
سياه؛ رنگ پوشش، هيئت و عزا
عصر شیعه ـ
علي ابوالحسني (منذر)
محرم که هر ساله از راه مي رسد، در و ديوار سياه پوش مي شود و جز آن ، چادر بانوان مسلمان نيز نوعا مشکي است ، چرا؟ مقاله زير مي کوشد با تبيين ابعاد رنگ سياه از ديدگاه اسلام به پاسخ اين «چرا» نزديک شود. رنگ سياه ، از جهات گوناگون ، آثار و خواص مختلف داشته و به اعتبار هر يک از اين خواص ، در مورد يا مواردي خاص ، فرد يا گروهي مخصوص براي منظور ويژه خويش از آن بهره مي گيرند. به برخي از اين آثار و خواص اشاره مي کنيم:
1- رنگ پوشش و حجاب: رنگ تيره موجب استتار و اختفاي اشيائ و مانع ديده شدن آنها مي باشد. از همين روست که بانوان عفيف و هوشمند مسلمان خاصه در کشورمان رنگ لباسهاي رو را، از چادر و مانتو و روسري گرفته تاپيچه و چشم آويز و مقنعه ، رنگهاي تيره (سياه يا سرمه اي سير) برمي گزينند و از رنگهاي روشن و جذاب و چشم نواز دوري مي جويند تا اندامشان از چشم نامحرمان پوشيده تر و در نتيجه گوهر عفافشان در درج عصمت محفوظتر باشد. ضمنا رنگ سياه ، مايه کاهش قوه شهوت است و ظاهرا يکي از انگيزه هاي راهبان مسيحي و نيز دراويش مسلمان از پوشيدن جامه هاي تيره و کبود، همين امر بوده است : تقليل شهوت و کنترل قواي شهواني خويش. چنان که ، برپايه روايات متعدد، ائمه اطهار ع، نيز البته در زير لباسهاي نرم و سفيد خويش ، به منظور رياضت نفس ، پلاس سياه و خشن مي پوشيده اند.
2- رنگ هيبت و تشخص: خصوصيت ديگر رنگ سياه آن است که رنگ تشخص و هيبت است و در ميان رنگها ابهتي بيشتر دارد. لباس رسمي شخصيت ها (از روساي جمهور و نخست وزيران و وزيران گرفته تا قضات و وکلا و...) در همه جاي دنيا، نوعا سياه يا سرمه اي سير است.
حتي ورزشکاران زماني که در رژه رسمي شرکت مي کنند کت مشکي يا سرمه اي مي پوشند ؛ چنان که رنگ رسمي ماشين شخصيت ها نيز مشکي است. گذشته از شکوه و تشخص رنگ سياه ، بايستي از هيبت و ابهت آن ياد کرد. تصور کنيد کسي بر قامت رساي خويش ، سراپا لباسهاي مشکين پوشانده (و احيانا گره بر پيشاني و خم بر ابرو افکنده و خنجري نيز از کمر آويخته) باشد و مقايسه کنيد همو را با همان اطور شگفت ، اما في المثل در رنگهاي سفيد يا زرد روشن. پيداست که ترشرويي در جامه سياه ابهت و صلابتي ديگر دارد. از امام باقرع نقل شده که فرمود: زماني که ملک الموت در مقام ستاندن جان کافران بر مي آيد، با قيافه اي زشت و کريه و بانگي رعدآسا و رنگي سياه چونان پاره هاي شب تاريک بر آنان ظاهر مي شود؛ همراه با 500 فرشته که در دست خويش تازيانه هايي آتشين دارند و پلاس سياه پوشيده اند. چاووشاني که قديم ، پيشاپيش موکب شاهان حرکت کرده و دورباش مي گفتند سياه مي پوشيدند تا «مهيب نمايند» و از همين روي بدانان «سياهپوش» گفته مي شد.
