه‌ها و حـسینیه‌ها به عنوان محل‌های برگزاری آیین‌های مذهبی، و پرچم‌ها و بیرق‌ها که نشان از‌ عَلَم‌ حضرت عـبّاس (ع) دارند، اسب زخمی امام حسین (ع)، کمان‌ها، نیزه‌ها و شمشیرها، لباس‌های سبز و سیاه و سفید ویژه اولیا و لبـاس سـرخ اشقیا، لوازم و اسباب صحنه‌ نمایش‌ تعزیه‌خوانی شامل‌ خیمه و ظرف آبی به نشانه فـرات، هـمه و همه در هنگام نمایش از قدرت بیانی بالایی‌ برخوردارند.

ایـن‌گونه نـمادها و تـجسّم‌های مذهبی الهام‌بخش هنرمندان منتسب به مکتب‌ سـقّاخانه‌ای‌ گـردیدند.‌ در واقع، این تجسّم‌ها و تمثیل‌ها با روحیات مردم عجین شده و نوعی فهم نمادین بـالایی ایـجاد ‌‌کرده‌اند.‌ همین فهم نمادین بـود کـه باعث گـردید در بـرخورد بـا مکتب سقّاخانه، احساسی‌ مشترک‌ در‌ مردم بـه وجـود آید و اقبال عمومی وسیعی برای دست‌کم دو دهه در هنر معاصر‌ کشور را موجب شود.

دل شـوریده نـه از شور شراب آمده است / دین و دل، سـاقی‌ شیرین‌ سخنم برده ز دسـت

سـاقی باده توحید و معارف، عبّاس / شـاهد بـزم ازل، شمع شبستان «ألست»

* سقّانفار

«سقّانفار یا سقّاتالار» بنایی است با مواد و مصالح چوبی کـه‌ در اسـتان مازندران در کنار تکایا و مساجد و حـتی در مـیان شـالیزارها (برای عبادت شـالی‌کاران در ایـن مکان)، ساخته می‌شود. ایـن بـناها را به یاد سقّای دشت کربلا، حضرت ابوالفضل‌ (ع)‌، می‌سازند.

سقّانفارها معمولاً دو طبقه‌اند؛ از طریق پلّکان‌های چـوبی از پایـین به طبقه بالا می‌روند. طبقه اول آن مـکانی اسـت که مـعمولاً زنـان مـحل در آن جمع می‌شوند و عزاداری‌ مـی‌کنند و نیز وسایل پذیرایی از عزاداران در آن قرار می‌گیرد. طبقه دوم محلّی است که مردان در طول شب‌های عزا و دهـه اول مـاه محرّم در آنجا به‌ عزاداری‌ می‌پردازند.

سقّانفارها بـا بـار فـرهنگی بـسیار غـنی و بهره‌گیری از پشتوانه سـنّت‌ها و آداب و بـاورداشت‌های شیعی مردم مازندران، روایتگر ایمان و دل‌سپاری جامعه کشاورزی مازندران به سالار شهیدان‌ و برادر‌ دلاورش سقّای لب‌تشنگان، حـضرت عـبّاس‌ (ع)‌ هستند.‌ این عزاداران مردم عادی ساده‌دل و مـخلص هـستند. امـا آنـچه ایـن بـنا را جزو نادرترین بناهای مذهبی قرار داده، ترکیب چند‌ هنر‌ معماری،‌ نقّاشی و خطاطی داخل آن است که در‌ کل،‌ شکل بدیع و منسجمی به وجود آورده است. این بناها ـ همان‌گونه که ذکر شـد ـ تماما از چوب‌ ساخته‌ شده‌ و هنرمند بومی با توجه به فراوانی چوب در مازندران،‌ مصالح مناسبی یافته و نقوش باشکوهی را بر روی این چوب‌ها ایجاد کرده است. این نقوش مذهبی، نگاره‌هایی‌ از‌ عشق‌ به شـهادت در مـذهب شیعه و تقریبا همانند مباحث مربوط به‌ تعزیه‌ و شبیه‌خوانی هستند که به تصویر کشیده شده‌اند. این هنرمندانِ بی‌ادعا ـ فارغ از قید هر‌ سبک‌ و مکتب، شفّاف‌ترین و تمیزترین رنگ‌ها را برای برگزیدگان راه خدا مـی‌پسندند و در‌ مـقابل،‌ رنگ‌های سرخ و کدر را برای کافران و اشقیا انتخاب می‌کنند. این رنگ‌ها و طرح‌ها‌ و نقش‌های پرمعنا، همراه با صفای هنرمندان، هر یک در جای خود، به ایـن امـاکن،‌ که‌ مستقیما تحت‌تأثیر آیین تـشیّع هـستند، حرمت و قداست خاصّی می‌بخشند.

