
سوره فجر، تفسیر حادثه ی عاشورا است
عصر شیعه ـ به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، حجت الاسلام والمسلمین سید محمدمهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم به بیان تفسیری از سوره مبارکه فجر پرداخت و این سوره را تفسیر حادثهی عاشورا دانست. ایشان با یادآوری بر باد بودن بنیانِ تمدن غرب بر اساس آموزه های قرآنی به پاسخ این چرایی پرداخت و ادامه داد: خداوند بنای این تمدنها را بر باد میدهد به خاطر اینکه در این تمدنها یک نکته از قرآن فهمیده نشده است که دنیا راه است و باید در راه حرکت کنید، این امکانات برای حرکت کردن و برای ماندن نیست. روی موج که خانه نمیسازند و از باد کسی تکیهگاه درست نمیکند. در ادامه گزارش اجمالی سخنان رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم تقدیم میگردد:
سوره فجر، تفسیر حادثه ی عاشورا است
یکی از سوره هایی که در قرآن ارتباط تنگاتنگ و بیشتری با داستان امام حسین علیهالسلام دارد و همهی عزیزان هم مطلع هستند سورهی فجر است که از امام صادق علیهالسلام این حدیث نورانی نقل شده است. در ثوابالاعمال مرحوم صدوق است که امام صادق علیهالسلام فرمودند: سوره فجر را در نماز واجب و مستحبی تلاوت کنید، این سورهای است که اختصاص به وجود مقدس سید الشهداء دارد؛ اگر کسی این سوره را بخواند که قرائتش شاید به معنی صرف تلاوت ظاهری هم نیست، روز قیامت در درجه امام حسین علیهالسلام است. البته این معارف را عرض کردهایم معنیاش این نیست که امام حسین علیهالسلام شود این توهم بیخودی است. ملائک مقرب هم آنجا راه ندارد.
قرائت در قیامت معلوم نیست از این حافظه باشد این حافظه در مرگ ما را کمک نمیکند. یک چیز دیگر است. باید این حقیقت در خون انسان تثبیت شود. آنچه از قرآن رزق او و انسان میشود به روح انسان عطا میشود. این میماند و در قیامت هم میتواند از آن برخوردار شود. با امام حسین علیهالسلام بودن، یعنی بین امام حسین و مقام ایشان حجابی نیست و انسان میتواند از شفاعت حضرت برخوردار شود.
سیدالشهدا علیهالسلام مصداق کامل "نفس مطمئنه"
در هر صورت این سوره معروف به سوره امام حسین علیهالسلام است و وقتی در روایت دیگری از امام صادق علیهالسلام سؤال کردند که یابن رسول الله کجای این سوره مربوط به امام حسین علیهالسلام است؟ حضرت آیات آخر را تلاوت کردند "يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَّرْضِيةً"، که این نفس مطمئنه مصداق کاملش سیدالشهدا هستند. حالا یک مقداری این سوره را ترجمه کنیم و ببینیم با این سوره چگونه میشود داستان امام حسین علیهالسلام را تفسیر کرد.
میدانید مکاتب مادی اینطوری هستند. بخصوص در دورههای اخیر برای این که فرض کنید یک حادثه ساده اجتماعی را یک انقلاب معمولی اجتماعی را تحلیل کنند، پشت دستش مکتب فلسفی و منطق و فلسفه اجتماعی میآورند که یک حادثه را تحلیل کنند. فرض کنید یک واقعهای اتفاق افتاده که هیچ ارزش تاریخی به یک معنا ندارد مثلاً اسمش را انقلاب اکتبر روسیه میگذارند واقعاً هیچ ارزش واقعی تاریخی ندارد ولی برای تحلیلش هزاران جلد کتاب نوشتهاند و بعد هم فلسفه مادی و منطق به اصطلاح دیالکتیک و فلسفه تاریخشان را پشت سرشان آوردهاند که این حادثه را تحلیل کنند. به تعبیر دیگر در چارچوب های مفهومی خودشان حادثه را تحلیل میکنند.