برهان قاطع در برابر واژه «سياهپوش» چنين آورده است: «شب گرد و عسس و ميربازار و ميرشب را گويند و چاووش را نيز گفته اند و آن کسي باشد که پيشاپيش پادشاه دورباش گويد و اين جماعت در قديم به جهت هيبت و صلابت و سياست سياه مي پوشيده اند.» افزون بر اين ، پرچم شرطگان (شرطيون) نيز که رئيسشان «صاحب الشرط» خوانده مي شد به رنگ سياه بود. به علت هيبت و تشخصي که در رنگ سياه نهفته است ، جباران براي اظهار جلال و جبروت خويش از سياه بهره مي جسته اند. از مولاي متقيان ع و نيز امام سجادع نقل شده که فرموده اند: فرعون سياه مي پوشيد امام صادق ع نيز نعلين سياه را جز لباس و شعار جباران شمرده است چنان که يکي از انگيزه هاي بني عباس در انتخاب شعار سياه (بويژه پس از دستيابي به قدرت و حکومت ) بهره گيري از همين خصوصيت بود: براساس پاره اي از روايات ، جبرئيل زماني که مي خواست داستان سلطه مهيب و رعب انگيز آل عباس بر آل رسول ص را براي پيامبر بازگو کند ، در قبايي سياه ظاهر شد که در ميان آن کمربندي بود و بر آن کمربند، خنجري آويخته. پيامبر، هولناک از مشاهده اين صحنه ، پرسيد: اين چه هياتي است که به خود گرفته اي؟!
گفت: اين هيات فرزندان عمويت ، عباس است ، اي محمد، واي بر فرزندان و ذراري تو از دست فرزندان عمويت عباس! مورخان آورده اند: ابومسلم خراساني روزي خطبه خواند. مردي برخاست و پرسيد: اين علامت سياه که برتو مي بينم چيست؟ گفت: ابو زيبر از جابربن عبدالله انصاري روايت کرد که گفت: پيغمبر هنگام فتح مکه عمامه سياه بر سر داشت و اين لباس هيبت و لباس دولت است. بلعمي نيز رمز انتخاب رنگ سياه براي خلفاي عباسي از سوي ابومسلم را «باهيبت تر» بودن اين رنگ شمرده است. آنچه گفتيم ، مواردي از استفاده جباران از «تشخص» و «مهابت» رنگ سياه بود. اسلام نيز از اين ويژگي سود جسته است ؛ با اين تفاوت که جباران در استفاده از اين دو خصوصيت افراط کرده اند. ولي اسلام ، همچون ساير موارد، جانب اعتدال را از دست نداده است. به نوشته مورخان و محدثان ، روزي که رسول خدا (به رغم انف ابوجهل ، که خواستار ازدواج با خديجه بود و در اين راه از اين که اوباش مکه را گرد خويش جمع کند و دست به شمشير برد ابايي نداشت) با شکوه و جلال بسيار همراه حمزه و عباس و ابوطالب ع و ساير بني هاشم ، براي خواستگاري از خديجه به سمت منزل وي حرکت کرد، عمامه سياه بر سر نهاد و سالها پس از آن نيز، در جريان فتح مکه و ورود به مسجدالحرام که پرشکوه ترين صحنه نمايش قدرت اسلام بود عمامه مشکين بر سر داشت و مسلح بود.
نيز چنان که گفته اند برخي از رايات و بيرق هاي آن حضرت در جنگها سياه بوده است.
پيامبرص در بسياري از اوقات ، در سفر و حضر، عمامه اي از خز سياه بر سر مي نهاد و در زندگي اميرالمومنين علي ع نيز کرارا به رنگ سياه به عنوان رنگ هيبت و دولت برمي خوريم ؛ در جنگي که آن حضرت در عصر پيامبر با جلندي در شهر عمان نمود، عمامه سياه بر سر و استر شهبائ در زير پا داشت و اين کار را در جنگ صفين نيز زماني که مي خواست به حمله اي سخت و تعيين کننده عليه معاويه دست زند، تکرار کرد ، چنان که به گفته زيد بن صوحان ، هنگام خواندن خطبه در اوايل خلافتش در ذيقار، عمامه سياه بر سر داشت. اصولا به علت شکوه و هيبتي که در رنگ سياه نهفته است سواد (سياهي) با سودد و سيادت (سروري)، نه تنها در عالم لغت ، که در جهان خارج نيز همراه و خويشاوندند و ظاهرا انتخاب رنگ سياه براي عمامه سادات و ذراري پيامبر نيز (که تاسي به رفتار پيامبرص و اميرالمومنين ع و ديگر ائمه طاهرين ع است) به همين اعتبار بوده است. گفتني است که پيامبر عمامه را در حکم تاج و نشان سيادت اعراب مي شمرد و زماني که در روز غدير، عمامه سحاب را بر سر مولا نهاد فرمود: العمامه تيجان العرب.