* آب انبار

آن‌ فراتی‌ را‌ که مهر دختر پیغمبر است / آن فراتی را که ارث خسرو بی‌ لشکر‌ است

کی روا باشد ز جور فرقه بی انفعال / بـهر شـاه‌ دین‌ حرام‌ و بهر دیـو و دد حـلال؟

تأثیر تشیّع در یکی از ابنیه مهمّ ایران،‌ یعنی‌ «آب انبار»، درخور توجه است. آب انبار در سراسر راه‌های ایران و در‌ شهرهای‌ این سرزمین خدایی، به تعداد بسیار دیده می‌شود و بعضی از آن‌ها، که در شهرهای‌ خشک‌ و کـم آب سـاخته شده، خود اثری بسیار زیبا و از لحاظ معماری‌ و مسائل مربوط به سنّت پسندیده «وقف» شایان توجه است. در میان موقوفات، با توجه به اسناد‌ و مدارک موجود، یادداشت‌های فراوانی در این زمینه وجود دارنـد و بـسیاری از‌ مردم‌ مـؤمن موقوفاتی برای احداث آب انبار و استفاده‌ عموم‌ و رایگان از این آب انبارها تعیین‌ کرده‌اند.‌ از این نظر، در برخی ولایات، آب انبار را «اهـل ایمان» می‌گویند (مثل‌ اردبیل‌ و بسیاری از نقاط آذربایجان).‌ سابقا‌ این آب‌ انـبارها‌ کـارکرد‌ و عـملکرد دقیقی در زندگی مردم‌ داشتند.‌ ساختمان آب انبار مسلّما در حیطه اماکن مقدّس و متبرّک و مطهّر‌ بود‌ و فرهنگ شیعی در اینجا هم‌ خـود ‌را نـمایان می‌سازد.‌ کاشی‌های‌ سر در این آب انبارها‌ با‌ کلماتی به خط نستعلیق جلی بسیار زیـبا بـه رنـگ سفید بر قطعات لاجوردی‌ نوشته‌ می‌شدند. چند رشته قنات برای‌ هر‌ آب‌ انبار وقف مـی‌شدند‌ و گاهی مستغلاّت فراوانی در‌ اختیار‌ بانیان این آب انبارها قرار می‌گرفتند. لای‌روبی این قنات‌ها نـیز به همیاری مردم مـؤمن‌ انـجام‌ می‌گرفت؛ پیش از آنکه فصل زمستان‌ برسد،‌ به سرپرستی‌ عده‌ای‌ از‌ مردم خیّر هر شهر،‌ مسیر قنات‌ها لای‌روبی و تمیز می‌شد تا در تمام فصل زمستان، مردم به راحتی از‌ این‌ آب انبارها، آب مصرفی خود را‌ فراهم‌ کـنند.‌ آب‌ انبارها‌ گاهی بسیار پایین‌تر‌ از‌ سطح زمین قرار داشتند؛ شاید قریب چهل پلّه، مردم را از در ورودی آب انبار تا‌ محل‌ اصلی‌ می‌رساندند. علت این امر محفوظ ماندن آب‌ از‌ حرارت‌ خورشید‌ در‌ تابستان‌ و صولت سرما در زمـستان بـود. باورهای مذهبی اهل تشیّع در شکل‌گیری این اماکن تأثیر بخصوص داشتند و هر دم که کوزه‌های آب توسط مردم مؤمن پر‌ می‌شدند و رفع عطش می‌گردیدند، زمزمه می‌کردند:

به خاک و خون شدی غلطان، به دست شمر بی‌ایمان

حـسین جـان با لب عطشان، حسین جانم، حسین جانم.