نگاه تاریخی قرآن به حادثه عاشورا در سوره فجر
قرآن هم اگر به وقایع عظیمی مانند عاشورا اشاره میکند، حتماً با آن نگاه فرانگرانه قرآن که از اول تا آخر هستی را میبیند حادثه عاشورا تحلیل میکند؛ شما اگر مقدمات را حذف کنید، حادثه عاشورا تحلیل روشنی ندارد. لذا نگاه قرآن وقتی حادثه را نقل میکند در یک نگاه معرفتی است.
نگاه منظومهای قرآن در تحلیل حادثه عاشورا
منظومهای از معارف پشتوانه تحلیل این حادثه و مواجهه قرآن با این حادثه است. آن معارفی که در سوره فجر بیان میشود، نگاه ما را به حادثه عاشورا تحلیل میکند و نگاه ما را تصحیح میکند آن معارف را سعی میکنم حتیالامکان به اندازه فهم خودم اشاره کنم.
اولاً میدانید که این سوره مثل همهی سوره ها ظاهری و باطنی دارد و قرآن این طوری است که هم ظاهر و باطنش مراد است اینطوری نیست که یکی از این دو معنا مورد اشاره باشد البته این دو معنا ارتباط دارد ارتباطی بین ظاهر و باطنش هست و قرآن هم ظاهرش ارائه شده و هم باطنش؛ ظاهرش خیلی وقتها روان است و همه هم میفهمند.
ابتلاء بستر رشد بشر است
این سوره ظاهری دارد همینطوری که مفسر فرمودند ظاهر سوره میخواهد یک معرفتی را به انسانها بدهد بگوید که این نظام خلقتی که شما در عالم دنیا میبینید. این نظام، نظام ابتلاء است، عالم دنیا عالم ابتلاء است. هم آنجایی که خدای متعال به انسان عطا میکند و به حسب ظاهر، انسان نعمتهای فراوانی دارد در دنیا، و هم آنجایی که نعمت از انسان گرفته میشود و در تنگنای نعمت های ظاهری قرار میگیرد در عالم دنیا هر دو به ابتلا گرفتار هستند، آنجایی که ثروت فراوان به انسان میدهند یک ابتلاء است. آنجایی که میگیرند هم ابتلا است، به انسان سلامتی میدهند ابتلاء است، آنجایی که سلامتی میگیرند ابتلا و امتحان است ابتلائی است که بستر رشد انسان است، این عالم که عالم حرکت است و ما در این عالم سیر به طرف خدا داریم و همهی قواعد عالم قواعد حرکت دادن ماست زیر پای ما را داغ میکنند که ما را به سمت خدا هدایت کنند، همه چیز دنیا ابتلا است و نگاهتان باید به دنیا نگاه ابتلا باشد.
"فَأَمَّا الإِنسَانُ إذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَكْرَمَنِ" وقتی خدای متعال انسان را مبتلا میکند به او نعمت میدهد، مغرور میشود و میگوید خدا من را گرامی داشته و میخواسته به خواستههایم برسم و هوسهایم را تأمین کنم و امکانات در اختیار من قرار داده است که راه خودم را بروم، "وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيهِ رِزْقَهُ فَيقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ" خدا اگر بر او سخت بگیرد و تنگ بگیرد معاش را، میگوید خداوند به من اهانت کرده و مرا حقیر و کوچک شمرده است و قرآن میفرماید اینطوری نیست "كَلاَّ" نه آن تحقیر است و نه آن تکریم، نه آن توهین است و نه تلقی اول درست است، هر دو اشتباه است این امکانات آنجاهایی که به شما دادهایم برای یک کار دیگری بود اگر از آن امکان استفاده کردهاید بهرهتان را بردهاید اگر استفاده نکردهاید اکرامی نیست.