امام کاظم ع نيز در شرح خوابي که ديده بودند «عمامه»، «شمشير» و «کتابي» را که از دست اميرالمومنين گرفته بودند به ترتيب نشانه «سلطنت»، «عزت» و «نور الهي» دانستند.
به موردي ديگر از کاربرد رنگ سياه در زندگاني اهل بيت ع توجه کنيد: روايات بسياري در کتب شيعه و سني وجود دارد که نشان مي دهد طلايه داران پيروز قيام مهدي عج که از خراسان برمي خيزند و در قطر عربي قدرت را به وي تقديم مي دارند، بيرقهاي سياه (رايات سود) با خود دارند.
نير در روايتي مي خوانيم : عبدالله بن شريک عامري ، که در برابر حضرت وليعصرعج ناظر تکبير و حمله 4 هزار تن از اصحاب ايشان است ، عمامه سياهي بر سر دارد که دو گوشه آن را بين شانه هايش آويخته است. بر پايه روايت ديگر، آن حضرت عج با بيرق رسول خداص خروج مي کند که از پارچه مخمل سياه و چهارگوش بوده و در آن حجر (سختي و صلابت) است. در اينجا نيز ، سياهي «رايات سود» و نيز عمامه عبدالله بن شريک و بالاخره بيرق حضرت ، مي تواند حاکي از همان هيبت و شدت و صلابت باشد.
3- رنگ عزا و اندوه: ديگر از خواص و آثار رنگ سياه ، آن است که اين رنگ ، ذاتا و طبعا، رنگي حزن آور و دلگير و مناسب با عزا و ماتم است و به همين علت ، عرفا و عادتا، از آن در نقاط مختلف جهان به نشانه اظهار غم و اندوه در مرگ دوستان و عزيزان استفاده مي شود و هر چه هم زمان بيشتر مي گذرد، اين رسم (يعني استفاده از رنگ سياه در مراسم و مواقع عزا) رسمي عمومي تر و جهاني تر مي گردد. طبيبان ، به کساني که گرفتار بيماري شديد عصبي اند و توان خويش را در تحمل اين بيماري از کف داده اند سفارش مي کنند که از رنگ سياه (پوشيدن جامه سياه ، نظر به پرده سياه و...) بپرهيزند و کساني نيز که با اين گونه بيماران ، براي عيادت يا پرستاري ، نشست و برخاست دارند، براي رعايت حال وي ، سياه نپوشند. امام صادق ع نيز خطاب به حنان بن سدير که نعلين سياه پوشيده بود، فرمود: آيا نمي داني که رنگ سياه مايه ضعف بينايي و تقليل شهوت و مورث غم و اندوه است؟ و آن گاه که وي از امام پرسيد چه نوع نعليني به پا کنم؟ پاسخ داد: بر تو باد به پوشيدن نعلين زرد که در آن 3خاصيت است : چشم را جلا مي بخشد، قوه باه را تقويت مي کند و غم و اندوه را زايل مي سازد....
به اين گونه ، مي بينيم که پيشواي ششم ع نيز بر اين قانون طبيعي که رنگ سياه ذاتا دلگير و حزن آور است تصريح دارد. چنان که همان حضرت پس از شرح وظايف زن در مرگ شوي خويش (مبني بر اين که بايستي 4 ماه و 10 روز عده وفات نگه دارد و در اين مدت از پوشيدن لباسهاي رنگين ، سرمه زدن ، بوي خوش به کار بردن و زينت کردن بپرهيزد) مي افزايد که ، «اشکالي ندارد که لباسهاي سياهرنگ بپوشد.» زيرا روشن است که لباسهاي سياه ، برخلاف جامه هاي رنگين ، نه تنها با عزا و اندوه منافات ندارد، که تناسب هم دارد. در اين باب ، همچنين مي توان گفتار امام هشتم ع را شاهد آورد که روز عيد غدير را که روز جشن و سرور شيعيان بوده و بلکه «عيد اکبر» خوانده شده است روز بيرون آوردن لباسهاي سياه (يوم نزع السواد) خوانده است.
جام جم آنلاین