* امامزاده‌ها

ما بدین در‌ نه‌ پی حشمت و جاه آمده‌ایم / از پی حادثه، اینجا به پناه آمده‌ایم

تأثیر تشیّع در زیارت آستانه‌های مقدّس امام‌زادگان نظرکرده کاملاً آشکار است. آرامگاه هر یـک از‌ ایـن‌ عزیزان بنده خدا، بخصوص آقازاده‌هایی که صحن و سرای آن‌ها به زیارت‌نامه و شجرة‌النسب مزیّن است و این امام‌زاده‌ها واجب‌التعظیم محسوب می‌گردند، درخور‌ توجه‌ و محلّ التجا و التماس‌ و پاکی است. افزون بر اجـرای مـراسم زیـبای بزرگداشت نکونامان و نکوکاران در صحنه لم یـزلی عـزاداری قـدسی، توسّل به انبیا و اولیا و فرزندان‌ این‌ عزیزان خدا، در قلمرو‌ باورهای‌ مردم مؤمن جایگاه ویژه‌ای دارد. «توسّل» وسیله‌جویی و حاجت خواستن از خداوند یا وسـیله و شـفیع قـرار دادن پاکان و ائمّه معصوم علیهم‌السلام از جمله حضرت سیدالشهداء و فـرزندانش و شـهدای‌ کربلاست. «توسّل» ارتباط با معصومان و اولیاءالله را به خاطر قرب مقام و منزلتشان نزد خدای متعال، آسان می‌سازد؛ چرا که این بـزرگواران حـقّ شـفاعت دارند و سرسپردگان این اولیا‌ برای‌ استجابت دعا،‌ دعای توسّل مـی‌خوانند و تقرّب به درگاه خداوند را برای برآمدن حاجت‌ها وسیله تسکین و آرامش قلوب‌ خود می‌شناسند. ساختمان این امام‌زاده‌ها در هر گـوشه از ایـران، مـحلّ‌ تجمّع‌ عاشقان‌ آل‌الله است و از نظر آرایه‌ها و پیرایه‌ها و علم‌بندی‌ها و نگه‌داری پرچم‌ها و علم‌ها، درخـور تـوجه ‌‌می‌باشد‌ و از دیدگاه ساختن ضریح، نمونه ذوق هنرمندان محسوب می‌گردد. بند بند اشعار‌ مربوط‌ به‌ اولیاءالله به خـط خـوش، آزیـن‌بند دیوارها و حتی ضریح و صندوق چوبی و فلزی ساختمان‌ امام‌زاده‌هاست. برخی از این امام‌زاده‌ها و قـدمت سـاختمان آنـ‌ها، قدمت شهرسازی یا سکونت‌ در روستا را نشان‌ می‌دهد.‌ بیتوته کردن در این اماکن و کسب شفای روحـی و هـمدلی و هـمدردی با امام‌زاده‌هایی که روزگاری از جبر و جور اشقیا به شهادت رسیده‌اند، از آمال و آرمان‌های زوّار و دل‌سپردگان بـه ایـن امام‌زاده‌هاست که بخصوص پس از حرکت امام رضا (ع) از مدینه به سوی ایران و توس، بـرادران ایـن امـام همام به ایران رو آوردند و بسیاری از آنان‌ متأسفانه‌ توسط عمّال خلفای جور به شهادت رسـیدند. امـا مرقد و مشهد و آرامگاه آنان زیارتگاه عاشقان و اهل تشیّع گردیده است.

زورخانه و گود مقدّس زورخانه

خانه ورزش ما، جای‌ هوسناکان‌ نیست / جای پاکان بُوَد این، منزل ناپاکان نیست

زورخانه در نظر ورزش‌کار مؤمن، جای نـیکان و پاکـان و مکتب فتوّت و جوان‌مردی است. گفته‌اند: اهل زورخانه با‌ توسّل‌ به آداب و عادات شـیعی و بـا در نـظر گرفتن فتی فتیان، حضرت امیرمؤمنان (ع) به عنوان قطب الاقطاب، مراحل عرفان را طی می‌کنند و پاکـی و جـوان‌مردی خـود‌ را‌ مدیون‌ حیدر صفدر می‌دانند و هر‌ دَم‌ زمزمه‌ می‌نمایند:

به ظاهر راست رو ـ اینک شـریعت بـه باطن صاف شو ـ اینک طریقت

چو ظاهر را به‌ باطن‌ راست‌ کردی خدا بین شو ز دل ـ اینک‌ حـقیقت

و مـعتقدند که شریعت و طریقت و حقیقت با معرفت و در نهایت، با فتوّت عجین گشته‌ است.