پس این تعلیم قرآن است لذا میفرماید شمایی که میگویید خدا ما را گرامی داشته چون پول داده است این اکرام نیست "كَلاَّ بَل لاَّ تُكْرِمُونَ الْيتِيمَ" شما کی یتیمی را اکرام کردید "وَلاَ تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ" شما کی مسکینی را اطعام و کمک کردهاید که زیر بار فقرا را بگیرند با این پول، چرا این را اکرام میگویید.
آدمها دو دستهاند: یک دسته کسانی هستند که در این رنج عالم به نفس مطمئنه رسیدهاند یک عدهای نه! از امکانات بد استفاده کردهاند "كَلاَّ إِذَا دُكَّتِ الأرْضُ دَكًّا دَكًّا" این بساط کلش جمع میشود؛ زمین در هم کوبیده میشود. عشرتکده شما جمع میشود این دار ابتلا دکاً دکا، "وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا" قیامت برپا میشود، امر و فرمان الهی برپا میشود و حالا "جاء ربک" هر معنایی دارد، ملائک صف در صف میایستند. کارگزاران الهی "وَجِيءَ يوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ" جهنم را میآورند که روایات عجیب چگونکی آوردن جهنم را تصویر کردند. روایاتش متعدد است؛ "يوْمَئِذٍ يتَذَكَّرُ الإنسَانُ" آن آدمی که خیال میکرد این امکانات مال سرخوشی و خوشگذرانی است آن وقت متذکر میشود "وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى" چه فایدهای دارد "يقُولُ يا لَيتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي" گویا اصلاً حیاتی نبوده، حیات از این به بعد است؛ ای کاش از آن امکانات دنیا به جای آن که آنطوری بهرهمند شوم چیزی برای خودم پیش میفرستادم "قَدَّمْتُ لِحَياتِي فَيوْمَئِذٍ لاَّ يعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ وَلاَ يوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ" در آن روز نه کسی را به اندازه او عذاب میکنند و نه کسی را به اندازه این آدم به بند میکشند، بعد خطاب عوض میشود "يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ" ای نفس آرام و به مرحله اطمینان رسیده "ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَّرْضِيةً" آنهایی که در دنیا سرخوش بودند باید به آن نقطهای که باید برسند نرسیدهاند، از این فرصت سختی و خوشی، از این ابتلا بار خودشان را نبستهاند و به نقطهی اطمینان و آرامش نفس نرسیده اند؛ سرنوشتشان این است که "يا لَيتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي فَيوْمَئِذٍ لاَّ يعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ وَلاَ يوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ" نه کسی را مثل او به بند میکشند و نه کسی را مثل او عذاب میکنند. اما کسانی که از این فرصت به مقام اطمینان رسیدند "يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَّرْضِيةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي" یک قدم قبل از این آیات یک داستان عظیمی را بیان میفرمایند، که قصه این تمدنهای بزرگی که خدا ویرانشان کرده است همین قصه است؛ تمدنی که شکل میگیرد و این سنت الهی را نمیفهمد که دادههای دنیا صحنههای ابتلا هستند و باید اینها را یک طوری بچینید که در مسیر رشدتان قرار بگیرد، آن تمدنهایی که این را نفهمیدند، خدای متعال بکلی اینها را ویران کرد؛ سه تمدن بزرگ را که جز تمدنهای کمنظیر گذشته تاریخی هستند یاد میکند: ۱. قوم عاد ۲. ثمود ۳. فرعون؛ میفرماید نگاه نمیکند اینها را که خدای متعال چه بر سر اینها آورد، نکته همین است که اگر کسی این سنت را نفهمید این اشتباه بزرگ را می کند و این اشتباه گاهی فردی است.
بر باد بودن بنیانِ تمدن غرب بر اساس آموزه های قرآنی
بنای این تمدنها را خداوند بر باد میدهد و هیچ از آن نمیماند، چرا؟ به خاطر این که این یک نکته از قرآن را نفهمیده است که دنیا راه است و باید در راه حرکت کنید، این امکانات برای حرکت کردن و برای ماندن نیست. روی موج که خانه نمیسازند. از باد که کسی تکیهگاه درست نمیکند. باد که تکیهگاه نیست.
با این تعبیر "أَلَمْ تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ" البته سیر آیه را از انتها به ابتدا میروم، نمیبینی خداوند با قوم عاد چه کرد "إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ" آنهایی که صاحب آن شهر عظیم بودند تمدنی که در شهر ارم، که البته چیزی از آن خیلی نمانده است، خیلی هم از آن اطلاعات زیادی در دست نیست، آن تمدنی که برای خودشان شهر عظیمی بیان کردهاند با محورهای عظیمی که این شهر داشت "إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ" تمدنی برای خودشان داشتند. ببینید یک نگاه فرانگرانه است، آدم یک موقعی در حادثهها میرود. هزار سال این قوم بودهاند و آمدهاند و رفتهاند؛ آدم را میخواهد بالا ببرد، یک نگاه فرانگرانه میدهد. پردهها را کنار میزند و غیب را به آدم نشان میدهد، این هزار سال تمدن چه شد؟ درونش غرق نشوید، از بیرون نگاه کنید، آدم از بالا که نگاه میکند هیچ وقت گرفتار نمیشود، یک بنای عظیمی ساختهاند. خب چهار تا سؤال میکنند، این بنا روی گسل هست یا نیست، میگویند اتفاقاً روی گسل زلزلهخیز است و میگویند ویرانش کنید، یک موقعی آدم نگاه فرانگرانه ندارد به یک عمارت صد طبقه میبرند و مدام با آسانسور بالا و پایینش میبرند و سرش گیج میرود و عمرش تمام می شود.
"الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلاَدِ" مثلش در شهرها خلق نشده بود و یک تمدن و شهری داشتند "وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ" قوم ثمود را میگفتند. از کوهها برای خودشان کاخ میساختند دنبال کنید، "وَفِرْعَوْنَ ذِي الأوْتَادِ" فرعونی که صاحب اوتاد بود، اوتاد را روایات گاهی به کیفیت تأدیب و زندان عظیمی که داشت تعبیر میکند، و تهدیدهایی که میکرد بعضیها هم از روایات هم شاید بشود استفاده کرد، اصطلاح قرآنی "اوتاد و الجباله" ما کوهها را برای زمین میخ قرار داده بودیم، ولی خودشان کوه ساخته بودند. حالا اهرامشان را ببینید برای بعد مرگشان کوه ساخته است یک نگاهی به این تمدن کنید.
"الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلاَدِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ" خدای متعال تازیانههای عذاب را بر سر آنها فرو ریخت بعد میفرماید "إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ" این قاعده کلی است پروردگار تو در کمینگاه است، در کمین مؤمنین است؛ این کمینگاه فقط مفهوم بد ندارد هم خوب است و هم بد.
پیروی از تمدن غرب، هبوط در "دارالبوار" است
الآن تمدن مادی غرب همین است. فلسفه و دانش درست کردهاند. تکنولوژی درست کردهاند. یک کانونی برایش به نام آمریکا درست کردهاند. یک جمعی ارباب رعیت هم دور خودشان جمع کردهاند؛ کشورهای اروپایی و چهار کشور دیگر، دنیا را تحقیر میکنند و بقیه دنبالهرو هستند.
حاکمیت تمدن غرب بر جوامع بهوسیلهی ایجاد حقارت در دیگران
قصه تمدنها اینطوری است، الآن هم در این تمدن مادی غربی اکثریت جهان دنبالهرو هستند و نمیدانند چه میگذرد. تحقیرشان میکنند. پوکشان میکنند و وقتی آدم سبک و پوک شد آدم سبک را با یک نسیم میتوانی به حرکت در بیاوری. مؤمنی که ریشه دارد، کوه ها و طوفان ها هم نمیتواند حرکتش بدهد. فقط گرد و غبارش را میگیرند. مثل کوه میماند، ولی وقتی پر کاه شدی یک نسیم میتواند حرکتت بدهد.