از‌ دیـدگاه مـعماری، زورخانه بنایی است مسقّف که به وسـیله پنـجره‌ای‌ کـه در سقف بنا تعبیه شده، ساختمان زورخانه نـور مـی‌گیرد. گود زورخانه، که ورزش‌کاران در آنجا ورزش می‌کنند،‌ پایین‌تر‌ از‌ سطح زمین قرار دارد تا ورزش‌کاران هـنگام ورزش، نسبت به دیگران‌ پایین‌تر‌ قـرار گـیرند و در خود، احـساس کـبر و نـخوت نکنند.

گود معمولاً به شکل کثیر الاضـلاع‌ اسـت‌ و به صورت چهارگوشه یا شش‌گوشه و هشت‌گوشه ساخته شده.

مفهوم «جوز سرشکستن»‌ در‌ زورخانه‌ یـعنی کـبر و غرور را از خود دور کردن. بنابراین، درِ ورودی زورخانه را‌ کـوتاه‌ می‌گیرند‌ تا همه کـسانی کـه وارد زورخانه می‌شوند، از ابوتراب حضرت عـلی (ع) و تواضع‌ آن‌ حضرت یاد کنند. سکّویی به نام «سر دم» برای نشستن مـرشد زورخـانه برپا‌ می‌دارند‌ و از آنجاست که مـرشد دم بـه دم مـدح حضرت علی (ع) مـی‌خواند و در‌ اعیاد،‌ مدیحه‌خوانی می‌کند و در وفـیات، بـه خواندن مراثی می‌پردازد. به جرئت، می‌توان حرمت‌ و اعتبار‌ ساختمان زورخانه را به تأثیر مستقیم تـشیّع پیـوند داد و اهل زورخانه را از سرسپردگان‌ حضرت‌ حق و اولیـا و ائمـّه اطهار عـلیهم‌السلام دانست.

ای آنـکه زدی تـیشه‌ به‌ اشجار‌ حقیقت

تا بـلکه کنی خسته طرفدار حقیقت

غافل که جهانی بشود یار حقیقت

خشکیده نشد‌ نخل‌ پر‌ از بار حقیقت

کردی تو بـه پا مـحشر کبرا به قساوت

دادی‌ تو‌ در این ره بـه شـقی درس شقاوت

تـابان هـمه جـا نور حقیقت ز حـسین (ع) است

پیدا‌ همه جا راه شریعت ز حسین (ع) است

راهی همه کس سوی‌ طریقت‌ ز حسین (ع) است

باشد همه جـا‌ یـاور‌ و غـمخوار حقیقت.

* نتیجه‌گیری

هرچند تحریر مطالبی در‌ زمینه‌ تأثیر تشیّع در ابـنیه و امـاکن مـذهبی، کـاری سـخت و دشـوار است، اما‌ هنرمندان‌ مخلص به وضوی مهر هر‌ یک‌ به سرسپاری‌ به‌ آل‌ الله، شاه‌کارهای خود را در قاب‌ آیینه‌ صحن و سرای مساجد و تکیه‌ها و حسنیه‌ها و امام‌زاده‌ها و سقّاخانه‌ها‌ و زورخانه‌ها و ... عیان نـموده‌اند تا‌ از این طریق، به‌ آیینه‌بندی‌ دل‌های مؤمنان بپردازند و دل‌ها‌ را‌ صفا بخشند و زنگار از آیینه دل‌ها بزدایند و شک را برطرف سازند‌ و به دامن حقیقت بیاویزند:

باطل‌ همه‌ جا‌ در بر حق‌ بوده‌ به تزویر

با خدعه‌ دهـد‌ جـلوه، همه کرده و تقصیر

شاید که شود تابش حق جمله کمی دیر

لیکن‌ نرود‌ جلوه ز رخسار حقیقت.

در طریق‌ دل‌سپاری‌ به این‌ اماکن،‌ باید‌ متوجه باشیم که خرافات‌ را حتما از حیطه و حریم این اماکن دور نـگه‌داریم. درود مـی‌فرستیم به روان هنرمندان‌ جان‌ شیفته و سلام بر هنرمندان مخلص‌ که‌ هر‌ یک‌ در‌ آراستن و پیراستن‌ این‌ صحن و سراها جان صرف کرده‌اند و این اماکن را نه در بـند یـک ساختمان و متکّی‌ به‌ مصالح مـادی دانـسته‌اند، بلکه بقاع متبرکّه را‌ از‌ نفس‌ قدسی‌ و انفاس‌ الهی اولیا آکنده‌اند.

هلا ای نگارگر چیره‌دست! دستان مریزاد که از مژگان خود قلم ساختی و از دوات خون‌بار چشم، جوهر سرخگون برگرفتی و شـقاوت اشـقیا را‌ بر دیوارهای بقاع مـتبرّکه نـمایش دادی و حلاوت و ظرافت نگاه اولیا را عیان ساختی و به نشان ماتم‌داری، شال عزا بر گردن انداختی و بر سینه کوفتی و فریاد‌ برداشتی‌ که:

پشت نبی و آل نبی در جنان شکست

تا در جهان، سپاهِ شه انس و جان شکست

در سـینه‌شان ز شـست و ز دست مخالفان

از هر طرف‌ خدنگ‌ خلید و سنان شکست.

بسیاری از جامعه‌شناسان وقتی در باب جامعه‌شناسی دینی و مذهبی سخن می‌گویند، به دقت قداست اشیا را در نظر‌ می‌آورند‌ که این اشیا و مصالح‌ در‌ برکت تقرّب به نیکان و پاکـان مـقدّس گشته‌اند.

امیل دورکـیم، جامعه‌شناس معروف، اشیاء را به «مقدّس» و «غیرمقدّس» تقسیم می‌کند؛ برخی ستودنی و ستایش‌کردنی‌ و بعضی پست و به‌ دور‌ از پاکی و تطهیر هـستند. فکر و اندیشه انسان نیز چنین است. این اندیشه پاک اهل تشیّع اسـت کـه بـه خاک بی‌مقدار جان می‌بخشد و فلز را بهادار می‌سازد و چوب‌ و آیینه و گچ را ارزش می‌بخشد و روانداز مزار نیکان را به رنگ سـبز ‌و قـدسی می‌آراید و از اشعار دلنشین، شأن و مقام اهل تقدّس را بازگو می‌کند‌ و فریاد می‌زند‌ که هـلا! بـی‌وضو وارد گـود مقدّس زورخانه نشوید و بی‌نام علی (ع)، مرشدان با صوت جلی‌ مطلبی آغاز نکنند و با یـاد فرزندان علی (ع) مساجد را‌ سیاهپوش‌ سازند‌ و تکیه‌ها را در سوگواره بیارایند:

رهرو راه پیمبر، حافظ دین مبینم

مـی‌روم سوی شهادت، تا بـماند ‌‌زنـده‌ دینم

گر شود پامالِ اسبانِ عدوی پُر ز کینم

این تن و جسم‌ من‌ و یاران با محنت قرینم

خوفی از دشمن ندارم، من شهید کربلایم

من حسین بن علی‌ (ع) دردانه خیرالنسایم.

چنین مطالبی هستند که در و دیوار زیارت‌خانه‌ها را می‌آرایند‌ و زوّار را بـه‌ رعایت‌ قداست مکان ملزم می‌نمایند. اینجاست که هنرمند و معمار شیفته‌جان وضو می‌گیرد و به نام الله و به یاد اولیاءالله سنگ بر روی سنگ می‌گذارد و سقّاخانه جان می‌سازد و طفلان‌ نقش را در قنداقه سنگ و بوم و چوب و گـچ و پارچـه آرامش می‌دهد.

آری، از رخ نیلگون کاشی تا سیمای زعفرانی آجر و از رخسار سپید گچ‌بری‌ها تا دل‌ نازک‌ شیشه‌ها ـ هر یک ـ دربرگیرنده زیبایی‌های برگرفته از خط مشق هنرمندان عاشق رسول خدا (ص) و اولاد او و بنیانگذار مذهب شیعی عـلوی، حـضرت مولی الموحّدین علی (ع)، هستند.