این تمدنها اینطوری است؛ این پرچمداران و این بزرگانی که اقوام را دور خودشان جمع کردهاند و تمدن درست کردهاند اینها را با خودشان جهنمی کردهاند، به تعبیر قرآن، قومشان را به "سرزمین بایر" ورود دادند، "بایر" یعنی سرزمینی که در آن چیزی سبز نمی شود. این سرزمین "جهنّم" است.
آنهایی که رسیدهاند به مرحله نفس مطمئنه، در این دنیا هم در بهشت هستند؛ آنجا هم بهشت رضوان است، آنهایی که در مقام نفس مطمئنه به رضا هستند، حضور حضرت حق را لمس میکنند و الآن در بهشت هستند.
سوره فجر، تسلیت به نبی اکرم صلواتالله علیه و آله و مؤمنین در حادثه عاشورا است
سوره فجر، تسلیت به نبیاکرم است، تسلیت به مؤمنین است. توضیح میدهد که عاشورا پیش میآید، این بلای عظیم، این امت، مسیر را گم میکنند، میروند دنبال مسیر فراعنه؛ کار به جایی میرسد که در صحنه عاشورا به اصطلاح خودشان تدبیر میکنند و آن صحنهها را رقم میزنند. ولی برای پیغمبر ما اصلا جای نگرانی نیست.
هدم تمدنهای مادی توسط انبیاء در طول تاریخ
یک نگاه به پهنهی کل عالم بینداز این عالم، عالم حرکت است. تمدنهای قبلی با انبیاء درگیر بودهاند و تمام شده، و آنچه میماند این است. یا نفس مطمئنه هستند یا آن نفوسی که "یا لیتنی قدمت لحیاتی"، این را توضیح میدهد و در این فضا عاشورا را مطرح میکنند.
"والفجر" اشاره به وجود مقدس امام زمان روحی فداه است
"والفجر" اشاره به وجود مقدس امام زمان(عج) است که در جلسه گذشته اشاره کردم که یکی از مهمترین نصرتهای سیدالشهدا علیهالسلام از طریق امام زمان است که ولی دم ایشان است. "والفجر و لیال العشر" این لیال عشر در روایات دیگر فرمود از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری علیهمالسلام هستند و این امکاناتی که ما به تو دادهایم ما امام زمان را به تو دادهایم؛ این ده امام را به تو دادهایم که اینها پرچمداران عالم هستند، اینها عالم را به مقصد میرسانند شما نگران نباشید "والفجر ولیال العشر" قسم به صبح روشن ظهور حضرت بقیه الله به خود حضرت که فجر عالم است.
"الشفع"، حضرت زهرا و حضرت علی علیهماالسلام و "الوتر" نبی اکرم صلوات الله علیه و آله هستند
"لیلةالقدر" هم حضرت زهرا است، "والفجر و لیالالعشر والشفع و الوتر" فرمود شفع در این روایت حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهم السلام هستند و "وتر" پیغمبر خداست.
صبح ظهور خیلی نزدیک است؛ ولی اهل باطل فکر می کنند خیلی طولانی است
"والیل اذا یسر"، این یک معنای دیگری دارد؛ فرمود دولت باطل است که در حال رفتن است گرچه تا برود بساطش را جمع کند صبح ظهور بیاید طول میکشد. این شب تا برود به صبح برسد از نظر بعضی طولانی است، ولی این شب رو به رفتن است، در حال رفتن است، آنی که در انتظار است صبح است. این است که در دعای عهد میگوییم "انهم یرون بعیدا و نراه قریبا"، "الیس الصبح بقریب"، این صبح خیلی نزدیک است، صبح ظهور خیلی نزدیک است؛ ولی اهل باطل فکر میکنند خیلی طولانی است و این اشتباهشان است، اگر کوتاه بودن دولتشان را میفهمیدند به اشتباه نمی افتادند.