این نکته در خور توجه است که چنین هنرمندانی صاحب‌دل، بی‌ریا و اهل صفا هستند و بسیار هنگام، هنر خود را وقف تحریر وقف‌نامه‌ها و کتیبه‌ها می‌نمایند؛ چرا که‌ هـنر،‌ خـود هدف نیست، بلکه وسیله‌ای است برای اهدافی مهم، و ابزاری است برای معرفیِ پیام متعالی و دعوت به سوی حق و هدف والای الهی و انسانی.

گفته‌اند:

چون‌ غرض‌ آمد،‌ هنر پوشیده شد / صد‌ حجاب‌ از‌ دل بـه سـوی دیـده شد

از کسانی که از سنگاب‌های آراسـته و نـقوش قـدسی آب خورده‌اند، تا کسانی‌که در سقّانفارها‌ بر‌ سینه‌ کوبیده و داغدار گشته‌اند، تا بانیان تکیه‌ها و حسینیه‌ها‌ و عزاخانه‌ها و آینه‌بندان سقّاخانه‌ها، همه می‌دانند که اگر مـعرفت و عـشق در کـار نباشد، زیبایی جلوه‌ای نمی‌یابد. سجده‌گاه‌ها‌ و محراب‌ها‌ و منبرها، رخـت مـاده را در عشق به اولیای خدا‌ از خود دور می‌سازند و جنبه رمز و راز به خود می‌گیرند. اینجاست که تشیّع راهی به دل‌ها‌ می‌یابد‌ و هـنرمند شـیعی هـنر را با جهان‌بینی اهل تشیّع درهم می‌آمیزد تا‌ نگاره‌ها‌ و ازاره‌ها و کـنگره‌های هر ساختمانی را به نیکو وجهی مجسّم سازد. انسان فقط گوشت و پوست‌ نیست،‌ قلب انسان خدای‌خانه است معمور. و احـساس انـسان کـرانی ندارد، و چون‌ می‌دانیم‌ که:‌ «اِنَّ الله جمیلٌ و یحبُّ الجمالَ»، پس زیبایی و قلمرو زیبایی و مـباحث زیـبایی‌شناسی‌ را‌ در‌ تأثیر تشیّع بر ابنیه و اماکن مذهبی به آسانی درمی‌یابیم.

هر صحنه که باشد‌ خبر‌ از کشتن مظلوم

آن صحنه، نـشان از خـط خـون‌بار حسین(ع) است.

 

* پی‌نوشت‌ها

1. Sociology‌ of Co-operation.

2. Georges Gurviteh.

 

* فهرست منابع و مآخذ

ـ سهراب اسدی تویسرکانی،‌ پیام‌آوران‌ خونین بال، چ چهارم، نـشر مـؤلّف، 1381؛

ـ نـادیا بنیادلو، سقّاخانه‌های تهران، مؤسسه‌ فرهنگی‌ هنری‌ پیشین پژوه، 1381؛

ـ کریم پیرنیا، آشنایی با معماری اسـلامی ایران،

تـدوین غـلامحسین معماریان، چ ششم،‌ دانشگاه علم و صنعت ایران، 1381؛

ـ محمد مهدی حرزاده و ملیحه‌ حرزاده،‌ «یزد‌ شهر سـقّاخانه‌ها»، فـصلنامه فرهنگی ـ پژوهشی فرهنگ یزد، سال 4، ش 12 و 13 (پاییز‌ و زمستان‌ 1380)، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد؛

ـ حسین سـلطان‌زاده، رونـد‌ شـکل‌گیری‌ شهر و مراکز مذهبی در ایران، آگاه، 1362.

ـ مهدی عبّاسی، تاریخ تکایا و عزاداری قم،‌ ناشر:‌ نویسنده، 1371؛

ـ عـبدالله عـقیلی، تاریخ آستانه ری، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، 1380؛

ـ جابر عناصری، تجلّی قرآن در قاب آیینه‌ فـرهنگ‌ عـامّه‌ ایـران، اداره کلّ فرهنگ و ارشاد اسلامی‌ قزوین،‌ 1380؛

ـ ــــــــــــــــ . سلطان کربلا، (شرح واقعه عاشورا)، زرّین و سیمین، 1382؛

ـ جواد محدّثی، فـرهنگ عـاشورا، معروف،‌ 1374.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر